میراث مکتوب- کتاب «بررسی و تحلیل مشرب عرفانی روزبهان بَقلی» به کوشش الهام تمدن از سوی انتشارات کویر به بازار کتاب آمد.
این کتاب در شرحی مفصل بعد از پیشگفتار به زندگینامه روزبهان بقلی، معرفت، ردپای معرفت در آثار تعدادی از عارفان پیش از روزبهان، تجلی، مقدمات تجلی، مراتب رویت، مراحل سیر و سلوک در مشرب عرفانی روزبهان بقلی، زبان عرفانی، تقسیمبندی زبان عرفانی، زبان عرفانی روزبهان بقلی، سبک نویسندگی روزبهان، زبان عرفانی در عبهرالعاشقین، زبان عرفانی شرح شطحیات، زبان عرفانی کشفالاسرار، تاثیرپذیری روزبهان از نویسندگان قبل از خود و تاثیر روزبهان بر شاعران پس از خود و در زیرمجموعه هر فصل اصلی به موضوعات دیگر پرداخته است.
در قرن ششم هجری در دیار فارس عارفی پا به عرصه وجود گذاشت که احوالات معنوی و درونی، در کنار زبان پیچیده با مضامین تازه او منشا اثرات بسیاری در آثار و احوال عارفان بعد از او شد. «روزبهان بقلی» از سالکانی بود که به مفهوم عشق و جمال که توسط رابعه عدویه و شیخ شهابالدین سهروردی مطرح شده بود، روحی تازه بخشید و این مفاهیم را در «عبهرالعاشقین» خود به شیوه ادبی و دارای مضامین تازه مطرح کرد. در «منطقالاسرار» خود به زبان عربی و در «شرح شطحیات» خود به زبان فارسی به تفسیر کلمات شطاحان قبل از خود پرداخت و اتهام کفر و زندقه به آنان را تبدیل به عین توحید کرد. در «مشربالارواح» خود به زبان عربی که میتوان از آن به عنوان یک دایرهالمعارف عرفانی نام برد، جویندگان راه حق را به بیست طبقه و مراتب رسیدن به حق را به هزار مرتبه تقسیم کرد و به شرح هر یک از آنها پرداخت. در «کشفالاسرار ببیان الانوار» خود به شرح و بیان مکاشفات خود در یک اقدام استثنایی پرداخت تا جایی که لقب شطاح فارس را زیبنده خود کرد. در «عرایس البیان» خود به تفسیر عرفانی از آیات قرآن نشست. در «غلطاتالسالکین» خود خطاهای سالکان را برشمرد و… حدود بیست اثر به زبانهای فارسی و عربی از خود بر جای گذاشت که هر یک از آثار برجسته و تاثیرگذار در عرفان اسلامی به شمار میروند. با وجود این پایه از اهمیت، توجه به آثار این عارف بزرگ تا حدود یک قرن پیش مغفول مانده بود.
زندگینامه روزبهان بقلی
ابومحمد روزبهان بن ابونصر بقلی فسوی شیرازی معروف به شیخ شطاح، شیخ کبیر، سلطان عاشقان، ۵۲۲ سال بعد از هجرت از نیستان عالم جان ناگاه به خاکدانی از میدان تنگ هستی در کوچههای غم یار، خویش را مبتلای غربت یافت. محل تولدش فسا و اصل او از دیالمه بود. در کتاب کشفالاسرار که شرح مشاهدات و رویتهای اوست، ولادت خویش را در میان جهال از اهل خمر و ضلال و دوران کودکی و بالیدن خود را در میان عامه خلق بیان کرده است. شیخ به گونهای که شایسته نوابغ اولیاءالله و عرفایی همچون مولانا جلالالدین است، از دوران کودکی متوجه عالم درون و متفکر در هستی الهی خویش و طالب و شیفته و ملازم درگاه حق تعالی بوده است:
«چون به سن سهسالگی رسیدم، در دلم آمد که خدای من کجاست؟ طفلان را میدیدم و از ایشان میپرسیدم که شما خدای خود را میشناسید؟ جواب میدادند و میگفتند: خدای را دست و پای و جوارح نیست… و چون این سوال و جواب میرفت؛ مرا مواجید روی مینمود و حقیقت آن نمیدانستم؛ تا هفت سالگی رسید، حب ذکر و فکر طاعت و عبادت در دلم میآمد و سرم حق میجست.» (شرفالدین ابراهیم، ۱۳۸۲: ۱۶۸)
روزبهان در «کشفالاسرار»، کودکی خود را متفاوت از کودکی عامه خلایق دانسته است. کودکی او تا پیش از یازده سالگی که خطابهای بزرگ از عالم غیب شنیده است، غرق در آتش عشق الهی و سوز و گداز سپری شده و به نسیم ذکر و شیفتگی و نیاز معطر بوده است.
او پیوسته دلی سوزان و چشمی گریان از عشق حق داشت و دوستی مشایخ عرفا و دوستداری مناجات در درونش موج میزد تا روزی از روزهای بیست و پنج سالگی که ناگاه در عالم عشق از خویش غایب شد و به عزم وضو ساختن به صحرا رفت؛ آوازی خوش شنید که او را به خویش میخواند. شخصی را در زی مشایخ دید که دیداری زیبا داشت و به گوش روزبهان سخن توحید و تفرید میگفت و روزبهان در همان وجد در اضطراب و گریستن به سر میبرد و تنها بر زبانش سخن «غفرانک غفرانک» جاری میشد. در این حال شور و وجد جامه بر خویش درید و راه صحرا در پیش گرفت. به گفته خود روزبهان، او یک سال و شش ماه در حیرت و سرگردانی و گریان و واجد باقی ماند و همه دشت و کوه و آسمان و زمین و درختان را به هیات نور دید. (ر. ک: روزبهان، ۱۳۹۳: ۱۰۵)
سرانجام جان بیقرارش آرام گرفت و دست ارادت به دامان مشایخ و پیران طریقت زد. نخستین مرشد روزبهان در فسا، «شیخ جمالالدین بن خلیل فسایی» بود. در این زمان روزبهان جسم را به ریاضات و مجاهدات واداشت و قرآن حفظ کرد. ریاضات شیخ بسیار بود.
آرامگاه شیخ روزبهان بقلی در فسا، استان فارس
شیخ در مقام دفاع از صدق مکاشفات و مشاهدات خود گفته است:
«چه عجب داری سخنم در مشاهده و کشف، به عز دیمومیتش که به صدهزار جلال و کمال ازلی حق را به حق بدیدم! لکن تو چه دانی حدیث بیغرضان. شبی با من در طواف گاه ملکوت بر طور جبروت همرنگ موسی شو تا به هر ساعتی در هر سنگی صدهزار تجلی بینی… ای صوفی خانقاه قدم! سر بر گریبان عدم فرو بر که از این حدیث جهانیان نابینااند!» (همان: ۱۷۵)
در توصیف چهره و احوال او آمده است، شیخ صورتی نیکو اما با هیبت داشت و در اغلب اوقات بشاش بود و رجای او بر خوف غلبه داشت. او در مسجد عتیق و مسجد سنقری وعظ میکرد و به سماع نیز الفت و علاقه داشت. وجد و حال او در مجلس سماع، شیوخ بزرگ را به چرخش و رقص در میآورد. در تحفهالعرفان آمده است که: «شبی فقیه ارشدالدین با شیخ در سماع بودند. شیخ را وقت خوش شد. امام با شیخ در حرکت آمد، حالی عظیم امام را روی نمود. روز دیگر در مسجد جامع نوبت تذکیر فقیه ارشدالدین بود، رقعهای نوشتند که دوش با شیخ در سماع و چرخش امام را وقت خوش گشت. گفت: آنچه من از شیخ روزبهان دیدم، اگر ملک مقرب دیدی، به چرخ آمدی.» (همان: ۳۵)
نظام پرورشی و تربیتی روزبهان بقلی
برای تبیین مشرب عرفانی یک عارف، دانستن نظام پرورشی و تربیتی مورد نظر او ضروری است. با اینکه روزبهان بقلی در تقریرات خود به صراحت در مورد نظام پرورشی مورد نظر خود سخن نگفته است، اما از نوشتههای او پیداست که نظام مرید و مرادی مورد نظر او بوده است نه شاگرد و استادی.
شناخت حق به وسیله خودش
روزبهان معتقد است که حق فقط به وسیله خودش شناخته میشود و به وسیله اسبابی مانند عقل و قلب و روح و… نمیتوان به معرفت حق دست یافت. او که در «کشفالاسرار» مراحل تربیت و نحوه ورودش را به سلوک اهل معنی بیان کرده است، از ولادت خود در میان جهال و اهل خمر و ضلال و پرورش خود در میان عامه سخن میگوید و به مواجید خود از سن کودکی اشاره میکند. پس با توجه به تجربیات عرفانی و شخصی خود، معرفتش را تنها از جانب خدا میداند (ر.ک: روزبهان، ۱۳۹۳: بیست و یک). «هر که حق را شناخت، نشناخت الا حق را به حق، نه به فهم و وهم و عقل و قلب و روح و امانی و شواهد و آیات، نه علم حدثانی؛ زیرا که خلق بدین عللها محجوباند از معرفت قدیم، الا کسی که قدیم را به قدم داند» (روزبهان، ۱۳۸۲: ۳۶۶).
رابطه معرفت و عشق
از دیدگاه روزبهان، عشق و محبت با معرفت رابطه تنگاتنگی دارند. او نهایت عشق را آغاز معرفت میداند؛ زیرا در معرفت عشق در کمال است. اگر عاشق با معشوق همرنگ شود، مقام توحید مییابد و اگر در معرفت متحیر شود، به مقام معرفت دست مییابد (ر.ک: روزبهان، ۱۳۶۶: ۱۴۵). این تفاوت مقام معرفت و مقام توحید است. شک نیست که چنین معرفتی درخور خواص است. خواصی که استعداد عشق را دارند و با جذبه الهی از عشق او برخوردار میشوند و تجلی آیه «یحبهم و یحبونه» (مائده: ۵۴) هستند، از طریق چنین عشقی به مقام معرفت حق دست مییابند.
عارف که خود را دوست دارد و میداند که ذاتش از کس دیگری مدد میگیرد، لاجرم آن وجودبخش را هم اگر به وصف خالق مبدع و مبقی و قیوم بالذات بشناسد، دوست خواهد داشت و اگر به او محبت نورزد، به سبب جهلی است که به خود و خدای خود دارد. محبت میوه معرفت است. ضعف آن موجب ضعف این و قوت آن موجب قوت این است و زوال آن موجب زوال این میشود.
تجلی
تجلی در لغت به معنی آشکار شدن و جلوه کردن و تابش و نمایش است. (ر ک: طریحی، ۱۳۷۵: ۸۹) «تجلی خدا» از موضوعاتی است که شایسته است در راستای آن ژرفنگری و دقت فراوانی به عمل آید. از این رو، در طول تاریخ مورد توجه مفسران، متکلمین، فلاسفه و به ویژه عرفا قرار گرفته است. این اصطلاح و شرح و تفسیر آن، یکی از دشوارترین و ژرفترین اصطلاحات عرفان اسلامی به شمار میرود (ر.ک: خرمشاهی، ۱۳۶۶، ج ۱: ۵۹۸)
در گفتار عارفان اصطلاح ظهور گاه مترادف با اصطلاح تجلی به کار رفته است، این اصطلاح در هر دو سنت عرفانی کاربرد فراوان دارد.
روزبهان در «مشربالارواح» خود اینگونه تجلی را چنین توصیف میکند: «تجلی ظهور وجوه قدیم برای چشمهای اسرار است، به صفت کشف انوار و آن خاصیت چشمهای باطن است؛ زیرا چشمهای ظاهر پوشیده است به عوارض و علتها.» (ر.ک: روزبهان، ۱۴۲۶ ه.ق: ۱۴۱) او جلوهگر شدن خداوند در دل افراد و دیده شدن او به چشم باطن را تجلی میگوید. البته این نور ازلی در دل کسانی جلوهگر میشود که قلب خود را مانند آینه صیقل داده باشند و این قلب، مصداق قلب سلیم باشد. جالب است که برخلاف بیشتر عرفا که معتقدند، باید ابتدا عارف قلب خود را از تیرگیها پاک کند تا نور الهی در آن تجلی یابد، روزبهان بر این عقیده است که این نور الهی است که قلب را از تیرگیها پاک میکند، به بیان دیگر در اینجا هم مانند اکثر موارد کشش را برتر از کوشش میداند: «از آیتهای کون مرآت دل برگزید، زیرا که حق را به دیده سر در آن دید، از آن گفت: الا من اتی الله بقلب سلیم. یعنی مصفی عن الکدورات الکون بنورالتجلی.» (روزبهان. ۱۳۶۶: ۳۶) در واقع کسی که خداوند به او قلب سلیم داده است، همان است که تیرگی هستی به نور تجلی از دل او پاک شده و در این آینه صیقلی و پاک همواره خدا را میبیند. پس در اینجا میتوان تجلی را نوری دانست که بر دلها کشف و آشکار میشود.
میتوان چنین انگاشت که کشف و شهودی که عارفان و به ویژه روزبهان از آن سخن میگویند، هم چنین شطحیاتی که بر زبان عرفا جاری میشود، در نتیجه همین تجلی سلوکی یا انواری یا معرفتشناختی به وجود آمده است. هنگامی که روزبهان در کتاب کشفالاسرار خود از مشاهداتش سخن میگوید، به تجلی خاص الهی اشاره میکند و آن را با مفاهیمی مانند توحید و عشق و انس و زیبایی گره میزند:
«خدا خاطر توحید را به من عطا کرد که خاطر عشق به آن انس گرفت. زمانی گذشت و تمامی تلاش من متوجه وقایع انوار تجلی خاص الهی بود که با صفات قدیم آشکار میشوند. صفاتی که از آنها فعل و صفت التباس پیدا نمیشد. پس حق از میان علم غیب ظاهر شد. پس از آن به هیات آدم از عرش متجلی شد… به صفت زیبایی بر من ظاهر شد… پس به صفاتی متجلی شد. در هر لحظه صفتی از او آشکار میشد که زیباتر از آن ندیده بودم و آن زیبایی شگفتآور هنرمندانه و تازهای بود.» (روزبهان، ۱۳۹۳: ۱۵۶)
کشف و شهود در آثار روزبهان بقلی
روزبهان کتابی به نام کشفالاسرار به رشته تحریر در آورده است که در عالم عرفان اسلامی یک استثنا محسوب میشود. این کتاب شرح تجربیات عرفانی و کشف و شهود روزبهان از زبان خود اوست که به خواست یکی از مریدان نگاشته و هنگام نوشتن آن همواره بیم داشته که مورد طعنه و عتاب و بلای اهل ظاهر قرار گیرد و حتی بالاتر از آن، پیروان محمد (ص) در مقام انکار و مخالفت قرار گیرند و هلاک گردند، چون از دیدگاه روزبهان کسی که به مکاشفات صدیقین باور ندارد، به آیات انبیاء نیز ایمان نخواهد داشت، زیرا دریاهای ولایت و نبوت در یک دیگر جاری هستند.(ر.ک: روزبهان، ۱۳۹۳: ۱۰۲) در صورتی که بخواهیم این کتاب را بر مبنای ادبیات خاص صوفیه مدنظر قرار دهیم، آن را اثری دارای سبک و سیاقی متفاوت و حتی غیرطبیعی نسبت به سایر آثار عرفانی مییابیم. پل نوویا و هانری کربن کارل ارنست که هر سه از صاحبنظران عرصه عرفان اسلامی و حتی در عرصه ادبیات عرفانی جهان، بیمانند و منحصر به فرد توصیف کردهاند. (ر.ک: ارنست، ۱۳۸۳: ۹۱) یگانگی این اثر از آن جهت است که روزبهان در آن تلاش کرده، مکاشفات و اسرار باطنی خویش را هویدا کند. کاری که عارفان دیگر از انجام آن ابا داشتهاند.
گذر از آب و بیابان
برای رفتن به معراج و طی این مسیر، عارف باید طریق خود را که گذر از آب، بیابان و کوه است، پیش بگیرد. گذر از دریاها و غوطه خوردن در دریای ازل از تصویرهای رایج در کشفالاسرار است. روزبهان در یکی از واقعههای خود میگوید: «لطف او مرا شامل شد و ضمیرم را از اقلیم وجود بیرون راند تا به دریای محبت رسیدم. از آن نیز گذشتم تا به دریای ناشناسایی و عظمت رسیدم. از آن گذشتم تا به دریای صفات رسیدم. آنگاه به دریای ذات رسیدم. از اینکه حقیقت حق را گم کرده بودم، شگفتزده شدم.» (روزبهان، ۱۳۹۳: ۱۳۸) در واقعهای دیگر در عرض دریایی از علم که قبلاً فقط علی (ع) از آن عبور کرده بود، شنا میکند و به موضع خورشید میرسد. او در برخی رویتها انبیا و اولیا و فرشتگان را در دریا میبیند و آدم (ع) را در آن دریا میبیند که آب تا سینه او بود (ر.ک: همان: ۱۱۳) تعبیر دریای ازل، دریای وحدانیت، دریای محبت و سری که تنها مستغرق دریای توحید بود بر آن آگاه میشود و… فقط جنبه شاعرانه و ادبی ندارند، بلکه از کهنالگوهای تولد مجدد یا عبور از یک مرحله به مرحله دیگر، در گذر از آب ظاهر شده است. آب متداولترین نماد ناخودآگاه است. عبور از آن بیانگر تحولی اساسی در روانفرد و ورود به مرتبهای تازه است. «گذار رود حاکی از تغییر رویه اساسی است.» (یونگ، ۱۳۶۸: ۳۰۹) دریا مادر کل حیات و رمز و راز بی کرانگی و مرگ و تولد مجدد است.(ر.ک: گرین و همکاران، ۱۳۸۳: ۱۶۲) سفر روزبهان به دنیای درون، سفری است که با گذار از بیابانها، دریاها و جنگلها نشان داده شده است و البته در این سفر خطر کم نیست: «در سرزمین ازل صحراها و بیابانهایی است که مارهای قهر الهی زندگی میکنند. اگر یکی از آنها دهان باز کند، هیچیک از مخلوقات یا موجودات عالم حادث جان به در نخواهند برد.» (روزبهان، ۱۳۹۳: ۱۴۲) در اینجا سفر انفسی شبیه به سفری آفاقی تصویر میشود، زیرا انسان عالم صغیر است و از هر آنچه در عالم کبیر وجود دارد، نموداری در عالم صغیر میتوان یافت.
یادآوری مرگ روزبهان
برخی تجارب عرفانی روزبهان حرکتی رو به جلو و در زمان آینده است. روزبهان در یکی از تجارب عرفانی خود از خداوند راجع به مرگ خود میپرسد:
«گفتم: خدایا! چگونه روح مرا میگیری؟ گفت: از درون ازل میآیم و روح تو را در دستانم میگیرم و آن را به مقام قرب میبرم و از شراب قرب به تو مینوشانم و جمال و جلال من تا ابد بر تو ظاهر خواهد شد، آنگونه که بیحجاب آرزو داری. جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و عزرائیل علیهمالسلام را با زیبایی غیرقابل وصفی در لباس نور دیدم و منکر و نکیر را چون دو جوان نیکوی زیباروی دیدم که بر سر گور من رباب مینواختند و میگفتند، ما عاشقان توایم. این چنین به گور تو وارد میشویم. پس این چنین خوف از من دور شد.» (روزبهان، ۱۳۹۳: ۱۱۶)
در پایان اینکه نویسنده در بررسی و تحلیل مشرب عرفانی «روزبهان بقلی» از منابع بسیار بهره برده است.
کتاب «بررسی و تحلیل مشرب عرفانی روزبهان بَقلی» به کوشش الهام تمدن با ۴۰۴ صفحه، شمارگان ۲۰۰ و بهای ۴۹۰ هزار تومان از سوی انتشارات کویر منتشر شد.
طاهره مهری
منبع: ایبنا