میراث مکتوب- فریدون جنیدی در گفتوگویی با اشاره به برخی بیتهای مشهور منسوب به فردوسی درباره صحن انتساب آنها به فردوسی توضیحاتی داده است.
این شاهنامهپژوه و استاد زبانهای باستانی درباره بیت «بسی رنج بردم در این سال سی / عجم زنده کردم بدین پارسی» و انتساب آن به فردوسی میگوید: این بیت به چند دلیل از آن فردوسی نیست؛ دلیل نخست اینکه «سال سی» در زبان فارسی نادرست است، قانون زبان فارسی این دو واژه را پس و پیش درست میداند و درست آن «سی سال» است. شما با هیچ ایرانیای روبهرو نمیشوید که به جای پنج مرد و سه زن بگوید «مرد پنج» یا «زن سه». در سرتاسر ادب فارسی چنین چیزی نیست.
او در ادامه بیان میکند: عجم لقبی است که اعراب به ما دادهاند به معنای گنگ، بیخرد و لال، چطور ممکن است نماد بزرگ فرهنگ ایران، فردوسی، ایرانیان را عجم بنامد؟ البته زمانی که در گستره بینظیر دیگری بخواهیم به دنبال واژه ایران و ایرانیان بگردیم، این واژه در زبان اوستا که کهنترین زبان آریایی جهان، «اَدَئیری» به معنی پایین و فرو بوده است که بعدها به اَدَر تغییر پیدا کرد، آنگاه «د» آن به «ی» تبدیل شد. چنانکه در واژه پدر این تبدیل دیده میشود و در بسیاری از گویشهای ایرانی، آن را پیر میخوانند، بنابراین اَدَر تبدیل شد به اِیر یعنی دست پایین، اما ایرانیان میگفتند ما اَدَرتن هستیم؛ یعنی کسی که فروتن باشد، تکبر نداشته باشد و برتری را بر گستره ادب و دانش فروتنی میداند. به این تربیت این بیت به هیچ وجه از آن فردوسی نیست.
فریدون جنیدی درباره چرایی شهرت این بیت به نام فردوسی میگوید: این از نادانی، بدبختی و تیرهروزی ماست؛ تیرهروز ملتی که به خود واژه فروتن میدهد اما فرزندانش معنای این واژه را درک نکرده و آن را دگرگون میکنند. ما به راه نیک و گسترده نیاکانمان نرفتیم. متأسفم.
او همچنین درباره بیت «چون ایران نباشد تن من مباد/ بدین بوم و بر زنده یک تن مباد» نیز با اشاره به گستره ایران در گذشته و با بیان اینکه تا یک قرن پیش، بیش از یک میلیارد جمعیت داشتیم که به زبان فارسی صحبت میکردند میگوید: اینها را استعمار انگلیس و روسیه از ما گرفتند و کشورهای مختلف درست کردند، اگر کشورمان را کوچک میدانیم علت این است که خودمان خرد و کوچک شدهایم، از بس استعمارگران ما را کوبیدهاند آنهم زمانی که ما مدت طولانیای حکومت ایرانی نداشتیم، حدود ۱۰۰۰ سال حکومت ایرانی نداشتیم تا رسیدیم به رضاشاه پهلوی که او سوادی نداشت و همه امکانات را به فروغی داده بود، فروغی هم خدمتگزار شناختهشده انگلیس در ایران و خاورمیانه بود. دانشگاه ما که به نقشه فروغی و چهار فراماسون دیگر ساخته شد، در هیچ منظری رو به فرهنگ ایران نمیکند. ما میدانیم جبر از خیام آغاز شده البته نه به معنای زور به معنای جبران «ax+bx=c» این جبران است. اما امرزه ما خیال میکنیم جبر یعنی زور، ۶۰۰ سال پورسینای ما بزرگترین پزشک جهان بود. زمانی که استعمار و دشمنان ایران بیدار شدند، دیدند که نمیشود اینطور باشد بنابراین شروع کردند به کوبیدن او. حالا در دانشگاه ما هیچ درسی از ابنسینا داده نمیشود. در دوره حکومت پهلوی هم با اینکه ظاهرا ایرانی بودند، کار در دست نوکران انگلیس بود که ایران و ایرانیان را از حقیقت و واقعیت خود دور کردند.
فریدون جنیدی ادامه میدهد: آنچه در نوبت نخست ما را به حقیقت خود و شناخت ایران هدایت میکند، «شاهنامه» فردوسی است البته نه این شاهنامهای که در ۵۰-۶۰ سال خسروان کتابفروشیها چاپ کردند. در طول چند سال اخیر دو سه استاد آمدند به همان ترتیب شاهنامه را منتشر کردند. من ۳۰ سال کار کردم و شاهنامه را ویرایش کردم، ویرایش به معنای زیباتر کردن چیزی با کمکردن آن؛ من ۳۰ سال عمر فرخنده داشتم که شاهنامه را از ابیاتی که در طول هزار سال به آن افزوده شده بود، ویرایش کردم و این ویرایش کردن به حدی بود که فردوسی آنها را گفته و اگر ۳۰ سال زندگی من فرخنده بود، زندگی فردوسی فرخندهتر بود که کارنامه بزرگواری و شرف و عزت ایرانیان را به زیباترین گفتار به نظم کشید. بنابراین فردوسی به اینجا که برسد باید افتخار کند به همین دلیل است که فردوسی در پایان شاهنامه میفرماید «بناهای آباد گردد خراب/ ز باران و از تابش آفتاب / پی افکندم از نظم کاخی بلند/ که از باد و باران نیابد گزند/ هر آنکس که دارد هُش و رای و دین/ پس از مرگ بر من کند آفرین». فردوسی میداند زندگیاش با آفرین همراه خواهد بود اما افزایندگان شاهنامه بیتی میافزایند «از این پس نمیرم که من زندهام/ که تخم سخن را من پراکندهام» این بیت از آن فردوسی نیست؛ نمیشود دو «که» موصول در یک جمله باشد و مثلا بگوید من که که مرد هستم! این غلط است، من که مرد هستم درست است. بنابراین درست نیست که بگوید «نمیرم که من زندهام که تخم سخن را پراکندهام» این از دیدگاه قانون زبان فارسی نادرست است. از طرف دیگر بیت افزودهشده مفهوم دیگری دارد که مخالف گفتار فردوسی است، «پس از مرگ بر من کند آفرین» یعنی من میمیرم و بر من آفرین میگویند اما اینجا میگوید «از آن پس نمیرم که من زندهام» چطور ممکن است کسی که گفته پس از مرگ بر من آفرین میکنند، بگوید من نمیمیرم؟ غیر از این «نمیرم» غلط است و باید بگوید نمیمیرم. متأسفانه استادانی که در دانشگاه درس میدهند، زاده همان دانشگاه بناشده به وسیله غربیها بوده هستند و به این مسائل توجه ندارند. من شادمانم که ۳۰ سال از زندگی خودم را بها داده و شاهنامه را ویرایش کردهام.
منبع: ایسنا