میراث مکتوب- کتاب «ایرانیان، فرهنگ و ادبیات عربی» اثر عنایت الله فاتحی نژاد به همت موسسه فرهنگ معاصر در ۵۳۴ صفحه و با قیمت ۲۹۰ هزار تومان چاپ و روانه بازار کتاب شد.
نویسنده در این کتاب به تحلیل و بررسی روابط کهن ایرانیان و عربها، قبل و بعد از اسلام پرداخته و تاثیر فرهنگ و تمدن ایران در تحولات ادبی و ارتقای سطح فرهنگ عربها و نیز نقش نویسندگان و شاعران و راویان ایرانی یا ایرانی تبار را در رشد و شکوفایی شعر و ادب عربی از آغاز تا عصر انحطاط مورد کاوش و بررسی قرار داده است.
در مقدمه کتاب آمده است:
ایرانیان و عربها از گذشتههای دور به سبب همجواری روابط نزدیکی با یکدیگر داشتهاند. این روابط پیش از اسلام تنها به تجارت و سیاست آن هم در سطحی نه چندان گسترده محدود میشد. زیرا تفاوتهای نژادی، فرهنگی، زبانی و دینی پیش از اسلام مانع ایجاد روابط تنگانگ میان این دو ملت شده بود. اما پس از سقوط امپراتوری ساسانی و گسترش اسلام در ایران، اشتراکات و ارتباطات ایرانیان با عربها در عرصههای مختلف از جمله دین، تاریخ، فرهنگ، زبان و ادبیات گسترش فراوان یافت.
سرزمین عربستان در میان دو امپراتوری بزرگ ایران و روم قرار داشت. یمن در جنوب و جنوب غربی عربستان مدتی در سیطرهی حبشیان قرار داشت تا اینکه در حدود ۵۷۰ میلادی به دست ایرانیان افتاد و هنگام ظهور اسلام ایرانیان بر بخش بزرگی از جنوب عربستان حکمروایی داشتند و حاکمان آنجا از سوی پادشاهان ایران تعیین میشدند. در شمال شبهجزیرهی عربستان نیز دولت نیمهمستقل غسانیان قرار داشت که دستنشاندهی دولت روم بود. شهرهای عمدهی آن بصری، پطرا، دمشق و تدمر تحتتاثیر تمدن روم از عمران و آبادی بسیاری برخوردار بود. آثار تاریخی بسیاری از آن روزگار در این شهرها باقیماندهی بقایای تمدن رومیان و بیانگر هنر معماری آنان در این نواحی به شمار میروند.
گرچه روابط میان ایران و عربها به دوران باستان و گذشتههای بسیار دور بازمیگردد، آگاهی ما در این باره به علت کمبود منابع بسیار اندک است. امپراتوری هخامنشی پس از تسخیر بابل ـ که در دورهی ساسانی سرزمین سواد خوانده میشد ـ سرزمینهای سوریه، فلسطین و فنیقیه را در ۵۳۹ ق. م به تصرف درآورد. سپس در روزگار کمبوجیه (۵۳۰_۵۲۲ ق. م) مصر و بخشی از نواحی شمال آفریقا ضمیمهی قلمرو هخامنشیان شد و این نواحی به مدت یک قرن جزء متصرفات ایران محسوب میشد.
چنانکه از گزارشهای منابع کهن عربی برمیآید از روزگار اردشیر بابکان، اعراب نواحی عراق و حجاز زیر سلطهی ایرانیان بودند و در زمان پادشاهی شاپور اول علاوه بر عراق و حجاز، بینالنهرین نیز به متصرفات ایرانیان افزوده شد. به روایت طبری امروالقیس بن بدء فرزند عمرو بن عدی کارگزار شاپور و هرمز اول در حیره، که در کتیبه النماره از او بهعنوان شاه همهی اعراب یاد شده، دامنهی نفوذ خود را گسترش داد و سراسر عراق، حجاز و بینالنهرین را تحت سیطرهی خود درآورد و در روزگار انوشیروان قلمرو و منذر بن نعمان سرزمینهای عمان، بحرین، یمامه تا طائف و سایر نواحی حجاز را شامل میشد.
در اواخر سدهی ۶ و اوایل سدهی ۷ م خسرو پرویز در جنگ با رومیان، شام، فلسطین و مصر را به تصرفات خود افزود و دامنهی فرمانروایی خود را به حدود قلمرو ایران در روزگار هخامنشیان رساند. در روزگار ساسانیان اعراب نواحی عراق و بخشهایی از بینالنهرین و حجاز، تحت فرمان کارگزاران ایرانی و خراجگزار آنان بودند. چنان که از برخی روایات برمیآید ایرانیان در مدینه و تهامه کارگزارانی داشتند که جمعآوری مالیات آن نواحی برعهدهی آنان بوده و این کارگزاران از سوی یکی از مقامهای دربار ساسانی که ابن خردادبه از او بهعنوان «مرزبانالبادیه» یاد کرده، منصوب میشدهاند. برخی محققان معاصر مرزبانالبادیه را به احتمال همان اسپهبد نیمروز دانستهاند که در روزگار انوشیروان همهی شبهجزیرهی عربستان از جمله سرزمینهای میان بحرین و عمان تا نجد و حجاز زیر نظر وی اداره میشده است. دولت ساسانی بر آن بود تا از قبایل عرب نواحی عراق با کمترین هزینه، بیشترین بهرهی سیاسی و نظامی را ببرد. این قبایل تامین امنیت راهها و حراست از کاروانهای تجاری ایرانیان را که از طریق حجاز به یمن میرفتند، برعهده داشتند. همچنین در جنگهای میان ایرانیان و رومیان به سپاهیان ایران یاری میرساندند. در مقابل، دولت ساسانی در برابر تهاجم غسانیان که دستنشانده و تحتالحمایهی رومیان بودند، به دفاع از آنان برمیخاست و جهت امرار معاش زمینهایی به اقطاع در اختیار آنان میگذاشت و گاه آنان را از پرداخت مالیات معاف میداشت. با این حال گروهی از عربهای بادیهنشین که در مجاورت مرزهای ایران منزلگاه داشتند، گاه به سبب تنگدستی و قحطسالی و بهویژه هنگامی که دولت ساسانی دچار ضعف و تزلزل میشد، به شهرها و آبادیهای مرزی ایران یورش میبردند و به قتل و غارت مردم آن نواحی میپرداختند. چنان که به روایت طبری، شاپور دوالاکتاف گروههایی از قبایل تمیم، بکر بن وائل را به کرمان کوچاند و تعدادی از بنیحنظله را در رمیلهی اهواز اسکان داد. از میان پادشاهان ساسانی شاید هیچکس بهاندازهی شاپور دوم با عربها به خشونت رفتار نکرده بود و از همین رو آنان را به هنگام اسارت درمیآورد یا سوراخ میکرد و همه را در یک رسن میکشید.
منبع: ایلنا