کد خبر:23914
پ
اهمیت نگاه ابوریحان بیرونی در زمینۀ معارف هند

اهمیت نگاه ابوریحان بیرونی در زمینۀ معارف هند

میراث مکتوب- امروزه مطالعه آثار بیرونی مثلا در حوزه هندشناسی آن هم برای اساتید و فرهیختگان سرزمینِ ما ظاهرا تنها نیازمند به درك زبان عربی یعنی زبان نوشتاری بیرونی و تا حدی آشنایی با احوال بیرونی و آرای فردی اوست، بی‌آنكه توجه كنیم ضروری است در این رابطه به مطالعه و تامل در آرای خود […]

میراث مکتوب- امروزه مطالعه آثار بیرونی مثلا در حوزه هندشناسی آن هم برای اساتید و فرهیختگان سرزمینِ ما ظاهرا تنها نیازمند به درك زبان عربی یعنی زبان نوشتاری بیرونی و تا حدی آشنایی با احوال بیرونی و آرای فردی اوست، بی‌آنكه توجه كنیم ضروری است در این رابطه به مطالعه و تامل در آرای خود هندیان نیز بپردازیم. برای روشن شدن موضوع فرض كنید اگر بخواهیم آرای بیرونی را در حوزه نجوم یا هندسه كروی  روایت كنیم بدون آشنایی  با مبانی ریاضیات و هندسه و نجوم و هیات بطلمیوسی گذشته از آنكه چیزی درك نمی‌كنیم بلكه هرگز دركی از اهمیت و زیبایی كار بیرونی در این حوزه نیز پیدا  نخواهیم  كرد.

اهمیت نگاه ابوریحان بیرونی در زمینۀ معارف هند

 متشابها شناخت ادبیات و معارف هندیان و پژوهش و تامل بر ژرف‌كاوی‌های آنها تنها مدخل مناسب برای فهم ارزش آثار بیرونی به حساب می‌‌آید.

در این میان عملكرد خودِ بیرونی در هندشناسی خیره‌كننده است. او واقعا گام در دریای پهناور تمدن هزاران ساله‌ای گذاشته كه تا كنون هم مطالعه این كهن تمدن آریایی برای مستشرقین كاری غامض و دشوار است. تمدن باستانی هندیان به قول سرجان وودرف (Sir John Woodroffe) (1) به جنگلی انبوه می‌ماند كه نه تنها تازه‌واردان به آن به سادگی سردرگم می‌شوند بلكه حتی ماجراجویانی كه سالیان بلندی را در تحقیق و مطالعه آن گذرانده‌اند، باز هم با روبرو شدن به عرصه‌های نو  متحیر و گیج خواهند شد.

بیرونی با صرف وقت، نیرو و توجهی فراوان و با گذر از معضل اختلاف در زبان و فرهنگ یعنی با فراگیری ادبیات سانسكریت، زبان علمی و مقدسِ هندوها و اقامت در هند و معاشرت با فرزانگان آنها همچنین با شناخت عمیقی از پارادایم‌ علمی حاكم بر دوران خود و شناخت عمیق ساختارهای علمی نگاه هندی‌ها و سیر در علوم و معارف مختلف و ترجمه متون اصلی آنها در نجوم، كیهان‌شناسی و فلسفه و عرفان گامی بلند در حوزه هندشناسی برداشت.

 ما حتی امروزه هم كمتر مستشرقی را می‌یابیم كه اطلاعاتی جدی و قابل اعتنا از ریاضیات و نجوم هندی یا معماری و طب این قوم داشته باشد. بلكه تنها شناخت ادبیات سانسكریت و آگاهی از اقوال و آداب و رسوم این قوم برای یك محقق كافی است تا خود را در این زمینه صاحب نظر فرض كند. ولی از آنجا كه تمامی علوم و معارف هندو از ریشه‌های فكری واحدی نشأت گرفته‌اند، فراگیری مجموعه آنها دقت و عمق والاتری را به مطالعات یك اندیشمند خواهد بخشید. در هر حال بیرونی چنین اندیشمندی است. ضمنا از آن جهت كه او خود ریاضیدان و منجمی با فراست و هوشمند بوده است، طی تلمذ و فراگیری معارف هندو با اساتید این علوم به بحث و مجادله می‌پرداخته است و چه بسا آنان را تحت‌تاثیر خود قرار داده و برخی مسائل و مشكلات آنها را حل كرده و محرم اسرار اساتید آن قوم شده باشد. چنانكه در تحقیق  ماللهند  چنین  می‌گوید:

 «من به نزد منجمین آن قوم مقام تلمیذ می‌داشتم به حضرت استاد ولیكن چون به قلیلی از معارف آنان وقوف یافتم، بپرداختم به آشناگردانی آن جماعت با علل و اشاره به برخی از براهین و طرق حقیقی در حساب‌، پس به تعجب در من آویختند و استفادت از مرا، درهم ریختند و همی پرسیدند كه به چه كسی از هندوان رسیدی و این معارف از او دریافتی؟! و من مقدار آنان، با ایشان باز می‌نمودم و به استنكاف برتری می‌كردم. پس نزدیك شد كه مرا به سحر نسبت كنند…»  (2)

 پیش از ورود به مطالعه و بررسی چشم‌انداز بیرونی به معارف و علوم هندی اشاره‌ای مختصر به حدود و ثغور علوم و مذاهب هندو ضروری است، تا پس از آن اشاره كنیم كه بیرونی كدام گستره از این مكاتب و فرق و علوم را مورد مطالعه و توجه قرار داده و كدام‌یك از آن آیین‌ها را كنار نهاده و به آنها نپرداخته است.

 آیین هندو، مجموعه‌ای بسیار گسترده از آرای معنوی، مناسك، آداب و رسوم و علوم وابسته است كه طی هزاران سال بالیده و چون ادیان سامی یك بنیانگذار نداشته است، به همین دلیل یك كتاب و مرجع مشخص وجود ندارد، بلكه مجموعه‌ای از شروتاها (Shrota) یعنی تعالیم آسمانی وجود دارد كه به نام وداها (Veda) شناخته می‌شوند. كهن‌ترین آموزه‌های هندو شامل 4 متن كهن به نام‌های ریگ‌ودا (Rig veda)، یاجور‌ودا (Yajur Veda)، ساما‌ودا (Sama Veda) و آتاروا ودا (Atharva Veda) است. سایر آموزه‌های هندو شامل سامهیتا (Samhita)، برهمانا (Brahmana)، آرانیاكا (Aranyaka)، اوپانیشاد (Upanishad)، پورانا (Purana)، سوتراها (Sutra)، ودانگا (Vedanga) و اوپاودا (Upa veda) در حول همان وداهای چهارگانه گسترش یافته‌اند. (3) به این ترتیب گستره‌ای از اعتقادات و سنت‌های دینی كه با پذیرش وداهای چهارگانه در قلب تعالیم خود، رشد یافته‌اند كلا به نام آیین هندو یا راست‌پنداران (Astika) و هست‌گویان به تقّدس وداها شناخته می‌شوند. مسلما این آموزش‌ها بر تمامی شبه‌قاره هند سایه گسترانده است و حتی سنت‌هایی كه به مخالفت با آنها پرداخته‌اند، بیشتر نقاد جنبه‌هایی از آنها بوده‌اند و به‌طور كامل از زیر چتر این تعالیم نتوانسته‌اند خارج شوند. اما در هر حال دو برخورد جدی در برابر این تعالیم در دوران كهن شكل گرفت كه همان مقابله ماهاویر (Mahavir) و شكل‌گیری آیین جین (Jain) و دیگر آیین بودا (Buddha) بوده است. (قرن‌ها بعد مذاهب دیگری هم در برابر وداها شكل گرفت مثل مذهب سیك (Sikh))

 در هرحال این مذاهب و آیین‌ها كه وداها و تقدس آنها را در مركز تعالیم خود حفظ نكرده‌اند به عنوان نیست‌گویان به آموزه‌های كهن ودایی یا ناستیكا (Nastika) شناخته می‌شوند. در دورانی كه بیرونی وارد هندوستان شده است در میان مذاهب نیست‌گوی، همان آیین‌های بودا و جین تا حدی رواج داشته است. نكته جالب آنكه بیرونی هم خود را تنها مصروف گزارش، نقل و ترجمه و تحلیل آموزه‌های راست‌پندار هندو كرده است و صرفا اشاراتی گذرا به مذهب جین و بودایی دارد.

 به‌طور مشخص تنها اشاره بیرونی به مذهب جین در تحقیق ماللهند است آنجا كه می‌گوید: «برهمنان سرسپرده و عابدان مادرهای هشتگانه‌اند (Ashta Matrin)، شمن‌ها دلدادگان آموزه‌های بودا و فرقه ناگنا (Nagna) پیروان ارهنت (Arhant) هستند.» (ماللهند ج1ص91)

كه منظور از ارهنت در اینجا همان ماهاویر بنیانگذار آیین جین و «ناگنا» یكی از فرقه‌های وابسته به آیین جین است.

 و اما در مورد بودا و آیین او، بیرونی به صراحت در جلد اول ماللهند اذعان می‌كند كه هیچ كتاب مقدس بودایی و نه هرگز هیچ راهب بودایی را ندیده است تا از او بنیان‌های فكری‌شان را بیاموزد، بلكه آنچه از بوداییان می‌داند بر‌اساس روایت ایرانشهری است. جالب آنكه بیرونی به روایت ایرانشهری با دیده شك نگریسته و آن را روایتی دست اول و بر ساختاری علمی و منصفانه استوار نمی‌بیند. اصولا بیرونی در تحقیق ماللهند سه بار از ایرانشهری یاد كرده است و البته او را به نیكی ستوده است:

«انّه من الكُتّابِ القلائل اللّذین بحثوا فی شؤون الهند بطریقه جدیه» (= یعنی ایرانشهری از اندك نویسندگانی است كه در امور مربوط به هند به‌طور جدی و با روشی درست بحث كرده‌ است.) و این گویای آنست كه احتمالا كسان دیگری هم در آن روزگار از آرا و اقوال هندوان بحث كرده‌اند، هر چند متاسفانه ما امروزه آنها را نمی‌شناسیم. و اما در مورد آیین بودا و روایت ایرانشهری چنین می‌گوید: «و لانّی لم اجد كتاباً للشّمنیه و لا احداً منهم استشفٌ من عنده ما هم علیه فانّی حكیتُ عنهم فبو ساطه الایرانشهری و ان كنتُ أطن أنّ حكایتُه غیر مُحصّله اوعن غیرِ محصّل. (= نه از شمنیه كتابی یافتم و كسی از آنان كه بتوان به آنچه نزد آنان است راه یافت و اگر از آنها چیزی نقل می‌كنم به وساطت ایرانشهری است. هر چند گمان می‌برم گزارش او یا در این رابطه كاملا محققانه نیست یا از شخصی غیر محصل است.)

 در هر حال برخی نظرات كه در جلد اول یا دوم ماللهند پیرامون بوداییان طرح كرده است مثل اینكه آنان اجساد مردگان خود را داخل آب می‌اندازند یا اینكه واراها می‌هیرا (Varaha Mihira) یكی از تجلیات بوداست، درست نیست و ما می‌دانیم كه بوداییان اجساد خود را می‌سوزانند یا اینكه «می هیرا» یكی از منجمین سنت راست‌پندار هندوست.

 اما از سوی دیگر گزارش بیرونی در رابطه با تاثیرات كهن‌تر آیین بودا  و  موقعیت این آیین  در ایران  باستان  قابل اعتناست. در این رابطه  او چنین  می‌گوید:

 «نیز از اموری كه موجب دوری ما از هندوان است، آنكه فرقه شناخته به شمنان (منظور بوداییان است) با شدتِ عداوتی كه با برهماییان (منظور هندوها هستند) می‌دارند، از اُمم دیگر به هندوان نزدیك‌ترند و به سابق ایام، خراسان و فارس و عراق و موصل تا حوالی شام، بر آیین آنان بوده‌اند تا بدانگاه كه ستاره زرتشت از آذربایجان درخشید و او به بلخ به آیین مجوس بخواند و گشتاسب دعوت او را ارج نهاد و پور او اسفندیار، آن آیین را به قهر و صلح در بلاد خاور و باختر بپراكند و از چین تا روم آتشكده‌ها افكند و چون به دست شاهان بعد از او فارس و عراق تصفیه شد، شمنان جلای وطن كردند و به خاور بلخ شدند و مجوس تا حال به ارض هند مانده‌اند.»  (4)  (ماللهند ج1صص12، 11)

پس از اینكه روشن شد ابوریحان بیرونی رویكردی تخصصی بر مذاهب و علوم راست‌پندار هندو یا به اصطلاح مذهب و علوم ودایی داشته است و آگاهی او از مذاهبی چون جین و بودایی ناقص و به روایت دیگران بوده است، حال باید دید در قلمرو علوم ودایی تا چه حد احاطه داشته است و روایت او از این قلمرو چگونه بوده است؟

 همان‌طوركه قبلا هم اشاره شد آیین هندو بر چهار جُنگ و كتاب باستانی استوار است كه طی دوره‌های زمانی مختلف كتب و طریقت‌های متعددی در شرح و فهم آن آثار و علوم متعدد برای بهره عملی از حكمت آن رسایل شكل گرفته است. بیرونی به خوبی این آثار را می‌شناخته و در ماللهند گزارشی از این آثار و حتی نحوه خاص قرائت آنها ارایه داده است.

 «معنای بیذ (Veda) دانایی است بدانچه كه نادانسته است و آن سخنی است كه از دهان براهم (Brahma) یا ایزد تعالی منسوب گردانده‌اند.»    (ماللهند ج1ص94)

«نیز همی ‌انگارند كه بیذ (Veda) همچون آنچه كه از آیین‌های دین و دنیای ایشان به دواپر (Dvapara) نخستین كه زمانی است كه ذكر آن به محل خویش بیاوریم مندرس گشته بوده است، اندرا (Indra) یافته بود تا بیاس (Vyasa) پورِ پراشر (Parashara) آن را نو گردانید.» (5)  (ماللهند ج1 ص95)

«و گفته‌اند كه بیاس (Vyasa) آن را به چهار قسمت كرد.  بدینسان:

ركبیذ (Rig – Veda)، جرز بیذ (Yajur Veda)، سام بیذ (Sama Veda) و اثر بن‌بیذ

 (Atharva Veda) »   (ماللهند ج1 ص96 )

 بیرونی پس از معرفی تك تك وداها و اشاره‌ای به نحو‌ه قرائت آنها و راگاهای (Raga) مهم در ذكر و خواندن وداها به معرفی سایر متون ودایی پرداخته و فهرستی از پوراناها (Purana) را مشتمل بر 18 پورانا ارایه می‌كند. (6) سپس تاكید ویژه‌ای دارد بر سه گنجینه حكمت و عرفان هند یعنی یوگا سوترا (Yoga Sutra) اثر پاتانجلی (Patanjali)، سامكهیا كاریكا (Samkhya Karika) اثر ایشوارا كریشنا (Ishvara Krishna) و باگاواد گیتا (Bhagavad Gita) كه در ماللهند بارها از این سه اثر استفاده كرده و به آنها ارجاع داده است و این گویای احاطه و تسلط او بر این سه متن بوده است.

بیرونی شناخت خوبی از متون تنترا (Tantra)، ماهابهارات (Maha Bharat) آثار علمی هندو در زمینه نجوم و ادبیات مثل سوریا سیدانتا (Surya Siddhanta) داشته و حتی برخی از این آثار را ترجمه هم كرده است. ضمنا با توجه به آنچه در رابطه با «تحدید معمور از زمین» در كتاب ماللهند آورده است باید او را با آثاری چون مایا ماتا (Mayamata) یا مانا سارا (Manasara) در معماری ودایی آشنا دانست.

 در نهایت باید اذعان كرد كه بیرونی گستره بی‌نظیری از فلسفه و معارف ودایی را در آن دوران درك كرده است كه شامل وداهای چهارگانه، اساطیر (Purana)، كیهان‌شناسی (Samkhya)، حكمت و عرفان (Yoga)، ادبیات سانسكریت، نجوم و ستاره‌بینی (Jyotish)، معماری (Sthapatya Veda)، پزشكی (Ayurveda) و گوهرشناسی می‌شده است و مسلما در این میان نسبت به برخی از علوم و فنون هندوان شناخت بیشتری پیدا كرده است كه آن هم براساس علایق شخصی خود او نسبت به آن علوم بوده است. بر فرض او به ترجمه آثار متعددی از نجوم و احكام نجوم هندی پرداخته ولی هیچ اثری از پزشكی هندی را ترجمه نكرده است.

پی‌نوشت:

(1) Woodroffe,Sir John,Principles of Tantra,Madras,India,2Vols

 (2) رجوع شود به:

بیرونی، ابوریحان، تحقیق ماللهند، ترجمه منوچهر صدوقی سها جلد اول، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.

مسلما مباحثات بیرونی با حكیمان هند، آنان را وامی‌داشته تا جزییات علوم و معارف خود را نیز در مباحثات ابراز كنند و بیرونی كه دانشمندی هوشمند بوده است از این طریق و البته حُسن خُلقِ خود، توانسته در مدتی كوتاه به ژرفای برخی از این علوم  نفوذ كند.

 از این پس نقل قول‌های كتاب ماللهند را براساس ترجمه منوچهر صدوقی سها ذكر خواهم كرد و برای سهولتِ قرائتِ واژه‌های سانسكریت، لاتین آن كلمات را در متن اضافه می‌كنم.

 (3) سامهیتا، برهمانا، آرانیاكا و اوپانیشادها، متونی مقدس در ارتباط با درك كامل‌تر وداهای چهارگانه و شناخت مراسم و مناسك وابسته به آنها و مفاهیم نهانی در پشت آن اذكار و ادعیه هستند. پوراناها بیانی اسطوره‌ای در درك اسرار هستی داشته و در قالب قصه و داستان مبانی ودایی را بازگو می‌كنند. اوپا ودا (Upa – Veda) شامل معماری، پزشكی، هنرهای رزمی و موسیقی ودایی می‌شود و ودانگا (Vedanga) ابزاری است برای درك درست لغات، نحوه صحیح قرائت و خواندن وداها و استفاده عملی از سروده‌های اصلی ودایی كه در فصول بعدی به‌طور مفصل‌تری به این مبانی خواهم پرداخت.

 (4) در رابطه با گزارش بیرونی از بودایی‌ها همچنین رجوع كنید:

Professor Ahmad Hasan Dani , Alberuni,s Indica , university of Islamabad Press. 1973

 (P.121 – 123)

 (5) منظور از دواپارا (Dvapara) سومین دوران تكامل تاریخ یا عصر مس است. بنابر تاریخ‌نگاری و فلسفه تاریخ ودایی هر دوره از ادوار هستی شامل 4 مرحله (Yuga) است به نام‌های ساتیا (Satya)، ترتا (Tretha)، دواپارا (Dvapara) و كالی (Kali). در پایان هر دوره، آموزه‌های ودایی مجددا در ساختاری نو به هدایت شعور متعال برای یاری به موجودات به زبانی مناسب عرضه می‌شود. ابوریحان بیرونی اشاره می‌كند كه «ویاسا» در آغاز دوره دواپارا، وداها را به شیوه كنونی تدوین كرده است. لازم به ذكر است كه بنابر رای برخی پاندیت‌های كنونی امروزه عصر كالی است. برخی نیز معتقدند دوران كالی به پایان رسیده است. رجوع كنید به

(1) . Yukteshvar, Sri. The Holy Science. Los Angeles, CA: SRF Publication,1984.

 (6) مجموعه پوراناهای اصلی (Maha – Purana) كه تا امروز باقی مانده است، 18 پوراناست كه ابوریحان به درستی به این موضوع واقف بوده است. در هرحال لیست پوراناها عبارت است از:

1 . آگنی پورانا، شامل15000 سلوكا (Slokas)

2 . برهما پورانا، شامل 10000    سلوكا

3 . برهماندا پورانا، شامل 12000سلوكا

4 . برهما وایوارتا پورانا، شامل 18000 سلوكا

5 . باگاواتا پورانا، شامل 18000 سلوكا

6 . باویشیا پوانا، شامل  14000 سلوكا

7 . گارودا پوانا، شامل 29000 سلوكا

8 . كورما پوانا، شامل 17000  سلوكا

9 . لینگا پورانا، شامل  11000 سلوكا

10 . ماركاندیا پورانا، شامل   9000 سلوكا

11 . ماتسیا پورانا، شامل  14000 سلوكا

12 . نارادا پورانا، شامل  25000 سلوكا

13 . پادما پورانا، شامل  55000 سلوكا

14 . شیوا پورانا، شامل  24000 سلوكا

15 . اسكندا پورانا، شامل  81000 سلوكا

16 . ویشنو پورانا، شامل   23000 سلوكا

17 . واراها پورانا، شامل   24000 سلوكا

18 . وامانا پورانا، شامل   10000 سلوكا

برزو قادری

منبع: روزنامه اعتماد (99/12/25)

مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب
تهران، خیابان انقلاب اسلامی، بین خیابان ابوریحان و خیابان دانشگاه، شمارۀ 1182 (ساختمان فروردین)، طبقۀ دوم، واحد 8 ، روابط عمومی مؤسسه پژوهی میراث مکتوب؛ صندوق پستی: 569-13185
02166490612