میراث مکتوب- ناسخ التواريخ، تألیف محمدتقی لسانالملک سپهر، کتابی است در تاریخ عمومی عالم، از ابتدای آفرینش آدم تا سال 1276 ق، بخش پایانی کتاب که به ناسخ التواریخ قاجاری اشتهار دارد، دربردارنده گزارش رویدادهای زمان مذکور است. این کتاب توسط جمشید کیانفر تصحیح شده و از سوی انتشارات اساطیر منتشر شده است. به اعتباری آن را در زمره تواریخ عمومی به شمار میآورند، ناسخ التواریخ به دستور محمد شاه قاجار و حمایتهای حاج میرزا آقاسی توسط سپهر تألیف شد. در این باره با مصحح کتاب ناسخ التواریخ به مناسبت ایام فاطمیه گفتوگویی انجام شده که آن را در ادامه میخوانید.
در ابتدا لطفا درباره ناسخ التواریخ اطلاعاتی ارائه دهید؟
ناسخالتواریخ در مجموع سه کتاب است. کتاب اول در دو جلد، کتاب دوم در 6 مجلد و کتاب سوم در سه مجلد نگارش یافته است. ناسخالتواریخ یک کتاب تقریبا تاریخ عمومی است البته در بخشهایی حالت تخصصی پیدا میکند ولی در مجموع وقتی مجلدات را در کنار هم بگذاریم یک دوره تاریخ عمومی محسوب میشود. در آغاز قصد سپهر بر این بود که تاریخ عالم را بنویسد. به همین دلیل مجلد اول و دوم از کتاب اول ناسخالتواریخ که به قبل از اسلام اختصاص دارد، در مورد تاریخ چین و هند، ایران و عربستان و جهان شناخته شده آن روز اروپا مطالب مفصلی دارد. البته به راحتی نتوانستیم پیدا کنیم که سپهر از چه منابعی استفاده کرده است. زیرا اطلاعات درباره تاریخ چین هنوز هم در ایران کم است و منابع زیادی در این زمینه موجود نیست. اما اینکه سپهر در آن زمان از چه منابعی استفاده کرده است، اینگونه بود که اگر میخواست مطلبی را از منابع فرنگی یا خارجی استفاده کند، مترجمان رسمی دولت موظف بودند که با او همکاری کنند که همین کار نیز صورت میپذیرفت.
اما زمانی که شروع به نگارش کتاب دوم میکند، به نوعی تاریخ جهان را به کناری مینهد و شروع به نوشتن تاریخ اسلام میکند. جلد اول از کتاب دوم ناسخالتواریخ به شرح حال پیامبر اسلام میپردازد. ذکر این نکته ضروری است که مطالب مجلد اول از کتاب دوم از هجرت پیامبر (ص) شروع میشود. زیرا شرح حال کودکی و چگونگی برگزیده شدن به پیامبری و بعثت از اواخر مجلد دوم از کتاب اول را میآورد. چون این دوره را مشمول تثبیت اسلام و تشکیل حکومت اسلامی و بسیار مهم میداند. زیرا حضرت محمد (ص) تنها پیامبری است که در زمان حیات خویش توانست حکومت تشکیل بدهد. به همین دلیل وقتی به شرح حال پیامبر میرسد، در یک مجلد به طور مفصل به شرح حال عصر هجرت، غزوات و سریهها و… و اینکه چگونه به مدینه هجرت کرد و چگونه موفق شد، میپردازد و به باور من در این امر بسیار موفق بوده است.
لطفا بفرمایید شیوه تاریخنگاری سپهر چگونه است، اشخاصی انتقاداتی به این کتاب وارد کردهاند، شما در پاسخ به این انتقادات چه پاسخی دارید؟
شیوه تاریخنگاری سپهر بسیار مهم است. سپهر در هر مجلدی از کتاب خویش، در مورد هر شخصیتی که میخواهد سخن بگوید، جمیع روایات را از منابع مختلف (اعم از شیعه و سنی و…) در مورد آن شخص نقل میکند، به همین دلیل در شروع هر مجلدی از کتاب ناسخالتواریخ مجموعهای از روایات متناقض، قوی و ضعیف را میبینید و شاید بسیاری از افراد به همین دلیل ایراد میگیرند که بعضی از اینها خرافه است، یعنی ساختگی است، بعضی ضعیف است و غیرقابل استناد!
پاسخ به این افراد اینگونه است که سپهر در حقیقت نیت خاصی داشته است. جمیع روایات را میآورد، بعد شروع میکند به نگارش و دیدگاه و استنباط خودش را نیز با توجه به منابع میآورد. برخلاف اینکه همه میگویند منابع سپهر مشخص نیست، اما سپهر از معدود مورخانی است که ریز منابع را در لابهلای نوشتههایش بیان میکند. مثلا میآورد طبری این را میگوید، توجه به این نکته ضروری است که در آن روزگار اینگونه نبود که پژوهشگر بخواهد در پژوهش خویش به جلد و صفحه ارجاع بدهد. چون صفحات نسخ خطی با یکدیگر تفاوت داشت و وقتی سپهر میگوید ابن اثیر، ابن کثیر و ابن شهرآشوب این را میگوید، یعنی روایتها را میآورد، به منابع اشاره میدارد. مثلا در باب طبری معمولا استناد سپهر به روایت اولی است که طبری در تاریخ خود میآورد، چون آن را متقن و از روایتهای دیگر صحیحتر میداند.
سپهر به نوعی به شیوه تاریخنگاری طبری نظر دارد. طبری در باب هر واقعهای جمیع روایت را میآورد که سپهر این کار را در آغاز کتاب انجام میدهد ولی در متن کتاب سعی میکند روایتهای متقن و مستدلتر را بیاورد و در پایان هر مجلد در باب آن شخصیت روایتها، سخنها و احادیث و… را بیان میکند و کتاب پیامبر را اینگونه به اتمام میرساند.
مجلد دوم از کتاب دوم ناسخالتواریخ به شرح حال خلفا میپردازد. به عبارتی در یک جلد مستقل به شرح حال خلافت ابوبکر، عمربن خطاب، عثمان و در قسمت پایانی همین مجلد به شرح حال صحابه میپردازد. در تصحیح من از این مجلد هر کدام از خلفا در یک جلد مستقل تصحیح و به چاپ رسیده و همچنین بخش پایانی در شرح حال صحابه حضرت رسول. مجلد سوم از کتاب دوم اختصاص به حضرت علی(ع) دارد و باز همان شیوه خود را به کار میبرد. اما نکته قابل توجه این است که سپهر در هر یک از مجلدات و یا نوشتههای خود تداوم مطلب را پیگیری میکند. بدینصورت که ایام کودکی حضرت علی(ع)، ایمان آوردن آن حضرت و شرکت در غزوات بدر، احد، خیبر و… را در کتاب پیامبر(ص) میبینید و کتاب حضرت امام علی(ع) مربوط میشود به زمان خلافت آن حضرت، یعنی از مرگ عثمان شروع میشود و تا ضربت خوردن آن حضرت ادامه دارد. در حقیقت کتاب امام علی(ع) مجلد سوم از کتاب دوم است و همچنین اگر شرح حال حضرت را در ایام خلافت خلفای راشدین جستجو کنیم باید به کتاب خلفا مراجعه کنیم. (مجلد دوم از کتاب دوم)
سپهر در نگارش کتاب دوم در حقیقت بعد از کتاب امام علی(ع) محور تحقیق و پژوهش خودش را در ائمه اطهار تکیه میکند. بدینصورت که وقایع تاریخ اسلام را ذیل شرح حال هر یک از ائمه میآورد، به همین دلیل جلد چهارم به حضرت زهرا(س) اختصاص پیدا میکند و جلد پنجم و ششم به امام حسن(ع) و امام حسین(ع). در اینجا عمرش به پایان میرسد و از ادامه بازمیماند. البته فرزندانش کار او را ادامه میدهند و به نوعی به تکمیل آن میپردازند. ولی بخشی که خود سپهر نوشته متقنتر است. چه از نظر محتوایی و چه از نظر دید عاشقانه شیعه ایرانی نسبت به اهل بیت. تقریبا با کتاب امام حسین(ع) نوشتههای سپهر و شرح حال ائمه توسط او به اتمام میرسد.
کتاب سوم سپهر در سه مجلد به تاریخ معاصر و ایام حیات خود میپردازد که آن مشتمل بر تاریخ قاجاریه از ظهور قاجاریه تا اواسط حکومت ناصرالدین شاه است که بحث آن جدا است.
در نگارشِ سپهر چه نکاتی قابل توجه است؟
چند مساله در نگارش سپهر اهمیت دارد. اول نثر سپهر است، با وجود آنکه به سجع مینویسد اما نثر او بسیار سلیس و روان است. دوم اینکه وقتی آیات، احادیث، خطبه و… را میآورد، ابتدا متن عربی را ذکر میکند و بعد ترجمه خودش را. کمتر متنی یافت میشود که به این شیوه نگارش شده باشد.
سوم اینکه در تمام نگارش هم به اشعار به عنوان شاهد و مثال توجه دارد و هم به آیات، احادیث و روایات. به جز منابع تاریخی که دارد برای هر سخنش یک سند و منبع ارایه میدهد. مثلا وقتی میرسد به امام علی (ع) در واقعه صفین، کتابی را پیدا میکند که تا آن روز ناشناخته بوده است و آن کتاب «وقعهالصفین» بوده است که از این کتاب بهره فراوان میبرد و جالب اینکه بعدها که در جهان عرب «وقعهالصفین» را تصحیح میکنند، یکی از منابع مصحح ناسخالتواریخ سپهر است. زیرا به عبارتی سپهر بسیار کاملتر و جامعتر با استفاده از منابع دیگر در کتاب جنگ صفین امام علی (ع) آورده است.
اما نکته جالب این است که متن عربی این کتاب به صورت نسخه خطی امروز پیدا نمیشود و نمیدانم این کتابهایی که در اختیار سپهر قرار داشته، چه شده که امروز یافت نمیشود. مثلا متن عربی تاریخ طبری را در هیچ یک از کتابخانههای ایران به صورت خطی نداریم. من احتمال میدهم که این کتابها در مجموعه نسخ خطی کاخ گلستان بوده که بعدها میرزا علیخان لسانالدوله چپور که کتابدار کتابخانه کاخ گلستان در ایام سلطنت مظفرالدینشاه بود و مقادیر متنابهی از نسخ خطی را دزدیده و به فروش رسانده بود، در شمار آن نسخ بوده باشد.
با توجه به اینکه در ایام فاطمیه قرار داریم، جلد چهارم از کتاب دوم ناسخ التواریخ که به حضرت فاطمه (س) اختصاص دارد، چه نکاتی را در این زمینه بیان میکند؟
یکی از مهمترین کارهایی که سپهر انجام داده است، کتاب حضرت فاطمه (س) است. در مورد این شخصیت از گذشته منبع خیلی کم داریم. البته امروزه چند پژوهش خوب در مورد حضرتشان تالیف یافته است. اما تا دوره قاجار شما به ندرت میتوانید یک کتاب مستقل در مورد حضرت فاطمه (س) بیابید. سپهر هم شرح حال حضرت فاطمه (س) و هم روایاتی را در خصوص ایشان به چاپ رسانده که این بسیار مهم است. نوشته سپهر یک منبع بسیار مهم برای پژوهش درباره حضرت فاطمه (س) محسوب میشود.
طاهره مهری مالفجانی
منبع: ایبنا