ميراث مكتوب: دكتر عزيز الله جويني معتقد است: اميرالمؤمنين، در بسياري از آيات قرآن، عالماً و عامداً و نه از روي اشتباه، صيغه ها را تغيير داده، مثلاً غايب بوده و او به صورت خطاب به كار برده، ولي ايشان وقتي مي خواسته شاهد مثال آورد، كلمه اي ديگر به كار برده است.
وي كه در نشست نقد و بررسي سه شرح نهجالبلاغه در مركز ميراث مكتوب سخن مي گفت ، افزود: ياد شارح بزرگ نهج البلاغه مرحوم علامه شوشتري را هم بكنيم كه ايشان بحج السباقه في شرح نهج-البلاغه را نوشتند و شرح عبدالباقي صوفي كه در 12 باب موضوعي است، ولي مرحوم علامه شوشتري در 60 باب، به صورت موضوعي به شرح نهج البلاغه پرداخته كه جلد اول و مقداري از جلد دوم در توحيد و معرفت است كه بسيار زيباست و مقدمه اين شرح ،خود يكي از كارهاي بسيار گران سنگ است. نقدي كه مرحوم علامه شوشتري بر كار سيدرضي كرده، كسي به اين شكل نكرده؛ نقدي علمي و عالمانه، برخي از كلمات را ايشان دقيق آورده كه سيدرضي نياورده، مثلا سيدرضي مي گويد: عثمان بن فلان و او مي گويد كه سيد در اين شخص اشتباه مي كند و او اتفاقاً از مخالفان اميرالمؤمنين بود و تا آخر عمر هم بر مخالفت خود باقي ماند. سيدرضي آورده كه اميرالمومنين به بصره به عيادت شخصي رفت كه ظاهراً تيري به چشمش خورده بوده كه همان طور باقي مانده بود. اميرالمومنين پرسيد حال چطور است؟ گفت: اميرالمومنين از شدت درد، آرزوي مرگ دارم. اميرالمومنين فرمود كه چنين آرزويي نكن، بلكه خداوند اجرت را مي دهد، اما چرا خانه به اين بزرگي داريد؟ و بعد خود اميرالمومنين كه مي داند اين شخص از مؤمنين است، سريع پاسخ مي دهد كه اگر در اين خانه، حق خدا داده شود و ميهماني داده شود و … اشكالي ندارد.
وي ادامه مي دهد: مي گويد يا اميرالمؤمنين برادرم را درياب كه پشمينه پوشيده و كاري به زندگي دنيا ندارد و به اهل و عيالش نمي رسد. اميرالمؤمنين عصباني مي شود و مي گويد برويد و بياوريدش و بعد به او مي گويد: «اي عدي نفسك»، اي دشمن نفس خودت، تو كي هستي كه بخواهي نعمت هاي خدا را ناديده بگيري. او هم نگامي به اميرالمؤمنين مي كند و مي گويد: يا اميرالمؤمنين اين تو هستي كه به من چنين مي گويي ؟ تو خود بيشتر از من بر خود سخت مي گيري. حضرت امير مي گويد:« اشتباه نكن. من مسئوليتي دارم كه تو نداري. من بايد طوري رفتار بكنم كه پايين ترين فرد ناراحت نشود. من مسئول عموم اين مردم هستم و بايد پايين تر از پايين ترين فرد زندگي كنم، اما تو مسئوليتي نداري و بايد به فكر خود و خانواده ات باشي. يا نامه اي كه اميرالمؤمنين به مردم كوفه مي نويسد: انا خرجتُ من حَيي هذا. علامه شوشتري مي فرمايد اين نسخه بدلي كه به دست سيدرضي افتاده، حيي هذا، معني نمي دهد كه يعني از اين محلم. ايشان از مدينه آمده بود و در نزديك بصره اين نامه را مي نويسد. مِن مخرجي هذا بوده كه به صورت حيي درآمده. خود علامه شوشتري مي فرمايد از تهالك شديد سيدرضي در وجود اميرالمؤمنين توجه به اين نكات لفظي نكرده است. سيدرضي قصد نداشته كه خلاف بنويسد. او مي گويد در ادبيات، در علم حديث، در تفسير، در علم كلام اگر سيدمرتضي نبود، سيدرضي در همه علوم از جمله علم كلام از همه سر بود و اگر سيدرضي نبود، سيد مرتضي در ادبيات از همه سر بود يعني اينها در همه علوم استاد بودند. فقط سيدرضي در زمينه ادبيات، به خصوص نظم، جلوتر از سيدمرتضي است و سيدمرتضي از نظر علم كلام از سيدرضي جلوتر است، ولي در نقل حديث چنين مسائلي پيش مي آيد و ان شاء الله اين تلاش هايي كه صورت گرفته كامل شود و من حقيقتاً هر شرح و ترجمه اي از نهج البلاغه مي بينم، خوشحال مي شوم، چرا كه اين كتاب از مظلوميت بيرون مي آيد. مسلماً همان طور كه قرآن در روز قيامت از دست امتي كه او را مهجور گذاشته اند، شكايت مي كند، نهج البلاغه هم از دست شيعيان علي به خصوص به اميرالمؤمنين شكايت مي كند كه يا به نظر ادبيات و بلاغت به من نگاه كرده اند يا به عنوان كتاب تيمم و تبرك، آنطور كه بايد و شايد از من راهنمايي نگرفته اند. ان شاءالله اين كتاب در دانشگاه ها ترويج شود كه الحمدالله امسال گرايش كارشناسي ارشد نهج البلاغه در دانشكده علوم حديث در شهر ري تأسيس شد .