میراث مکتوب – آن چه در ادامه میآید متن کامل سخنرانی استاد احمد سمیعی گیلانی است که در همایش رونمایی از دوره سه جلدی جامع التواریخ (ایران و اسلام) و نکوداشت استاد محمد روشن ایراد شد.
بنده با استاد روشن از طریق برادر کوچکم، که ۱۴ سال از من کوچکتر است، آشنا شدم. هر دو در یک مقطع تحصیلی درس میخواندند و هر کدام به راهی رفتند. برادر من پزشک شد. بعضی از دوستانش مهندس شدند و محمد روشن هم به راه ادبیات و تصحیح متون رفت. من با ایشان این گونه آشنا شدم و بعد از آن همیشه، چه در مراکز آموزشی و پژوهشی و چه خارج از آن مراوده داشتم و از راهنمایی هایش استفاده میکردم . بعضی از آثار ایشان را هم خوانده ام و در بارۀ آنها مقالاتی نوشته ام.
بخشی از صحبتهای من مربوط به زندگی نامه علمی استاد روشن است که البته غالب حضار از آن اطلاع دارند و من فقط برای کسانی که احیاناً به جزئیاتش واقف نیستند، عرض میکنم؛ و بعد درباره هنرها و فضایل علمی ایشان و مختصری نیز دربارۀ تاریخ، که اینجا درباره اش صحبت شد، سخن خواهم گفت.
محمد روشن در سال ۱۳۱۲ در رشت متولد شد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در رشت گذراند. از دانشکدۀ ادبیات دانشگاه تهران لیسانس گرفت. از سال ۱۳۳۷ تا ۱۳۴۸ دبیر دبیرستان های رشت بود. از پژوهشکدۀ فرهنگ ایران فوق لیسانس گرفت و از اسفند ۱۳۴۸ همکاری خود را با بنیاد فرهنگ ایران آغاز کرد و در بخش تاریخی فرهنگ زبان فارسی با عده ای از استادان از جمله محمد پروین گنابادی و مجتبی مینوی همکاری داشت. در سال ۱۳۵۰ از وزارت آموزش و پرورش به فرهنگستان ادب و هنر منتقل شد. از سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۵ با بنیاد شاهنامه فردوسی به سرپرستی شادروان مینوی همکاری داشت و داستان فرود را به تصحیح خودش در سال ۱۳۵۴ به چاپ رساند و منتشر کرد. با استادان بنامی چون ابراهیم پورداود، محمد معین، مجتبی مینوی، پرویز ناتل خانلری و مدرس رضوی همکاری نزدیک داشت. اصولاً استاد روشن به قول معروفِ «خذو العلم من افواه العلما» پایبند بود. همیشه با استادان نشست و برخاست و مراوده داشت. سردبیری سال سیزدهم مجلۀ راهنمای کتاب به ایشان سپرده شد. بخش نقد و بررسی کتابها و مجلات دانشگاهی را در مجله سخن سرپرستی کرد.
از سال ۱۳۵۰ عضو هیئت علمی پژوهشکده فرهنگ ایران شد و در همۀ کنگره های تحقیقات ملی بنیاد فرهنگ و ادب، که نخستین کنگرۀ تحقیقات ایرانی در سال ۱۳۴۹ بود و تا هشتمین دوره در دانشگاه های مختلف تشکیل شد، حضور فعال داشت. همچنین در کنگرۀ جهانی هزارمین سال تدوین شاهنامه فردوسی که یونسکو در دانشگاه تهران در سال ۱۳۶۹ برپا کرده بود، شرکت داشت. در کنگره بزرگداشت نهمین سدۀ نظامی در دانشگاه تبریز در سال ۱۳۷۰ شرکت کرد. شرکت در کنگره خواجوی کرمانی در دانشگاه کرمان در سال ۱۳۷۰، حضور در کنگره بزرگداشت استاد محمد معین در اردیبهشت ۱۳۷۰ در دانشگاه گیلان، و شرکت در کنگره گیلان شناسی دانشگاه گیلان که شهریور ۱۳۷۲ برگزار شد، از دیگر فعالیت های این استاد گران قدر است.
همان طور که همه میدانند بیشتر آثار ایشان کار تصحیحی است. در واقع استاد روشن از مفاخر گیلان در حوزۀ تصحیح متون است. وی از جمله انگشت شمار مصححانی است که خودش نسخهها را تهیه میکرد. نه این که آماده نسخه هایی را به ایشان بسپارند و ایشان تصحیح کنند. این یکی از مزایای کار ایشان است که پژوهنده بود و بسیاری از نسخهها را که کمتر کسی به آن دسترسی داشت تهیه و تصحیح میکرد. در تصحیح انتقادی بسیار خوش سلیقه است. اگر ساختار تصحیحات ایشان را ببینید خوش سلیقگی ایشان را چه از حیث مقدمه و معرفی نسخهها و چه از حیث متن و نسخه بدل ها، که کاملا هویداست، خواهید دید. او معمولاً نسخه بدلها را در پای صفحه نمی گذارد و در پی نوشت قرار میدهد تا مزاحم خواننده نباشد. یکی از محسنات استاد روشن این است که در عین حال که کار انتقادی میکند و منتقد است، خودش نیز نقد پذیر هم هست. یعنی اگر نقدی به کار ایشان میشد و بشود به دیدۀ قبول تلقی میکند و میپذیرد. همچنین یکی دیگر از محسنات و فضایل ایشان کمکی است که گاهی در کار تصحیح از متخصصان میگیرد. به عنوان نمونه در زمینۀ مغول شناسی از کمک آقای موسوی استفاده کرده است. از مرحوم جلال آل احمد نقل قول شده که گفته اند: «شما نبش قبر میکنید.» در حالی که به نظر من تصحیح متون نبش قبر نیست بلکه کشف دفینهها و ذخایز ملی است و بی تردید استاد محمد روشن نقش مؤثری در این کار داشتند.
در باب تاریخ نیز ذکر چند نکته را لازم میدانم. نویسنده ای فرانسوی کتابی به نام کلیو دارد. کلیو نام یکی از الهه های هنر است؛ الهه تاریخ و هنر. چون در آن زمان تاریخ هم جزو فنون محسوب میشد کلیو به این مناسبت عنوان کتاب است. در این کتاب دربارۀ تاریخ اظهار نظر خلاف مشهوری وجود دارد.
نویسندۀ این کتاب میگوید تاریخ دروغگوست و هر چه تاریخ به واقعیات نزدیک تر و تحقیقی تر باشد دروغ گوتر است. البته نباید فراموش کنیم که دروغگو در این کتاب به معنای معمول ما نبوده و به معنای دیگری است. و واقعاً به آن معنا میتوان قبول کرد که تاریخ دروغگوست؛ از این جهت که تاریخ عموماً گزارش کننده است و گفتهها را نقل میکند نه گفتمانها را. یعنی گفتهها را در موقعیت خودش قرار نمی دهد. تاریخ نویس معمولاً گزارش میکند. وقتی گزارشی مینویسید هر چه هم دقیق تر و به واقعیت نزدیک تر باشد معلوم نیست که حقیقت هم داشته باشد. چون واقعیت با حقیقت فرق دارد. فرض کنید کسی وارد میشود و اندام لاغر و نحیفی دارد؛ شما میگویید: قهرمان سنگین وزن وزنه برداری وارد شد. کسی که او را ندیده به معنای تحت اللفظی عبارت گفته شده توجه میکند و منظور حقیقی شما را درک نمی کند. یا فرض کنید بچه ای که در بیرون بازی میکند و سراپای خود را گل مالی کرده است، مادرش به او میگوید: چه بچۀ تمیزی. شما اگر شاهد آن ماجرا نباشید باز این قول را به معنای تحت اللفظیش معنا خواهید کرد و این واقعیت است. یعنی همان جمله ای که مادر گفته اما حقیقت ندارد. به همین دلیل است که برای قرآن شأن نزول و تفاسیر مینویسند. میخواهند که آن گفته و موضوع و واقعه را در یک موقعیت واقعی نشان بدهند. از این رو آن را در گفتمان قرار میدهند تا حقیقتش نمایان شود. بنابراین درست است که تاریخ دروغگوست اما اگر تاریخ تفسیر و نقادی شود دیگر دروغ گو نیست. همان طور که تاریخ بیهقی به واقعیت و به حقیقت نزدیک شده است چون بیشتر حوادث را در گفتمان و در موقعیت خودش قرار داده است.
به نظر من چیزی که تاریخ را جبران میکند داستان است. بالزاک یک سری داستان به اسم «کمدی انسانی» نوشته است. از قول مارکس یا انگلس گفته شده که این کتابها تاریخ بورژوازی در قرن هجدهم و نوزدهم است. یعنی این رمان تاریخ واقعیِ آن دوره است. و نیز میبینید که آیوان هو در عین این که تاریخ است رمان هم هست و این رمان بهتر از هر تاریخی، حوادث زمان را به ما نشان میدهد. یا باز با خواندن آثار زولا به خوبی میتوان نسبت به احوال طبقه کارگر فرانسه اطلاع حاصل کرد. امروزه این گونه نگرش به رمان وجود دارد که رمان نشان دهندۀ حقایق است نه فقط واقعیات. به عبارت بهتر رمان نشان دهندۀ حقایق از خلال واقعیات است، منتهی واقعیاتی که در شرایط کاملا ملموسی قرار گرفته اند. در این زمینه نیز میتوان گفت که یکی از ذوق های استاد روشن این است که داستان میخواند و میتوانم بگویم که بهترین مجموعۀ داستان هایی را که به پارسی نوشته و یا ترجمه شده اند ایشان داشته است. یعنی ایشان هم به تاریخ علاقه داشته و هم به داستان خوانی. و این امتیازی است که بر آثار ایشان نیز تأثیر مثبت گذاشته است.
مراسم رونمایی از دورۀ سه جلدی جامع التواریخ (تاریخ ایران و اسلام) اثر خواجه رشیدالدین فضلالله همدانی و نکوداشت استاد محمد روشن، مصحح دورۀ ۱۵ جلدی این کتاب ارزشمند با حضور گروهی از پژوهشگران و استادان، چهارشنبه (چهارم دی) در مجتمع فرهنگی باغ زیبا برگزار شد.
گزارش از سهیلا یوسفی