میراث مکتوب- صفحه منسوب به محمدرضا شفیعی کدکنی، شاعر و استاد ادبیات با به اشتراک گذاشتن بخشهایی از «نادرهکاران» (سوگنامه ناموران فرهنگی و ادبی) نوشته ایرج افشار، از مجتبی مینوی یاد کرده است که در ادامه میآید:
«با یادِ پژوهشگرِ نستوه و ستیهنده فرهنگِ ایران که در ششم بهمن ۱۳۵۵ به جهان مینوی خود رفت؛
▪️مینوی هم رفت و به جهان مینوی خود وصل شد [ششم بهمن ۱۳۵۵].
او از خاندانی بود که همه قبیله او عالمانِ دین بودند. از مدت هفتادوسه سال که بزیست، پنجاهوپنج سالش را در راه کسب معارف و علوم اسلامی و ایرانی و نشرِ تحقیقات و مطالعاتی که عمیقاً حاصل کرده بود، مصروف کرد.
هیچ ماه و سالی را به بطالت نگذرانید. از یک کتاب به کتاب دیگر میپرداخت و از یک کتابخانه به کتابخانه دیگر میرفت. همهجا و همهوقت در مزرع فضل و ادب خوشهچینی میکرد و همهوقت خوشهچینان از خرمن معرفتش بهرهوری مییافتند، خواه آنکه در محضرش بودند و خواه آنکه نوشتههایش را میخواندند.
شاید اغراق نباشد اگر بگویم تمام کسانی که در بیست سال اخیر به چاپ متون فارسی پرداختهاند، به نحوی از انحاء از نتایج خدمت و زحمت مینوی در راه شناساندن نسخ خطی بهرهوری بردهاند.
اگر در نوشتههای مینوی تندی و برافروختگی نبود پس چه فرقی بود میان او و صاحبقلمان دیگر. ارزش واقعی مینوی بهجز استحکام روش تحقیق و زبان گویا و برّا و مسلط، در همین شیوه دلیرانه و بیباکانهاش بود که وهمی و ترسی از گفتن آنچه میدانست نداشت، ولو آنکه به مذاق این و آن خوش نیاید، ولو آنکه دوستی ازو برنجد، ولو آنکه مورد طعن و ملامت و حتی دشنام شنیدنها قرار بگیرد. چون تحمل هیاهو داشت در قبال غوغای مخالفان سرفراز و محکم میایستاد. به اصطلاح بیدی نبود که از بادهای ناگهانی بلرزد. چندین بار با طوفانهائی که او را در برگرفت دست و پنجه نرم کرد. اما هیچبار از شاخ و برگ پربارش چیزی کاسته نشد.
مینوی دانشمندی بود که پنجاه و چند سال کتاب میخواند و در کتاب خواندن کمرقیب بود. او هر کتاب را که میخواند بسیار دقیق میخواند. هیچ کتابی نیست که او خوانده باشد و در حواشی آن چند نوع یادداشت نکرده باشد.
از خصایص ممتاز مینوی بیضَنّتی* و بیبخلی او در نشر علم بود. هرچه میدانست میگفت و همیشه خبرآور تازههای علمی بود. اما آنچه نمیدانست پوشیده نمیکرد. صریح میگفت «نمیدانم». از گفتن «نمیدانم» خجلت نمیکشید لذت هم میبرد.
*ضَنّت: بُخل، بُخل شدید»
منبع: ایسنا