کد خبر:48585
پ
سید جعفر شهیدی

از ناشناخته‌های سید جعفر شهیدی

پایان‌نامه تحصیلی سید جعفر شهیدی در ۴۷ صفحه به سال ۱۳۳۵ با عنوان «ترجمۀ احوال صاحب ابن عباد» منتشر شده و در مرکز اسناد دانشگاه تهران موجود است.

میراث مکتوب- سید جعفر شهیدی استاد دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران دکترای خود را در ادبیات فارسی دریافت کرد. وی علاوه بر تحصیلات دانشگاهی، از تحصیلات حوزوی نیز برخوردار گشته و در حوزه‌های علمیه نجف و قم نزد علمای معتبر، شاگردی کرده است. او مولف آثاری همچون «تاریخ تحلیلی اسلام تا پایان امویان»، «شرح لغات و مشکلات دیوان انوری»، «ستایش و سوگواری امام هشتم در شعر فارسی»، «زندگانی حضرت فاطمه» می‌باشد. او به تصحیح متن ادبی مهم و دشوار «دُره نادره» پرداخت و همچنین ترجمه‌ای از نهج‌البلاغه به دست داد. وی همچنین زندگی چندین تن از امامان شیعه را به رشته تحریر کشید از جمله: زندگی امام علی، امام حسین و امام سجاد؛ اما درمیان تالیفات و ترجمه‌های پرشمار او، پایان‌نامه تحصیلی وی در دانشگاه تهران، شناخته‌شده نیست. این رساله در ۴۷ صفحه به سال ۱۳۳۵ با عنوان «ترجمۀ احوال صاحب ابن عباد» منتشر شده و در مرکز اسناد دانشگاه تهران موجود است. علی‌رغم کوتاه بودن، حاوی اطلاعات خوبی می‌باشد و نشان از تسلط نگارنده به موضوع مورد بحث دارد.در این رساله راجع به زندگی، فعالیت‌ها، اخلاق و منش، تالیفات، گرایشات فکری و مرگ صاحب ابن عباد بحث شده است. با مرور مطالب پیشینیان درباره صاحب، به نقاط ابهام و پرسش‌هایی برخورد می‌کنیم که آقای شهیدی فرضیه‌های هوشمندانه‌ای درباره آنها ارائه کرده است.

خصوصیات کلی اثر

فارغ از منابع قدیمی و تذکره‌هایی که به صاحب اشاره کرده‌اند، مرحوم احمد بهمنیار، کتاب تحقیقی خوبی درباره او تالیف کرده که هنوز هم توسط انتشارات دانشگاه تهران چاپ می‌شود؛ این کتاب مورد اشاره و استفاده سید جعفر شهیدی قرار گرفته است اما در کل پایان‌نامه آقای شهیدی، خلاء نسبی موجود در منابع حال حاضر را پر کرده و تحقیقی موجز و فشرده عرضه می‌کند.

ساختار این پایان‌نامه جالب توجه و با پایان‌نامه‌های امروزی متفاوت می‌باشد: در ابتدا دارای فهرست مطالب نیست، عناوین میانی و فصول با شکل و فونت مشابه سایر متن نوشته شده، و در انتها حاوی نمایه و فهرست نام‌ها، مکان‌ها یا اشخاص نیست. همچنین در سراسر متن به خط‌خوردگی‌ها، هاشورها و غلط‌گیری‌های دستی برمی‌خوریم چراکه انگار ایرادات نگارشی یا علمی بنا به صلاحدید نویسنده یا استاد راهنما، پس از چاپ متن تصحیح شده‌اند. در قسمت‌هایی از پایان‌نامه، بخش کوتاهی از متن خط خورده و به شکلی دستی کلمه یا جمله دیگری درج شده است. در نگارش آن از زبان سنتی و کهن بهره گرفته و این نشان از فضل ادبی نگارنده آن دارد و هنگام مطالعه چنان می‌نماید که انگار مشغول خواندن یک متن ادبی کهن هستیم.

امروزه پایان‌نامه‌های تحصیلی، حجم نسبتاً بالایی دارند و ممکن است متجاوز از ۱۵۰ صفحه باشند اما پایان‌نامه حاضر تنها در ۴۷ صفحه و به شکلی فشرده نوشته شده است.

ترتیب مطالب اثر

پایان‌نامه سید جعفر شهیدی، برخلاف کتب و رسالات امروزی، دارای فهرست نیست و مطالب را به شکل پیوسته عرضه کرده اما در هر چند صفحه، به عنوانی برخورد می‌کنیم که زیر آن خط کشیده شده و ریزموضوع را مشخص می‌کند. نویسنده در ۴۷ صفحه شرح فشرده و کاملی از تمامی جنبه‌های زندگی صاحب ارائه کرده است. در بخش مقدمه، جایگاه کلی صاحب در فرهنگ ایران ذکر شده است و به خصلت عرب‌گرایی وی توجه ویژه‌ای شده؛ سپس نام و نسب وی و تردیدهایی که درباره جایگاه رسمی و دیوانی صاحب وجود داشته ذکر گردیده است. در بخش سوم، نویسنده بحث مفصلی درباره محل تولد صاحب، که براساس منابع قدیم محل اختلاف است، پیش کشیده است. در بخش چهارم، که یکی از قسمت‌های مشروح و طولانی اثر است، به شرح نظرات ابوحیان توحیدی درباره صاحب پرداخته شده. توحیدی، که از معاصران صاحب است، نظری انتقادی نسبت به وی داشته و معایب زیادی در کتاب خود برای صاحب برشمرده است اما در بخش ششم، شهیدی به منابع دیگری اشاره می‌کند که نظر معتدل و بهتری نسبت به صاحب داشته‌اند و ویژگی‌های خوب و مثبت او را ذکر کرده‌اند. در بخش هفتم و هشتم نیز به الطافی اشاره شده که صاحب نثار نزدیکان و دوستداران خویش می‌کرده؛ این الطاف گاهی اوقات گستره وسیعی از مردم را شامل می‌شده، گستره‌ای که با جایگاه سیاسی بالای صاحب مرتبط است. در بخش نهم به حکیمان و استادانی که صاحب نزد آنها درس آموخته اشاره شده است. در بخش دهم به تدریس صاحب اشاره شده. در این بخش می‎‌فهمیم که افراد مهمی پای درس او نشستند و صاحب قبل از اینکه به تدریس مشغول شود از گناهان خود توبه کرد و فقیهان را شاهد توبۀ خود گرفت! در بخش یازدهم، به تالیفات گسترده صاحب اشاره شده و ۲۸ عنوان رساله و کتاب ذکر شده است. در بخش دوازدهم به کتبی که به نام وی یا در شرح احوال وی نوشته‌اند اشاره شده است. در بخش سیزدهم به کتابخانه عظیم صاحب اشاره شده و گفته شده جمع کردن چنان کتابخانه عظیمی در میان سیاستمداران، کم‌نظیر و چه‌بسا بی‌نظیر بوده است. در بخش‌های بعدی، به رابطه صاحب با زبان و ادبیات عربی و فارسی اشاره شده و تمایل وی به سمت عربی برجسته می‌شود. همچنین درباره سبک وی در نظم و نثر نیز بحثی ارائه شده است. خلاصه‌ای از زندگی صاحب و طریق وفات او ذکر شده و سپس بحثی درباره مذهب او را شاهدیم. شهیدی، در دو بخش جداگانه، مدح‌کنندگان و هجوکنندگان صاحب را برشمرده است.

صاحب ابن عباد کیست؟

صاحب ابن عباد وزیر ایرانی دربار فخرالدوله و مویدالدوله (آل بویه) بود که در قرن چهارم هجری می‌زیست. نام وی، که از ادب و دانش بالایی برخوردار بود، بارها در تذکره‌ها آمده و کتب و رساله‌هایی درباره او نوشته شده است. قرن چهارم و پنجم هجری، دوران درخشش فرهنگ و ادب اسلامی بود و سرزمین اسلامی، ادیبان و فرهیختگان زیادی به خود دید. هم‌نشینی و ارتباط نزدیک صاحب با ابوالفضل بن‌العمید، از دیگر وزرا و ادیبان زمان، مهر تاییدی بر فضل و دانش اوست. نام اصلی صاحب، اسماعیل بوده و نسب وی چنین است: اسماعیل بن عباد بن عباس بن عباد بن احمد بن ادریس. وی از کودکی همنشین مویدالدوله بود و به سبب مصاحبت دیرین با ابوالفضل ابن‌العمید وی را صاحب عمید لقب دادند که این نام بعداً نیز بر او ماند. گویا به سبب لیاقتی که در کتابت از خود نشان داد، مویدالدوله لقب «کافی‌الکفات» را به وی داد.

ولادت صاحب در ذی‌القعده سال ۳۲۶ قمری معادل با سپتامبر ۹۳۸ میلادی بوده و وفات وی ۲۴ صفر ۳۸۵ هجری است.

رعایت تعادل در بیان کردار صاحب

آقای شهیدی به منابع نسبتاً زیادی که در گذشته راجع به صاحب نوشته شده‌اند ارجاع می‌دهد و نحوه‌ای را که این منابع، وی را معرفی کرده‌اند مورد تشریح و بررسی قرار می‌دهد. برای مثال ابوحیان توحیدی یکی از نویسندگان مهمی بوده که صفات ناپسند صاحب را برشمرده و حتی تاحدی راه افراط پیموده است. در بررسی این افراط‌گرایی، شهیدی معتقد است ابوحیان کاتب زیردست صاحب بوده و احتمالاً از جانب وی، شماتت و توبیخ شده؛ اغراق ابوحیان در برشماری صفات بد صاحب از همین برخوردهای شخصی ناشی شده است، بااین‌همه، شرح وی، قریب به واقعیت است. ابوحیان توحیدی دو کتاب مثالب‌الوزیرین و اخلاق‌العمیدین را در مذمت و سرزنش صاحب بن عباد و ابن عمید نگاشت. او در وصف صاحب می‌گوید که حاضرجواب و فصیح است، به روش معتزلیان می‌نویسد، با اهل فلسفه و طب و منطق ستیزه می‌کند، عروض و قافیه را خوب می‌شناسد، شعر می‌سراید، به گفتار زیدیان و مذهب ابوحنیفه می‌گراید، از رافت و شفقت بهره ندارد، سخت کیفر می‌دهد اما پاداشش کم است؛ عده‌ای را از روی کبر و غرور هلاک کرده است اما با یک روش می‌توان بر او غلبه یافت: اینکه با خواهش و التماس، بخشی از نوشته‌ها و رسائل او را قرض بگیریم و ادعا کنیم که از راهی بسیار دور آمده‌ایم تا از دانش و نگارش او بهره بگیریم. در این هنگام، او از شغل خویش غافل شده و دستور می‌دهد که بخشی از نوشته‌هایش را در اختیار مراجعه‌کننده قرار دهند و او را در مجلس خود پذیرا می‌شود. به نظر ابوحیان، آنچه صاحب را به غرور مبتلا ساخته این است که هیچکس او را تخطئه نکرده و پیوسته از دیگران تعریف و تصدیق شنیده و گرامی داشته شده است. اطرافیانش او را حتی از ارسطو بالاتر دانسته و برای خوشایند او، نام او را فراتر از دانشمندان و ادبا ذکر می‌کرده‌اند.

از توصیف آقای شهیدی برمی‌آید که رفتار سخت و آمرانۀ صاحب تاحدی به خاطر جایگاه سیاسی او بوده و تاحدی به خاطر بیم و خطرهایی که گاهی با آنها روبرو می‌شده است. غرور و نخوتی که صاحب از خود بروز می‌داده ویژگی طبیعی انسانی دارای چنان عناوینی ذکر شده است. شهیدی به ذکر صفات بدی که ابوحیان توحیدی برمی‌شمارد اکتفا نکرده و به منابع دیگری که خصوصیات و داستان‌های متفاوتی ذکر کرده‌اند، اشاره می‌کند. او بدین شکل سعی می‌کند انصاف را رعایت کرده و شواهد واگرا را در کنار هم قرار دهد، مثلاً به کتاب مهم یاقوت حموی به نام معجم الادبا اشاره کرده و چندین داستان از آن نقل می‌کند. در انتهای پایان‌نامه، خلاصه‌ای از نظرات تذکره‌نویسان قدیم درباره صاحب ارائه شده و این نشان از مطالعه وسیع شهیدی در این خصوص دارد؛ مثلاً اشارات سیوطی، ثعالبی، ابن خلکان، عبدالرحمان الانباری، محمدباقر مجلسی به صاحب بن عباد مورد بررسی قرار گرفته اند.

فرضیه شهیدی درباره عرب‌دوستی صاحب

نکته مهم در احوال صاحب، که آقای شهیدی آن را پرسش‌برانگیز دانسته، تعصب وی نسبت به زبان عربی است. صاحب تا بدانجا پیش می‌رود که بگوید: «من در آینه نمی‌نگرم مبادا صورت عجمی را در آن ببینم.» صاحب، به احتمال زیاد، اهل طالقان قزوین بوده، یعنی منطقه مرکزی ایران و جایی که ادب و فرهنگ فارسی رواج خوبی داشته است.شهیدی مشارکت فعال صاحب در امور سیاسی آل بویه را به عنوان دلیل احتمالی دوری وی از فارسی نام می‌برد. در آن زمان خاندان آل سامان در ترویج و حمایت از ادب فارسی سعی زیادی می‌کرد و به شعرای فارسی زبان، جوائز بزرگی می‌بخشید. نفوذ این خاندان در مناطق همجوار با آل بویه، حساسیت این خاندان را برمی‌انگیخت و به مقابله تحریک می‌کرد. آل بویه برای ایجاد سدی مقابل سامانیان، به رواج مذهب تشیع و اعتزال پرداخته که با گرایش مردم خراسان به اهل سنت و جماعت تعارض داشت. بنابراین به نظر می‌رسد گرایش صاحب به زبان عربی همسوی سیاست‌های آل بویه باشد اگرچه این توجیه کافی به نظر نمی‌رسد و دلیل دیگری برای آن در متن پایان‌نامه ذکر نمی‌شود؛ هرآنچه هست، چندین داستان از منابع قدیمی و تذکره‌هاست که بر گرایش صاحب به زبان عربی تاکید دارند.


محمدحسن ابوالحسنی

منبع: ایبنا

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید

مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب
تهران، خیابان انقلاب اسلامی، بین خیابان ابوریحان و خیابان دانشگاه، شمارۀ 1182 (ساختمان فروردین)، طبقۀ دوم، واحد 8 ، روابط عمومی مؤسسه پژوهی میراث مکتوب؛ صندوق پستی: 569-13185
02166490612