میراث مکتوب – بررسی تحلیلی تاریخ تصوف نتایج بسیاری دارد؛ از جمله اینکه طرق و سلوکهای گوناگونی که با نام تصوف و عرفان مشهور شدهاند و حقیقت بعضی از مسالک و سیره دانشمندانی که به تصوف یا عرفان منتسب شدهاند، به صورت روشمند و تفکیکشده، کاملاً روشن میشود.
از دیگر آثار بررسی تحلیلی تاریخ تصوف و شناخت عمیق آن، چگونگی اختلاط تصوف و عرفان با فلسفه و حکمت و ایجاد حکمت عرفانی و یا عرفان حکمی است. حقیقتی که مصداق آن را میتوان در حکمت اشراق با همه اذناب و شاخههایش و نیز در مکتب ابن عربی و تمامی پیروانش یافت. سهروردی (م 578 ق) و ابن عربی(م 638ق) در عین اینکه عارفند، حکیمانی بزرگ بوده و در عین بهرۀ قوی از یک مکتب حکمی قویم، عارفان نامداری نیز میباشند. بنابراین باید تصوف و اشراق، عرفان و تأله را به گونهای ارزیابی و تفکیک کرد که مشترکات و امتیازات هر یک معین و بعد عرفانی و حکمی هر کدام مشخص گردد.
اثر دیگر مطالعات تحلیلی تاریخ تصوف، چگونگی مزج تصوف و دین است. این پدیده که نوعی مکانیسم دفاعی برای متصوفۀ متهم به بددینی بوده است، از روزگاران نخست فرهنگ تصوف، موجود بوده؛ اما به طور خاص، از عصر سهروردی اوج گرفت و در عصر صفویه و حکمت تأله و متعالیه شدت یافت. این امتزاج و التقاط مشکلات عدیدهای را در تفکیک نظریات دینی از آراء متصوفه برای اندیشمندان ایجان نمود.
تصوف، نخست در بستر فرهنگ تسنن جوانه زد و رشد نمود و مخالفت ائمه معصومین (ع) با متصوّفۀ دوران خود و عدم موافقت عالمان دوران غیبت صغری و کبری سبب شد که درگیر شدن و ابتلای فرهنگ تشیع با تصوف بسیار دیرتر از تولد این مکتب در جامعه اهل سنت باشد. اما دیری نپایید که مکتب تصوف به حوزه فکری بعضی از علمای شیعه نیز راه یافت بهگونهای که اتحاد رسمی دو مکتب تشیع و تصوف در اواخر قرن هشتم در آرای سیدحیدر آملی اعلام گردید و در پی او در نوشتههای ابن أبی جمهور احسائی و تکمیل و توسعه آن در مکتب فکری شیخ بهایی رونق یافت. این مطالعه تحلیل تاریخ تصوف است که صوفیان شیعه را از دیگر نحلههای تشیع و متصوفه شیعه را از متصوفه سنی، ولی متشیع جدا میسازد و سبب میشود که بزرگان تصوف اهل سنت به ناحق به شیعه منتسب نشوند و هر یک در جایگاه عقیدتی خاص خویش قرار گیرند.
لذا مطالعه تحلیلی که در هر موضوع و زمینهای پربار و پرفایده است، در تاریخ وسیع و غامض تصوف با گوناگونی نحلهها و فرقهها، باورها و گرایشها، مشایخ و سلاسل و بسترها و فرهنگها یک ضرورت است تا از غموض کار کاسته شده حقایق از یکدیگر تفکیک شود و جایگاه هر یک در منظومه تاریخی تصوف معین گردد.
هدف از این کتاب مطالعۀ تحلیلی تاریخ تصوف و تبیین مرزها و تفکیک مسلکها و تحلیل عوامل و لحاظ اولویتهای مطالعات تحلیلی است که در قدیم معمول نبوده و در عصر حاضر نیز در آثار بزرگان تصوف و نویسندگان تصوفپژوه کمتر به آن پرداخته شده است و همین مسئله منشأ اشتباهات و لغزشهای علمی در این مطالعات شده است. در این کتاب تاریخ تصوف و عرفان در هشت دوره به تفصیل معرفی تشریح و تحلیل شده است.
دورۀ اول: به دورۀ تقشف و زهدگرایی افراطی موسوم شده است. وجود بعضی از آیات و روایات و سیره بعضی از مسلمانان صدر اسلام در دوری از دنیا سبب شده است که بعضی از اهل تصوف، محققین و مستشرقین ریشه تصوف را در خود آیین اسلام جستجو نمایند. در فصل اول ابعاد مختلف این نظریه به طور کامل بررسی میگردد و نادرستی آن به طرق مختلف اثبات میشود.
دورۀ دوم: به دورۀ تأسیس و شکلگیری تصوف اختصاص دارد. دراین فصل از طرق شواهد تاریخی و روایات و استناد به کتب اهل تصوف اثبات میشود که تصوف ریشه در نیمۀ دوم قرن دوم هجری دارد و اصالتی بیش از آن برایش متصور نیست. لذا میتوان تصوف را در اسلام امری مستحدث به شمار آورد.
دورۀ سوم: دورۀ تصوف عاشقانه و چگونگی گذار تصوف از بستر زهد به بستر عشق میباشد. در فصل سوم به نقشآفرینان این تحول نیز اشاره میگردد. مروری بر افکار جدید صوفیان این دوران، دلائل مخالفت بیشتر اهل دین و شرع با صوفیه را روشن میسازد.
دورۀ چهارم: دورۀ تصوف حلولی و شکلگیری بنیانهای فکری اهل تصوف است. مباحث جدید صوفیه در زمینه حلول و اتحاد، نه تنها اهل دین و شرع را به جبههگیری و مقابله با صوفیه میکشاند که بعضی از صوفیه را به تقابل فکری و رفتاری با صوفیان حلولی سوق میدهد. در این فصل، تقابل صوفی با صوفی در قالب دو واژه صوفیان صحو و صوفیان سکر معرفی میگردد، تقابلی که حتی به تهدید و تکفیر و نهایتاً قتل بعضی از صوفیه منجر شده است.
دورۀ پنجم: به دورۀ تدوین فرهنگ تصوف اختصاص دارد. در این فصل، گذار اهل تصوف در دوری از قیل و قال رسمی و کتاب و مدرسه و رویکرد بعدی ایشان به حجاب دفتر و قلم ارزیابی میگردد و فهرستی از مکتوبات اهل تصوف در قرون مختلف عرضه میگردد.
دورۀ ششم: دورۀ شگلگیری سلاسل صوفیه و بروز اختلاف فکری و عملی میان اهل تصوف است. در این فصل، عوامل بروز این تنازعات ارزیابی می گردد.
دورۀ هفتم: به ورود اندیشۀ وحدت وجود به فرهنگ اهل تصوف اختصاص دارد و نشان میدهد که این اندیشه قبل از محییالدین عربی، سابقهای اصیل میان اهل تصوف نداشته، نضج و فراگیری آن مدیون تلاش وی و شاگردان مکتبش میباشد.
دورۀ هشتم: به چگونگی ورود تصوف به مکتب تشیع میپردازد. در این راستا، نخست به این مهم پرداخته میشود که چرا تصوف میان اهل سنت، نشو و نما یافت اما در میان تشیع تا پایان غیبت صغری و حتی در غیبت کبری تا حدود دو قرن رواج نیافت. در ادامه مشخص میگردد که رواج تصوف در شیعه، مدیون تلاش علمایی است که نخست در کتب خود به مواعظ صوفیه استناد جستند و پس از ظهور ابنعربی، از آثار وی و شاگردان مکتبش کاملا تأثیر پذیرفتند. این علما سرانجام به بنیانهای فکری ابن عربی پایبند شدند، اما سلوک غیر شرعی صوفیه را نپذیرفتند و به جهت تفکیک خود از اهل تصوف، واژه «عارف» را برای معرفی و تشخص خود برگزیدند. فصل هشتم، همچنین به معرفی علمایی میپردازد که نقشی تعیینکننده در گسترش عرفان در جامعه شیعه داشتهاند. از آن جا که رفتار فقهی و شرعی علمای عارف با علمای زاهد تشابه ظاهری دارد به منظور شناسایی و تفکیک علمای عارف از علمای زاهد، معیارها و ملاکهای تشخیص عرفای شیعه نیز در این فصل معرفی میگردد.
فهرست مطالب کتاب:
* جلد اول:
پیشگفتار
مقدمه
دورۀ اول تصوّف: تقشّف و زهد افراطی
دورۀ دوم تصوّف: شکلگیری تصوف در قرن دوم هجری
دورۀ سوم تصوّف: گذار تصوف زاهدانه به تصوف عاشقانه در قرن دوم و سوم هجری
دورۀ چهارم تصوف: گذار تصوف عاشقانه به تصوف حلولی و اتحادی در قرن سوم و چهارم هجری
دورۀ پنجم تصوف: تدوین فرهنگ تصوف در قرن چهارم و پنجم هجری
دورۀ ششم تصوف: تشکیل سلسلههای صوفیه از قرن چهارم هجری به بعد
دورۀ هفتم تصوف: ورود اندیشه وحدت وجود به تصوف از قرن هفتم به بعد
* جلد دوم:
دورۀ هشتم تصوف: ورود تصوف به مکتب تشیع و شکلگیری عرفان شیعی
امین اوحدی، محمدهادی قندهاری،ادوار تاریخ تصوّف (دو جلد)، تهران، دلیل ما، ، ۴۷۰+۵۷۵ صفحه، 1396.
منبع: کتابخانۀ تخصصی ادبیات