کد خبر:13956
پ
D8AAD981D8B1D8B4DB8C

احسان اشراقی و وظيفه دشوار معلمیِ تاريخ

با درگذشت دكتر احسان اشراقی در سن 92سالگي، جامعه تاريخدان ايران، يكي از مهم‌ترين اساتيد و مديران خود در دهه‌های اخير را از دست داد.

میراث مکتوب- دکتر مجید تفرشی، پژوهشگر اسناد تاریخی در آرشیو بریتانیا، به مناسبت درگذشت دکتر احسان اشراقی، استاد برجستۀ تاریخ، یادداشتی نوشته که آن را در ادامه می‌خوانید.

با درگذشت دكتر احسان اشراقی در سن 92سالگي، جامعه تاريخدان ايران، يكي از مهم‌ترين اساتيد و مديران خود در دهه‌های اخير را از دست داد.

در سال‌های پرهيجان دوران اوج انقلاب اسلامي، اوان تغيير نظام سياسی كشور از سلطنت به جمهوری اسلامی، درگيری‌های سياسی اول انقلاب و به دنبال آن انقلاب فرهنگی و تعطيلی اجباری چندساله دانشگاه‌ها، دانشگاه تهران يكي از كانون‌های مهم اين حوادث بود و طبعا گروه تاريخ دانشكده ادبيات و علوم انساني آن دانشگاه، يكی از مراكز مهم اين تحولات بودند. در گروه تاريخ نيز همانند بيشتر دپارتمان‌هاي دانشگاهي، دامنه كشمكش و چنددستگي سياسي و فكري منحصر به دانشجويان نبود و در بين اساتيد و مدرسان هم داستان گسترده و ادامه‌دار بود. در بين اساتيد، سواي مسائل سياسي و فكري، رقابت‌هاي آشكار و پنهان شخصي و شغلي هم مزيد بر علت شده بود. ولي وجود شخصيتي چون دكتر احسان اشراقي در راس اين گروه، موجب شد تا مشكلات گروه تاريخ دانشگاه تهران از اين لحاظ كمتر از ديگر مراكز دانشگاهي باشد.

وقتي در سال 1363 گروه تاريخ دانشگاه تهران بازگشايي شد، بسياري علاقه‌مند به حضور يك مقام حكومتي يا يك فعال سياسي در مقام رياست گروه، بي‌توجه به وزن و ارزش علمي و توان اداري او، در اين سمت بودند. از نظر بسياري، احسان اشراقي، نه به اندازه كافي سياسي بود و نه به اندازه كافي انقلابي و حكومتي. با اين همه، آقاي اشراقي حدود دو دهه رياست گروه تاريخ، توانست به اندازه لازم و كافي كانون تدريس دانشگاهي تاريخ را از گزند حوادث دور نگاه داشته و با مهارت پنهان خود، شوون دانشگاه، اساتيد و دانشجويان را در برابر زياده‌خواهي مقامات رسمي، مقامات خودخوانده و عناصر تاثيرگذار خارج از دانشگاه حفظ كند. اشراقي خود دانش‌آموخته، پرورده و استخدام شده قبل از انقلاب بود. ولي در سمت رييس گروه، بايد توازني ميان چند دسته مختلف استاد قديمي كلاسيك، قديمي مدرن، انقلابي و پساانقلابي ايجاد مي‌كرد و ضمنا اين توازن را با دانشجويان جديد عجول جوياي نام پس از انقلاب و نهادهاي آشكار و پنهان حاكم در دانشگاه نيز حفظ مي‌كرد؛ آن هم در دوراني كه سخن گفتن از مسائل ساده داخلي و بين‌المللي خارج از موازين و مواضع رسمي حكومتي، در دست داشتن يك كتاب مشكوك يا ممنوع يا صحبت كردن بيش از چند دقيقه‌اي دو دانشجوي دختر و پسر، مي‌توانست به توبيخ و اخراج استاد يا دانشجو منجر شود. در اين شرايط بود كه دكتر اشراقي پرتوان، صبور و كم‌ادعا، توانست با سياست پدرانه و مدبرانه خود و به قيمت مورد شماتت واقع شدن از هر طرف، هم وزن علمي گروه تاريخ را حفظ كند، هم حركت چرخ آموزش تاريخ را تداوم بخشد و هم مصالح اساتيد و دانشجويان را محفوظ نگاه دارد. دكتر احسان اشراقي متولد 1307 در قزوين و تحصيلكرده تاريخ در فرانسه بود. در گستره مطالعات و تحقيقات او، صفويه و قزوين جايگاه خاصي داشتند و در تركيب اين دو موضوع، دوران آغازين حكومت صفويه و پايتختي قزوين، محور مطالعات مورد علاقه اشراقي بودند. با اين همه، اشراقي در عرصه پژوهش و ترجمه در دوران قبل و بعد از تاريخ صفويه نيز آثار متعددي به صورت كتاب يا مقاله دارد. هنگامي كه من در سال 1364 و به دنبال يك تجربه سخت سربازي عادي در جبهه جنگ، به عنوان دانشجو به گروه تاريخ دانشگاه تهران، محبوب‌ترين مكان زندگي‌ام تا آن زمان وارد شدم، دكتر اشراقي به عنوان مدير گروه سهم مهمي در زنده نگاه داشتن عشق تاريخ و تاريخ‌پژوهي در شخص من داشت. من البته در زمان ورود به دانشگاه، نسبت به پژوهش تاريخ آگاهي نسبي داشتم و ضمنا با شماري از اساتيد داخل و خارج از دانشگاه (به خصوص مرحومان استاد ايرج افشار، دكتر عبدالهادي حائري و دكتر محمد اسماعيل رضواني) آشنايي، ارتباط و همكاري داشتم ولي در بدو ورود به دانشگاه، آقاي اشراقي بود كه براي نخستين‌بار به امثال من آموخت كه تحصيل در دانشگاه، امكاني مناسب براي منظم آموختن تاريخ، شناخت قواعد و روش‌هاي تاريخ‌خواني و تاريخ‌داني و يافتن آينده شغلي برمبناي اين دانسته‌ها است. آقاي اشراقي سواي مديريت توام با مدارا و كلاس‌هاي خود، در عمل به شاگردان به‌شدت سياست‌زده و هيجان‌زده دوران انقلاب خود مي‌آموخت كه براي يك فرد فرهيخته آينده‌نگر، سياست‌ورزي، انقلابي‌گري، بودن در حكومت يا مخالفت با آن، به صورت حرفه‌اي يا تمام‌وقت، تنها راه‌هاي خدمت به جامعه و تغيير شرايط به سمت بهتر شدن نيست. از نظر او راستگويي و روايت و تحليل درست تاريخ و انتقال اين دستاورد به ديگران، در درازمدت خدمتي بزرگ در راه ايجاد تغييرات مثبت در ايران است. از نظر دكتر احسان اشراقي و آنچه او به ما آموخت، اگرچه در ظاهر امر مورخ و اهل تاريخ صرفا به رخدادهاي گذشته مي‌نگرد و درباره آن مي‌خواند و نظر مي‌دهد، ولي در واقع و به بياني دقيق‌تر، در جهاني مطلوب، مورخان پژوهشگر مدرن، با اتكا به دانش، بينش و روش، مي‌توانند و بايد بهترين آينده‌پژوهان و بازوهاي بينش راهبردي باشند.

سواي ارتباطات و همكاري‌هاي خارج از دانشگاه، در سال‌هاي حضور در دانشگاه تهران، از اساتيد بزرگي چون محمد ابراهيم باستاني، منصوره اتحاديه، شيرين بياني و ديگر اساتيد درس‌ها آموخته‌ام. نسلي كه با اعتقاد كامل و وجدان علمي و بدون تزلزل و زياده‌خواهي، صرفا به آموزش و تحقيق در رشته تخصصي و حرفه‌اي خود مي‌انديشيد و از عوارض مهلك جديدي چون چندشغله بودن، استثمار دانشجويان شوقمند، نيازمند و مستاصل تحت لواي فريبنده ظاهرا قانوني مقالات علمي – پژوهشي و نگاه به دانشگاه به عنوان ابزار و سكوي پرتاب به دنياي سياست و تجارت پرهيز داشت.

جايگاه دكتر اشراقي به عنوان سكان‌دار اداري و اجرايي اهل تاريخ در زمان‌هاي پرتلاطم، يگانه، دست‌نيافتني و احتمالا غيرقابل تكرار است.

منبع: اعتماد

 

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید

مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب
تهران، خیابان انقلاب اسلامی، بین خیابان ابوریحان و خیابان دانشگاه، شمارۀ 1182 (ساختمان فروردین)، طبقۀ دوم، واحد 8 ، روابط عمومی مؤسسه پژوهی میراث مکتوب؛ صندوق پستی: 569-13185
02166490612