میراث مکتوب- به همت انجمن آثار و مفاخر فرهنگی نشست مجازی «روز بزرگداشت ابوریحان بیرونی» چهارشنبه ۱۲شهریور ماه به مناسبت پاسداشت مقام علمی این فیلسوف و ریاضیدان برجسته ایرانی از ساعت۱۴:۰۰ تا ۱۶:۰۰ برگزار شد.
در این نشست مجازی حسن بلخاری رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، منوچهر صدوقی سها استاد فلسفه و مترجم کتاب «تحقیق ماللهند» بیرونی، غلامحسین رحیمی معاون پژوهش و فناوری وزیرعلوم و محمدابراهیم ذاکر پژوهشگر متون اسلامی و مترجم کتاب « الحاوی فی الطب» زکریای رازی، به ایراد سخن پرداختند.
حسن بلخاری در ابتدای این نشست گفت: بحث بنده در باب یکی از رسالههای ترجمه شده ابوریحان است که در محور کلی هندشناسی وی قرار دارد؛ یعنی علاوه بر تخصصهای بسیار زیادی که ابوریحان دارد، مانند نجوم، هندسه و فلسفه، یکی از مباحث مهم در حیطه ابوریحانشناسی، بحث در باب آثاری است که در باب هند نگاشته و به عبارتی دروازه هندشناسی را ایشان به روی تمدن ما باز کرده و موسس هندشناسی به معنای دقیق و علمی کلمه هستند.
او افزود: ابوریحان در یکی از کتابهای خود آثار مختلف رازی را عنوان کرده است و در پایان رساله میگوید که کلام خود را با آثار رازی آغاز کردیم و با عناوین کتبی که خود من تا امروز که ۶۵ سالم تمام میشود و الآن هم سال ۴۲۷ هجری قمری است، پایان میدهم.سپس حدود ۱۱۳ اثر را نام میبرد.وقتی این آثار را به بیان خودشان میبینید، مشخص میشود چند اثر مهم در مورد هند وجود دارد.بعد کتاب فوقالعاده مهم او «تحقیق ماللهند» است و بعد دو کتاب را نام میبرد؛ یکی کتابی که به «سانک» معروف است و یکی هم «باتانجل فی الخلاص من الارتباک» است.بحث نیز روی این دو ترجمه است که کتاب اول مفقود شده است و این دو قبل از نگارش تحقیق ماللهند بودهاند.
بلخاری در بخش دیگری از سخنان خود گفت: کتاب «سانک» و «باتانجل» بیان دو مکتب فلسفی از شش دارشانای استیک هندی است.دارشانا در زبان سانسکریت به رویکرد نظری به واقعیت میگویند و ما دو نوع دارشانا در هند داریم؛ یکی دارشانای استیک است و یکی هم دارشانای ناستیک.دارشاناهای استیک، شش مورد هستند و یکی از آنها رساله باتانجل است.به آن استیک میگویند چون وداهای چهارگانه را قبول دارند و وداباور هستند.سه مورد هم وداها را قبول ندارند.این شش تا، دو به دو باهم مرتبط هستند.دو مکتب نظری نیز در حوزه عبادت و عمل و اندیشه نظری فلسفی داریم.
استاد دانشگاه تهران ادامه داد: ترجمه کتاب باتانجل مربوط به تعالیم مکتب یوگا است.پس یوگا یکی از دارشاناها یا مکاتب نظری هندی است.مکتب سانکهیا مکتب نظری و مکتب یوگا مکتب عملی است.یوگا یک تلخندی نسبت به سانکهیا دارد و میگوید فلسفه یا نظر یا ایده، راه را به شما نشان میدهد، اما شما را به مقصد نمیرساند.از آزادی سخن میگوید، اما شما را آزاد نمیکند.این یکی از دقیقترین تفسیرها مابین نظر و عمل است که فلسفه به انسان آزادی را مینمایاند، اما انسان را آزاد نمیکند و راه را نشان میدهد، اما انسان را به مقصد نمیرساند.یوگا معتقد است که فقط با عمل میتوانید این کار را بکنید.ابوریحان آمده و این رساله مربوط به یوگا را که برای پاتانجلی بوده، ترجمه کرده است و این را به عنوان یکی از آثار مهمش قلمداد میکنیم.یوگا به عنوان یک مکتب نظری مهم در اندیشه هندیان که یک دارشانا است؛ دو منبع بسیار مهم دارد؛ یکی «بهگَوَد گیتا» و یکی هم رساله پاتانجل. بهگَوَد گیتا بخشی از ماهابهاراتا است و ماهابهاراتا کتاب حماسی منظوم شصت و شش هزار لوکایی هندی است، یعنی شاهنامه هندیها است و این بازتاب اوپانیشادها است.یعنی اوپانیشادها بیان حکمت هندی به زبان فلسفه است، ماهابهاراتا بیان حکمت هندی به زبان حماسه است.یعنی تبدیل حکمت به حماسه.
اواضافه کرد: یک فصل بسیار مهم کتاب ماهابهاراتا، شده «بهگَوَد گیتا» که به معنای سرود آن فرهمند است.این کتاب از نظر بیان مسائل مختلف ریاضت نفس، فوقالعاده است و منبع اصلی مکتب یوگا این کتاب است.ابوریحان این کتاب را دیده و خوانده است، چون در تحقیق ماللهند به این کتاب ارجاع میدهد.جالب است در خود رساله باتانجل که ترجمه کرده، بحثی از گیتا نیست، اما در تحقیق ماللهند که بخشی از رساله باتانجل را آنجا شرح داده، ارجاع به گیتا دارد و این یعنی کتاب را خوانده است.
رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی درادامه گفت: بعد از گیتا رساله باتانجل است.در زبان هندی البته پاتانجلی میگویند.این اسم یک شخص است و این شخص کتابی به اسم یوگاسوترا است که به معنای کلمات حکمی و آیینی کوتاه شده آهنگین است که این را سوترا میگویند.یوگاسوترا نوشته پاتانجلی است که در قرن دوم یا چهارم قبل از میلاد زندگی میکرده و از روحانیون بلندمرتبه هندی است و به نظر میرسد در قرن پنجم هجری که ابوریحان این کتاب را به عربی ترجمه میکند، در میان هندیها به باتانجل مشهور بوده و علت این بوده که در دورهای از فرهنگ هندی، اسامی مولفین کتاب مقدم بر اسامی اصلی بوده است.چون مولف، بالاصاله این اثر را تألیف کرده است و اصالت اثر به صاحب اثر برمیگردد.اما در زمان ابوریحان در هند، به رساله باتانجل مشهور میشود.این رساله تصحیح و چاپ شده است و بعد استاد صدوقیسها نیز تصحیح مجددی میکند که تحت عنوان پاتانجلی منتشر میشود.بر خلاف کتاب سانک، این کتاب به صورت کامل وجود دارد و حتی یک شرح کامل فارسی هم از سوی آقای قادری بر آن نوشته شده است.
اوافزود: اما در این رساله چهار قطعه داریم.خود کتاب یوگاسوترا چهار بخش بوده است.در ترجمه ابوریحان که دارای چند مقدمه خوب است، خیلی عالی آمده و نوع نگاه خودش به هند را شرح داده و در عین حال، توضیح داده که چرا وارد ترجمه این کتاب شده است.از دیدگاه ابوریحان در یک بررسی نقادانه نسبتی میان این آثار با رویکرد اهل تصوف وجود دارد.لذا نه در ترجمه باتانجل، بلکه در تحقیق ماللهند، این اشارات را دارد که مثلاً کجا نسبتی جدی میان اندیشههای باتانجلی یا یوگاسوترا یا بهگود گیتا با اهل تصوف ما وجود دارد.یعنی هدف از این بررسی تطبیقی آثار این است که از تأثیر و تأثر رویکردهای عرفانی و حکمی دو تمدن هم صحبت کند.
بلخاری درپایان سخنان خود گفت: ابوریحان یکی از چهرههای برجسته گفتوگوی میان تمدنها و فرهنگهاست. کسی که در این حوزه هندشناسی دقت کند، به برجستهترین نکتهای که میرسد، این است.گرچه به عنوان یک محقق بررسی دارد و میگوید اینطور نیست که همه این آثار تنقیح شده باشند و در مواردی اینها مسائلی دارند که خرافی هستند و میگوید در فضایی هستیم که هم مروارید داریم و هم سرگین.اما در خود این ترجمه سعی کرده به متن وفادار باشد و جز در موارد اندکی، وارد متن نشده است، گرچه مشخص است یک مترجم مسلمان دارد متن را ترجمه میکند، اما سعی کرده به متن وفادار باشد.وی در خاتمه رساله باتانجل میگوید هزار و صد شعر را در این رساله دیدهام و نیز پرسش و پاسخهایی که وجود دارد، ۸۷ سوال است.در رساله پاتانجل، چیزی که داریم این است که در پرسش و پاسخ، زیباترین مطالب در باب تزکیه نفس مطرح میشود.ابتدای داستان هم اینطور است که یک سالک دورهگرد زاهدی را داریم که ظاهراً به باتانجلی میرسد که یکی از قطبهای عرفانی بوده و سوالات خود را در باب استخلاص و رهایی نفس از ایشان میپرسد که پاسخها هم فوقالعاده دقیق است.ابوریحان چشمان ما را به جهانی از رمز و راز گشود.تا در متن یک معنا قرار نگیرید، نمیتوانید مترجم آن باشید و باید با آن انس داشته باشید.همچنین این نگاه دقیق به تمدنها چیزی است که در این آثار هندشناسانه ابوریحان میبینیم.
ابوریحان بیرونی؛ عالِم جامع
درادامه این نشست مجازی منوچهر صدوقی سها به ایراد سخن پرداخت و گفت: ابوریحان بیرونی یکی از علمای جامع تمدن اسلامی است؛ یعنی نمیشود او را حتی به چند رشته علمی محدود کرد.در اکثر علوم عصر خودش دارای تألیف و تصنیف است.بنابراین حرف زدن در مورد او ساده نیست.انصافاً از مصادیق این مصرع است که «هوَ البَحْرُ مِنْای النَّواحِی أَتَیتَه»، لذا برای بنده و امثال بنده صحبت در مورد ابوریحان مشکل است، اما به لحاظ فن خاص خودمان که همین فلسفه باشد، خوشبختانه خدا به ما توفیق داد که روی دو کتاب او به دو صورت مختلف کار کنیم.یکی «تحقیق ماللهند» و دیگری هم «پاتانجلی» است.به نحوی که نزد اهل فن مسلم است، هر دو از آثار برجسته اوست و علاوه بر اینکه از آثار طراز اول ابوریحان است، متون آن نیز طراز اول هستند.
اوادامه داد: داستان بنده با این دو کتاب از این قرار است که به مناسبتی، به سفارش دوستانم از جمله آقای بهاءالدین خرمشاهی، مشغول به ترجمه «ماللهند» به فارسی شدم و حدود یک سال هم این کار طول کشید.سپس این ترجمه چاپ شد و اخیراً هم تجدید چاپ آن صورت گرفت.در آن زمان به این برخوردم که ابوریحان میگوید دو کتاب هم از سانسکریت به عربی ترجمه کردم که در مقولات عرفانی است و اسم یکی از آنها را «پاتانجلی» میگوید.در آن ایام، آشناییام با این کتاب در این حد بود که فقط اسمش را بدانم و اصلاً نمیدانستم که این کتاب باقی است یا از دست رفته است.باز هم نمیدانستم که اگر باقی مانده باشد، میشود به آن دسترسی پیدا کرد یا خیر.
صدوقی سها افزود: چند سال بعد، در دایره المعارف تشیع که افتخار یافتیم در خدمت دکتر محقق مشغول شویم، ایشان یک روز به مناسبتی فرمودند، خوشبختانه این کتاب باقی است و چاپ هم شده است.بعداً هم لطف کردند و یک نسخه زیراکس از این کتاب به بنده دادند و مشوق شدند که روی آن کاری انجام دهم و سپس چاپ شود.ما مشغول شدیم و در همان ایام در یک تابستان، چند روز و شبی در شهر آبعلی، در خدمت مرحوم استاد جعفری بودیم.کتاب را با خود برده بودم و به تصحیح مشغول بودم.برخی شبها هم در دامنه کوه، خدمت ایشان هم متن را میخواندیم.چون خیلی لغات متروک در این متن هست و ابوریحان نوشتارش تیپ خاص و مشکلی است.دوستانی هم که مطلع شدند این کار را انجام میدهم، مشوق بودند و توانستیم بر پایه همان تصحیحی که چاپ شده بود، ویرایش دومی انجام داده باشیم و درنهایت هم چاپ شد.
مترجم کتاب تحقیق ماللهند ابوریحان بیرونی درادامه سخنان خود گفت: یک مقدار اندکی هم در فصل دوم این سخنان باید منعقد کنیم و بگوییم که ابوریحان خودش چه میگوید و کارهایی که کرده چه بوده که اینها را در مقدمات گفته است.ماحصل کلام ابوریحان شاید این بوده باشد که میگوید آثار هندیها از یک جهتی مانند معدن زغال سنگ است.میگوید معارف هندوان شبیه به معادن زغال سنگ است که در دل این معدن زغال، رگههای الماس پیدا میشود.واقعاً هم همینطور است و در حد همین دو کتاب که از متون ممتاز در فن خودش محسوب میشود، به این معنا برخوردم.در کنار معارف بسیار بالا، حرفهایی هم هست که لزومی ندارد در این قبیل متون وارد شود و بماند.میگوید به کار روی این کتب مشغول شدم که اولاً متن سانسکریت این کتاب یعنی «پاتانجلی» مفصل و مشتمل بر برخی از مطالب ادبی است.آن مطالب ادبی را حذف کردم و این متن حاضر را از دل آن متن بیرون کشیدم که شامل مسائل دیگری هم بود.کار دوم این بود که این کتاب مانند بسیاری از آثار هندوان متنی منظوم دارد و این نظم را گرفتم و تبدیل به نثر کردم.کار دیگر اینکه مجبور شدم برخی جاها، متن را با شرح درآمیزم.
اوادامه داد: در نتیجه میخواهد بگوید متن «پاتانجلی»، ترجمه بلاتصرف متن سانسکریتش نیست و به این معنا هم اشاره میکنم که متن را نوشتم که اگر خوانندهای بود که میتوانست از متن استفاده کند و به متن هندی هم راه داشت، از حجم اختلاف ترجمه و متن تعجب نکند.معنایش این است که متن مفصلتر است و دلیلش این است که این را از آن متن برآوردم.دیگر اینکه اگر توانستند متن من را با متن سانسکریت تطبیق بدهند، باز هم تعجب نکنند، چون صرف ترجمه نیست، بلکه شروحی هم دارد.
این مدرس حکمت و عرفان اسلامی در بخش پایانی سخنان خود گفت: این کتاب شریف(پاتانجلی) یقیناً در تصوف ایران مؤثر افتاده است.در مورد تصوف اسلامی که عبارت اخرای تصوف ایرانی است، البته به حیثی خاص، حرفهای عجیب زیادی گفته میشود.یک عده میگویند این تصوف کلاً بیگانه از اسلام است، یکی میگوید از یونان آمده است و یا عدهای میگویند از هند است.حتی با کمال تأسف کار را به جایی رساندهاند که در کتاب «سرچشمه تصوف» استاد نفیسی میبینیم که میگوید این وحدت وجود داستانش این است که رنگ آب، رنگ ظرف اوست و این پایه وحدت وجودِ تصوف ماست، اما این حرف است که وحدت وجود یعنی، رنگ آب یعنی رنگ ظرف اوست؟ کار به اینجا رسیده است.آنچه مسلم است اینکه برخی از معارف والای هندی در تصوف ما مؤثر است و یکی از برترین متون ما همین «پاتانجلی» است.
او تاکید کرد: اما مطلب مهم دیگر هم در این کتاب شریف این است که به مسئله اتحاد عقل و عاقل و معقول اشاره شده است و ما میدانیم در اشارات، یک جایی شیخ میفرماید فرفریوس، کتابی در عقل و عاقل و معقول ساخته است که همهاش دور ریختنی است.در حالی که در این کتاب میبینیم ابوریحان که فیلسوف الهی به معنیالاخص هم نیست و عالم جامع است، از معارف هندوان در محدوده کتاب این مطلب را مطرح میکند.
صدوقی سها درپایان سخنان خود گفت: آخرین مطلب هم اینکه، خوشبختانه در این اواخر در کنار کارهای متعددی که مستشرقین در مورد این کتاب انجام داده بودند و شاید هنوز هم ادامه داشته باشد، در ایران نیز دو کار، بعد از چاپ متن بنده روی این کتاب انجام شد که یکی توسط سیداحمد ریاضی زنجانی بود که به حسب ظاهر از کسبه بازار بود، اما اهل علم واقعی بود، تا حدی که تفسیری ۲۷ جلدی نوشته است و تعلیقات مختصری توأم با ترجمه آثاری از بخشهایی از این کتاب نوشتند و چاپ هم شد و بعد هم آقای برزو قادری ترجمه خوبی از این «پاتانجلی» انجام دادند که چاپ شده است.
مواریث مهم علمی ابوریحان
سومین سخنران این نشست مجازی غلامحسین رحیمی بود.او طی سخنانی گفت: بحث بنده در مورد یکی از مواریث مهم علمی ابوریحان بیرونی در حوزه طبیعیات دوره اسلامی است.البته این صحبت، جدید نیست و خود موضوع بارها مطرح شده و رسالهای که میخواهم به آن اشاره کنم، به کرّات طی چند سال اخیر مطرح بوده است و شاید با رویکرد متفاوتی به این رساله میپردازم.ابوریحان را جامعه ایران خوب میشناسد و به عنوان یکی از برجستهترین دانشمندان شناخته شده است.شرح حال او از سوی اندیشمندان مختلف ارائه شده است و متعرض آن نمیشوم.یکی از مواریث علمی ابوریحان، پرسشهایی است که ایشان در حوزه طبیعیات مطرح و برای پاسخ، آنها را برای ابن سینا میفرستد.این پرسش و پاسخها بین دو نفر از برجستهترین دانشمندان صورت میگیرد و تقریباً سراغ نداریم که این بحث جدی علمی بین سرشناسترین دانشمندان یک تمدنی صورت گرفته باشد.به رغم اینکه این دو دانشمند این ارتباط را به صورت پرسش و پاسخ علمی مطرح میکنند، اما از منظر علمی مورد توجه نبوده است.
اوادامه داد:در اینجا به این مسئله اشاره میکنم که حوزهای که این پرسشها به آن تعلق دارند، طبیعیات است و تعداد آنها نیز هجده پرسش است و ۱۰ پرسش در مورد کتاب والسماء و العالم ارسطو است و هشت پرسش عمومی از طبیعات حکمت مشاء است و همه پرسشها در مورد حکمت مشاء هستند.اما یک نکته مهمی را باید ذکر کنیم و آن اینکه، متعلق به چه بخشی از طبیعیات است.به نظر بنده طبیعیات دوره اسلامی، خوب شناخته نشده است و شاخههای مختلف آن شناخته نشده است و به همین دلیل بهویژه در دوران معاصر باعث داوریهای ناقص و اشتباه شده است.
رحیمی اضافه کرد: طبیعیات دوره اسلامی را به دو بخش طبیعیات فلسفهمبنا و طبیعیات علممبنا میتوانیم تقسیم کنیم.پس اولین سوال این است که پرسشهای ابوریحان متعلق به کدامیک از شاخهها است که تقریباً متعلق به طبیعیات علممبنا است.اگر کتاب شفا را به عنوان نماد حکمت نظری دوره اسلامی در نظر بگیریم، ما با یک حوزهای به نام حکمت طبیعی، ریاضی و الهی مواجه هستیم و تمرکز ما روی حکمت طبیعی است و در آنجا میتوانیم طبیعیات ابن سینا را به دو بخش تقسیم کنیم؛ یکی آنچه به عنوان سماء طبیعی مشهور است و بقیه هم طبیعیات تخصصی است که در حوزه شیمی و زیستشناسی و. ..است.
اوافزود: قسمت سماء طبیعی که مبادی طبیعیات است را میشود به دو بخش تفکیک کرد؛ یکی طبیعیاتی که علممبنای نظری است و یکی طبیعیات فلسفهمبنا، مبتنی بر خمیرمایهای که طبیعیات برای فلسفه فراهم میآورد و این بخش، شاید فلسفه طبیعی باشد.پرسش ابوریحان هم به طبیعیات علممبنای نظری مربوط میشود و بخشی هم به طبیعیات علممبنای تجربی.مثلاً کتاب المناظر ابن هیثم را باید در بخش طبیعیات علممبنای تجربی گذاشت و یا میزان الحکمه خازنی، در این بخش قرار میگیرد.پس این پرسش و پاسخها به طبیعیات علممبنای دوره اسلامی تعلق دارند.اما به این معنا نیست که ابن سینا در پاسخهای خود در همین حوزه محدود مانده باشد.بخشی از پاسخهای ابن سینا از منظر فلسفی نگریسته و تحلیل شده است، لذا شاید ره به خطا برده و باز مورد اعتراض ابوریحان قرار گرفته و ابوریحان بر آن پاسخها اعتراض وارد کرده است.این هجده پرسش و پاسخ در کتابی به نام اسئله و اجوبه گرد آمده که خوشبختانه چاپ شده است.به زبان فارسی در دوره قاجار حکیم ساوجی این کتاب را ترجمه کرده، اما بخشی از تحلیل خود را در بین ترجمه آورده است.
معاون پژوهشی وزیر علوم در بخش دیگری از سخنان خود گفت: طبیعتشناسی ابوریحان تقریباً بر مبنای تجربه است.یعنی مشاهده و آزمایش.ابوریحان دنیای طبیعی ما را دنیای محسوسات و کمیات میداند و روش دستیابی به معرفت برای شناسایی این دنیا را روش مشاهده و آزمایش میداند.به همین دلیل، علیه کسانی که میخواهند فقط با استدلال عقلی این دنیا را توجیه کنند، به مقابله برمیخیزد.
اوافزود: بیرونی در کتاب «التفهیم» مینویسد، هر پژوهشگر برای دست یافتن به راستی میتواند بر هر نوشتهای شک کند، اگرچه رأی چندین نفر باشد یا به تواتر به ما رسیده باشد و حتی نوشته خواص باشد.خیلی اوقات وقتی خواص را مطرح میکند، منظورش ارسطو است.به شدت با کسانی که ارسطو را بری از اشتباه میدانند به مبارزه برمیخیزد و میگوید او نیز در معرض خطا است.میگوید پژوهشگر باید هشیار باشد و درستی کار خود را همیشه آزمایش کند و بر خود خرده بگیرد و از خودپسندی بپرهیزد و از این کار خسته نشود.بعد در کتاب دیگری آورده است، آنچه دانمشندان گفتهاند، جز در واژهها و الفاظ، تفاوت دیگری با سخن ارسطو ندارد.آنان نادرستیهایی که در این نظریات هست به گردن کسانی جز ارسطو میاندازند.اگر کسی نظریات ارسطو در این کتاب را خطای فاحش بداند و مثلاً قبول نکند که پایینتر از مدار رأسالسرطان نیز آبادانی بر زمین وجود دارد، این گروه به تکذیب او برمیخیزند.اینها را ابوریحان نقل میکند.میگوید بر اساس آموزههای ارسطو، عدهای مدعی هستند که آب گرم به سبب لطافت اجزایش زودتر از آب سرد که اجزایش متراکم است، یخ میزند، اما من دو ظرف یک اندازه و یک شکل برگرفتم و در هر دو ظرف، از یک آب خالص یکی سرد و دیگری گرم به گونهای که لمس آب گرم آزاردهنده نباشد، ریختم.هر دو ظرف را در هوای تمیز و زمان یکسان نهادم.سطح آب سرد یخ بست، در حالی که در آب گرم هنوز گرمایی باقی مانده بود.این آزمایش را بار دیگر تکرار کردم و باز هم چنان شد.حرارت ظرف داغ را خیلی بالا بردم، ظرف سرد فسرد، اما ظرف داغ به مرتبه حرارت ظرف اول نرسید.
رحیمی درپایان گفت: نکته دیگری که از ابوریحان ذکر میکنم، در مورد قوانین طبیعی است.بیرونی در توصیف طبیعیات و قوانین طبیعی از تعریف متداول حکمت مشائی از علوم طبیعی فاصله میگیرد.ایشان میگوید شرایط و مبانی و مجاری طبیعی از گذشته بوده و خواهد بود و اگر شناخت حقیقی آنها حاصل شود، آنگاه این قوانین، علوم طبیعی خوانده میشوند.اگر الآن هم بخواهیم علوم طبیعی را ذکر کنیم، باید در همین حوالی توضیح دهیم.
نکاتی درباره کتاب الصیدنه فی الطب
درپایان این نشست نیز محمدابراهیم ذاکر به ایراد سخن پرداخت وگفت: ابوریحان بیرونی در شهریور ۳۵۲ در خوارزم زاده شد و آذر ۴۲۷ در شهر غزنی، در سن ۷۵ سالگی از دنیا رفت.یکی از بزرگترین اندیشمندان پارسیزبان، داروشناس، فیلسوف، ریاضیدان و همهچیزدان بود.چیرگی او بر دانستن زبانهای خارجی مانند عربی و. ..بالا بود.آگاهی وی از زبانهای یونانی باستان هم اندک نبود.دانش گسترده او در زمینههای گوناگون از یکسو و توانایی او در دانستن چندین زبان و گویش و گردشگری او با سپاه محمود غزنوی در سراسر شبهقاره هند از سوی دیگر، انگیزهای شد تا دهها کتاب در رشتههای مختلف بنگارد.
ذاکر ادامه داد: او نام ۱۱۳ کتابش را در کتاب «رساله البیرونی فی فهرست کتب الرازی» آورده که در سال ۴۲۷ و در سن ۶۷ سالگی نوشته شده است.تبریزی پس از او، آن را تا ۱۳۸ اثر بازگو میکند.یکی دیگر از دانشمندان ازبک نزدیک به ۱۵۰ کتاب را به او نسبت میدهد.کتاب صیدنه او یکی از گرانبهاترین منابع داروشناسی است که در اوج شکوفایی تمدن ایرانزمین در خاور ایران به نگارش درآمد.بسیار منسجم و مرتب است و ویژگیهای بیش از هزار داروی تکی، کانی، گیاهی و جانوری را گزارش داده است.همچنین چگونگی فراهمآوری، انبار کردن و کاربرد هریک را بازگو کرده است.این کتاب به شناخت داروهای تکی و ساده از منظر جنس و نوع، از منظر اینکه آیا پرورشی هستند یا خودرو و از منظر اینکه هر بخش گیاه مانند ریشه و. ..چه مقدار نیرو دارد، میپردازد و به ما کمک میکند و اینکه نشان میدهد بهترین گزینش برای کاربرد در ساختار داروهای مرکب چطور باید انجام شود.پس شناخت داروهای تکی در گام نخست، بسیار ارزشمند است.
او اضافه کرد: شیوه او گزاره کردن نام داروها در زبانها و گویشهای مختلف اعم از عربی، فارسی، یونانی و. ..است.افزون بر آن، از ضربالمثلهای عربی و سرودهای عرب از پیش از اسلام به عنوان گواه برای نام و معنی برخی از شناسهها استفاده میکند و شاید بتوان گفت بیش از پنج هزار واژه مترادف برای حدود هزار دارو ردیابی میکند.تنوع دارویی از یکسو و گوناگونی نام آنها در زبانهای مختلف، بسیاری از پزشکان و داروسازان را از بهرهوری بجا از سودمندیهای راستین داروها دور میکند، بهویژه هنگامی که نام دیگری داشته باشند یا یک واژه برای چندین دارو گذاشته شود که داستان شناسایی را دشوارتر میکند.از طرفی اقدام به ریشهیابی واژهها و برابریابی برای هریک در زبانهای گوناگون و گویشهای مختلف رایج در آن زمان کرده است.
این پژوهشگر متون اسلامی درادامه سخنان خود گفت: این ویژگی پس از هزار سال برای پژوهشگران تاریخ علم، بهویژه پزشکی و ادبیات بسیار ارزشمند است.در پیشدرآمد کتاب میگوید، شایسته بازگو کردن سودمندیهای هر دارو نیستم، بنابراین زانسوی رازی و پزشکان دیگر در کسوت یک اندیشمند طبیعیدان، گیاهشناس، جانورشناس و زبانشناس به گزاره کردن ویژگیهای شکلی مانند مزه، بو و کیفیتهای دیگر فیزیکی داروها میپردازد.زیستنگاه و رستنگاه را بازگو میکند و میگوید چه جایگزینهای مناسبی برای اینها وجود دارد.البته در برخی از جاها و شناسهها، سودمندیهای درمانی داروها را نیز بیان میکند.
اوتاکید کرد: بیرونی معتقد است، داروسازان به دو هدف نیازمند دانش داروسازی هستند؛ یکی هدف حذف که برای زمانی است که داروساز مجبور میشود به دلیل نبود یک داروی ساده، داروی ترکیبی را کنار بگذارد که میگوید این حق وجود ندارد.میگوید آن داروی ساده را کنار بگذارید.بدون آن، داروی ترکیبی، نیروی کمتری دارد و برای زنده نگه داشتن بیمار بسنده است و میگوید وقتی یک اندام در تن نباشد، بقیه اندامها جای او را پُر میکنند.هدف دیگر، تبدیل است.تبدیل، کارآمدترین اقدام در تهیه داروهای ترکیبی است که یکی تبدیل در نوع است و یکی در جنس.داروهای تکی که رویشها و رستنگاههای مختلفی دارند و چنانچه دارویی در شیراز رویش یافته باشد، ممکن است نیرویش بیشتر از آنی باشد که در رشت رشد کره است، لذا طیف گسترده خوب تا بد را دارند و میگوید اگر داروی خوب در دسترس نبود، از بد هم میتوانید استفاده کنید، هرچند اندکی خوبی را باید داشته باشد، یا در مورد بخشهای گیاه میتوان جایگزینی صورت داد.تبدیل در جنس، وقتی است که داروی تکی نباشد و ناگزیر است داروی همنیرو با آن را از نظر نیرو پیدا و جایگزین کند.بیرونی انگیزه نگارش کتاب را تکمیل کردن نوشتههای رازی در زمینه داروسازی مطرح میکند و تقریباً ۱۰ کتاب رازی را به عنوان منبع ذکر میکند.
ذاکر در پایان سخنان خود گفت: این کتاب در اواخر دوره زیستی بیرونی نگارش یافته شده است و این ارادت ویژه بیرونی به رازی را نشان میدهد که در دو جا آن را اثبات میکند؛ یکی در نوشتن رساله فهرست و یکی هم در این رساله صیدنه که حدود هفتاد سالگی نوشته است.در نوشتن هر دو رساله، در اوج بلندآوازگی بوده و از طرفی نگران است که نکند سیبل دشمنان رازی شود و او را متهم به پیروی از گرایشهای مادیگرایانه کنند، اما با این حال کار خودش را انجام داده است.وی از نویسندگان دیگر ایران، یونان و مصر هم استفاده کرده است.برخی از منابع او نیز در دسترس نیست و نمونهاش کتاب المشاهیر ابویوسف است و لذا بررسی منابع صیدنه، همانند دایره المعارف بزرگ پزشکی «الحاوی فی الطب»، نقش رمزگشای نام نویسندگان گمنام را دارد.