کد خبر:14732
پ
D8A7D8A8D98620D8B3DB8CD986D8A7202_0

ابن سینا و تأثیر مهم او در خرد ایرانی

نشست مجازی «بزرگداشت ابوعلی سینا» روز شنبه اول شهریورماه ۱۳۹۹، به همت انجمن آثار و مفاخر فرهنگی برگزار شد.

میراث مکتوب- به همت انجمن آثار و مفاخر فرهنگی شنبه اول شهریورماه ۱۳۹۹، نشست مجازی «بزرگداشت ابوعلی سینا» با سخنرانی حسن بلخاری رئیس انجمن، نجفقلی حبیبی پژوهشگر آثار ابن سینا، حسین کلباسی اشتری و قاسم پورحسن اعضای هیئت‌علمی گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبائی برگزار شد.

 

شرح ابن سینا بر اثولوجیای ارسطو

حسن بلخاری درابتدای این نشست مجازی گفت: بحث من در باب یکی از آثار ویژه ابن سینا یعنی شرحی است که بر اثولوجیای منسوب به ارسطو نوشته و بحثی که در باب زیبایی مطرح می‌کند. عبدالرحمن بدوی در کتابی تحت عنوان «ارسطو عند العرب»، برخی از رساله‌های کوتاه ابن سینا را آورده است. جناب بدوی سه رساله ابن سینا را آورده است؛ یکی شرح کتاب اللام، یکی شرح کتاب اثولوجیا و یکی هم تعلیقات است. لذا یکی از این رساله‌ها شرح کتاب اثولوجیا است و البته این شرح در کتاب الانصاف ابن سینا هم موجود بوده است. الانصاف منشور اصلی فلسفی و حکمی ابن سینا بوده و تنها بخشی از آن باقی مانده است و به فلسفه مشرقی هم موسوم است که در مقدمه می‌گوید من راه جدیدی را در این کتاب در باب فلسفه پیشنهاد می‌دهم که از آراء یونانی‌ها فاصله گرفته و یک شیوه جدید را بنیان‌گذاری کرده، اما این کتاب در حمله مسعود غزنوی به اصفهان و دستورش مبنی‌بر سوزاندن کتابخانه از بین می‌رود.

اوافزود: اثولوجیای منسوب به ارسطاطالیس در اصل ترجمه اثولوجیایی بوده که عبدالمسیح بن عبدالله بن نائمه به عربی ترجمه کرده است و این را جناب بوعلی شرح کرده است. ابتدای این اثولوجیای ارسطاطالیس اینطور شروع شده که این کتاب گفتاری بر ربوبیت الهی است و اثولوجیا یعنی همان تئولوژی که به معنای الهیات است. این کتاب اثولوجیا در فرهنگ اسلامی ما به «معرفةالربوبیة» ترجمه می‌شود و این عنوانی است که در شواهد الربوبیه از سوی ملاصدرا زیاد به کار می‌رود و او تصور می‌کرد که این کتاب برای ارسطو است. این کتاب با این ترجمه منسوب به ارسطو قلمداد شد و تصور می‌شد اثولوجیا برای ارسطو است و فرفریوس شرحی بر آثار ارسطو زده و ابن سینا نیز چنین مساله‌ای را قبول کرده است. گرچه نقد تندی بر فرفریوس دارد که می‌گوید او حرف ارسطو را نفهمیده، اما ابن سینا نیز تردید نکرده که ممکن است کتاب برای ارسطو نباشد. جمله‌ای که در ابتدای این کتاب آمده موجب شده این اشتباه پیش آید که کتاب از ارسطو بوده است.

بلخاری ادامه داد: در اینجا بحث بنده، تاریخ شگفت‌انگیز و اشتباه در انتساب اثولوجیا نیست، بلکه شرحی است که ابن سینا بر آن دارد. واقعیت این است که در فرهنگ فلاسفه غرب، یک کتابی تحت عنوان اثولوجیا داریم که در زبان سریانی به معنای گفت‌وگو است. این کتاب برای فلوطین است و وقتی اثولوجیا در فرهنگ غربی مطرح می‌شود، اسم دو تن می‌آید؛ یکی فلوطین است که بزرگ‌ترین حکیم جریان نوافلاطونی است که احیاگر این جریان می‌شود و بعد فرفریوس که او شاگرد محبوب جناب فلوطین است. فلوطین عادت به نوشتن نداشته و انسانِ شگفت‌انگیز و عرفانی بوده است و در مرز مطلق میان الهیات و فلسفه محض ایستاده و فلسفه‌اش بیشتر یک الهیات است تا فلسفه و لذا در اندیشه اسلامی به شیخ یونانی معروف می‌شود و الهیات‌دانی برخی دانشمندان متأله ما متأثر از این نوع نگره ویژه فلوطین است. این کتاب بیانات فلوطین است که از سوی شاگردش فرفریوس نگاشته می‌شده است و بعد از جلسه به رویت استاد می‌رسیده و پس از تایید، تدوین می‌شده که بعد از فلوطین به اثولوجیا تبدیل می‌شود.

استاددانشگاه تهران در ادامه گفت: بنابراین آنچه که از سوی ابن نائمه ترجمه می‌شود همین کتاب بوده، اما اینکه مساله ارسطو چطور وارد می‌شود، بحث دامنه‌دار دیگری است و مقالات خوبی هم در این عرصه نوشته شده است. لذا این اشتباه رخ داد و بر این اساس، اثولوجیا منسوب به ارسطو قلمداد شد، گرچه برای فلوطین بوده است. اما این شرح فرفریوس یا اثولوجیا را که شرح فرفریوس بر آثار ارسطو دانسته بودند، ابن سینا دیده و اظهار می‌کند که فرفریوس وارد نبوده و حشو و زوائدی در کتاب آورده است. ابن‌سینا مشائی بود و نزد مشائیان، ارسطو مقام بلندی دارد و طبیعی است که هر کتابی که منسوب به ارسطو باشد، مورد توجه آنها است. از این‌رو این را نگاه کرده و ضمن اظهار کم‌اطلاعی فرفریوس، نکاتی را بازگو کرده است و نکات مهم اجزای اثولوجیا را تقریر کرده است که از جمله در باب زیبایی است.

رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی دربخش دیگری از سخنان خود گفت: اما یک مختصری هم باید در مورد آنچه در ترجمه اثولوجیای ابن نائمه است، ذکر کنیم تا مشخص شود ابن سینا متأثر از این معنا بوده و هم اینکه معنای جدیدی در شرح اثولوجیا وارد کرده است. جناب فلوطین در سه رساله در باب زیبایی صحبت کرده است و یکی از آنها تحت عنوان در باب زیبایی هستی معقول است. قاضی سعید قمی هم شرح مفصلی بر این فصل دارد. ابن سینا نیز در باب همین مقاله یعنی شرف عالم عقل و شرافت و عظمت عالم عقل و زیبایی آن، نکاتی را گفته است که در آن رساله‌ای که فلوطین در باب زیابیی معقول صحبت می‌کند، بنیاد مساله این است که از دیدگاه فلوطین، برخلاف نظریه غالب قبل از او است که متأثر از ارسطو و جریان‌های ارسطو زیبایی را در امر محسوس می‌دیدند. یعنی می‌گفتند اگر تقارن و تناسب را داشته باشید، شئ زیبا می‌شود و فلوطین این را نقد می‌کند که این تعریف درست نیست. از جمله می‌گوید اگر بگویید زیبایی یعنی جمع عناصر عینی در اعیان، پس روح زیبا نیست.

 

نگاهی به کتاب دوم «القانون»

درادامه این برنامه نجفقلی حبیبی به ایراد سخن پرداخت و گفت: بحث بنده معرفی کتاب دوم قانون ابن سینا است. کتاب قانون در طب نوشته شده و طبق عادت آن زمان که برای کتاب، عنوان جلد اول و دوم بنویسند، کتاب اول و دوم و … نامگذاری می‌شده و اسم کلی کتاب، القانون است، اما به پنج کتاب تقسیم شده است. کتاب اول در کلیات طب است که مقدمات را در بر می‌گیرد و کتاب دوم نیز در باب داروها است. داروها یا ادویه‌ها نیز به دو دسته تقسیم می‌شوند؛ داروهای مفرد و داروهایی که مرکب هستند. داروهای مفرده یعنی داروهای تک همانند بنفشه، ولی داروهای ترکیبی از ترکیب چند دارو است. داروهای مرکبه را هم در آخر کتاب قانون بحث می‌کند که ابن سینا تجربیات خود را در ساختن داروهای ترکیبی مشخص می‌کند و داروهایی را آورده که ساخت خود او است. لذا جایگاه کتاب دوم این‌گونه است.

اوادامه داد: بحث دیگر این است که در باب داروها، دو بحث را طرح می‌کند؛ یکی در کلیات داروها است. یعنی مسائل کلی در خصوصیات داروها و تاثیراتی که دارند را توضیح می‌دهد. داروها در طب قدیم به سه گروه عمده تقسیم می‌شدند؛ داروهای گیاهی، یعنی داروهایی که مبدأ آنها گیاه است، داروهای حیوانی که از حیوانات گرفته می‌شود و داروهای معدنی که از معدن می‌گیرند. اما بیشترین قسمت داروهای مفرده، داروهای گیاهی هستند و بعد حیوانی و معدنی. بنابراین کلیاتی در باب داروها مطرح کرده است. سپس در مورد داروهای معدنی و حیوانی توضیح می‌دهد که چه نوع داروهای گیاهی را باید انتخاب کرد. مثلا می‌گوید باید گیاهان به صورت خشک‌شده و پوسیده باشند یا گیاهان تر و تازه و شاداب را باید مورد استفاده قرار داد. پس خصوصیاتی برای داروهای گیاهی دارد که هرکدام را بر آن اساس تعریف می‌کند که مثلا باید این گیاه را به صورت تازه چید و خشک کرد و برای نگهداری هرکدام نیز قواعدی دارد که بسیاری از قواعدی که برای نگهداری داروها مطرح می‌کند، در وضعیت امروزی رعایت نمی‌شود، چون قواعد سختی را دارد.

رئیس سابق دانشگاه علامه طباطبایی تاکید کرد: کتب داروهای گیاهی قبل از بوعلی هم نوشته شده است، اما کار ابتکاری او این است که سازماندهی کرده است و بعد از ایشان هم کسی نتوانسته از وی تقلید درستی کند. وی تمام داروهای گیاهی را جمع‌بندی کرده و دیده که شانزده خاصیت دارند. برخی گیاهان ممکن است هر شانزده خاصیت را داشته باشند یا از این عدد خاصیت آنها کمتر باشد. لذا شانزده جدول برای داروهای گیاهی درست کرده و در مورد هر دارو این شانزده جدول را تنظیم می‌کند. لذا ابتکار بسیار مهم بعدی در داروهای مفرده همین است که اینها را سازماندهی کرده است و فکر می‌کند به این طریق هر کسی هر چیزی که نیاز دارد را استفاده می‌کند.

 

عمق تاثیراندیشه های ابن سینا

سومین سخنران این نشست مجازی حسین کلباسی اشتری بود. او طی سخنانی گفت: در مورد ابن سینا شاید مبالغه نباشد که بگوییم صدها آثار در قالب کتاب، مقاله و رساله نگاشته شده است و این به طور طبیعی نشان‌دهنده عمق تاثیر این متفکر بزرگ است و البته هنوز زوایای فکری این مرد بزرگ و تاثیرات عمیقی که بر اندیشه گذارده، به طور کامل کشف نشده است.

اوافزود: اما تا قرن‌ها قبل از مسیحیت یا بعد از مسیحیت، این محرکِ نامتحرک اولی به‌عنوان مبدأ عالی و متعالی در فلسفه‌ها و مشرب‌های الهی مطرح بوده است و قبل از مسیحیت، مثلا نزد نوافلاطونیان و بعد از آنها نیز نزد متکلمان مسیحی تا قرون متمادی، این بحث محرک نامتحرک البته به استناد برخی از آثار دیگری که بعدا روشن شد از ارسطو نیست، مانند اثولوجیا و … ، با عنوان مبدأ اولی و خالق، یعنی همان خدای ادیانی که در ادیان ابراهیمی مطرح است، تلقی می‌شد. اما در عالم اسلام شرایط متفاوت شد. به ویژه با آمدن فارابی و ابن سینا این اتفاق افتاد، چون به طور کلی نوع نگرش اینها به عالم و در یک کلمه هستی‌شناسی این فلاسفه متفاوت از ارسطو بود و نمی‌توانست با همان مشرب به صورت کامل سازگار باشد و اشکالاتی به نظر ارسطو وارد کردند.

استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبائی ادامه داد: برای نمونه ابن سینا در مورد همین محرک نامتحرک می‌گوید، این محرک نامتحرک اگر قرار است که مبدأ همه موجودات باشد و منشأ موجودات باشد، باید به‌عنوان علت فاعلی باشد و نه علت غایی. یعنی جایگزینی علیت فاعلی به جای علیت غایی ارسطو بود و البته لوازم مترتب بر این علیت نیز در فلسغه ارسطو مطرح شده و ابن سینا در تمام ‌آثارش در مورد نفش علت فاعلی، انواع و اقسام فاعل‌ها و همچنین فاعل نخست و احکام و لوازم علیت فاعل اول بحث کرده است که خود این مجموعه مباحث منجر شد به اینکه در قرون وسطی به تاثیر از ابن سینا، بین همین دو شعبه الهیات به معنی‌الاعم که در مورد وجود بود و الهیات به معنی‌الاخص که در باب مبدأ اولی و علیت اولی بود، تفکیک به وجود آید و رشد و توسعه‌ای به دنبالش حاصل شد.

او تاکید کرد:درحقیقت سخن از همین علیت فاعلی است. جایگزینی علیت فاعلی به جای علیت غایی، مسبوق به دو رکن اصلی در فلسفه ابن سینا بود. این دو رکن یکی عبارت از تمایز وجود از ماهیت و یکی تمایز امکان از وجود که در فلسفه ابن سینا این دو، مطلب اندکی نبود و برخی از شارحان ارسطو گفته‌اند که تمایز وجود از ماهیت در فلسغه ارسطو هم مطرح شده و اما روشن شد و تقریبا اتفاق نظر هم در این هست که این تمایز نیز اگر باشد، تمایز منطقی و معرفت‌شناختی است و نه هستی‌شناختی و عینی و خارجی. در حالی‌که تمایز وجود از ماهیت نزد ابن سینا یک تمایز واقعی و هستی‌شناسانه است و این نکته بسیار مهم است که موجودات در واقع به لحاظ تحقق خارجی‌شان محتاج و نیازمند فاعلی هستند که به آنها وجود ببخشد و هستی را به آنها اعطا کند.

 

ابن سینا؛ یونانی زده نیست

درپایان این نشست مجازی نیز قاسم پورحسن به ایراد سخن پرداخت. اودرابتدای سخنرانی خود گفت: ابن سینا به همراه فارابی مهم‌ترین متفکران حوزه خرد ایرانی هستند. اینکه کشورها یا متفکرانی از ابن سینا و فارابی با عنوان عقل عربی یا به نحو قوم‌مدارانه یاد می‌کنند، این می‌تواند فهم درست ابن سینا را به محاق ببرد و سبب غفلت ما از وی شود. بوعلی از حیث تفکر، بی‌وطن است و این یعنی از یک جغرافیا فراتر رفته است. ما وقتی به روز ابن سینا توجه نمی‌کنیم و التفات نداریم که او در درجه اول فیلسوف است و چون فیلسوف است، طبیب قابل توجهی است، طبیعتا کشورهای دیگر با نام ابن سینا به‌عنوان متفکری که از آن آنها است، نام می‌برند. پس باید بتوانیم فهم درستی از بوعلی ارائه کنیم که این سنت را نگه داریم.

او اضافه کرد: اما سوال ما از این کشورها این است که شما با ابن سینا چه نسبتی دارید؟ کسانی که ادعا می‌کنند ابن سینا برای آنها بوده و می‌گویند او طبیب‌الترک بود یا می‌گویند ابن سینا در درون سنت عربی رشد کرده است، چه پاسخی دارند؟ در دنیای امروز ما نباید ابن سینا را به روز پزشک تقلیل دهیم و این مساله مهمی است. بنیادهای عقلی و فکری ابن سینا جامع است و شاید بزرگ‌ترین متفکر ایرانی است.

استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبائی تاکید کرد: وقتی از ابن سینا با عنوان یک فیلسوف سخن می‌گوییم، باید ببینیم که بوعلی کجا دارد خوانده می‌شود. در همین یکی دو ماه قبل، سخنرانانی از کشورهای مختلف از فارابی حرف زدند و گفتند او برای ما است. اما خرد جغرافیا نمی‌شناسد و فارغ از اینکه ما تحت سیطره خوانش مغرب‌زمین میراث خود را ذیل آنها می‌خوانیم، اما باید مستقل باشیم و این میراث را مستقل بخوانیم، همچنان که غرب دارد میراث خود را به یونانی می‌خواند. لذا ما باید به میراث خود ارزش دهیم و آن را بخوانیم. هر جایی که آن سنت زنده باشد، به آن سنت توجه می‌کنیم. در ایران است که ابن سینا و فارابی و سهروردی خوانده نمی‌شوند، لذا مهم است که متفکران ما این مساله یعنی خرد ایرانی، نه از نوع نژاد، بلکه نوع خاص خرد که ابن سینا با عنوان فلسفه مشرقیه از آن یاد می‌کند، مورد توجه قرار دهیم.

اوادامه داد: ما یک مستشرقی به نام نالینو داریم؛ یک مقاله خوبی با نام ابن سینا و فلسفه مشرقی دارد که نکات مهمی آورده است. نکته‌ای که نالینو مطرح می‌کند این است که تفاوت ابن سینا با سنت یونانی چیست؟ یعنی ما هنوز هم ابن سینا را ذیل فلسفه مشائی می‌خوانیم که غلط است. مشائی یعنی باید در ذیل سنت یونانی باشد و در اینصورت دیگر مستقل نیست. پس اهمیت فارابی و ابن سینا این است که آنها را مستقل ببینیم و کاری که در باب کتاب الحروف انجام دادم، همین است که فارابی چه مقدار گسست معرفتی از سنت یونانی داشت و ابن سینا در المباحثات و در مقدمه شفا همین را می‌گوید.

پورحسن در بخش دیگری از سخنان خود گفت: ابن سینا نه یونانی‌زده است و نه شارح فلسفه یونان و نه پیرو افلاطون و ارسطو است. ابن سینا افلاطون و ارسطو را خوانده است و نقدهای ابن سینا بر افلاطون و ارسطو هم روشن است و بیان می‌کند که دانش‌هایی از یونانی و غیریونانی به ما رسیده است و ما این ها را مقابله می‌کنیم. لذا مطرح می‌کند دو ساحت مستقل یونان و غیریونان وجود دارد که فهم بنیادین از فلسفه است. علامه طباطبایی هم می‌گوید فلسفه یعنی تفکر آزاد عقلی. پس به دیدگاه علامه که ریشه در فهم ابن سینا دارد، فلسفه از آن جغرافیای خاصی نیست و فلسفه تفکر آزاد عقلی است. الجابری در تمام کتبش ابن سینا را نقد می‌کند و این کار به دلیل گسست ابن سینا از سنت یونانی است و او توجه ندارد که بنیاد فلسفه ابن سینا براساس فهم مستقل از آموزه‌های فلسفی است. لذا کربن می‌گوید وقتی ابن سینا را درست بخوانید، می‌بینید او نه پیرو یونان است و نه متعلق به آنجا است، بلکه متعلق به خرد ایرانی است و او بسط‌دهنده این خرد است.

او درپایان تاکید کرد: ابن سینا مهم‌ترین متفکری است که میراث تمدنی اسلامی را پایه‌گذاری کرد و اندیشه عقلانی که او مطرح می‌کند، امروز هم بسیار مهم وقابل توجه است.

منبع: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی

 

 

مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب
تهران، خیابان انقلاب اسلامی، بین خیابان ابوریحان و خیابان دانشگاه، شمارۀ 1182 (ساختمان فروردین)، طبقۀ دوم، واحد 8 ، روابط عمومی مؤسسه پژوهی میراث مکتوب؛ صندوق پستی: 569-13185
02166490612