کد خبر:۱۲۴۹۶
پ
فاقد تصویر شاخص

آن چه در همایش ۱۶۰ سال روابط ایران و اتریش گذشت

همایش ۱۶۰ سال روابط ایران و اتریش با مشارکت مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب برگزار شد.

میراث مکتوب – همایش ۱۶۰ سال روابط ایران و اتریش صبح روز یکشنبه، ۳۰ دی ماه در مرکز مطالعات سیاسی و بین‌المللی وزارت خارجه و با مشارکت مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب برگزار شد.

در ابتدای این همایش، از اسناد روابط تجاری، سیاسی و فرهنگی ایران و اتریش طی دوران معاصر در نمایشگاه جانبی رونمایی شد و سپس شرکت کنندگان در دو بخش مقالات و یافته‌های تحقیقی خود را ارائه دادند.

این همایش در دو بخش صبح و بعد از ظهر برگزار شد و شرکت کنندگان مقالات تحقیقی خود را پیرامون روابط تاریخی ایران و اتریش بر پایه اسناد و متون تاریخی ارائه دادند.

گزارش پیش رو بخش اول این همایش است و بخش دوم همایش مذکور در گزارش دوم و بصورت مجزا ارائه می‌شود.

 

وزیرمختار اتریش و تاکید بر تاریخ دیپلماتیک: تاکید بر دوره صفوی  

در بخش نخست این همایش، الکساندر ریگر، وزیرمختار و معاون سفیر اتریش در تهران با ارائۀ مقالۀ خود به بررسی ابعاد روابط  تاریخی کشورش با ایران پرداخت.

مقالۀ آقای ریگر، تحت عنوان «اتریش و ایران: روابط سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، ابزاری برای توسعه همکاری‌های دوجانبه» ارائه شد و در آن وزیرمختار اتریش مقالۀ تحقیقی خود را تشریح کرد.

وزیر مختار اتریش، در ابتدا درباره استفاده از تاریخ دیپلماتیک به عنوان مبنایی برای شروع تحلیل حقایق سخن گفت که این مبنا می‌تواند ما را به تاریخ فرهنگی ایران واروپا در آن زمان نزدیک‌تر کند.

الکساندر ریگر درباره اهمیت تاریخ در تحلیل رویدادها نیز، اظهار داشت: در بیشتر اوقات تاریخ خودش را تکرار می کند و من برای تحلیل روابط دو کشور دوران صفوی را در نظر گرفته‌ام و امیدوارم بتوانم روابط آن دوران را بخوبی تشریح کنم. در واقع دوران صفوی ذره بین خوبی برای تحلیل روابط ایران و اروپا و درک بهتر رویدادهای امروزی زمان ماست، چون کتاب های زیادی از سوی مسافران و دیپلمات‌ها در این ارتباط نوشته شده اما اروپایی‌ها در آن زمان اطلاع زیادی از ایران نداشتند.

وزیر مختار اتریش در ادامه گفت:

منابع تاریخی به ما می گویند که در دوران شاه عباس اول صفوی، شخصی بنام مهدی قلی بیگ که از سوی ایران در سال احتمالا ۱۶۰۵ میلادی عازم پراگ شده بود، روابط بسیار نزدیکی با مسیحیان داشت و همکار او زینعلی خان رابطه کمتری با مسیحیان داشته است. در زمانی که امپراطور از زینعلی خان خواست که مشروب بنوشد، او قبول نکرد و امپراطور به او بدلیل پای بندی به عقایدش تبریک گفت و در همان زمان زینعلی خان آماده ماهی خوردن بود، در حالی که روز جمعه ماهی خوردن برای مسیحیان کاتولیک ممنوع است اما مهدی قلی بدلیل نزدیکی به مسیحیان از این کار صرف نظر کرد، ولی زینعلی خان به این مسئله توجهی نکرد.

از سوی دیگر در میان اسناد به جای مانده از آن زمان، ما فهرستی از مخارج ماموران ایران در پراگ داریم و با توجه به این فهرست هزینه‌ها، می توانیم تصویری زندگی ماموران و سفرای ایرانی در خارج داشته باشیم. آن‌ها اغلب در مهمانسراها زندگی می‌کردند و دولت امپراتور رودولف دوم که پادشاه مجارستان، کرواسی، بوهم وآرشیدوک اتریش بود هزینه این اسکان را تامین می کرد.

روابط دولت امپراطوری وقت اتریش با دولت صفوی در ایران همچنان ادامه داشت و در سال ۱۶۲۹ بازرگانی آلمانی که در اصفهان بوده و در نوشته‌های خودش گفته است که بصورت موقتی در خدمت شاه عباس اول می‌باشد، نامه‌ای را به امپراطوری  فردیناند می نویسد. این بخش از اطلاعات ما از روی نسخه خطی کوچک ۲۵ صفحه‌ای است که هنوز در وین است و این که چرا این متن به وین رسیده هنوز مشخص نیست ولی این نشان می دهد که چه راتباطات مهم و حیاتی بین دیپلماسی، سفر و فرهنگ‌ها وجود داشته‌ است.

علی رغم تعداد کم سفرا و ماموریت‌های ایران و امپراطوری هاسبورگ، اما متاسفانه حتی همین گزارش‌های موجود نیز بطور کامل مورد تحقیق و بررسی قرار نگرفته و ما امیدواریم در آینده بیشتر مورد توجه قرار گیرد. دولت ایران، در دروان فردیناند دوم یک پیام تبریک او می‌فرستد در سال ۱۶۱۳ اگرچه اتریش در میان جنگ های سی ساله بود ولی در همان زمان فرصتی برای روابط با ایران داشت و این روابط پیگیری شد و در ۱۶۴۶ دولت امپراطوری وقت، ماموریت دیپلماتیک خود در ایران را به یک بازرگان ونیزی واگذار می‌کند و این بازرگان به ایران رفت و به مذاکره با شاه عباس دوم پرداخت. این بازرگان همچنین فرستاده پاپ هم بود اما بعد از پنج سال به اروپا بازمی‌گردد.

ماموریت این بازرگان در ایران به عنوان سفیر امپراطوری در آن زمان دو نکته مهم دارد:

نخست، معیار انتخاب سفیران اروپایی به ایران: اگر تاریخ این نمایندگی ها را مطالعه کنیم خیلی از این ماموران در مأموریت خود شکست خوردند چون آمادگی و شایستگی این منسب در ایران را نداشتند که در فرهنگ متفاوتی مأموریت خود را انجام دهند. خیلی وقت‌ها بدلیل ناآشنایی آنان با پروتوکل‌ها سوءتفاهم‌هایی برای آن‌ها پیش می‌آمد، چون در آن زمان سفیران آموزش نمی‌دیدند.

دوم: مشخص نیست که دولت هابسبورگ چه از انتظاری از اعزام سفرا به ایران داشته است. چون برخی از این ماموران اصلا آلمانی بلد نبودند و دیپلمات حرفه‌ای هم نبودند و معلوم نیست چرا از سوی امپراطوری عازم ایران شده‌اند.

نکته پایانی این‌که از طریق برخی خاطرات بجا مانده می‌توان برخی دیگر از سفرا را در آن زمان شناسایی کرد. از جمله یکی از سفرای هابسبورگ در آن زمان شخصی بوده که در حلب سوریه متولد شده بود، اما اصالتا ایرانی اهل جلفا بوده است و برخی آشنایان و اقوامش در امپراطوری عثمانی مشغول خدمت بوده‌اند. یکی دیگر از سفرای هابسبورگ، شخصی بنام پتروس بدیگ بود که در جلفای جدید اصفهان زندگی می‌کرد و در سن ۱۸ ساله به رم می رود و از کالج قدیمی رم اخراج می شود، چون نظم نداشت اما بلند پرواز بود و سال بعد به ارمنستان رفت و با اسقفی ارمنی وارد دوستی می شود و به ایران بازمی گردد و در سال ۱۶۳۷ به وین باز می گردد و به خدمت ارتش اتریش در می آید. او مدارج ترقی را طی می‌کند و سپس مقام کنت امپراطوری را بدست می‌آورد و چند سال بعد و در پایان ۱۶۳۸ توسط امپراطور به ایران فرستاده می شود. این شخص اما در نهایت در سال ۱۶۸۴ بین مرز روسیه و لهستان وقتی به ایران می آمده ناپدید می شود. او شخصیت جالبی داشته و یک سفرنامه از خودش بجای گذاشته است. ما خیلی منابعی و اسناد نداریم که توسط ایرانی‌ها درباره رابطه تاریخی با اتریش نوشته شده باشد و لذا این جا رابطه فرهنگ و دیپلماسی را در نظر می‌گیریم تا این روابط را بررسی کنیم و بطور مثال با مراجعه به سفرنامه پدیک،‌ به عنوان کسی که منسب خاصی ندارد، اما با پاپ و پادشاهان مختلف دیدار می کند، می‌توانیم روابط تاریخی ایران و اتریش را بررسی کنیم.

 

دکتر گودرز رشتیانی و بررسی روابط ایران و اتریش در دوره سفارت ایلچی (اوایل دوره قاجار)

در ادامه بخش اول همایش ایران و اتریش، دکتر گودرز رشتیانی، استاد دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران، مقاله خود را با عنوان «ایران و اتریش در اوایل قرن نوزدهم با تکیه بر اسناد آرشیو اتریش» ارائه دادند.

در این ارتباط آقای رشتیانی، عضو هئیت علمی دانشگاه تهران اظهار داشت:

 من درباره روابط ایران و اتریش در اویل قرن نوزدهم و  اوایل دوران قاجار با تکیه بر دوره فتحعلی شاه مقاله خود را ارائه خواهم داد.

پیشینه روابط دو کشور به قرن پانزدهم باز می‌گردد که سفیری از راه روسیه به تبریز می آید و این سفر را نقطه عطف روابط ایران و اتریش باید دانست که از قرن پانزدهم این روابط برقرار بوده است. با توجه به منابع استفاده شده از متون تاریخی دوره قاجار و کتابخانه مجلس، روابط ایران و اتریش در دوره قاجار به سال ۱۸۰۹ میلادی باز می گردد که هیئت سیاسی ایران در جریان سفر خود به اروپا در وین اقامتی کوتاه داشت، هرچند گزارشی از این سفر و مذاکرات احتمالی در این سفر در دست نیست و به احتمال زیادی دستاورد خاصی نداشته و برای تجدید مناسبات تاریخی دو کشور بوده است که در سال‌های بعد پایه گذاری مناسبات جدید دو طرف می‌شود.

در سال ۱۸۱۸ و ۱۸۱۹ نیز هیئتی به سرپرستی میزرا حسن خان ایلچی به اروپا سفر کرده و این هیئت در فوریه ۱۸۱۹ با امپراطور اتریش ملاقات می‌کند. اگر چه  میزرا حسن خان ایلچی خودش به سمت فرانسه می‌رود و برادرزاده خود را در وین به عنوان سفیر کوچک منصوب می‌کند و او اولین سفیر ایران در دوران جدید بود که نامش ابوالحسین خان ایلچی بود نه حسن.

سفر این هیئت به اروپا جالب است و در دانشنامه  ایرانیکا هم کمی به این سفر پرداخته شده، هرچند ایرانیکا می‌گوید نامه‌ای در این سفر مبادله نشده ولی این گونه نیست و نامه‌هایی در این دیدارها و مذاکرات نوشته شده است. سند اول نامه‌ای است که ایلچی بعد از ورود به اتریش به صدراعظم اتریش، مترنیخ می‌نویسد و نامۂ فتحعلی شاه را تسلیم می کند و صدراعظم اتریش هم اعلام دریافت کرده و می‌گوید که حداکثر تلاش را برای برقراری روابط بکار خواهم بست. در گزارش آلمانی این دیدار، متن صحبت های ابولحسن‌خان ایلچی هم در آن جا قید شده و سفیر ایران بعد از ادای احترام، سلام «شاهنشاه ایران و توران و کیان» را به امپراطور اتریش می‌رساند و امپراطور هم از دریافت نامه اظهار خوشبختی می کند.

همچنین عباس میزرا ولیعهد وقت ایران هم، چهار نامه برای مقامات اتریشی از جمله دو نامه به شخص امپراطور می نویسد و در یکی از نامه‌ها ابولحسن‌خان ایلچی را به عنوان فرستادۂ ایران معرفی می‌کند و خواستار گسترش روابط می‌شود و نسبت به عدم روابط نزدیک در گذشته اظهار تاسف می‌نماید.

نامۀ دیگری نیز از عباس میرزا در دست هست که تاریخ ندارد ولی معلوم است مربوط به سفارت اول ابولحسن خان ایلچی است و نشان می دهد که کدورتی میان ایران و اتریش ایجاد شده و عباس میرزا بدنبال تلطیف فضا و گسترش روابط است، شاید این کدورت بدلیل نزدیکی روابط ایران و فرانسه بوده و روابط ایران و فرانسه باعث ناخشنودی اتریش شده است و عباس میرزا تلاش دارد تا روابط با اتریش را هم تقویت کند و به همین دلیل ولیعهد وقت ایران با ارسال نامه‌ای از بازگشت تاج امپراطور به تخت پس از جنگ با ناپلئون ابراز خرسندی می کند.

نامه‌ای هم از طرف همسر فتحعلی شاه به همسر امپراطور اتریش نوشته می شود و ایلچی آن را تقدیم همسر امپراطور می کند. در این نامه بانوی فتحعلی شاه، در ابتدا با معرفی ایلچی به عنوان فرستادۀ ایران، خواستار روابط صمیمی مثل گذشته می شود و همسر امپراطور اتریش نیز به این نامه پاسخ داده و از آن ابراز خرسندی می‌کند.

طی آن سال‌ها، ابولحسین‌خان ایلچی به عنوان سفیر ایران در اتریش بود و عموی وی، ابولحسن‌خان نیز در لندن بدنبال مدیریت این روابط بود و از لندن سه نامه به مترنیخ ارسال می کند و از دولت اتریش می خواهد در ارسال سفیر به ایران تعجیل کند. در واقع ابولحسن‌خان ایلچی دستاوردش از ماموریت در اروپا را اعزام سفیر از اتریش به  ایران می‌داند.

بطور دقیق مشخص نیست اعزام سفیر اتریش به تهران چه سالی صورت گرفته، اما احتمال دارد این اعزام در سال ۱۸۲۰ بوده است، چون پیش‌نویس نامۀ فارسی به فتحعلی شاه موجود است که در آن نامه نشان می دهد سفیر اتریش در سال ۱۸۲۰ به ایران آمده است.

در جنگ دوم ایران و روسیه در ۱۸۲۶ به نظر  می رسد سفیری از اتریش به ایران می‌آید که این اعزام سفیر به ایران در پاسخ به سفارت عباس میرزا در استانبول است، چون فرستاده ایران توسط عباس میرزا تصمیم داشته از طریق استانبول به لهستان برود و با کنسانتین ولیعهد روسیه دیدار کند و نشان می دهد دولت قاجار در اوایل از تحولات اروپا آگاه بودند چون می دانستند کنستانتین به امپراطوری روسیه می‌رسد هرچند این طور نشد و نیکولای به امپراطوری رسید.

نخستین پروتکل تشریفات دیداری در سال ۱۸۱۹ بین ایران و اتریش نوشته می‌شود و این پروتکل دربارۀ این است که چگونه سفرا از هم استقبال کنند. این پروتکل در سال‌های بعد در روابط ایران با سفرای دیگر کشورها هم مورد  استفاده قرار گرفت.

همچنین به هم آمیختگی شعر و سیاست را در این دوران نیز می‌توان دید، چون ابولحسن خان ایلچی در این دوره وقتی همسر مترنیخ را می‌بیند، شعری بلند بالا در وصف او می‌سراید که این شعر نیز همچنان موجود است.

این شرحی از اولین سفارت ایران در وین بود و اکنون در سال ۲۰۱۹ ما می‌توانیم دویستمین سالگرد تاسیس سفارت ایران در اتریش را در نظر داشته باشیم.

 

دکتر فولرین شوارتز و بررسی معاهدۀ ۱۸۵۷ میان ایران و اتریش

دکتر فولرین شوارتز، نیز در بخش اول همایش ۱۶۰ سال روابط ایران و اتریش مقالۀ خود را ارائه داد.

فلورین شوارتز مدیر موسسه مطالعات ایران در آکادمی علوم اتریش و استاد وابسته به مطالعات ایرانی در دانشگاه وین و عضو متناظر از فرهنگستان علوم اتریش است.

وی دکترای خود را در سال ۱۹۹۸ از دانشگاه توبینگن دریافت کرده و پیش از این نیز دروس مطالعات اسلامی در دانشگاه بوخوم (روهر بوخوم) و تاریخچه خاورمیانه و آسیای مرکزی را در دانشگاه واشنگتن در سیاتل تدریس کرده است.

دکتر فولرین شوارتز در مقاله خود تحت عنوان «معاهده ۱۸۵۷ ایران و اتریش و گسترش روابط تجاری» اظهار داشت:

یکی از نخستین معاهده‌ها میان ایران و اتریش در سال ۱۸۵۷ امضا شده و مربوط به سندی میان نمایندگان ایران و اتریش است که در پاریس امضا شده است. در واقع این آغاز کار جدی روابط دو کشور است که توسط فرخ خان از ایران و الکساندر فرهن، سفیر اتریش در پاریس امضا شده است. امضای این معاهده بین سال‌های ۱۸۵۱ تا ۱۸۵۷ بوده که نهایی می‌شود.

 اتریش در روابط تجاری خود با ایران تا قبل از ۱۸۶۰ بسیار در حاشیه قرار داشت و بین سال‌های ۱۸۳۰ تا ۱۸۵۰ کشتی‌های تجاری اتریش بودند که کالاهای ایرانی را به اروپا و بلعکس حمل می‌کردند. اسناد بجای مانده از آن زمان نشان می‌دهد که کار آفرینان اتریشی در آن زمان علاقه زیادی به بازار ایران داشتند و کشتی های تجاری اتریشی در آن زمان حمل و نقل دو سوم تجارت میان ایران و اروپا را در دست داشتند.

در سال ۱۸۵۰ این میزان مبادلات تجاری در تبریز به اوج خود رسید. در ۱۸۳۷ ما شاهد برگزاری بازار مشترکی از محصولات ایرانی و اتریشی بودیم. در همان سال‌ها نیز اتریش مرکز و درگاه ایران  به سوی اروپا به شمار می‌آمد.

در سال ۱۸۷۰ ناصرالدین شاه به اتریش می آید و روابط دو کشور گسترش یافت که در جریان همین سفر نیز معاهده مودت دو کشور به پیشنهاد ایران امضا شده است. امضای این عهدنامه منجر به گسترش همکاری اتریش در تامین آموزگار برای دارلفنون در ایران شد.

با این حال قبل از سفر ناصرالدین شاه به اروپا، ما شاهد امضای معاهده ۱۸۵۷ ایران و اتریش می‌باشیم که میان وزارت خارجه ایران و وزارت بازرگانی اتریش انجام شد. امضای این معاهده بسیار زمان بر و طولانی شده و از سال ۱۸۵۰ صدراعظم وقت ایران تصمیم گرفت آن را امضا کند و در نهایت با اصلاحاتی در سال ۱۸۵۷ امضا شد.

در سال ۱۸۵۰ صدراعظم ایران این معاهده همکاری ایران و اتریش را تصویب کرد و در سال ۱۸۵۱یکی از مقامات در وزارت امور خارجه ایران خواستار اصلاحاتی در معاهده شد و گفت که اگر این اصلاحات کوچک انجام شود، دستاوردهای بزرگی در روابط دو کشور خواهد داشت و مانند معاهده اتریش و روسیه خواهد بود. در واقع فرستاده ایران داوود خان وکیل، نمی توانست مذاکرات را در وین جمع‌بندی کند و باید نتایج را به تهران بر می گردادند و از طریق سفارت اتریش مراحل را دنبال می‌کرد. در سال ۱۸۵۲ سفیر اتریش در سن‌پترزبورگ نامه‌ای به دولت اتریش نوشت که از داوود خان، سفیر ایران خواسته است تا تهران را مطلع کند و لذا دوباره معاهده به ایران برگشت داده شد. بعد از آن ناصرالدین شاه در تهران بخشی از معاهده را پذیرفت، اما وزرا تغییر و به تازگی امیرکبیر روی کار آمده بود و بنابراین در منابع و اسناد ملی اتریش موارد بسیار قابل توجهی دیده می شود دال بر امضای اصلاحات صورت گرفته در دوره امیرکبیر.

در سند دیگری خبر مرگ امیر کبیر سه هفته پس از قتل او در فوریه ۱۸۵۲  به وین می‌رسد. این خبر به کنسول ایران داده می‌شود و داوودخان عازم سن پترزبورگ می شود و می گوید شایعاتی هست که نخست وزیر جدید اعتمادالدوله مذاکرات معاهده قبلی را رد کرده و بنابراین اتریش از سفیرش در ایران خواهد تا درباره ادامه مذاکرات از دولت ایران سوال کند. مدارک بجای مانده نشان می‌دهد که اتریش علاقه‌مند به ادامه مذاکرت بود و داوود خان بدنبال ارتقا و اصلاحات در معاهده بود و مسئولین اتریشی به او اطمینان داشتند و کمپانی‌های اتریشی هم در ایران فعال بودند و نباید فراموش کرد نامه‌های دیگری نیز نشان می دهد مذاکرت دیگری نیز بین ایران، انگلیس و فرانسه وجود داشته و اتریش نمی خواسته از این مذاکرات کنار گذاشته شود و در سال ۱۸۵۵ دوباره مذاکرات درباره معاهده دو کشور از طرف ایرانی شروع می‌شود.

چندی بعد اعتمادالدوله از داوودخان می‌خواهد که معاهده را به وین ببرد و در این نامه می گوید که می خواهیم رابطه را بین دوکشور ایجاد کنیم که به نفع دو کشور است و خواستار ادامه پیش نویس معاهده می شود.

همچنین مذاکرت دیگری هم در این سال‌ها میان ایران و اتریش دربارۂ پایان جنگ کریمه بوده است و اتریش نمایندگانی را به پاریس فرستاد تا درباره پیمان تجاری با ایران مذاکره کنند. در سال ۱۸۵۷ اتریشی خواستار گنجاندن بندی در معاهده شد، اما در نهایت در سال ۱۸۵۷ شرایط برای امضای معاهده به دلایل ذیل پیچیده شد:

جنگ کریمه که فرسایشی بود و اتریش در وضعیت دشواری میان روسیه و انگلیس گیر کرده بود. بنابراین اتریش مجبور بود دوباره مذاکره کند درباره وضعیت قدرت‌ها در اروپا و روسیه و سایر کشورهای آلمانی زبان و این بر مذاکرت  برای امضا معاهده ۱۸۵۷ تاثیر گذاشت، هرچند در نهایت این معاهده در همان سال ۱۸۵۷ امضا شد و امضای این معاهده پس از قتل امیرکبیر بود که صورت گرفت.

دکتر فولرین شوارتز همچنین پس از ارائۀ مقالۀ خود در پاسخ به برخی شرکت‌کنندگان در مورد وضعیت زبان فارسی در اتریش گفت: سالهاست که بدنبال تاسیس مرکز ایران شناسی و تاسیس  کرسی تدریس زبان فارسی در اتریش هستیم، اما شرایط پیچیده است. با این حال قبول داریم که اگرچه در ایران آلمانی تدریس می شود، اما در اتریش تدریس فارسی بصورت موسسات غیردانشگاهی و مستقل وجود ندارد و در واقع توازن برقرار نمی باشد. در گذشته نیز تلاش هایی برای راه اندازی دوره‌های تاریخ ایران صورت گرفت اما هنوز به نتیجه نرسیده است. باید در نظر داشته باشیم که زبان فارسی دومین برنامه زبان شناسی آسیایی مورد نظر دانشگاه‌های اتریش است و در برخی دانشگاه‌های اتریش نیز اساتید مطرحی در مورد ایران شناسی داریم که در جای خود قابل توجه است.

 

مطالب مرتبط:

گزارش دوم میراث مکتوب از همایش روابط ایران و اتریش:

 

سه مقاله از روابط تاریخی ایران و اتریش بر پایۀ اسناد