میراث مکتوب- کتاب المبدأ و المعاد نوشته ابنسینا را خیلی اتفاقی چند هفته پیش در شهر کتاب مرکزی دیدم، عطف زیبایش در میان کتابهای دیگر نظرم را جلب کرد. آن را برداشتم. طرح جلد و نحوه نگارش نام کتاب و نویسنده هم مرا به یاد چاپهای قدیمی آثار حکیمان مسلمان ایرانی انداخت. از قضا دوستم نوید عابدینی از دستاندرکاران انتشارات موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران هم آنجا حاضر بود و وقتی ذوق من را دید، گفت: کار ارزشمندی است، سید حامد هاشمی مصحح و مقدمهنویس آن خیلی زحمت کشیده. کتاب چنانکه ابنسینا نوشته، عربی است اما دکتر هاشمی مقدمه عالمانه و مفصلی در حدود ۱۵۰ صفحه بر آن به فارسی نوشته، به همراه توضیحات و حاشیههای توضیحی نسخهها و تعلیقات و مقارنهها که در پایان کتاب آمده. شیوه تصحیح کتاب هم من را یاد کار مصححان بزرگی چون علامه قزوینی و مجتبی مینوی و یحیی مهدوی انداخت. در مقدمه بهتفصیل درباره کتاب، صحت انتساب و تاریخ نگارش آن، اهمیت و جایگاهش در میان سایر آثار ابن سینا، تأثیرپذیریاش از اندیشههای متفکران پیش از ابنسینا، تاثیرگذاریاش بر فیلسوفان پس از ابنسینا میخوانیم، همچنین آقای هاشمی ضمن ارائه نکات مهم و برجسته کتاب، گزارشی تفصیلی از مباحث آن ارایه کرده است. انتشار چاپ انتقادی و منقح یکی دیگر از آثار ارزشمند ابنسینا رخدادی نیکو در عرصه فکر و فرهنگ ایرانی است. به این مناسبت با سید حامد هاشمی گفتوگو کردیم.
ضمن عرض تبریک بابت چاپ و انتشار المبدأ والمعاد، نخست بفرمایید چرا و چطور به ابنسینا علاقهمند شدید و چرا برای تحقیق پیرامون او تصحیح و ویرایش کتابی از او را انتخاب کردید؟
با سلام و عرض ادب خدمت شما و همکارانتان. در ابتدا از شما بهخاطر عنایتتان نسبت به چاپ و انتشار این اثر ارزشمند ابنسینا و انتخاب آن برای معرفی به اهل دانش و اندیشه تشکر میکنم.پرسش شما حاوی دو نکته بسیار مهم است: نکته اوّل درباره ابنسینا است که از اعجوبههای روزگار بوده و آثار او پس از هزار و اندی سال، هنوز هم مورد توجه و استناد اهل دانش، بهخصوص در مسائل فلسفی است. اگر تنها به آثار فلسفی ابنسینا تمرکز داشته باشیم، خواهیم دید که از حیث جامعیت، نوآوری، بیان استدلالهای دقیق و همچنین تبیین و تفسیر نظریات فیلسوفان پیشین، بینظیر است. به نظر من در زمان حال، فلسفه بدون ابنسینا و بدون توجه به آثار او، فلسفهای ابتر است و مطالعه آثار ابنسینا بر هر پژوهشگر فلسفه، خواه فلسفه اسلامی باشد و خواه فلسفه غرب، ضروری است. نکته دیگر درباره«تصحیح و ویرایش انتقادی آثار» است. متأسفانه عدهای از اهل دانش که به کارهای تصحیح متون، اشراف کامل ندارند، تصحیح آثار ارزشمند پیشینیان را در زمره کارهای پژوهشی نمیشمارند؛ درحالی که اهل فن میدانند که کارهای تصحیحی، نهتنها خود، پژوهشی سنگین و طاقتفرسا هستند، بلکه بنیادپژوهشهای دیگر نیز هستند؛ زیرا اعتبار هر پژوهشی، مبتنی بر منابعی صحیح و منقح است و این امر، جز با تصحیح انتقادی آثار براساس اصول علمی، میسّر نمیشود. این دو مساله مهم باعث شد که من سراغ تصحیح انتقادی کتاب المبدأ والمعاد ابنسینا بروم.
در مقدمه نوشتهاید که معمولا اهل فلسفه در میان آثار ابنسینا با دو کتاب مشهور شفا و اشارات و تا حدودی نجات آشنایی دارند. علت اینکه کتاب المبدأ والمعاد را انتخاب کردید چیست و به عبارت دیگر، چه ملاکها و امتیازاتی باعث شد که این اثر را برای تصحیح برگزینید؟
بله، برخی آثار ابنسینا همچون شفا، اشارات و نجات به دلیل امتیاز جامعیت، تأخر زمانی و نیز بسط و تفصیل مسائل فلسفی، مانع مراجعه اهل فلسفه به آثاری همچون المبدأ والمعاد شده است. البته آثار فراوان دیگری از ابنسینا نیز هست که برای پژوهشگران مغفول واقع شده و وقتی به کتابها و مقالات پژوهشی مراجعه میکنیم، استناد به آنها کمتر دیده میشود؛ اما واقعیت این است که پژوهشهای ما درباره نظرات ابنسینا، زمانی از استحکام و عمق کافی برخوردار خواهد بود که در تبیین و تحلیل هر مسالهای، منابع را به صورت محدود و گزینشی انتخاب نکنیم و به سیر تاریخی و تطوّر آن مساله در آثار ابنسینا توجه داشته باشیم؛ در غیراینصورت ممکن است ارزیابیهای ما دچار اشکال شود. برای نمونه، اگر بخواهیم نظر ابنسینا درخصوص بحث «اتحاد عاقل و معقول» را تحلیل و ارزیابی کنیم، در صورتی که تنها به شفا و اشارات و نجات مراجعه کنیم، این مساله به نوعی خاص، قابل تحلیل خواهد بود؛ اما اگر این مساله را در آثاری همچون المبدأ والمعاد و المباحثات پیجویی کنیم، تحلیلهای دیگری نیز قابل ارایه خواهد بود. ما در این باره بهصورت نسبتا مفصل در مقدمه کتاب بحث کردهایم. درباره اینکه چرا کتاب المبدأ والمعاد را برای تصحیح انتخاب کردم، با توجه به مطالبی که عرض شد، همه آثار ابنسینا لازم و ضروری است که با روش و دقتهای علمی تصحیح شوند؛ اما در این میان، برخی آثار همچون المبدأ والمعاد، از جهت صحت انتساب، اهمیت موضوع، غایت و طرح مباحث اختصاصی، بر دیگر آثارِ تصحیح نشده رجحان پیدا میکنند. البته قبلا کارهایی درباره تصحیح این کتاب انجام شده است؛ اما هرکدام از آنها در ضمن داشتن محاسن و نقاط قوت، نقایصی اساسی دارند که در مقدمه تصحیح حاضر، به آنها اشاره شده است.
اگر ممکن است برای خوانندگان کمتر آشنا به اختصار دربارهکلیت کتاب توضیح بفرمایید، بهطور کلی درباره چیست و چند فصل یا مقاله دارد و هدف ابنسینا از تألیف آن چه بوده است؟
این کتاب، همانطورکه از اسم آن پیداست، درباره دو موضوع مهم در اندیشه بشر، یعنی مبدأ و معاد است. ابنسینا این اثر خویش را در سه مقاله که حاوی هشتاد و سه فصل میباشد، تنظیم نموده است. دو مقاله نخست آن درباره مبدأ است و مقاله سوم درباره معاد. در مقاله نخست، به اثبات مبدأ اول و برشمردن صفات او پرداخته شده است؛ در مقاله دوم، ترتیب فیض وجود از مبدأ اول به سایر موجودات بیان شده است؛ و در مقاله سوم، مباحث مربوط به بقای نفس و سعادت و شقاوت آن آمده است. در مقدمه این تصحیح، مباحث کتاب بهصورت تفصیلی گزارش شده است تا کسانی که آشنایی کافی با زبان عربی ندارند، بتوانند با مباحث این کتاب، آشنا شوند. همچنین مشغول ترجمهای از این اثر نیز هستیم که انشاءالله در آینده به علاقهمندان عرضه خواهد شد. هدف ابنسینا در این اثر، تبیین ثمره دو علم بزرگ «مابعدالطبیعه» و «طبیعیات» است. او ثمره علم مابعدالطبیعه را شناخت مبدأ اول و نسبت موجودات ـ براساس ترتیبشان ـ به او دانسته و ثمره علم طبیعیات را شناخت بقای نفس انسانی و معاد آن معرفی میکند.به عبارت دیگر، هدف ابنسینا شناساندن «مبدأ اول» و «نفس ناطقه» است؛ اما او این دو را بهصورت جدا از هم نمیبیند و ازاینرو، شناختی را ارایه میدهد که ارتباط و اتصال این دو را با هم نشان دهد. این ارتباط و اتصال، ترسیم کننده یک حرکت دورانی در نظام مبادی است، از یک سو، مبدأ اول با فیضان وجود از خود، «ترتیب آخذ» (شروع) را پدید میآورد و از سویی دیگر، نفس ناطقه انسانی با معاد خویش به سمت مبدأ اول، «ترتیب عائد» (بازگشت) را تکمیل میکند. به همین سبب است که نام این کتاب، المبدأ (ترتیب آخذ نظام مبادی) و المعاد (ترتیب عائد نظام مبادی) گذاشته شده است.
عموما ابن سینا را به عنوان فیلسوفی مشایی و متاثر از ارسطو میدانند که در چارچوب فلسفه و جهاننگری نوافلاطونی میاندیشد. آیا این ارزیابی را دقیق میدانید؟ آیا ابن سینا در مبدأ و معاد چنین فیلسوفی است؟
در این خصوص نظرات مختلفی ارایه شده است که ارزیابی آنها مجال مفصلی میطلبد. نظر بنده این است که ابنسینا را نباید فیلسوفی مشایی دانست که آراء و نظرات ارسطو و نوافلاطونیان را شرح و بسط داده است، هرچند که وی از روش و مباحث ایشان، بسیار بهره برده است. آثار ابنسینا هم از جهت محتوا و نوآوری، هم از لحاظ شیوههای گوناگون طرح مساله و استدلال، و هم از نظر غایات و اهدافی که به دنبال آن است، او را از فیلسوفان مشایی متمایز میسازد. بنابراین میتوان ابنسینا را صاحب یک مکتب حِکمی و فلسفی دانست و به نظام فکری او که در آثارش منعکس شده است، «حکمت سینوی» اطلاق کرد، نه «فلسفه مشاء». در المبدأ والمعاد هم ابنسینا با اینکه در مقدمه کتاب، به نوشتن آن براساس حقایقی که نزد بزرگان مشاء بوده، اشاره میکند؛ اما با دقت در مباحثی همچون تقسیم وجود به واجب و ممکن، اثبات و بیان صفات واجبالوجود، حرکت وضعی و … روشن است که ابنسینا به دنبال غایت خویش در این کتاب است، هرچند که در این سلوک علمی، از مباحثی که پیشینیان ذکر کردهاند و در نظر او صحیح بوده، استفاده کرده است. این مطلبی است که ابنسینا در مقدمه سماع طبیعی شفاء نیز به آن تصریح میکند.
آیا آرای کلی و عمومی ابن سینا در این کتاب با آرای او در سایر آثارش تلائم و هماهنگی دارد؟
در بخش نخست رساله «سرگذشت» که زندگینامه خودنوشت ابنسینا است، عبارتی قابل توجه هست که ابنسینا میگوید در هجدهسالگی، از یادگیری همه علوم زمان خویش فارغ شده و بعد از آن، چیزی بر علم او افزوده نشده است، جز اینکه مباحث برایش پختهتر شده است. این عبارت، بیانگر آن است که آرای کلی ابنسینا باید در همه آثارش با هم تلائم داشته باشند. البته ممکن است عدهای این ادعا را اغراقآمیز بدانند. در هر صورت، من معتقدم قول به عدم تلائم آرای کلی ابنسینا در آثارش نیازمند دلایل متقن و شواهد کافی است. نمونههایی همچون اتحاد عاقل و معقول و قول به حرکت جوهری در این کتاب، عدهای از پژوهشگران را بر آن داشته است که آرای ابنسینا در این کتاب، متفاوت از نظرات او در سایر آثارش است؛ اما با پژوهش و مقارنه دقیقتر میان آثار ابنسینا چنین بهنظر میرسد که شواهد کافی برای این ادعا وجود ندارد. ما برخی از این مباحث را در مقدمه تصحیح آوردهایم.
به اختصار بفرمایید نکات برجسته و اندیشههای متمایز و جدید ابن سینا در این کتاب چیست؟
برخی مباحث کتاب المبدأ والمعاد، یا در سایر آثار ابنسینا نیامده یا نوع تبیین و استدلال آنها متفاوت است که از جمله آنها اتحاد عاقل و معقول، تبیین وحدت مفهومی صفات واجبالوجود، قیاس شبیه به برهان در اثبات واجبالوجود، توجیهی برای مُثل افلاطونی و همچنین مباحثی از کیهانشناسی و کمالات نفس ناطقه است. یکی از مباحث اختصاصی این کتاب که برایم جالب بود، داستانی است که ابنسینا در فصل دهم از مقاله دوم ذکر میکند. خلاصه این داستان چنین است که کنیزی در مجلس پادشاهی از سامانیان حاضر شده و در اثر چیره شدن بادی بر مهرههای ستون فقراتش نمیتواند راست بایستد. پادشاه به طبیب حاضر در مجلس، دستور میدهد که او را فوراً معالجه کند. طبیب مذکور میبیند که درمان فوری از راه طبیعی ممکن نیست و با «تدبیر نفسانی» او را معالجه میکند. ابنسینا این داستان را به عنوان مویدی برای چگونگی تأثیر نفس جهت حصول حالتی در بدن، بدون تأثیرپذیری از اسباب طبیعی، ذکر میکند.
این کتاب چه تأثیری بر حکیمان و فیلسوفان پس از ابن سینا داشته است؟
فیلسوفانِ پس از ابنسینا همچون ابوالعباس لوکری، شهابالدین سهروردی، فخرالدین رازی، نصیرالدین طوسی، میرداماد، عبدالرزاق لاهیجی و ملاهادی سبزواری به برخی از مباحث این کتاب با رویکردی توضیحی، تحلیلی یا نقدی توجه داشته و آن را در آثار خویش منعکس نمودهاند. یکی از نسخههای خطی که در تصحیح این کتاب استفاده شده است، نسخهای است که دارای حاشیههای میرداماد است و ما این حاشیهها را در بخش پایانی کتاب آوردهایم. اما بیشترین تأثیرالمبدأ والمعاد، هم از حیث ساختار و هم از حیث محتوا، در کتاب ملاصدرا با عنوان المبدأ والمعاد فی الحکمه المتعالیه مشاهده میشود.ملاصدرا کتاب خود را براساس ترتیب موجود در المبدأ والمعاد ابنسینا نوشته و از مطالب آن، بسیار استفاده کرده است. ملاصدرا با استفاده از سایر آثار ابنسینا و نیز آثار سایر فیلسوفان، کتاب المبدأ والمعاد ابنسینا را شرح کرده و تفصیل داده است و در ضمن آن، نظرات فلسفی خود را ـ که گاهی مخالف نظر ابنسینا است ـ نیز بیان کرده است.علاوهبر این، شایدبتوان گفت که کتاب المبدأ والمعاد ابنسینا، انگیزهای برای دیگر فیلسوفان و بلکه عارفان و متکلّمان در دورههای بعدی شد تا درباره مبدأ و معاد، آثاری را تألیف کرده و نظراتشان را درباره این دو موضوع اساسی بیان کنند؛ برای نمونه، میتوان به رسالههای «مبدأ و معاد» اثیرالدین ابهری، عزیزالدین نسفی، عبدالرزاق کاشانی، ابنترکه اصفهانی و حسن بن عبدالرزاق لاهیجی اشاره نمود.
مباحث این کتاب امروز و در کدام مباحث فلسفی بیشتر مورد توجه است؟ به عبارت دیگر بفرمایید آیا مبدأ و معاد کتابی مربوط به تاریخ فلسفه و حکمت است یا اندیشهها و مباحثی که مطرح میکند، در مباحث فلسفی امروز هم میتواند مساهمت و مشارکت داشته باشد؟
بهطور کلی میتوان گفت که بحث درباره مبدأ و معاد، یعنی آغاز و انجام هستی، و مسائل مربوط به آن، بحثی به درازای عمر بشر است و از مباحثی است که تا انسان هست، کهنه نمیشود. همچنین یکی از مباحث مهمی که در این کتاب به آن پرداخته شده و جوامع امروزی بهشدت نیازمند آگاهی در این باره هستند، شناخت جایگاه رفیع انسان در نظام هستی است. ابنسینا با تذکر این مطلب که امتیاز انسان نسبت به سایر موجودات، مربوط به نفس ناطقه و قوه عقلی اوست، کمال انسان و سعادت حقیقی او را در تکامل این قوه دانسته و از این طریق، قابلیت انسان برای تشبه به مبدأ اول را متذکر میگردد. بهنظرمیرسد انسانشناسی در حکمت سینوی مبنای پاسخ به انبوهی از پرسشهای فلسفی معاصر است و این مقصود را میتوان در المبدأ والمعاد پیجویی کرد.
در پایان بفرمایید از دید شما ضرورت و اهمیت پرداختن به ابن سینا و آثارش در چیست و چه دشواریها و سختیهایی در این زمینه وجود دارد؟
ابنسینا یک شخصیت علمی شناخته شده در سطح جهان بوده و نقطه عطفی در تاریخعلم به شمار میرود. در حوزه فلسفه، من شخصیتی تأثیرگذارتر از او در سطح جهان نمیشناسم و ازاینرو کنکاش درباره آثار او را یکی از ضروریات ورود به مباحث فلسفی میدانم. تصحیح آثار ابنسینا نخستین و بنیادیترین کار درباره آثار ابنسینا است که دشواریهایی همچون کمبود نیروی متخصص، زمانبر بودن کارهای تصحیح، تهیه نسخههای خطی خارج از کشور و عدم حمایت مالی مناسب، از جمله دشواریهای این راه میباشند. در مرحله بعدی، ترجمه و نیز پژوهشهای فلسفی عمیقتر در مباحث گوناگونِ حکمت سینوی قرار دارد. خوشبختانه در موسسه حکمت و فلسفه ایران، گروه علمی با عنوان «مطالعات ابنسینا» در همین راستا ایجاد شده است که امیدواریم با حمایت کافی مسوولان مربوطه از فعالیتهای این گروه، بخشی از این کار دشوار پیش برود.
محسن آزموده
منبع: اعتماد