میراث مکتوب- میلاد عظیمی، نویسنده و عضو هیئت علمی گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران، پس از انتشار مقالۀ «گناه فریدون» نوشتۀ خلیل کهریزی در شمارۀ 67 مجلۀ آینۀ میراث، یادداشتی در این باره نگاشته است که آن را در ادامه میخوانید.
فریدون از پادشاهان بسیار مهم حماسۀ ملی ایران است. شاه خجسته و فرخ. پهلوانی که جهان را از بدی بشست. بر ماردوش وارونهخوی چیره شد و از تخم ضحاک شاهی ببُرد. نماد پیروزگری و داد و دهش. فرزانۀ پر افسون و دانش. جهانپادشاهی که خاطرۀ گرز و جام و گنجش ماندگار شد. مثل جشن مهرگان که:
مهرگان آمد جشن ملک افریدونا
آن کجا گاو نکو بودش برمایونا (دقیقی)
اما از فریدون تنها این خاطرۀ فروزان فرهمند درخشنده برجا نمانده است. در برخی متون اشاراتی محوگونه هست که برای فریدون خاتمتی مثل جمشید و کاووس ترسیم میکند. که او چون از خرد بهرهای اندک داشت مثل جمشید و کاووس به اهورامزدا ناسپاس شد.
این روزها مقالۀ دوست مهربان و محققم، آقای دکتر خلیل کهریزی منتشر شده است: «گناه فریدون» (آینۀ میراث، ش۶۷، صص۳۳- ۵۴). در این مقاله پیشینۀ این بحث معرفی شده و بر این مبنا میدانم که در دو متن پهلوی مینوی خرد (دو بار) و روایت پهلوی به ناسپاسی فریدون اشاره شده است. دکتر کهریزی بر این سه سند، سندی افزوده است: روایتی از اخبار الطوال ابوحنیفه دینوری (متوفی ۲۸۳ ق).
در هیچ یک از این منابع مشخص نشده که ناسپاسی/ سرکشی/ گناه فریدون دقیقا چه بوده است؟ کدام ناسپاسی به یزدان موجب شده که عطیۀ ایزدی بیمرگی از فریدون ستانده گردد و پیری بر او فرود آید و نامش کنار نام جمشید و کاووس که گناهشان معلوم است، بنشیند؟
چند نظر در این باره مطرح است: ثعالبی صاحب غررالسیر نوشته که فریدون در بخش کردن جهان میان فرزندان خود، خواستۀ دلش را دخالت داد و از عدل و تدبیر دور شد و لاجرم تخم کین و خونریزی در جهان کاشت. برخی محققان، مثل وست و استاد احمد تفضلی، همین را گناه فریدون دانستهاند. دکتر ابوالفضل خطیبی حدس زده است که فریدون از نیروی جادو استفادۀ نابجا کرد و جادوگری در اوستا کاری اهریمنی است. ایشان به این نکته توجه داده که در آبانیشت، فریدون، «پااوروَ» کشتیبان ماهر را به مدد افسون به هیئت کرکس درآورد و مجبورش کرد که در هوا پرواز کند. دکتر کهریزی اعتقاد دارد این که نام فریدون در کنار نام جمشید و کاووس آمده، نشان میدهد که گناه این سه نفر باید یکسان باشد. گناه کاووس که کاملا معلوم است: به آسمان رفتن. گناه جمشید را هم نه ادعای خدایی که تخت بر آسمان بردن به پایمردی دیوان میداند. گناه فریدون هم تلاش او برای رفتن به آسمان است. دلایل و قراینی هم برشمردهاند که باید در مقالۀ ایشان خواند.
سندی هست که در حدود جستجوی ناچیز و حافظۀ نخنمای من ظاهرا به آن توجه نشده است. سند مهمی هم هست و بهصراحت معلوم میکند که گناه فریدون چه بوده است. این سند در تاریخ بلعمی که ظاهرا میان سالهای ۳۵۲ تا ۳۵۵ نوشته شده، آمده است:
«گروهی گویند این [= ذوالقرنین] افریدون بود و به وقت ابراهیم بود و افریدون بهآخر کافر شد و دعوی خدایی کرد» (تاریخ بلعمی، تصحیح استادان بهار و پروین گنابادی، زوار،۱۳۵۳،ص۴۶۵). این عبارت در چاپ استاد محمد روشن چنین است: «گروهی گویند این افریدون بود و … افریدون بهآخر کافر شد و دعوی خداوندی کرد و گفت: من خدایم» (تاریخنامه طبری، ج۱، ص ۳۴۳).
پس برمبنای این روایت فریدون ادعای خدایی کرد. مثل جمشید.
در مینوی خرد سخن از «ناسپاسی» جمشید و فریدون و کاووس است. جالب است که در شاهنامه هم ادعای خدایی جمشید «ناسپاسی» لقب گرفته است (تصحیح استاد خالقی، سخن،۱۳۹۳،ص۲۳ و۲۴). همچنین است در مجمل التواریخ و القصص (تصحیح دکتر اکبر نحوی، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، ص۱۲۰).
مصححان تاریخ بلعمی دربارۀ عبارت «افریدون بهآخر کافر شد و دعوی خدایی کرد» نوشتهاند: «کذا و… معلوم نشد مأخذ آن از کجاست چه طبری ادعای خدایی به فریدون نسبت نداده است». اهل فن باید دربارۀ مأخذ این روایت نظر بدهند. اما اینقدر هست که روایتی از سوء خاتمت فریدون تا نیمۀ قرن چهارم موجود بوده است و اگر فرض کنیم که روایت تاریخ بلعمی مستند به روایات کهن است گویا خیلی بیاحتیاطی نکرده باشیم.
این را هم بنویسم که همین فریدونی که حسب برخی روایات دعوی خدایی کرده، بر اساس بعضی روایات دیگر نماد و نمونۀ دینداری هم بوده است:
-خویشتن را چون بهراه داد و عدل و دین روی
گرچه افریدون نهای بر گاه افریدون کنی (ناصرخسرو)
و
– از روزگار شاه فریدون تاکنون
چون او به دین و دانش و دولت تو خاستی (قطران)
میلاد عظیمی
کانال تلگرامی میلاد عظیمی
برای دسترسی به مقالۀ «گناه فریدون (بازشناسی یک روایتِ ایرانی و بررسی علّت زدودهشدن آن از متون)» نوشتۀ خلیل کهریزی که در شمارۀ اخیر دوفصلنامۀ علمی پژوهشی آینۀ میراث به چاپ رسیده است اینجا کلیک کنید.