کد خبر:16215
پ
WhatsApp20Image202020-10-1420at2014.49.04-1

گزارش نشست رونمایی کتاب «سنجش پیشاب‌شناسی رازی با پزشکی نوین»

در یکصد و سی و هفتمین نشست مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب کتاب «سنجش پیشاب‌شناسی رازی با پزشکی نوین» رونمایی و معرفی شد.

به گزارش روابط عمومی مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب، یکصد و سی و هفتمین نشست این مؤسسه به رونمایی و معرفی کتاب «سنجش پیشاب‌شناسی رازی با پزشکی نوین» اختصاص داشت که در قالب وبینار و در تاریخ 1 آبان 1399 برگزار شد.

در این نشست دکتر محمد صدر، پژوهشگر تاریخ پزشکی و دکتر محمدابراهیم ذاکر، دندانپزشک و پژوهشگر متون پزشکی و مؤلف اثر و همچنین اکبر ایرانی مدیر مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب به سخنرانی پرداختند. مدیریت جلسه نیز با دکتر حسین جزایری بوده است.

در ابتدای این نشست دکتر حسین جزایری بعد از سلام و خیر مقدم به حاضرین جلسه به معرفی میهمانان پرداخته و گوی سخن را به دکتر محمد صدر سپردند تا ایشان دربارهٔ «پیشاب و اهمیت آن در متون طبی کهن» به سخنرانی بپردازند.

 

دکتر محمد صدر

دکتر صدر در ابتدا به معرفی خود پرداخته و بیان کردند: «من در ابتدا پزشکی خواندم و بعد در زمینهٔ تاریخ پزشکی در دانشگاه پاریس هفت فرانسه دکترای تاریخ پزشکی گرفتم و الان هم در بنیاد دایرة‌المعارف اسلامی در گروه تاریخ علم مشغول به کار هستم.»

مجری برنامه درمورد اینکه کار شما در تاریخ پزشکی چه هست پرسیده و آقای دکتر صدر پاسخ دادند: «ما سیر تطور پزشکی را در قرون گذشته بررسی می‌کنیم. حالا این می‌تواند شامل اصطلاحات باشد، شامل بیماری‌ها باشد، شامل اسامی گیاهان باشد و در مواردی هم لازم می‌شود که ما این اسم گیاهان و اسم بیماری‌ها را با مواردی که در طب جدید هست تطبیق بدهیم که البته این به صورت کامل امکان‌پذیر نیست ولی این مسئله تا حدی قابل انجام است.»

مجری مجدد سؤال طرح کردند که: «آقای دکتر راجع به اهمیت این کتاب و اینکه به کار چه کسانی میآید صحبت بفرمایید.»

دکتر صدر پاسخ دادند: «من توفیق داشتم  که 15 سال با آقای دکتر ذاکر دوستی و همکاری داشته باشم و در ترجمهٔ کتاب المنصوری هم توفیق این را داشتم که با ایشان همکاری دشته باشم. پایان‌نامه خودم هم در فرانسه بر روی بخشی از کتاب الحاوی و یک رساله‌ای از رازی بوده است. همچنین دو قسمت از مقالهٔ رازی در دانشنامهٔ جهان اسلام را که مربوط به تأثیر رازی در قرون وسطا در اروپا و روش تحقیق رازی را من نوشتم و تقریباً با کتاب الحاوی و بقیهٔ کتاب‌های رازی آشنایی دارم.

عرض کنم خدمتتان که این کتابی که آقای ذاکر با همت بسیار زیاد زحمت کشیدند و من شاهد بودم در طول سالیان زیاد و به من گفتند که من در مدتی که این مجموعه الحاوی را ترجمه می‌کردم به‌هیچ‌وجه حتی به مسافرت هم نرفتم و کاملاً روی این کار متمرکز بودند و با همت بسیار زیادی این کتاب را ترجمه کردند. این کلیتی بود از 23 جزء الحاوی است.

منتها در زمینهٔ بخش نوزدهم این کتاب که مربوط به ادرار هست من یک توضیحی عرض کنم:

رازی منابع بسیار زیادی شاید در حدود 500 منبع در اختیار داشت و وقتی که می‌خواسته کتاب را بنویسد هر کدام یک از منابع را نگاه می‌کرده و آن چیزی که از این منابع متناسب با موضوع بوده را فیش‌برداری می‌کرده و یادداشت می‌کرده است. بعد از فوت رازی این فیش‌ها توسط شاگردانش جمع‌آوری شده و به شکل کتاب الحاوی درآمده است. یعنی در واقع کتاب الحاوی کتاب فیش‌های رازی است و رازی هم در آثار خود ذکر می‌کند که من مشغول کتاب دیگری هستم به اسم الجامع که در واقع می‌خواسته در الجامع همهٔ این منابع مختلف را به دست آورده و جمع‌آوری کرده و همه را به صورت منظم و به صورت منقح یکجا جمع‌آوری کند.

در حال حاضر ما به این کتاب دسترسی نداریم و از بین رفته یا حداقل یک احوالی وجود دارد که یک یا دو جزء از کتاب الجامع را داریم.

بنابراین کتاب الجامع و کتاب الحاوی باهم متفاوت بودند و یادداشتهای شخصی رازی هست.

رازی در هر جز از کتابش به یک موضوع می‌پردازد مثلاً در جزء اول به بیماریهای سر و گردن می‌پردازد در جزء سوم به بیماری‌های گوش و حلق و بینی و از جمله در جزء نوزدهم که به ادرار و خصوصیات ادرار می‌پردازد.

رازی در بقیهٔ جزءهای کتاب الحاوی مثلاً در جزء دهم به بیماری‌های کلیه پرداخته که ارتباط هم با این موضوع خواهد داشت.

علاوه بر این در جزء نهم کتاب الحاوی که اختصاص به بیماریهای زنان دارد در مواردی هم رازی آمده در ذیل هر بیماری خصوصیت هر ادرار را در افراد مختلف و در بیماری‌های مختلف ذکر کرده است.

این مسئله که نوشتن کتاب‌هایی در این خصوص یعنی در خصوص ادرار و تفسیر و تحلیل ادرار یک مسئله‌ای بوده که جزو ضروریات پزشکی بوده و هرکس که می‌خواسته پزشکی کند باید چند مطلب را خیلی کامل می‌دانسته است از جمله اینکه تفسیر و تحلیل ادرار را به میزان خیلی خوبی می‌شناختند. و این هم جزوِ کتاب‌های درسی بوده است.

توجه کنید پیش از اسلام یعنی در قبل از نهضت ترجمه در یونان، قرن 4 یا 5 پیش از میلاد، بقراط و بعد از اون هم اولس و جالینوس، همهٔ اینها کتاب‌های در زمینهٔ ادرار و تفسیرها و تحلیل‌هایی که از ادرار می‌توانیم به دست بیاوریم نوشتند.

در نهضت ترجمه این منابعی که پیش از اسلام بوده که اکثر اینها به زبان یونانی و یا مقداری از سریانی بوده و از منابع هندی و ایرانی هم بوده. این منابع در نهضت ترجمه به زبان عربی ترجمه شده. توسط حنین و حلقه‌ای که در اطراف ایشان وجود داشت ترجمه شده. و بعضی از این کتاب‌ها جنبه درسی و آموزشی داشته مثل کتاب البول بقراط و یا بعضی از کتابهای جالینوس اینها را پزشکان به عنوان یک کتاب درسی می‌خواندند.

رازی به این کتاب‌ها دسترسی داشته و فیش‌های خودش را از این تهیه کرده و در کتاب الحاوی گرد آورده که حالا این ترجمه‌های که رازی کرده وقتی که نگاه می‌کنید می‌بینید که این ترجمه‌ها را هم تحلیل می‌کنیم می‌بینیم که موضوعات بسیار مهمی در این قسمت تحلیل و تجزیهٔ ادرار مطرح شده است.

در واقع هر پزشکی که می‌خواسته پزشکی بخواند به عنوان یکی از مهارت‌هایی که لازم داشته دو تا مسئله بود. یکی گرفتن نبض بوده و یکی هم تفسیر و تحلیل ادرار که باید اینها را می‌خوانده و در عمل هم از اینها استفاده می‌کردند.

ما در متون پزشکی و غیرپزشکی در واقع گزارش‌های بسیار زیادی داریم که وقتی می‌خواستند یک پزشک را امتحان کنند یک ظرف ادرار به ایشان نشان می‌دادند و این را پزشک می‌دیده و می‌توانسته بیماری را تشخیص بدهد.

حتی این مسئله انقدر مهم بوده که وارد افسانه‌ها هم شده مثلاً ما افسانه‌هایی داریم دربارهٔ ابن سینا که ابن سینا بر بالین مریض آمده و نبض او را گرفته و تفسره بخواسته.

اینجا من یک توضیح کوچک عرض بکنم که به ادرار یا بول تفسره هم می‌گفتند یعنی چیزی که مفسر احوال بدن است.

قدما به دوتا چیز باور داشتند که می‌توانسته احوال بدن را به خوبی تفسیر کند. اولی نبض بوده و دومی ادرار (قاروره).

به هر حال این مسئله وارد افسانه‌ها شده و می‌بینیم که در افسانه‌ها آمده که یک پزشک آمد و به او یک ظرف ادرار نشان دادند و گفتند که بگو تشخیصش چه است.

او هم گفته مثلاً به این بیمار مقداری سبزی یا کاه بدهید.

و بعد بقیه او را تحسین کردند و گفتند که بله این ادرار برای انسان نبوده و برای حیوان بوده!

و این نشان‌دهندهٔ یک ویژگی و یک فضیلت برای پزشک بوده که تا این حد می‌توانسته تشخیص بدهد.»

آقای دکتر جزایری از آقای دکتر صدر می‌پرسند: «آقای دکتر صدر یعنی واقعاً همچین چیزی وجود داشته یا افسانه هست اینها؟»

آقای صدر پاسخ می‌دهند: «اینکه در افسانه‌ها آمده یک بحثی است اما در واقعیت هم آمده که بول حیوان چه خصوصیتی دارد یا ادرار انسان چه خصوصیاتی دارد و علاوه بر آن انسان در سنین مختلف کیفیت ادرارش متفاوت بوده. همهٔ اینها را با همان نگاهی که به ادرار داشتند می‌توانستند تشخیص بدهند.

ببینید به این شکل بوده تفسیر و تحلیل ادرار که مثلاً وقتی ذات الجنب را توصیف می‌کردند وقتی که مشخصات بیماری را ذکر می‌کنند خصوصیت خاص آن بیماری می‌تواند روی ادرار بگذارد را هم ذکر می‌کردند.

و این ادراری که می‌دیدند در بیمار، در مرحله اول جنبهٔ تشخیصی داشته و حتی گاهی مواقع انقدر دقیق بودند که می‌توانستند تشخیص بدهند که این بیماری هستش یا یک بیماری دیگر که حالا این بیماری خوش‌خیم هستش یک بیماری بدخیم!

در مرحلهٔ اول جنبهٔ تشخیصی داشتند و در مرحلهٔ دوم می‌توانستند شدت بیماری را تشخیص بدهند.

مثلاً همون بیماری ذات الجنب یا بیماری فرانیطیس یا تحرف شده در کتاب‌های فارسی قرانیطس هست…

مثلاً در سیر بیماری اگر که رنگ ادرار تغییر پیدا می‌کرده یا قوام (نضج) ادرار تغییر می‌کرده می‌توانستند ببینند که این فرد چه بیماری‌ای داشته و یا در شدت هست یا رو به بهبودی.

پس این هم یک خصوصیت دیگری بوده که از روی ادرار می‌توانستند تشخیص بدهند.

حتی در بیماری‌های زنان نیز این مسئله ذکر شده است که از روی ادرار می‌توانستند تشخیص بدهند که آن خانم حامله است یا خیر. یا مثلاً جنسیت جنین را هم می‌توانستند از کیفیت یک ادرار تشخیص بدند.

در واقع یک بحث بسیار مفصلی هستش که شاید در کتابهای طب سنتی در حدود 100 صفحه متراکم با چگالی بالا در مورد ادرار و خصوصیاتی که ادرار دارد و شرایطی که ادرار را بگیرند و از این قبیل.

همه این مسائل به شکلی در کتاب‌های طب سنتی مطرحش است.»

آقای جزایری ابراز شگفتی کردند از تفاوت طب سنتی‌ای که امروزه بعضی افراد در کوچه و بازار مدعای آن هستند با آنچه در گذشته بوده است.

آقای صدر پاسخ دادند: «اتقاقاً نکته‌ای که اشاره کردید نکتهٔ بسیار مهمی است. در گذشته برای اینکه یک نفر طب سنتی کند باید یک شرح قانون ابن سینا پیش استاد می‌خواندند. خوب شرح قانون ابن سینا بین 5 تا 6 سال طول می‌کشیده است. علاوه بر آن بایستی یک شرح اسباب و علامات هم می‌خواندند.

آن چیزی که در شرح اسباب و علامات نفیسی می‌خواندند همین علائم و دلایل، یعنی همین تحلیل ادرار و دانستن نبض یا براز یا همان مدفوع که کیفیت آن در تشخیص بیماری‌ها مهم بوده است.

و خواندن همین شرح قانون و شرح اسباب و علامات حالا گاهی وقت‌ها قانونچه و چیزهای دیگر هم می‌خواندند. این خود چندین سال طول می کشیده است.

مثلاً یک نفر خودش بعد از 5 – 6 سال دارای یک قوهٔ اجتهاد در پزشکی می‌شده است.

به تبع در کتاب قانون راجع به تشریح و اندام و چیزهای دیگر هم صحبت می‌شود.

حالا دوستان ایراد نگیرند به تشریحی که در گذشته می‌خواندند و تشریحی که در حال هست.

وقتی که می‌خواستند بروند بر بالین بیمار اینها نیاز به ابزارهایی داشتند که مهمترین چیز دانستن نبض و قاروره بوده است.

ولی امروزه اغلب کسانی که می‌بینیم در این موضوع ادعا می‌کنند اینها به هیچ عنوان از این ابزارها استفاده نمی‌کنند. اینها فقط براساس صحبتی که از دور می‌شنوند و تشخیص افتراقی هم براشون هیج معنایی ندارد. مثلاً در طب قدیم یک نفر سردرد داشته این سردرد در حدود 100 صفحه مثلاً در کتاب اکسیر اعظم راجع به این موضوع نوشته است.

انواع مختلف سردردها را با توجه به مبانی که خودشان داشتند می‌توانستند تشخیص بدهند.

میتوانستند تشخیص بدهند که این سردرد تا حدی مربوط به کجا هست. حالا درسته موارد خوش‌خیم مثل پارگی بعضی عروق و تومورها را نمی‌توانستند تشخیص بدهند ولی به هر حال تشخیص افتراقی محدودی داشتند.

اینها همه‌شان از خواندن این کتاب‌ها به دست می‌آمده. ولی امروزه ما می‌بینیم که به هیچ عنوان این مسئله رعایت نمی‌شود.

یکی از مسائل مهمی که مطرح می‌شود همین مسئلهٔ تفسیر و تحلیل ادرار هست.

الان من بعید می‌دانم کسی از پزشکان طب سنتی بیمار به او مراجعه کند و در وهله اول نبض بیمار را بگیرد و در مرحله دوم از بیمار ادرار درخواست کند که بخواهد آن را تحلیل و تفسیر کند.

که به هیچ عنوان ما این مسأله را در طب سنتی امروزه نمی‌بینیم. در صورتی که در گذشته ضروری‌ترین ابزار برای پزشکی هم از نظر عملی و هم از نظر تئوری بوده است.

در پایان باید عرض کنم که این کتاب به غیر از اینکه ترجمهٔ خوبی است یک تحقیق مفصل هم هست که بسیار قابل توجه می‌باشد.»

 

دکتر محمدابراهیم ذاکر

دکتر ذاکر بعد از سلام و آرزوی تندرستی برای همهٔ حضار و مخصوصاً دکتر حسن اتوکش، به نقدهایی که در جلسه  یکصد و سی و دوم میراث مکتوب رفته بود پاسخ دادند. ایشان بیان داشتند که: «من می‌خواستم پیش از اینکه وارد بحث‌ها بشوم، نقدهایی را بر استادم آقای استاد رضوی برقعی که در ارتباط با کتاب اوجاع المَفاصِل داشتند بیان کنم. آن کار، کار مشترک من و آموزگارم آقای جمشیدنژاد اول است. می‌خواستم چند نکته به‌صورت مختصر بگویم.

ایشان دلایلی را برای نادرستیِ نسبت دادنِ این کتاب به رازی داشتند که چند دلیل عام بود که شامل می‌شد که برخی کتاب‌های نویسندگان کتابهای کهن دیرتر متوجه می‌شدند و به صورت اتفاقی متوجه می‌شدند. ولی این کتاب را ابن ندیم با فاصلهٔ حداقل 50 سال با رازی، بیرونی با فاصلهٔ 100 سال، قفطی در تاریخ الحکماءش با فاصلهٔ 300 سال، ابن ابی‌اصیبعه همونطور و کلبی و فیلسوف‌الدوله در مطرح النظار هم همچنین. اینها هر کدوم این کتاب را با همین نام یا نزدیک به همین نام به رازی نسبت می‌دهند.

البته یک ایراد دیگری هم گرفته بودند که ایراد به‌جایی هم بود که روش رازی در نوشتن کتاب‌هاش ارجاع به رفرنس‌های زیاد است اما رفرنس‌های این کتاب کم است و این مسأله شک و تردید را می‌تواند ایجاد بکند. ولی کتاب المرشد رازی همین‌طور است، و همچنین اصلاح اغذیه‌اش همینطور است، و کتاب قولنج او همین‌طور است که منابع را در این‌ها به وفور نیاورده است.

و دلیل دیگرشون این بود که باب بیست و دوم که تشخیص و درمان‌های خرافیه نمی‌تواند از آنِ رازی باشد. بله این هم دلیل به‌جا و درستی است ولی اگر مطلب را نگاه می‌کردند خودِ رازی در آغاز باب می‌گوید که من باور به این خرافه‌گویی‌ها ندارم. هدف من از افزودن این بازگو کردن گونه‌ای از نگرش پزشکان کهن است برای دانشجویان پزشکی و پزشکان آینده.

یعنی برای ثبت در تاریخ پزشکی است و نه اینکه رواج‌دهندهٔ خرافه‌گویی بوده باشد.

مسئلهٔ دیگر را به مقدمه گرفته بودند که رازی زبان سریانی و یونانی را نمی‌دانسته است. البته آگاهی ما از تاریخ هزار سال پیش مثل آقای رضوی برقعی است همه‌اش برگرفته از کتابهای تاریخ پزشکی است.

مثلاً ما می‌بینیم که ابن ندیم و ابن ابی‌اصیبعه و حتی بیرونی، کتابی را با نام فی مستدرکه من کتاب جالینوس را ذکر کرده است.

می‌دانید که حنین مترجم بیشتر کتاب‌های جالینوس بوده حالا به سوریانی و بعد به عربی یا مستقیماً به عربی ترجمه کرده است. اینها رساله‌هایی بوده به زبان یونانی یا دست‌کم به زبان سریانی که حنین به آنها دسترسی داشته و به همان زبان بوده و ناگزیر بوده کسی که می‌خواسته رساله‌ای در مورد مجموعه‌ای از جالینوس که حنین هم نام نبرده. حنین یک فاصلهٔ حدود هفتاد هشتاد ساله با رازی دارد. اینها نیاز به دانستن بسنده‌ای از زبان یونانی و سریانی بوده.

افزون بر آن ابن ابی‌اصیبعه از قول رازی بیان می‌کند یعنی خود رازی می‌گوید که من کتابی را نوشتم شبیه و همانند به فرهنگنامه‌ای که در روزگار گندی شاپوریان بوده.

این فرهنگنامه به چهار زبان بوده، به زبان یونانی، سریانی، فارسی و عربی. افزون بر آن، جلدِ 22 کتاب الحاوی اصلاً فرهنگنامه است برای داروهای تکی و بیماری‌ها و نشانه‌های بیماری و ریشه‌یابی واژه‌ها را کرده. در آنجا می‌نویسد علامت اختصاری گذاشته برای یونانی و سریانی فکر می‌کنم حتی چندین گویش فرارودان هم بیان کرده در آن جلد 22.

این به هر حال چیزهایی بوده که نشان می‌دهد که رازی به هر حال دست کمی از این زبان‌ها داشته که بتواند از اینها فرهنگ‌نامه‌ای بنویسد.

البته نقدهای دیگری هم بود که من یادم نیست. همینجا مسأله رو جمعش می‌کنم.»

آقای دکتر ذاکر بعد از پاسخ به نقدهای پیشین به موضوع این جلسه پرداخته و راجع به رازی و کار او صحبت می‌کند: «رازی پرچمدار دانش پزشکی ایرانی است. از سوی دیگر پاسدارِ دانشِ پزشکیِ یونان، روم، مصر (گروه پزشکان اسکندرانی منظور من است) و هند می‌باشد.

رازی می‌آید یک دایرةالمعارف بزرگی در دانش پزشکی برای جهانیان می‌آفریند که مجموع اطلاعات پزشکی‌ای که در دسترسش بوده در این  25 جلد قرار می‌دهد که حدود 50 سال پیش کتابش در قطع وزیری در هند در 24 جلد چاپ می‌شود. جلد یکش دو جلد بوده و جلد بیست‌وسه‌اش هم دو بخش دارد. یک بخشش در مورد ستهٔ ضروریه است (خواب و بیداری و خوراک و آشامیدنی این‌ها) و بخش دومش در مورد بیماری‌های واگیردار است. همانطور که دکتر گفتند 10 سال به طول کشید که من توانستم این کتاب را ترجمه‌اش را به پایان برسانم و رونمای‌اش هم در سال رازی و از سوی یونسکو در سال 28 آذر 95 در جمع پژوهشگران تاریخ پزشکی و تاریخ علم در کنار بزرگان رونمایی شد.

همان‌گونه که گفتم این کتاب دربرگیرندهٔ دانش پزشکی در دوران باستان است. رازی در منتقل کردن این مطالب واقعاً امینانه کار را به انجام رسانده تا جایی که نام نویسنده، نام کتاب، گاهی باب و فصل را بازگو کرده و جایی هم که منبع مطلب در خاطرش نبوده از عنوان مجهول استفاده کرده که صدها بار در کتابش آمده است.

نقل قول‌هایی که در مجموعهٔ کتاب الحاوی است یک چیزی در حدود 115 اندیشمند است و 286 کتاب است که 35 نفرِ این افراد و 18 کتابش در هیچ کتاب تراجمی در هیچ فهرستی دیده نمی‌شود، زمینهای است مناسب برای پژوهشگران تاریخ پزشکی است که اینها را ردیابی و رمزگشایی کنند و اینها را از حالت گمنامی خارج کنند.

رازی دیدگاه‌های خودش را، دیدگاه‌های آموزگاران خودش را که در این کتاب وارد می‌کند به تنهایی بسنده نمی‌کند نقل‌قول تنها کند بلکه میآید با یک اصطلاح خاص خودش به نام «لی» که من ترجمه‌اش کردم «دیدگاه من»، به تکمیل آن دیدگاه، به نقدش، به نقضش یا ردش توجه می‌کند. افزون بر اینها آزموده‌های کلینیکی و آزمودهای خودش را در بیمارستان و در درمانگاه می‌افزاید، که ما این را بیش از صدها مورد شاهدیم. افزون بر آن 55 کتاب راجع به له و علیه همگنان خودش در زمینه‌های مختلف کیمیاگری، پزشکی، فلسفه، عرفان و منطق، ریاضیات دارد.

من نمونه‌اش رو در پزشکی رو رد و نقض ؟؟؟ و جاحظ می‌دونم. بعد مسئلهٔ آلرژی و زکامی که با ابوزید بلخی به به بحث و مناظره می‌پردازد و همین کتاب علاج مفاصل، که نقدی است به استادش بقراط که تصحیحش با آموزگارم دکتر جمشیدنژاد توسط مرکز پژوهشی بهار همین امسال بیرون آمد.

بیرونی یک کتاب دیگری را به رازی نسبت میدهد با عنوان ؟؟؟ . منظور جالینوس بوده که مدعی این بوده در پزشکی و فلسفه برجسته‌ترین و برترین فرد است. البته رازی برای این نقادی بی‌پروایش بهای سنگینی پرداخت کرد. سرانجام در پایان زندگی شصت و اندی ساله‌اش تنها، تهی‌دست، بیمار در شهر خودش چشم از جهان فرو می‌بندد.

متأسفانه تاریخ‌نگاران تراجم‌نویسان آرامگاهش را ردیابی نمی‌کنند. خیلی امید دارم آرزو دارم که مسئولان نظام برای این مرد بزرگ خدمتگزار امین، جایگاه فرضی مثل آرامگاه فردوسی ابن سینا خیام سعدی حافظ فراهم بکنند تا نمادی از ارزش‌گذاری یک ملت پس از هزار سال هزار و اندی سال بر خدمات علمی این مرد بزرگ باشد.

این کتاب همانطور که گفته شد گزیده‌ای از جلد نهم و دهم و دوازدهم که بخش‌های در مورد کالبدشناسی، فیزیولوژی اندام‌های پیشآبی و زایایی است.

در حدود بیست و اندی پزشک و طبیعی‌دان ایرانی بیش از ده پزشک و اندیشمند یونانی و مصری و هندی در مورد آناتومی و فیزیولوژی و اینها تا دورهٔ زیستی رازی در نقل قول‌هاشان آمده است.

در این کتاب در مورد چهار نوع گوارش صحبت می‌کند. یکی گوارش در محیط معده و روده که همان گوارش در سطح سلول‌های دستگاه گوارشی و پوشش مخاطی روده‌هاست. دومی گوارش در سیکل ؟؟؟ که در جگر است. و سومی در رگهاست و چهارمی در اندامها و سلول‌هاست. هر گوارش به دیدگاه پیشینیان یک فزونی‌هایی، فضولاتی رو به جای می‌گذاشتند. این فزونی‌های گوارش نخست پسماندهای روده‌ای است که توسط سوراخ نشیمنگاه از تن آدمی رانده می‌شود. فزونی‌های جگر به گرده‌ها یا کلیه می‌رود و از آنجا به پیشابدان که مثانه است و از طریق اندام‌های نرینه و مادینه به سوی بیرون رهنمون می‌شوند. فزونی‌های به‌جا مانده از رگ‌ها هم همین راه فزونی‌های جگر رو طی می‌کند. فزونی‌های به‌جا مانده از گوارش اندامی، تراوش عرق می‌شود و مو و ناخن.

اینها باورهای پزشکان کهن است.

بهترین تعریفی که ما می‌توانیم ببینیم از پزشکان در مورد رازی، تعریفِ ابن سینا است که شهروزی در کتاب نزهه الارواح و روضه الافراح، بدینگونه بازگو می‌کند: رازی مرد خودکار، کنکاشگر، کنجکاو و توانا در بررسی پیشاب و پس‌مانده‌های روده‌ای، پیخال (مدفوع) بیمار بوده و همواره دیدگاهش در تشخیص بیماری درست و بجا و در درمان‌های پزشکی به بالاترین مرتبط دست پیدا کرده. که در ادامه هم می‌گوید کاشکی در موضوعاتی که ورای ظرفیتش بود ورود نمی‌کرد. البته این رو در مورد خودش هم می‌گوید.

رازی باور بر این داشت که دانستن دانش پیشاب‌شناسی نیاز هر پزشک و درمانگری بوده و برای تشخیص بیماری، برای تشخیص افتراقی هر بیماری از بیماری دیگر و به دنبال آن یافتن درمانِ به‌جا و درست ضروری بوده است. پیشاب‌شناسی دربرگیرندهٔ بایسته پزشک از قوام، رنگ، چگونگی ته‌نشین‌های پیشابی است. ته‌نشین‌ها قوام، رنگ پیشاپ گواهِ منشانه حالت تندرستی و بیماری بوده است. دستیابی به این آگاهی‌ها همیشه از طریق آزمون‌گرایی (تجربه) یا سنجش‌گرایی (قیاس) و یا هر دو بوده است. مانند دانستن اینکه پیشاب عموم بیماران چرک‌آبه‌ای، شبیهِ بانوان باردار است که نباید این‌ها را با هم اشتباه کند. همیشه پیشاب سپیدرنگ رو گواهی ناپختگی پیشاب می‌دانستند. برخی از ته‌نشین‌های به‌جای مانده در پیشاب مشخص‌کنندهٔ وضعیت اندام‌هاست مثلاً گرده یا کلیه. اگر ما در پیشآب‌مون ته‌نشین‌های ماسه‌ای و شنی رو ببینیم که به رنگ سرخ باشند می‌فهمیم که کلیه در چه وضعیتی قرار گرفته، یک وضعیت نارسا. ته‌شین‌هایی مانند تکه‌های گوشت که شبیه سبوس و سبوس است اینها گواه وضعیت مثانه هستند، ته‌نشین‌های چرک‌آبه‌ای نشانه‌های زخم هستند.

این‌ها کمک به شناسایی زمان بیماری می‌کند. اینکه چقدر زمان بیماری به دراز کشیده می‌شود هشدار میدهد، یا اینکه رو به بهبودی می‌رود یا به سوی بدی. در گذشته در زمان‌های بیماری چهار بخش بوده که زمان آغاز، زمان افزایش، زمان پایان و زمان رو به فروکش گذاشتن یا انحطاط.

همانطور که دکتر گفت من این بخش را قطع می‌کنم. پزشکان برای آزمودن دانشجویان پزشکی همیشه پس از آن مسائلِ در مورد کالبدشکافی، کالبدشناسی، فیزیولوژی حتماً در مورد پیشاپ و ویژگی‌ها، قوام و رنگ و مزه و بو پیگیری می‌کردند من این بخش را کوتاه می‌کنم.

اینها بخش‌هایی بود که من از کتاب الحاوی جلد 22 آوردم.

پیشاب کامل در پختگی رو پیشاب تندرستان در نظر می‌گرفتند که رنگش تقریباً زرد تا زرده تیره بوده و قوامش هم میانه‌گزین بوده. پیشاب آبکی آب‌گونه، خیلی از پختگی فاصله داشت و می‌توانست ناتوانی گرده باشد، نارسایی کلیه باشد که ناتوان بوده از پروردن این پیشاب براساس نیازهای بدن به آب و نمک.

رازی پیشاب را یک موجود زنده تلقی می‌کند. بسیار اندیشمندانه به یافته‌های آن نگاه می‌کند. کوشش می‌کند که این یافته‌ها را با یافته‌های بالینی روزانه که با بیمار دارد، طی برخورد با اون پیوند بزند که بتواند وضعیت بیماری را به تشخیص درست‌تر برساند. برای همین به بررسی روزانهٔ و گاهی ساعت به ساعت پیشابِ بیمار توجه می‌کند و دستور می‌دهد.

به هر حال آنچه که رازی و دیگر پزشکان تا روزگار دارالفنون در آزمایشگاه‌های ماکروسکوپی پیشاب دیدند ممکن است امروزه قابل توجیه نباشد. برای همین ما آمدیم یک بستر سنجشیِ اندیشمندانهای از دیدگاه‌های رازی و پزشکان کهن رو با پیشاب‌شناسی نوین ایجاد بکنیم که از یک سو راهبردی برای پژوهشگران و دانشجویان تاریخ علم و از سویی دیگر راهنمای تاریخی پزشکی پزشکان و دانشجویان پزشکی باشد.

از این رو همکارم دکتر اتوکش از من خواستند این مطلب را هم بیفزایم که خوانندگان نخست مطالب افزودنی را بخوانند تا بتوانند با دیدی بازتر مطالب کتاب حاوی فی الطب را دریابند. هر چند با تمام این توصیفات ما نتوانستیم 10٪ تیزبینی‌های و احساس مسئولیت رازی را به زبان بیاریم.

ولی باز این یک پرسشی است. آیا آنچه رازی از راه ماکروسکوپی پی به ویژگی‌های پیشاب می‌برد یا  قاروره‌بینی آیا همخوانی با پزشکی نوین دارد؟

خوب کتاب یاد شده کوشش دارد این همخوانی را بیشتر نمایان بکند. سنجشی میان پیشاب‌شناسی ماکروسکوپی کهن و تجزیه و تحلیل میکروسکوپی امروزین برقرار کند.

گروهی از پزشکان فرهیخته اندیشمندان فرزانه و فوق تخصص‌هایی رشته‌های گوناگون همگی از هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی ایران به ویژه آقای حسن اتوکش فوق تخصص نفرولوژی توانستند این دیدگاه‌های سنجشی را در کنار هم قرار بدهند. من دوست دارم سپاسگزاری صمیمانهٔ خودم رو به تک‌تک این افراد اعلام بکنم. دکتر فرهاد ابوالحسن چوبدار، دکتر رزیتا حسینی، دکتر شیرین سیاح‌فر، دکتر بهنام ثبوتی، دکتر موج‌بافان، دکتر سعید طالبی، دکتر مهناز صادقیان، دکتر شهربانو نخعی، دکتر بهزاد حقیقی، دکتر علی منافی، دکتر رویا تفرشی، دکتر سمیرا مهرعلی‌زاده، دکتر نسرین حسینی‌نژاد، دکتر آزیتا توسلی و دکتر محمد شاهی، دکتر ناهید رحیم‌زاده، دکتر امینه سادات شریف و در پایان همچنین از مرکز پژوهشی میراث مکتوب با مدیریت اندیشمندانهٔ دکتر اکبر ایرانی. و همچنین از پژوهشگر بزرگ میراث نوشتاری ایرانزمین استاد محمد باهر فرهیختهٔ گرانمایه و مدیر توانمند تولید برای چاپ این کتاب سپاسگزاری می‌کنم. بایسته است در پایان از همراهی‌های همسر پژوهشگرم خانم دکتر رویا کوچک‌انتظار سپاسگزاری کنم. من سپاس و درود دارم برای همگی‌تان، برای بردباری‌تان و برای گفته‌ها. شبتان خوش.»

 

دکتر اکبر ایرانی

بعد از سخنرانی آقای دکتر ذاکر، آقای دکتر ایرانی راجع به چگونگی شکل گرفتن ایدهٔ اولیهٔ تهیه این کتاب با حضار صحبت کردند: «راستش من فقط می‌خواستم تشکر کنم از دوستان و هم اینکه برای آقای دکتر حسن اتوکش آرزوی تندرستی کنیم به لحاظ کسالتی که در این ایام پیدا کردند که متأسفانه این دوستانِ متخصص همه در معرض خطر هستند و مرتب به بیماران سرمی‌زنند، خیلی باید بیش از اندازه مراقب باشید. ان‌شاءالله این بلای منحوس از همهٔ مردم دنیا به‌خصوص مردم ایرانزمین دور باشد. این کتاب که به همت این دو بزرگوار سامان یافت محصولِ یک آشنایی در مجلس آبگوشتِ میراث است! ما آقای دکتر اتوکش را به این مراسم ماهانه دعوت و اسباب آشنایی با آقای دکتر ذاکر را فراهم کردیم. آقای اتوکش پیشنهاد دادند که بخش مجاری و پیشآب‌شناسی الحاوی را باهم کار کنیم و مباحث آن را با مباحث پزشکی نوین تطبیق بدهیم. و این قبیل کارها که در راستای اهداف مؤسسهٔ ما نیز است مورد پشتیبانی قرار گرفت که خوشبختانه سامان یافت و در دسترس علاقه‌مندان قرار گرفت.

در انتها مجدداً برای جناب اتوکش عزیز آرزوی سلامتی دارم و همینطور آرزوی موفقیت برای آقای دکتر ذاکر که در ماه پیش کتاب اوجاع المفاصل ایشان را چاپ کردیم و الان هم کتاب تشریح عمادالدین شیرازی را در حال چاپ داریم و ان‌شاءالله به زودی شاهد این کتاب هم خواهیم بود و در جلسه‌ای هم رونمایی خواهیم کرد.

 

 

گزارش از: شهرام یاری

 

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید

مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب
تهران، خیابان انقلاب اسلامی، بین خیابان ابوریحان و خیابان دانشگاه، شمارۀ 1182 (ساختمان فروردین)، طبقۀ دوم، واحد 8 ، روابط عمومی مؤسسه پژوهی میراث مکتوب؛ صندوق پستی: 569-13185
02166490612