میراث مکتوب- آنچه در ذیل میآید خلاصهای از کتاب خاطرات محمدعلی فروغی: به همراه یادداشتهای روزانه از سالهای 1293 تا 1320 است. در واقع شناخت فروغی است مبتنی بر خاطرات و یادداشتهای روزانۀ او. شماره صفحات هم جلوی هر عبارت آمده و طبعاً داوری در مورد وی براساس محتویات این کتاب به خواننده واگذار میشود.
خاطرات محمدعلی فروغی: به همراه یادداشتهای روزانه از سالهای 1293 تا 1320، به خواستاری ایرج افشار، به کوشش محمدافشین وفایی و پژمان فیروزبخش، انتشارات سخن با همکاری گنجینۀ پژوهشی ایرج افشار، 1396.
محمدعلی فروغی (1256-1321 هـ . ش) فرزند محمدحسن فروغی (ذکاء الملک) در دارالفنون تحصیل کرد. علاوه بر علوم ادبی، زبانهای عربی، انگلیسی و فرانسه را فرا گرفت. از کتابی که برای فرزندانش نوشته، تدیّن و تشیّع و اعتقادات او به دین اسلام مشهود است. (وصیت به فرزندان خود ص131) سراسر زندگی فروغی به کارهای فرهنگی و سیاسی گذشت. در 30 سالگی دبیرخانۀ مجلس شورای ملی را تأسیس کرد. دو دوره نمایندۀ مجلس شد. در سفر هیئت ایرانی برای صلح پاریس، به همت او ایران عضو سازمان ملل شد. او از موافقان انتقال قدرت از قاجار به پهلوی بود و در دوران سلطنت رضاخان اولین رئیسالوزرای او شد. از سرهگرایی افراطی، که عدهای در وزارت جنگ به رضاشاه تلقین میکردند و بر آن بودند تا به جای کلمات عربی از کلمات فارسی استفاده شود، جلوگیری کرد و اجازۀ تأسیس فرهنگستان در سال 1314 را گرفت (ص 31). از سال 1315 تا شهریور 1320 فروغی در اعتراض به خشونت رضاشاه نسبت به کشتار مردم مشهد و تیرباران محمدولی اسدی، تولیت آستان قدس رضوی، که با تغییر کلاه پهلوی به کلاه فرنگی مخالفت کرده بود، از ریاست دولت و ریاست فرهنگستان استعفا داد و مغضوب رضاشاه شد. وی در این 5 سال چندین کتاب تألیف، ترجمه و تصحیح کرد. سیر حکمت در اروپا، ترجمۀ فنّ سماع طبیعی ابن سینا، تصحیح کلیات سعدی (با همکاری حبیب یغمایی)، زبدۀ دیوان حافظ، رباعیات خیام و … حاصل دوران خانهنشینی فروغی است. همیشه آرزو داشت یک دوره تاریخ جامع ایران را بنویسد (ص 33). او معتقد بود «با شناخت دقیق گذشتۀ ایرانزمین و بهرهوری بهجا از آن، باید بخشی از هویت گذشته را باز یافت تا به ترقی و تجددد رسید» (ص 33، سطر آخر).
در شهریور 1320 ایران به اشغال قوای متفقین درآمد و به اصرار کابینۀ رضاشاه، مجدداً از فروغی دعوت شد. در مذاکرات بین ایران و متفقین (روس و انگلیس) با رفتن رضاشاه موافقت شد و طبق گفتۀ فرزند فروغی، در کتاب «شترها باید بروند، ص 48» فروغی تنها راه حفظ استقلال و خروج متفقین را به تخت نشستن محمدرضا پهلوی میدید و فروغی البته نسبت به هیچ یک از خاندان پهلوی نظر مثبتی نداشت (همان). اما اسناد نشان میدهد موضوع کنار گذاشتن رضاشاه پیشنهاد فروغی بود (ص 35) چون دیگر وجود او را به مصلحت ایران نمیدانست و متن استعفانامۀ رضاشاه را نیز وی تهیه کرد و تسلیم سفارت انگلیس نمود و با حکم شاه جوان مأمور تشکیل کابینه شد.
فروغی علاوه بر برخورداری از دانش در زمینههای مختلف، مدیری توانمند و معتدل، متفکری دوراندیش و قانونگرا بود. البته به گفتۀ او، شاید اعتماد اولیۀ او به رضاشاه را بتوان بزرگترین اشتباه سیاسی فروغی دانست که آن هم به خاطر شعارهای قانونگرایانهای بود که رضاشاه اوایل سلطنت خود میداد (ص 39).
اما دربارۀ فروغی باید با توجه به شرایط اجتماعی و سیاسی آن دوران داوری کرد و اگر او نبود معلوم نبود که الان کشور مستعمرۀ کدام کشور اروپایی یا ابرقدرت شمالی ایران بود. اوضاع نابسامان، هرج و مرجهای گستردۀ داخلی در مرحلۀ گذار فردی مستبد و مقتدر مثل او را میطلبید که حکومت مرکزی را ایجاد کند (تقریرات مصدق در زندان ص 102).
حیات علمی فروغی
فروغی در زندگی فرهنگی خود بیش از 12 کتاب را ترجمه و بیش از 20 کتاب را تألیف و تصحیح کرد. مهمترین کتاب او سیر حکمت در اروپاست که در سه جلد چاپ شد و منبع و مرجع محققان بوده است. بیش از 40 مقاله و خطابه از خود به جای گذاشته است (ص 64) که حاکی از روحیۀ علمی و انتقادی و آزاداندیشی او میباشد.
کتاب «خاطرات محمدعلی فروغی» با رسالهای خودنوشت به قلم او، در 61 صفحه، آغاز میشود که مشتمل بر شرح احوال پدر و پدربزرگ و تاریخی از حوادث آخر حکومت قاجار است. در این رسالۀ بسیار خواندنی، فروغی به شرح بیکفایتیهای خاندان قاجار و جنایات ظلالسلطان در اصفهان و ضعف ناصرالدین شاه در ادارۀ امور مملکت و زنبارهگیها و مسلط کردن اراذل در امور مملکتی و حضور سیدجمال اسدآبادی و آشنایی پدر وی با سیدجمال و اعتبار علمی، سیاسی و جهانی او سخنها میگوید (ص 55).
طبق یادداشتهای 1306 خورشیدی/ 1345 قمری، وی با هیئتی عازم اروپا میشود. در پاریس با میرزا محمد خان قزوینی (بعدها معروف به علامۀ قزوینی) و عباس خان اقبال (آشتیانی) دیدار و گفتگو میکنند. میرزا محمد خان به مسیو رنار فارسی یاد میدهد (ص181) در اوقات فراغت ترجمۀ دکارت و آثار ارسطو را مطالعه میکند (ص 188).
فروغی مینویسد: 10 مهر 1306 مأموریت یافتم برای حل و فصل حدود مرزی ایران و ترکیه وارد آنکارا (آنقره) شوم. توفیق رشدی بیک نمایندۀ دولت ترکیه گفت: ما دو منطقۀ سیرو و سارتق را تسلیم میکنیم و شما بلاغباش را که برای امنیت داخلی ما اهمیت دارد تسلیم کنید (ص 200) که فروغی نمیپذیرد.
در مجلس کنگرۀ ترکیه با مستر هدو از سفارت انگلیس که قبلاً در ایران بوده، آشنا میشود. هدو از اقامت در ترکیه اظهار دلتنگی میکند و افسوس ایران و مردم ایران را میخورد. هدو میگفت: «در بروسه (Bursa) مسجد خوبی است که معماری و هنر آن کار ایرانیهاست و کلیه اثرات وجود ایرانی در ترکیه بسیار است و ظاهر» (ص 202).
در ترکیه ارسال نامه از طرف فروغی به میرزا محمد خان (قزوینی) ادامه دارد (ص212، 234 و 240). او مینویسد: میرزا محمد خان کاغذ نوشته از نرسیدن پول اظهار نگرانی کرده بود (ص 217 و 228). درباره اهمیت تألیف کتاب جامع تاریخ ایران مدام با قزوینی در ارتباط است. مینویسد: برای میرزا محمد خان کاغذ فرستادم راجع به کتاب تاریخ ایران (ص 245).
دربارۀ آتاترک نقل قولی را میآورد که وزیر مختار اطریش گفت: مصطفی کمال پاشا (آتا تورک) اصلاً ترک نیست، پدرش اهل آلبانی و کرستچی (یعنی چوب فروش) بود اما مادرش ترک بود (ص 214).
کتابخوانی فروغی
در ایامی که در ترکیه به عنوان نماینده ایران برای تعیین حدود مرزی حضور دارد بخشی از اوقات خود را به مطالعه کتاب میگذراند. مینویسد: کتاب «رسالۀ علمیه» و کتاب «شارل نرمال» را امروز تمام کردم و کتابی دربارۀ ترکیۀ جدید شروع کردم. خیلی تملقآمیز بود (ص 215). حسینعلی خان کتاب اخلاق ارسطو را برایم فرستاد (ص 217). از نصرة الدوله تلگرامی رسید که حقوق شش ماهۀ میرزا محمد خان (قزوینی) حواله شد. خیلی خوشوقت شدم و شب کاغذ به میرزا محمد خان نوشتم و او کتاب «انقراض تمدن یونان» که خواسته بودم را فرستاد. همراه با مساعد کتاب مترلنگ در باب فضا و بعد چهارم میخوانم (ص 237).
توصیف تنگۀ بوغاز
وی هنگام بازدید از تنگۀ بُسفور، اظهار نظر جالبی راجع به تنگۀ بوغاز (بوسفر) و زیبایی آن میکند: «حقیقةً بوغاز برای اسلامبول نعمتی است و سواحل آن همواره درّه و ماهور است. بهشتی است ولیکن بیلیاقتی ترکان آن را محمل گذاشته است. یقیناً اگر دست اروپاییها بود از دریاچههای سوییس قشنگتر و باصفاتر میبود.
آشنایی با موسیقی
فروغی با موسیقی و دستگاهها آشنایی داشت. در مجلس جشن ترک اجاغی کنسرت موسیقی هم برپا بود. او مینویسد: «یک نوبت هم قانونزن تنها ساز زد و مایهاش دشتی و بعد چهارگاه بود منتها به سبک ترکی» (ص 242).
علاقۀ فردریش آلمانی به شعر فارسی و مولوی و خیام
فروغی مینویسد: با فردریش دوزن آلمانی در هتل ملاقات کردم، گفت سالها در ایران بودیم. پدرم دفتر اوّل مثنوی را به آلمانی ترجمه کرد. پدرم گفت چون ذوق شعری داری برو فارسی یاد بگیر(ص 255)، چون تا شعر فارسی نخوانی نمیدانی شعر چیست؟ گفت هر وقت حافظ میخوانم دنیا را فراموش میکنم. از رسالهای منتسب به خیام سخن میگفت که برای یکی از سلاجقه نوشته و از حکما و عقاید آنها در چهار طبقه که آخر آنها متصوفه است سخن گفته. فردریش میگفت: رسالۀ دیگری از خیام در باب طریقۀ یافتن میزان اخلاط و امتزاج فلزات به طریق ارشمیدس را خود تصحیح و چاپ کرده بود. وی از ایران و ترکیه انتقاد میکند و میگوید: از این که مشرق زمینیها میخواهند مثل مغرب زمینیها شوند متأسف بود (ص 257).
سفر ملکۀ افغان به ایران
فروغی در این سفر، با شاه افغان و ملکه که به ترکیه سفر کرده بودند ملاقات میکند. میگوید آنها قصد مسافرت به ایران را دارند. از من در باب رو گرفتن یا نگرفتن ملکه افغان در ایران پرسیدند، آن را به صوابدید خودشان دانستیم، اما اینجا گشادگی وجه بیشتر بود (ص 262).
تغییر خط برای قطع ارتباط با گذشته!
توفیق رشدی بیک میگفت: یک علت اینکه میخواهیم حروف لاتین را اختیار کنیم این است که کتابهای سابق را مردم نتوانند بخوانند. فروغی میگوید: قوم عجیبی است که از گذشتۀ خود بیزار است (ص271).
سفر به پاریس و دیدار با قزوینی
فروغی مینویسد: پس از اتمام متن لایحۀ حدود مرزی به پاریس رفتیم و با میرزا محمد خان به همراه میرزا عباس خان اقبال و علا و تیمورتاش دیدار کردیم و در باب کتاب تاریخ ایران صحبت کردیم. 50 تومان به حقوق ماهیانۀ میرزا محمد خان اضافه کردیم (ص 299). بعد روز باز به منزل میرزا محمد خان رفتم، فؤاد بک کوپرولو زاده (دانشمند مورخ و نسخه شناس ترک) هم آنجا بود. جوان خوشرویی بود.
یادداشتهای کوتاه فروغی از سال 1308 تا1320
یادداشتهای فروغی از سال 1308 تا 1311 در حد یک دو خط بیشتر نیست، اگر هم چند خط باشد مطلبی در آن ذکر نشده.
وی مجدداً در آبان سال 1311 به ترکیه میرود در مجلس میهمان آتاترک که همه جا از او غازی (جنگجو) یاد میکند شرکت میکند (ص386). در سهشنبه 13 شهریور 1313 مینویسد: مقابلۀ شاهنامه با مینوی خاتمه یافت (ص 407). در 20 مهر همین سال بنای فردوسی افتتاح شد. در این سالها تا 1320 با بزرگانی چون بدیعالزمان فروزانفر، حبیب یغمایی، سعید نفیسی، مجتبی مینوی، سید نصرالله تقوی، قاسم غنی، رضازاده شفق، علی اکبر سیاسی، محمد خان قزوینی(ص507). میرزا مهدی قمشهای، کلنل خان وزیری، سید کاظم عصار، بهمنیار، پور داوود، نجمآبادی، دهخدا، … دیدار و گفتوگوهای علمی دارد. یکشنبه 15 مهر 1318 ظهر میرزا محمدخان، دخترش و دکتر غنی میهمان ما بودند (ص 530) معلوم میشود علامه محمد خان قزوینی در این سال به ایران بازگشتهاند.
منتخب دیوان حافظ
شنبه 23 تیر 1318 تصحیح (نمونه حروفچینی شدۀ منتخب) حافظ را تمام کردیم و رفتیم فرهنگستان بقیۀ نسخۀ حافظ را بردم چاپخانه، یکشنبه 7 مرداد نصیر طوس آمد برای جلد حافظ (ص 520).
دیدهبان (مدیر انتشارات ابن سینا) آمد و قرارداد حافظ را بستیم و سیصد تومان داد، یغمایی هم بود (ص 538). گماشتۀ کتابخانۀ ابن سینا آمد و 50 تومن بابت (حق الزحمۀ) حافظ آورد و صحبت خرید کلی کرد (ص 538).
ارزیابی نسخ خطی:
عصر (اردیبهشت 1319) به کتابخانۀ ملی برای ارزیابی کتابهای مرحوم نصیر الدوله به اتفاق میرزا محمد خان (قزوینی) و عباس اقبال رفتیم (ص 564). دوشنبه 28 مرداد به کتابخانۀ ملی رفتم برای دیدن مونس الاحرار (ص 580). ابن یوسف آمد جلد دوم فهرست کتابخانۀ مجلس را آورد (ص 582).
تصحیح متون نظم و نثر فارسی
یغمایی آمد در (باب تصحیح) گلستان کار کردیم (ص 575) (621). وزارت فرهنگ قراردادهای (تصحیح خسرو و شیرین) نظامی، سعدی و خیام را فرستاد (ص 566). یغمایی آمد شروع به بوستان کردیم (ص567 مرداد). 16 آبان دیدهبان (مدیر کتابخانۀ ابن سینا) آمد برای تجدید زبدۀ حافظ (ص 592). 4 دی ماه مشغول اصلاح «سماع طبیعی» هستم برای طبع جدید (ص 599). 24 خرداد غنی آمد برای اتمام عمل (تصحیح رباعیات) خیام (ص 627). 11 تیر (میکرو) فیلم نزهة المجالس از آنکارا رسید (ص 630).
طعنه به خانوادۀ رضا شاه
فروغی مینویسد: 25 بهمن به مدرسۀ زردشتیها رفتم دختر شاه تصدیق ابتدایی گرفت. تماشای تملقهای بیپایان کردم (ص 606).
خلع رضاشاه از سلطنت
فروغی مینویسد: 5 شهریور 1320 اعلیحضرت احضار فرمودند (ص 637). 7 شهریور قوای روس همه جا عملیات را مداومت میدهند. سهیلی به ملاقات (سفارت) روسیه و من به ملاقات وزیر مختار انگلیس رفتم (ص 638). رادیو لندن مبارزۀ غریبی با شاه شروع کرده که نتایج دور و درازی خواهد داشت (ص 620). 24 شهریور1320 ظهر وزیر مختار انگلیس آمد و در کار شاه و ولیعهد گفتوگو کردیم. بنا گذاشتیم فردا برویم و شاه را به استعفا وا داریم. فردا به مجلس رفتیم استعفای شاه و نصب شاه جدید را اعلام کردیم (ص 521). 10 آذر رفتم دربار. شاه مأموریت کابینه داد (ص 652). دوشنبه 11 اسفند کابینه را به حضور شاه برده معرفی کردیم، اما چون اکثریت ضعیف بود مجلس به کابینه رأی نداد و تصمیم به استعفا گرفتم (ص 667).
این آخرین عبارت یادداشتهای روزانۀ فروغی است که با نام محمد خان قزوینی پایان مییابد:
29 اسفند شب میرزا محمد خان قزوینی و زن و بچهاش مهمان ما بودند علی الرسم (ص 670).
پس از این یادداشتها، چهار پیوست به آخر کتاب اضافه شده. پیوست اول فروغی شرح مبسوطی از زندگانی کمال الملک نوشته که به خانه پدری رفت و آمد میکرد و خاطرات بسیار خواندنی را نقل میکند که چه مرد عفیف و هنرمند توانمندی بوده که هم فرانسه فراگرفت و هم موسیقی میدانست و آواز به تقلید حکیم باشی آوازخوان ناصرالدین شاه آواز میخواند و هم برای اینکه ناصرالدین شاه از او خواسته بود عکسهای مستهجن الفیه و شلفیه را برایش به تصویر بکشد ناراحت بوده و استنکاف میکرده و ناچار شده بوده در زمان مظفرالدین شاه که مردی شهوتپرست بوده خود را فلج نشان دهد و اظهار میکرده سکته مغزی کرده تا نتواند برای مظفرالدین شاه نقاشی بکشد و … . این بخش از صفحه 673 تا صفحه 692 کتاب را شامل میشود.
پیوست دوم درباره مشروح ملاقاتها و مذاکرات با ترکها بر سر حدود مرزی از صفحه 894 تا صفحه 733 است. پیوست سوم تعدادی نامه با سران حکومت رضاشاه است مانند تیمورتاش و … و از صفحه 735 تا صفحه 746 را در بر میگیرد. پیوست چهارم نیز صورت مخارج سالهای 1301 تا 1304 است و در صفحات 747 تا 842 درج شده است. پایانبخش کتاب نمایههای اشخاص و جایها و … و تصاویر سیاه و سفید از خاندان فروغی است.
مریم مرادخانی