مرحوم زریاب را سید حسن تقی زاده در کتابخانۀ مجلس سنای سابق کشف کرد. کتابی را از کتابدار سراغ گرفت. کتابدار اطلاعات غلط داد. شادروان زریاب که مشغول مطالعه در گوشۀ کتابخانه بود اجازه خواست و اطلاعات خود را چنان از آن کتاب بشرح گفت که تقی زاده مبهوت ماند. نام اصلی او عباس بقالزاده بود. تقی زاده این صفت زریاب را به او داد و از آن پس به آن اسم با مسمی مشهور گشت.
تقی زاده که بر هوش و حافظه و استعداد زریاب وقوف یافت او را برای ادامۀ تحصیل به آلمان فرستاد. آثار مرحوم زریاب همه چون زری ناب است بخصوص شاهکار تصحیح صیدنه ابوریحان بیرونی.
من روزی با مرحوم استاد عبدالله نورانی توفیق دیدار آن استاد بزرگ را داشتم و از محضرش کسب فیض کردم. شوربختانه به دلیل اشتباه اطبای بیمارستان دی – البته بنا بر قولی – به وی سرم یا آمپول غلط تزریق کردند و اجل به وی مهلت نداد.
اما خاطرۀ جناب آل داوود این بود که چند روز پس از درگذشت استاد زریاب خویی، وی به خواب ایشان آمد. آل داوود از استاد می پرسند که شما را در جایی خوب و خوش می بینم و حال آن که در دنیا گفته می شد چندان به ظواهر دینی مقید نیستید و باورتان به آخرت چندان قوی نیست؟ استاد زریاب گفتند برو صفحه سیصد و اند کتاب تاریخ سیستان را بخوان. آل داوود گفت که از خواب پریدم و رفتم تاریخ سیستان را باز کردم و آن صفحه را خواندم دیدم، حکایتی را نقل کرده و پی بردم که آن زرِ ناب تاریخ و فلسفۀ ایران مردی معتقد و خدمات و آثار علمی او ناجی او بوده است.
قرآن کریم می فرماید: نکتب ماقدموا و آثارهم. ما خدمات علمی و فرهنگی عالمان را ثبت می کنیم و هر چه از آثار مثبت برآن در سالها و قرون آتیه مترتب شود هم به برگۀ ثواب اعمال آنها افزوده می شود. خوشا به حال اندیشمندانی که مردم را از دانش خود بهرمند و منتفع می سازند.