میراث مکتوب- احمد کتابی در مقالهای با عنوان «کندوکاوی در سه سفرنامۀ کم نظیر عصر قاجار؛ نجمالدوله، سفرنامهنویسی دقیق و بیبدیل» به بررسی و تحلیل سه سفرنامه بسیار جالب و خواندنی عبدالغفارخان نجمالدوله پرداخته است که این مقاله را در ادامه میخوانید.
در دل تاریکیهای استبداد و اختناقِ دوران پنجاه ساله ناصری، هر ازگاهی، با ظهور شخصیتهایی استثنایی و سرنوشت ساز، بارقههایی از روشنایی و امید در دل ایران دوستان دمیده میشد؛ امّا دریغا که شمار این نادره مردان اندک بود و از آن مهمتر، مدت تصدی و خدمتگزاری بعضی از آنها بسیار کوتاه بود که نمونه بارز آن، دوران چهارساله صدارت امیرکبیر است.
یکی از چهرههای بیبدیل یا کمبدیلِ این دوره که منشاء خدمات بیشماری در حوزههای مختلف، بهویژه در زمینههای علمی و فرهنگی، به ایرانزمین بوده، عبدالغفارخان نجمالدوله است که در نوشتارهایی دیگر، به شرح احوال و آثار او، به خصوص درباره تلاشهای خستگیناپذیرش برای انجام نخستین سرشماری جمعیت در تهران، تنظیم و چاپ سالیانه تقویم رسمی کشور، تطبیق تقویمهای قمری و میلادی برای بیش از دوهزار سال، ترسیم نخستین نقشه شهر تهران و نیز تألیف و ترجمه دهها کتاب علمی و درسی پرداختهایم.
در مقاله حاضر، به بررسی و تحلیل سه سفرنامه بسیار جالب و خواندنی او خواهیم پرداخت که هر یک از آنها، آئینه تمام نمایی است از اوضاع نابسامان سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، اداری و فرهنگی عصر ناصری و روایتگرِ انساندوستی و وطندوستی بیشائبه و دغدغه و نگرانی نویسنده از مداخلات ناروای بیگانگان در شئون داخلی کشور.
* * *
عبدالغفّار خان نجمالدوله (۱۲۵۵ (یا ۱۲۵۹)- ۱۳۲۶ه.ق)، به حق، یکی از دانشوران تراز اول و مفاخر مسلم عصر ناصری است که به دلایل مختلف، و مخصوصاً به لحاظ جامعیت فوقالعاده و احاطه کم نظیرش بر دانشها و معارف گوناگون، شگفتانگیزترین چهره علمی و فرهنگی دو سده اخیر ایران محسوب میشود. وی ریاضیدانی مبرّز، منجّمی متبحّر، تقویمشناسی کارآزموده، مصنف و مولّفی پُر اثر، جغرافیدان و کارتوگرافی ورزیده، آمارشناس و آمارگیری پیشگام، سفرنامهنویسی دقیق و بصیر و نیز حائز توصیفها و عنوانهای دیگری است که برای اجتناب از طولانی شدن سخن، از ذکر آنها خودداری میشود.
با توجه به آنچه گفته شد، شگفت نیست که مورخان و تذکرهنویسانِ دوران ناصری از وی، با اوصاف و عناوینی نظیر «ذوفنون» و «ارشمیدسِ عهد و نیوتنِ عصر» یاد کرده باشند.
دریغا! که قدر و منزلت والایِ این شخصیت ارجمند و استثنایی، آنگونه که شایسته اوست، برای معاصرانِ نامبرده و نسلهای بعدی شناخته نشده و خدمات بیشمار و بیشائبه وی، حتی برای بسیاری از خواص و اهالیِ دانش، مغفول مانده است. نویسنده این نوشتار، حدود بیست سال پیش، به خاطر تدریس «جمعیتشناسی» در بعضی از مراکز آموزش عالی و علاقه داشتن به بررسی پیشینه آمارگیریها و سرشماریهای مربوط به نفوس در ایران، با نام این بزرگمرد دانشی آشنا شد که در اینجا فهرستوار، به بعضی از آثار و خدمات ارزنده او اشاره می کنم:
الف ـ خدمات علمی، فرهنگی و عمرانی
۱- مهمترین و برجستهترین خدمت عبدالغفارخان نجمالدوله ـ در حوزه فرهنگ ـ پیشگامیِ او در ارائه بسیاری از دانشهای نوین به هموطنان خود بود. وی به تصنیف، تألیف، ترجمه و انتشار حدود ۵۰ جلد کتاب علمی همت گماشت. بسیاری از این کتابها، از نخستین کتابهای درسیِ مورد نیازِ شاگردان مدارس جدید ـ از جمله دارالفنون ـ محسوب میشوند و طیف بسیار گستردهای از علوم و معارف گوناگون ـ از حساب و هندسه و جبر و مثلثات گرفته تا هیئت و جغرافیا و نقشهبرداری و جراثقال و نقشهکشی صنعتی و علم زراعت و نیز فلسفه و حکمت و ادبیات ـ را در برمیگیرند.
۲- یکی از خدمات علمی بسیار ارزنده نجمالدوله تنظیم و انتشار رساله کوچک، ولی پرمحتوایی است تحت عنوان «رساله تطبیقیه» که در آن، با تنظیم جدولهای خاص و ارائه دستورالعملهای ساده، چگونگیِ تبدیلِ سالهای قمری به سالهای میلادی و برعکس نشان داده شده است؛ به این ترتیب که غُرِّه (= اولین روز) مُحرّمِ ۱۴۰۰ سال قمری (از ۱ تا ۱۴۰۰ قمری) با روزهایِ مقارنِ آن در ۱۳۵۷ سال میلادی (از ۶۲۲ تا ۱۹۷۹ میلادی) و در مقابل، غُرِّه ژانویه ۲۰۴۲ سال میلادی (از میلاد حضرت مسیح(ع) تا ۲۰۴۲میلادی) با روزهایِ مقارنِ آن در ۲۱۰۵ سال قمری (از ۶۴۱ سال قبل از هجرت نبوی به مدینه تا ۱۴۶۴ قمری) یعنی تا حدود ۱۴۰ سال بعد از وفات نجم الدوله تطبیق داده شده است.
این رساله، در مقام مقایسه با کتابهای مشابهی که بعدها تنظیم و منتشر شده است، دست کم از نظر زمانی، تقدم دارد.
۳- نجمالدوله در حدود ۱۵۰ سال پیش، ضمن توضیحات ارائه شده پیرامون نتایج سرشماری جمعیت تهران در ۱۲۸۴ قمری، برای نخستین بار، از علمِ آمار (یا به قولِ او «ستاتیستیک» statistique) و بعضی مفاهیم آماری سخن گفته و موضوع افزایشِ مداومِ جمعیت در جهان و نظریه معروف مالتوس را درباره روندِ صعودی جمعیت، بر مبنای تصاعد هندسی، عالمانه و نقادانه مطرح کرده است.
۴- نجمالدوله بنا به دستور ناصرالدین شاه قاجار، نخستین سرشماری جمعیت تهران را در سال ۱۲۸۴ق عهدهدار شد و این کار عظیم و بیسابقه را فقط با کمک هشت نفر از شاگردان نخبهاش در دارالفنون، با چنان دقت و مراقبت و احساسِ مسئولیتی به انجام رسانیده است که به راستی، برای سازمانهای عریض و طویلِ متصدیِ آمارگیری امروز ـ با آن همه متخصص و بودجههای کلان و وسایل و امکانات بیحد و حصر و کامپیوترهای پیشرفته ـ مایه عبرت است.
گستردگی و گوناگونی و در عین حال، اعتماد پذیریِ یافتههای سرشماری ۱۲۸۴ق به حدی است که برمبنای آنها میتوان تصویری واقعی و گویا از تهرانِ اواسطِ دوران ناصری ترسیم کرد. همچنین نتایج این سرشماری میتواند موضوع پژوهشها و بررسیهای متعدد و متنوع جامعهشناختی و جمعیتشناختی قرار گیرد و محققان اجتماعی را در زمینههای گوناگون به کار آید.
۵- از دیگر خدمات برجسته نجمالدوله ترسیم نقشه بسیار دقیقی از شهر تهران است. این نقشه که حاصل بیستوسه سال کوشش خستگیناپذیر او و دستیارانش است، حاویِ اطلاعات و دادههای مبسوطی است که میتواند پژوهشگران را از روندِ رو به گسترش شهر تهران در واپسین سالهای دوران ناصری آگاه سازد و در بررسی کالبدشناختی (morphologic) این شهر و تحوّلات بعدی آن و نیز شناخت ساختار اجتماعی و اقتصادی آن در عصر مذکور سودمند باشد. این نقشه هنوز هم، بعد از گذشت حدود ۱۲۰ سال از زمان ترسیمش مورد توجه و مراجعه و استنادِ تهرانشناسان و تهرانپژوهان قرار دارد. ناگفته نماند که نجمالدوله، برای بسیاری از شهرهای دیگر ایران و نیز راههای ارتباطی و اماکنِ عمومی آنها هم، نقشههای دقیقی تهیه کرد.
۶- استخراج تقویم رسمی کشور برحسب سال خورشیدی و انتشار سالیانه آن برای ۴۸ سال متوالی. شایان ذکر است که نجمالدوله نخستین کسی است که تعبیر «سال هجری شمسی» را که تا آن زمان «سال جلالی» خوانده میشد، در بالای یکی از صفحات تقویم فارسی سال ۸۰۸ جلالی (مطابق با ۱۳۰۴-۱۳۰۳قمری) درج و در تقویمهای سال بعد ستون جدیدی برای دوازده برج آن (حَمَل، ثور و…) و نیز روزهای ماهها منظور کرد.
۷- نجمالدوله به دلیل آگاهی از اطلاعات ریاضی و مهندسی، گاهی برای انجام طرحهای عمرانی هم مورد مراجعه و مشورت قرار میگرفت. از آن جمله، از وی برای مطالعه درباره تعمیر و بازسازی سدّی باستانی بر روی رودخانه کارون در اهواز دعوت شد. نامبرده، به دستور ناصرالدین شاه، در ۲۳ ذیحجه ۱۲۹۸ق برای بررسی باقیماندههای سد مزبور و برآورد هزینه ترمیم آن، به اتفاق چند مهندس عازم خوزستان شد. هفت سال بعد، دیگر بار، به دستور ناصرالدین شاه، عازم اهواز و شخصاً مأمور بازسازی سد مزبور شد. (سفرنامههای اول و دوم خوزستان در شرح ماجراهای رفت و برگشت این دو مسافرت و ایام اقامت در خوزستان نگاشته شدهاند.)
این بود شرحی کوتاه درباره آثار و خدمات متعدد و متنوع میرزا عبدالغفار خان نجمالدوله که به حق، شایستگی او را برای احرازِ لقب «ذوفنون» مسلم میسازد؛ امّا از آنجا که نگارنده، پیش از این، با تألیف و انتشار دو کتاب، به تفصیل، به شرح احوال و تألیفات و تلاشهای علمی و فرهنگی نامبرده پرداخته است، به همین مختصر اکتفاء کرده، دنباله مقاله را به بررسیِ سه سفرنامه نگاشته وی که از جهات گوناگون در خورِ کمال توجه است، اختصاص میدهد:
ب ـ سفرنامههای نجمالدوله
در میان آثار نجمالدوله، حداقل سه سفرنامه دیده میشود که به دلیل اهمیت فوقالعاده پژوهشهایِ گسترده جغرافیایی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و مردمشناختیِ مندرج در آنها، شایان تأمل و بررسیِ ویژه است. این سه سفرنامه به ترتیب زمان نگارش عبارتند از: «سفرنامه حج»، «سفرنامه(اول) خوزستان» و «سفرنامه دوم نجمالدوله به خوزستان».
گرچه هدف و مقصود اصلی از مسافرتهایِ موصوف در سفرنامههای مذکور، به ترتیب «زیارت بیتالله الحرام» و «بررسیِ امکانِ بازسازی سد اهواز» بوده، ولی این امر مانع از آن نشده است که نجمالدوله، در طول سفرهای مزبور، از فرصتهای مغتنمی که در مسیرهای رفت و برگشت و محل اقامت او برای مطالعه شئون گوناگون زندگی مردم پیش میآمده است، استفاده مطلوب کند. ذهن وقّاد و اندیشه پویایِ این محقق خستگیناپذیر، از نخستین لحظات این سفرها تا پایان آنها، لحظهای از تکاپو و تجسّس عالمانه باز نایستاده و از کوچکترین و جزئیترین مسائل و وقایع صرفنظر نکرده است؛ چنان که وی، در اوایل کتابچه حاویِ دستورالعملِ چهارده اصلی ناصرالدین شاه برای اجرای مأموریتش در خوزستان، خطاب به نامبرده، به این معنی اشاره کرده و نوشته است:
«… اگرچه مأموریت خانهزاد مطلقاً برای… سدِّ اهواز بوده ولی در ضمن انجام مأموریت، بعضی خدمات دیگر صورت داد که به هیچ وجه منافی مقصود نبوده و اسباب تعویقِ امر منظور نگشت. منجمله بعد از … بیرون آمدن از دارالخلافه، نقشه عرض راه را از تهران به اصفهان و از آنجا به بروجرد و خرمآباد و دزفول و شوشتر و اهواز و محمّره و بصره من البدایه اِلی النهایه برداشت و در بلاد کوچک و بزرگ هر جا یکی دو روز توقف نموده، نقشه محیط شهر و معابر و بازار و مسجد و مدرسه و کاروانسرای معتبری که داشته برداشته و چون وارد خاک عربستان و خوزستان گردید، علاوه بر کم و کیف حالت رود کارن (= کارون) و اراضی آن، طولاً و عرضاً، آن ملک را پیموده و سرحدات مملکت ایران و عثمانی را دید و در کنار شطالعرب همه جا سیر نمود و تمام عمارات و خرابهها و حالات طوایف عرب و غیره را اطلاع یافت. از حویزه و بسیتین و خفاجیّه الی کنار کرخه و فلاحیّه و رامهرمز و توابع آن، الی سرحد بهبهان و در مراجعت، راه بختیاری را اختیار نمود و محض اطلاع بر احوال آن ملک و ایلاتش و دیدن آب کرن (= کارون) نقشه مفصلی کشید.
پس، از روی اطمینان، میتوان عرض نمود که تا امروز احدی از سیّاحان فرنگی و ایرانی و مأمورین به این دقّت مسیر و گردش نکردند. این چاکر از روز خروج از تهران به سمت مقصد الی خروج از اصفهان، به سمت طهران… راحت و آرام را بر خود حرام کرده، فصل زمستان شبانهروز در سرما و برف و کوه گردش کرد و فصل بهار عربستان که گرمتر از تابستان ایران است، همه را در جلگه و صحرا و بیابانهای کویر گردش نمود تا اطلاع تمام بر احوال اراضی و ساکنان آن نواحی حاصل کرد. علاوه بر نقشه و این کتابچه که بر طبق دستورالعمل دیگر عرض کرده، نقشههای دیگر و کتابچه مفصل بهعنوان راپرت از سیاحت خود عرض مینماید.»
ملاحظات مذکور که مربوط به سفر اول نجمالدوله به خوزستان است، کم و بیش، درباره دو سفر دیگر وی نیز مصداق دارد.
برای اینکه خوانندگان ارجمند بتوانند بهتر و بیشتر، به گستردگی و ژرفایی پژوهشهای نجمالدوله و همّت و پشتکارِ کم نظیر او در این زمینه پی ببرند، بیمناسبت نیست فهرستی از موضوعاتی که کم و بیش، در هر سه سفرنامه وی مورد بررسی قرار گرفتهاند، ارائه شود:
ـ شهرها، قصبات و روستاهای واقع در مسیرهای رفت و برگشت: شامل مشخصاتِ (= طول و عرض) جغرافیایی، وضع پستی و بلندی، شرایط اقلیمی، اوقات شرعی، فواصل و مسافات، آثار باستانی و تاریخی، امامزادهها و زیارتگاهها، نوع و تعداد بناها، شمار اماکن عمومی (مساجد، حمامها، دکانها…)، چاپارخانهها، کاروانسراها، پلهای دایر و مخروبه و هزینههای تعمیر آنها، اسامی شخصیتهای برجسته محلی.
ـ وضعیت راه و حمل و نقل: راههای مالرو، بارانداز منزلها، ناامنی، باجگیری و قطع طریق، حیوانات مرکوب و بارکش.
ـ مقدار جمعیت و شمار خانوار.
ـ عشایر مسیر راه: طوایف و تیرههای آنها، سرکردگان و ریش سفیدان، مناطق ییلاق و قشلاق و میزان نفوس یا خانوار هر کدام.
ـ وضع کشاورزی: وسعت اراضی زیر کشت یا قابل کشت، زراعتهای معمول، فراوردههای زراعی و دامی، نحوه آبیاری (اراضی فاریاب و دیمزار)، رودها، کاریزها، چشمهها، ضرورت ایجاد نهرها و کانالهای فرعی، لزوم تشویق مردم به زراعت و نخلکاری با واگذاری زمین به زارعان، جنگلها، و عواقب استفاده بیرویه از آنها برای تهیه سوخت و ذغال.
ـ وضع تغذیه و بهداشت: نوع غذاها، آب مشروب، بیماریهای بومی و مسری و انگلها، ضعف بُنیه و لاغری بسیاری از ساکنان نقاط روستایی و عشیرهای، جاری بودن فاضلابها و فضولات مبالها در معابر عمومی، وجود فحشاء در بعضی نقاط و تعداد روسبیها.
ـ اوضاع اقتصادی: مشاغل و حرفههای متداول، محصولات و مصنوعات محلی و بومی، صنایع دستی، نرخ ارزاق عمومی، بهای اراضی و خانهها، صادرات و واردات و گمرک، تأکید بر ضرورت خرید کالاهای ساخت کشور.
ـ فرهنگ عام: آداب و رسوم، باورها و مراسم.
ـ چگونگی رفتار دیوانیان و حاکمان با مردم: ظلم و تعدّی حکام، سنگینی مالیاتها و عوارض، فساد مالی، رشوهخواری، حیف و میل بیتالمال.
ـ وضعیت قوای نظامی: بنیه ضعیف دفاعی، وضع نامطلوب نظامیان از نظر مواجب، لباس و اسلحه.
ـ مداخلات بیگانگان: به ویژه انگلیسیها در شئون داخلی کشور.
۱- سفرنامه حج
این سفرنامه در شرح مسافرت نجمالدوله به مکه معظمه است که متجاوز از ۹ ماه ـ از شعبان ۱۲۹۶ تا جمادی الاولی۱۲۹۷ق ـ به طول انجامیده است. این سفرنامه نه تنها حاوی انواع اطلاعات سودمند درباره نقاط مسیر سفر نجمالدوله ـ در ایران، عراق و حجاز ـ در رفت و برگشت است، بلکه به منزله آئینۀ تمامنمایی است از اوضاع و احوال اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و آداب و رسوم سرزمینهای یاد شده که در جایجایِ آن، رهنمودها و پیشنهادهای مفیدی برای رفع نارساییها و دشواریهای گوناگونِ موجود در شئون مختلف کشور و به منظور بهبود وضع معیشت مردم و ترقی و تعالی مملکت ارائه شده است.
«سفرنامه حج» بدینگونه آغاز میشود: «خانزاد [= خانهزاد] بعد از استیذان از خاک پایِ مبارکِ همایون اعلی در بیستودوم ماه شعبان ۹۶ به عزم زیارت بیتالله الحرام، بیرون رفت و در چهاردهم جمادی الاخری ۹۷ به طهران بازگشت نمود…»
نجمالدوله در مسیر رفت، به ترتیب از شهرهای قم، اراک، همدان، کرمانشاه و قصرشیرین عبور میکند و با پشت سر گذاردن مرز ایران و عراق ـ در خانقین ـ وارد خاک عراق ـ که آن زمان جزء مستملکات دولت عثمانی محسوب میگردید ـ شده و سپس به بغداد میرسد. نجمالدوله، چند روزی را به زیارت عتبات عالیات سپری میکند و سپس برای ادامه سفر خود تا حجاز، مسیر دریایی را برمیگزیند: در بغداد بر کشتی کوچکی سوار شده، از روی دجله به صوبِ بصره حرکت میکند. بعد از چند روز، به کشتی دیگری انتقال یافته، و در ۲۲ شوال به بصره وارد میشود. بعد از سه روز اقامت در این شهر، بر کشتی بزرگتری نشسته به سوی بندر بوشهر عزیمت و در مسیر راه از کنار محمّره (= خرمشهر کنونی) عبور میکند و در ۲۸ شوال به بوشهر میرسد. سه روز بعد، از این شهر، با کشتی، به مقصد جده حرکت میکند و در عرض راه از کنار بندر عباس، جزیره قشم، تنگه هرمز و سپس مسقط و عدن و تنگه بابالمندب میگذرد و در ۱۸ ذیقعده وارد جده میشود. بقیه راه را تا مکه، از طریق زمینی، طی کرده و سرانجام در ۲۶ ذیقعده ـ پس از گذشت دو ماه از زمان عزیمت از طهران ـ به مکه معظمه میرسد.
نجمالدوله، برای بازگشت به ایران مسیری متفاوت ـ راه خشکی ـ را انتخاب میکند و پس از سپری کردن روزهای متمادی (حدود ۸۰ روز) در صحاری بیآب و علف عربستان و تحمل مصائب و مرارتهای فراوان به نجف اشرف میرسد. وی چند زمانی، در شهرهای نجف، کربلا، کاظمین و سامرا، به منظور زیارت بِقاع متبرکه ائمه اطهار اقامت میگزیند و سپس از بغداد، از راهی که احتمالاً، کم و بیش، مطابق با مسیر آمدن اوست، عازم ایران میشود.
سفرنامه کوتاه ولی پر محتوا و خواندنیِ نجمالدوله درباره مسافرت به بیتالله الحرام، حداقل، دارای دو ویژگی شاخص و شایان تحسین است:
یک ـ فرصتجوییِ نویسنده سفرنامه از لحظه به لحظه این مسافرت برای گردآوری و کسب انواع اطلاعات سودمند و دست اول درباره امور و شئون گوناگون شهرها، قصبهها و روستاهای واقع در مسیر راه در زمینههای جغرافیایی، تاریخی، اقتصادی، اجتماعی و غیر آن، همراه با انتقادهایی دلسوزانه از نابسامانیها، نارساییها و نارواییهای موجود در این مناطق و ارائه رهنمودهایی به مسئولان برای رفع آنها. شایان توجه است که نجمالدوله، حتی درباره شهرها و نقاطی که از کنار آنها با فواصلی عبور کرده است (نظیر خرمشهر، بندرعباس، قشم، هرمز، عدن، …) نیز از ارائه آگاهیهای مختصر، ولی موثق دریغ نکرده است.
دو ـ ملاحظات میهندوستانه و عواطف بیشائبه نامبرده نسبت به هممذهبان و هموطنانش و اظهار تأسف و تأثر مکررِ وی از اعمال اقسام خشونت، اجحاف و تبعیض درباره ایرانیان و شیعیان در طول سفر حج و بهویژه توهینها و تحقیرهایی که در جریان این مراسم به آنها میشود.
۲- سفرنامه خوزستان (سفرنامه اوّل نجمالدوله)
این سفرنامه شرح و تفصیل نخستین سفر نجمالدوله به خوزستان، مورخ ۱۲۹۹ق است که به دستور ناصرالدین شاه و به قصدِ بررسیِ امکان بازسازیِ سد باستانی اهواز و برآوردِ هزینههای ترمیم آن انجام گرفته است. این سفر در بیستودوم ذیالحجه ۱۲۹۹ قمری آغاز و در چهاردهم رمضان همان سال پایان پذیرفته؛ بنابراین ۸ ماه و ۲۲ روز طول کشیده است.
سفر مزبور از تهران آغاز شده و از راه قم و کاشان و اصفهان و بروجرد و خرمآباد و دزفول به خوزستان منتهی شده و در مسیر بازگشت از راه بختیاری و اصفهان و کاشان و قم، باز در تهران پایان یافته است. متن این سفرنامه، نخستینبار به تصحیح و اهتمام استاد فقید دکتر سید محمّد دبیرسیاقی منتشر شده و چندی پیش توسط مرکز آثار و مفاخر فرهنگی ایران، با اضافات و الحاقات جدید، مجدداً به زیور طبع آراسته گردیده است.
تا آنجا که نگارنده تحقیق کرده است، از سفرنامه اول خوزستان، حداقل چهار نسخه خطی به شرح زیر وجود دارد:
یک ـ نسخه اصلی سفرنامه همراه با نقشههای ترسیمی متعددِ ضمیمه آن که به استناد گفته مرحوم احمد کسروی در «تاریخ پانصد ساله خوزستان» به کتابخانه سلطنتی تعلق داشته است.
دو ـ نسخه رونویسی شده از نسخه اصلی که در کتابخانه وزارت دارایی، جزء هشت مجلد «مجموعه ناصری» بوده است.
سه ـ نسخه متعلق به استاد فقید سعید نفیسی مورخ ۱۳۱۵ق که به موجب دستنوشته خود آن مرحوم، آن را در خرداد سال ۱۳۱۳ خورشیدی، در حراج کتابهای مرحوم جهانگیر خان ناظمالملک، به قیمت ۱۲ قران! خریداری کرده است.
چهارـ نسخه خطیِ متعلق به کتابخانه و موزه ملک که به خط نستعلیق زیبا و خوانایی نگاشته شده و ضمناً حاوی کتابچه دستورالعمل ناصرالدین شاه به نجمالدوله در خصوصِ سفر اول به خوزستان نیز هست. این نسخه، بنا به دستنوشته شادروان احمد سهیلی خوانساری، توسط خود نامبرده، در حراج کتابهای مرحوم خلخالی، در سال ۱۳۲۸ خورشیدی، برای کتابخانه ملک خریداری شده است. شایان ذکر است که روانشاد حاج آقا حسین ملک ـ بانی کتابخانه و موزه ملک ـ در ذیلِ نوشته مرحوم سهیلی خوانساری یادداشتی به شرح زیر نگاشته است:
«بسیار کتابِ مفید و جامعی است که بهتر از این نمیتوان در اقتصادیات و سیاست و وقوفِ به احوال و اشخاص و امکنه و استعدادِ اراضیِ آن صفحات به دست آورد.»
ناگفته نماند که استاد ارجمند دکتر سید محمد دبیرسیاقی، چنان که خود نگاشتهاند، به رغم تلاشها و تفحصهای بسیار، موفق به دستیابی به نسخه اصلی سفرنامه نشده و ناگزیر، نسخه متعلق به شادروان استاد سعید نفیسی را که تقریباً کامل بوده است مآخذ قرار داده و آن را با رونویسِ نسخه اصلی که در کتابخانه وزارت دارایی مضبوط بوده، مقابله و مقایسه کردهاند.
چنان که پیش از این نیز اشاره شد، مقصد و مأموریت اصلی نجمالدوله در سفر به خوزستان، بررسی امکان بازسازی سد باستانی اهواز و برآورد هزینه آن بوده؛ ولی این امر، به هیچوجه، مانع از آن نشده است که وی، علاوه بر توجه و پرداختن به هدف و منظور اصلی، از فرصتهای کمیابی که در مسیرهای رفت و برگشت و نیز ضمنِ اقامت در مناطق مختلف خوزستان برای مطالعه و تحقیق در شئون گوناگون زندگی مردم فراهم میآمده است، به نحو احسن استفاده کند.
به گفته استاد دبیرسیاقی، نجمالدوله، این مسافر دقیق و خستگیناپذیر، آسان آسان، از شهرها، قصبهها، روستاها، راهها، بناها، مزرعهها، مرتعها و ساکنان هر ناحیه و آداب و عاداتِ هر طایفه، دیده برنگرفته و تا آگاهیها و دانستههایی گرانبها در هر زمینه به چنگ نیاورده و گزیده و نخبه آنها را در یادداشتهای روزانه خود منعکس نکرده است، از نگریستن باز نایستاده و با تحمل انواع رنجها و دشواریها توانسته است نقشی هر چه بدیعتر و تصویری هر چه واقعیتر از دیدهها و شنیدههای خود بر صفحات کاغذ مصور کند. از اینرو، در سفرنامهای که بر اساس مأموریتِ بازدید سدِّ اهواز است، با کمال شگفتی، شاهد گرد آمدن انبوهی از انواع اطلاعات گرانبها هستیم که برای کسب و ثبت و ضبط آنها، هیچ انگیزهای جز کنجکاوی عالمانه و عِرق وطندوستی نویسنده آن قابل تصور نیست.
از جمله اطلاعاتِ مضبوط در سفرنامه میتوان به موضوعات و موارد زیر اشاره کرد: بهای زمین در هر منطقه، آبیاری، دیمکاری، کاریزها، رودها، سدها، بناهای تاریخی، تاریخچه و بانیان آنها و کیفیت حفظ آن آثار، فرآوردهها، صنایع، مالیاتها و عوارض، عادات و آداب و رسوم و مراسم، لباس و رفتار و عقاید مردم، وضع مأموران دولت و چگونگی رفتار آنان و آثارِ مترتب بر اعمال آنها، رجال و شخصیتهای برجسته و بازرگانان شهرها و قصبات میان راه و از همه مهمتر موضوع مالکیت اراضی و مسأله مهمِ علاقهمندی و وابسته کردنِ کشاورزان به زمین از طریق تقسیم اراضی و واگذاری آنها به زارعان با تنظیم سند معتبر به ازای دریافت بهای آن به اقساط طویلالمدت.
با توجه به آنچه گفته شد، اگر سفرنامه مزبور را (همراه با سفرنامه دوم) به منزله دایرة المعارف مختصر و مفیدی برای منطقه خوزستان در آن عصر و نیز نقاط واقع در مسیرِ رفت و برگشتِ نجمالدوله تلقی کنیم، شاید، سخنی بهگزاف نگفته باشیم.
۳- سفرنامه دوم نجمالدوله به خوزستان
این سفرنامه که نگارنده از حسن تصادف و بهصورتی کاملاً غیرمنتظره، به نسخه خطی مغفول مانده آن در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران دست یافت و با مساعدتها و رهنمودهای بیدریغ استاد فقید جناب آقای دکتر سید محمد دبیرسیاقی ـ مصححِ سفرنامه اول نجمالدوله به خوزستان ـ توفیقِ تصحیح و انتشار آن را حاصل کرد، شرح دومین سفر نجمالدوله به خوزستان ـ در سال ۱۳۰۶ق ـ است که این بار نیز، به دستور ناصرالدین شاه و به قصد بازسازی سد اهواز صورت گرفته است. نجمالدوله خود در بخشی از این سفرنامه درباره انگیزه مسافرتهایش به خوزستان چنین نگاشته است:
«… [حقیر] طبعاً مایل به هیچ شغل غیرعلمی نیستم و اینکه دو سفر، با کمال رغبت، به سمت عربستان! رفتم جداست. چون سدّ اهواز از بناهای قدیم و بزرگ عالم بوده و امروز صحبت او در افواهِ تمام بزرگان دنیا پیچیده است. حقیر به ملاحظه خدمت به دولت و آبادانی مملکت و بقای نام نیک سالهای دراز در دنیا اقدام نمودم».
سفر دوم نجمالدوله به خوزستان در ششم ربیعالثانی ۱۳۰۶ق از تهران آغاز شده و از راه قم، اراک، بروجرد، خرمآباد و دزفول به خوزستان منتهی گردیده و سپس، در مسیر بازگشت، از طریق دریا تا بوشهر و از آنجا به کازرون، شیراز، آباده، اصفهان، کاشان و قم ادامه یافته و در هشتم شوال همان سال در تهران پایان پذیرفته است. بدین ترتیب مسافرت مزبور، جمعاً حدود ۶ ماه طول کشیده است.
از آنجا که مسیرهای رفت و برگشت نجمالدوله در این سفر، از نقاط کوهستانی و گردنههای سخت و صعبالعبور زاگرس وکُتَلهای دهشتناکِ فاصلِ بین بوشهر و کازرون (در آن زمان) میگذشته و نیز با ملاحظه وضعِ بسیار نامناسبِ راهها و وسایل حمل و نقل و نبود تسهیلات لازم در آن ایام، نجمالدوله، در طول این سفر، همانند سفر اول، متحمل شداید فراوان و مصائب و خطرات سهمگینی شده که شرح مفصل آنها در متن سفرنامه آمده است و در اینجا از دو مورد آن یاد میشود:
«… چند روز علیالاتصال جمعی عمله پارودار راه را [در حوالی زاغه از توابع خرمآباد] میرُفتند و میکوبیدند و گاو انداخته، با وجود آن، ارتفاع برف از یک ذرع تا دو ذرع بود. قاطرهای باردار، هر دو قدم میافتادند و فرو میرفتند… مکرر در برف فرو رفتیم و افتادیم. هر کس میافتاد، احدی ملتفت نمیشد. نوکر به آقا اعتنا نداشت چرا که او خود گرفتار بود… [خلاصه] قیامتی بود! امیدِ نجات نداشتیم. …. چشمها و دستها غالب معیوب شد. هزار مرتبه توسل جستم به ارواح اولیاء».
و نیز:
«… خلاصه مدت دو ماه سفر طول کشید از طهران اِلی دزفول و اقسامِ صدمات دیدیم از رنج و برف و پرتگاه و خطرِ دزد و خطرِ غرق [در] آب و غیره و الحمدالله به سلامت گذشتیم».
در جای جایِ سفرنامه دوم نجمالدوله به خوزستان ـ همانند دو سفرنامه قبلی ـ بارها به واقعنگریهایی محققانه، ملاحظاتی عالمانه و هشدارهایی دلسوزانه برمیخوریم که جملگی از وجدان بیدار، انساندوستی و وطنخواهیِ بیشائبه و احساسِ مسئولیت شایان تحسین نویسنده آن حکایت میکند. در اینجا چند نمونه از آنها را میآوریم: «… در ساعت ۵ به غروب [مانده] سوار شده، رفتیم به تخت جمشید عجب بنایی است! حقیر که خود را قابل توصیف آن نمیداند… آن قدر عرض میکند که چنین عالی بنایی امروز در هیچ مملکتی، از آثار قدیم، باقی نیست. سزاوار این است که از هر گونه جواهر گرانبها عزیزترش بداریم. [متأسّفانه] حال بیصاحب و بدون مستحفظ سالیان دراز است افتاده و فرنگیها میآیند و آنچه ممکن [باشد] و بتوانند، میکَنَند و میشکنند و میبرند و آنچه نتوانند از [فرطِ] حسادت و خبث ذات … دستی میشکنند و میریزند؛ چنانچه بسیاری از مجسمه[های] جمشید و سایر[ین] را شکسته و [و یا] حک کردهاند … (نسخة خطی سفرنامه، ص ۱۵۰-۱۶۰).
«… امروز صبح … رفتیم … سقف شیروانی چهل ستون را تماشا کنیم و در حقیقت تعلیم بگیریم. در طولِ ۳۰ ذرع و عرضِ ۲۰ ذرع شیروانی زده [و ستونهای] حمّال … به کار بردهاند که انسان و هر مهندس مبهوت میشود [راستی] چه مردم بزرگی داشتهایم! مهندسین و علمای فرنگی زیاد میآیند [و] به تماشای این سقف همه مبهوت میشوند. آثار صنعت قدیم ما از روی چنین ابنیه معلوم میشود…»(همان، ص ۱۸۱)
«… دو نفر از طایفة قلاوند که والیِ پشتکوه غارت[شان] نموده و ۲۳ نفر [از آنها را] اسیر برده، از آن جمع گریخته [و] آمدهاند به دادخواهی … حکایت میکردند که والی موازیِ چهل هزار گوسفند و چهارهزار ماده گاو و سه هزار تومان نقد و شصت رأس مادیان و به قدرِ ده هزار تومان جل و پلاس از آنها غارت نموده…»(همان، ص ۲۸)
منبع: روزنامه اطلاعات