کد خبر:5256
پ
Karim_Zamani-m-1

مولانا پرورش یافته چند فرهنگ بود

مولانا چند شخصیتی بوده است یعنی پرورش یافتۀ چند فرهنگ بود

میراث مکتوب – آثاری که مکتوب هستند و به دست ما رسیده‌اند از دو دسته خارج نیست؛ به قول شیخ احمد جام صاحب کتاب روﺿﺔ اﻟﻤﺬﻧﺒﻴﻦ و ﺟﻨﺔ اﻟﻤﺸﺘﺎﻗﻴﻦ، که این اصطلاح از اوست و تعبیر زیبایی به کار می‌برد و می گوید: برخی آثار هستند که از کاغذ بر کاغذ جاری می شوند. تکلیف این آثار معلوم است. اکثر کتب اینگونه اند؛ یعنی صاحب اثر از محفوظات پیشین استفاده می‌کند و همان محفوظات را با کمی بالا و پایین کردن دوباره بر کاغذ می‌نگارد. این یک سنخ از کتاب هاست، اما احمد جام می گوید سنخ دیگری از کتب نیز وجود دارد که به جای این که از کاغذ بر کاغذ جاری شود از دل بر کاغذ جاری می شود. به عقیدۀ بنده مثنوی و کتاب های مولانا کتبی نیست که از شدت سواد و دانش و بحر العلوم بودن و اقیانوس العلوم بودن نوشته شده باشد بلکه این ها از دل و از تجربه‌های مستقیم مولانا ــ البته بعلاوه تحصیلات وسیعی که داشته مولانا است ــ برآمده.
مولانا تحصیلات داشته اما آثارش تنها نتیجۀ تحصیل او نبوده بلکه تجربه های مستقیم و سیر و سلوک هایی که داشته در به وجود آمدن این آثار بسیار مؤثر بوده اند.

در فیه ما فیه نکته ای است که مولانا ذکر می کند و می گوید: بعضی ها می گویند سید برهان الدین محقق ترمذی سخنان نغز و ژرف و پر مغزی گفته و سبب بیان این نکات کتبی است که از مشایخ پیشین مثل ابو سعید و بایزید بسطامی و امثال این ها خوانده است. و چون زیاد خوانده می تواند نکته های دقیق هم بگوید. مولانا می گوید که بسیاری دیگر نیز آن آثار و کتاب ها را خوانده اند ولی چرا قادر به بیان چنین نکاتی نیستند؟ او معتقد است محقق ترمذی دردی داشته و آن درد حقیقت است که اثرش را جاودان و همیشگی می کند.

مولانا چند شخصیتی بوده است. یعنی پرورش یافتۀ چند فرهنگ بود. زمانی که مولانا در قونیه رشد می کرد و دوران کودکی خود را می سپرد، فرهنگ یونانی و رومی در آنجا حاکم بود. از سویی فرهنگ عربی که از طریق دین مبین اسلام بدان کشور راه یافته بود و نیز فرهنگ و ادبیات فارسی که بسیاری از عرفای ما در آن سرزمین بودند، نیز در قونیه وجود داشت. بنابراین مولانا پرورش یافتۀ چند فرهنگی است که در هم تلاقی و برخورد کرده بود. از این حیث اگر به موضوعات مثنوی یا فیه ما فیه و حتی مجالس سبعه که به ظن قوی پیش از آشنایی مولانا با شمس نوشته شده، نگاه کنید خواهید دید که مولانا چقدر نکته های باز و در افق فراخ در آن مطرح کرده و هرگز رنگ تعصب یا نزاع مذهبی و ستیزه های مذهبی جنگ هفتاد و دو ملت به هیچ وجه در آثار او وجود ندارد.

صد کتاب ار هست جز یک باب نیست
صد جهت را قصد جز محراب نیست
این طرق را مخلصش یک خانه است
این هزاران سنبل از یک دانه است
ده چراغ ار حاضر آید در مکان
هر یکی باشد به صورت غیر آن
فرق نتوان کرد نور هر یکی
چون به نورش روی آری بی‌شکی

همۀ بیانات مولانا در این است که جوهر اصلی ادیان یکی است

مولانا به سوی وحدت ادیان نظر داشت. از این جهت در سلوک خودش نیز این اصل را رعایت می کرد. کتابی به نام «مسامره الاخبار» به عربی از کریم الدین آقسرایی وجود دارد که تاریخ سلاجقه روم را بررسی می کند. این کتاب ۵۰ سال بعد از مولانا نگارش یافته است؛ یعنی بسی نزدیک به زمان مولانا. در اواخر کتاب «مسامره الاخبار» نامه ای از ابن عربی ـ عارف سترگ و بلند پایه و قلۀ عرفان نظری ـ آمده که در سال ۶۱۲ هجری ــ یعنی زمانی که مولانا ۸ سالش بود و هنوز از بلخ به سوی قونیه راهی نشده بود ــ نوشته است. همانگونه که گفتیم قونیه در آن زمان آمیختاری فرهنگی داشت. فرهنگ های مختلف مسیحیت، آیین یهود و غیره در کنار مسلمین آزادانه زندگی می کردند و فرهنگ غربی فرهنگ حاکم در آن سرزمین بود. وقتی که ابن عربی وارد قونیه شد دید که مسیحیان، یهودیان و اهل کتاب مثل مسلمین در کنار مسلمانان دیگر به راحتی و بدون هیچ محدودیتی به سر می برند. بدین سبب به غیرت باطنیش بر می خورد و نامه ای به عز الدین کیکاوس می نویسد. متن آن نامه در در «مسامره الاخبار» آمده است. در آن نامه ابن عربی به شدت انتقاد می کند که چرا اهل کتاب این قدر آزادانه راه می روند و هیچ تمایز و تبعیضی بینشان با مسلمانان نیست. این را گفتم تا بدانید که تئوری با این که انسان وجودش به آن تئوری محقَق بشود، تفاوت دارد. ابن عربی آن قدر در تئوری و نظریه مشرب باز داشت که در فتوحات او می خوانیم ابن عربی حتی فرعون را هم مؤمن تلقی کرده، اما در عمل و در وجه برخوردهای عملی و سلوک مدنی می بینید که آن تئوری این جا جواب نمی دهد و عمل او جور دیگری است. در حالی که یکی از دلایل بقا و سرمدی بودن آثار مولانا این است که شخصیتش با چیزهایی که گفته یکی است و این کم یافت می شود. معمولاً گویندگان شاعران خودشان یک چیز دیگرند و آثارشان چیزی دیگر. یعنی مثل این که یک خط منحنی بر یک خط مستقیم می افتد. مولانا ظاهر و باطنش یکی است. اگر می گوید که: می بلرزد عرش از مدح شقی/ بد گمان گردد به مدحش متقی
واقعاً در زندگیش همین طور بود. در سراسر آثار مولوی یک بیت که مدح امیر یا سالاری را گفته باشد، نمی توان پیدا کرد.
شادروان حسن لاهوتی با ترجمه های فاخر و انتخاب های خیلی عالی واقعاً خدمت بزرگی به مثنوی پژوهی و مولانا پژوهی کرد. من دلم می خواهد «شکوه شمس» را اگر خواندیم یک بار دیگر و دوبار دیگر بخوانیم؛ چون کتابی نیست که با یکی دوبار خواندن ببندیم و در قفسه بگذاریم. من معتقدم «شکوه شمس» کتابی است که همیشه باید دم دست باشد. نویسندۀ این کتاب، خانم ماری شیمل عارفه ای بزرگ و شگفت بوده است. کتاب او نشان می دهد که اثرش فقط نتیجۀ مطالعه و تحقیق او نبوده است. ما نباید این بزرگان را فقط در ادبیات محدود کنیم و بگوییم که این اثر فقط وجۀ ادبی دارد. اگر با بزرگانی چون مولانا چنین برخوردی کنیم واقعاً آن ها را نشناخته ایم. مولانا پدیده ای نیست که فقط در جزوه ها و کتاب ها بگنجد و در دانشگاه ها تدریس شود؛ نه، اگر سیر و سلوک باطنی نداشته باشیم اقیانوس العلوم هم که باشیم به دنیای مولانا راه پیدا نخواهیم کرد. حتماً باید با تجربه های باطنی او یک وفاق و سازگاری داشته باشیم و مصداق مثل عربی «اسمع جعحعهً و لا أری طحنا» نباشیم که صدای آسیا را می شنویم ولی آردی از این آسیاب بیرون نمی آید.

با وجود دقت نظرهایی که خانم آنه ماری شیمل کرده، لاهوتی پاورقی هایی بر این کتاب نوشته است که به خوبی نشان می دهد در برخی جاها با تمام وسعت معلوماتی که خانم ماری شیمل داشت، ترک اولاهایی هم داشته و شادروان لاهوتی آن ترک اولاها را هم با یک دقت نظر خاص استخراج کرده است. چون ایشان اگر چه رسماً مترجم بودند از زبان انگلیسی ولی با عشق به آثار مولانا، اما واقعا یک محقق و یک پژوهشگر بود. خوب این همه گفتیم ولی:

این همه گفتیم لیک اندر بسیچ
بی‌عنایات خدا هیچیم هیچ
بی عنایات حق و خاصان حق
گر ملک باشد سیاهستش ورق
ای دهندۀ عقل ها فریاد رس
تا نخواهی تو نخواهد هیچکس
دست گیر از دست ما، ما را بخر
پرده را بردار و پردۀ ما مدر
این چنین قفل گران را ای ودود
که تواند جز که فضل تو گشود
ما ز خود سوی تو گردانیم سر
چون توی از ما به ما نزدیکتر
این دعا هم بخشش و تعلیم توست
گرنه در گلخن گلستان از چه رست
جز تو پیش کی برآرد بنده دست
هم دعا و هم اجابت از تو است

متن سخنرانی استاد کریم زمانی در نشست رونمایی از دوره چهارجلدی مثنوی معنوی آخرین تصحیح نیکلسون به کوشش زنده یاد حسن لاهوتی

اخبار مرتبط
………………………………………………..

تصحیح نیکلسن انگیزۀ معرفی مثنوی به جهان خاورشناسی شد

گزارش از سهیلا یوسفی

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید

مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب
تهران، خیابان انقلاب اسلامی، بین خیابان ابوریحان و خیابان دانشگاه، شمارۀ 1182 (ساختمان فروردین)، طبقۀ دوم، واحد 8 ، روابط عمومی مؤسسه پژوهی میراث مکتوب؛ صندوق پستی: 569-13185
02166490612