کد خبر:23306
پ
D985D987D8AFD988DB8C20D8AFD8A7D985D8BAD8A7D986DB8C_0

مهدوی دامغانی دغدغه ایران را داشت

نکوداشت زنده‌یاد استاد احمد مهدوی دامغانی با سخنرانی مهدی گلشنی، محمد یوسف نیری، و حسن ذوالفقاری برگزار شد.

میراث مکتوب- برنامه نکوداشت احمد مهدوی دامغانی با سخنرانی دکتر مهدی گلشنی، مترجم، پژوهشگر و استاد بازنشسته دانشگاه صنعتی شریف، محمد یوسف نیری، استاد دانشگاه شیراز و حسن ذوالفقاری، استاد دانشگاه تربیت مدرس در فضای مجازی برگزار شد.

در این برنامه قرار بود دکتر سعدالله نصیری قیداری، رئیس دانشگاه شهید بهشتی، منصور رستگار فسائی، استاد بازنشسته دانشگاه شیراز و محمدعلی آذرشب، استاد دانشگاه تهران هم سخنرانی کنند که به دلایلی نتوانستند در برنامه زنده حضور پیدا کنند.

گلشنی در بزرگداشت زنده‌یاد مهدوی دامغانی گفت: بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به آمریکا مهاجرت کرد و مشغول تدریس در دانشگاه پنسیلوانیا شد و پس از آن به دانشگاه هاروارد رفت. در آنجا به تدریس دروس مختلفی پرداخت از جمله ادبیات عرب، فارسی، فقه، عرفان و… او در هاروارد کرسی شیعه‌شناسی را رونق بخشید. یکی دیگر از دروسی که با حضور مهدوی دامغانی در دانشگاه هاروارد پررنگ‌تر شد، زبان فارسی بود و او در این زمینه رئیس شورای گسترش زبان فارسی شد و خدمات زیادی در این زمینه ارائه داد.

او افزود: زمانی که مهدوی دامغانی در مشهد حضور داشت با آیت‌الله سیستانی همدرس بود و این همدرس بودن باعث دوستی و نزدیکی این دو تن شد. بعدها این دوستی و ارتباط قطع نشد و وقتی آیت‌الله برای عمل چشم به لندن رفت مهدوی دامغانی از فرصت استفاده ودیداری با دوست خود تازه کرد. بعد از فوت او نیز آیت‌الله سریع‌ترین، عالی‌ترین و یکی از بهترین پیام‌ها را به مناسبت درگذشتش صادر کرد. 

این استاد دانشگاه عنوان کرد: من آخرین باری که ایشان را ملاقات کردم در هزاره ادیان در نیویورک بود که بنا به دستور مقام معظم رهبری به همراه ایت‌الله جوادی آملی و دکتر غلامعلی حداد عادل به سازمان ملل رفتیم. در آنجا شبی در خدمت مهدوی دامغانی بودیم. در این دیدار او را مردی جامع و کم‌نظیر یافتم در عین حال متواضع. او خصوصیات اخلاقی و علمی را یکجا داشت.

گلشنی گفت: او خیلی خیلی دوست داشت به ایران بازگردد؛ چنان که در برنامه زنده تلویزیونی شوکران نیز این مهم را گفت: «جسمم در آمریکاست اما در این ۳۵ سال اقامت در غربت هر شب در خواب به ایران می‌آیم. امیدوارم پیش از مرگم امام رضا(ع) را زیارت کنم. همچنین در مصاحبه با صدوقی سها  که در سال‌های اخیر از او سوال شد چه چیزی شما را به وجد می‌آورد؟ در جواب گفت: مکرر و مکرر از خواندن شاهنامه فردوسی، مثنوی مولانا، بوستان سعدی و دیوان خواجه حافظ لذت می‌برم و گاه اتفاق می‌افتد که از فصاحت و بلاغت فردوسی، سعدی و مولانا سخت منقلب می‌شوم و از شدت شوق گریه می‌کنم اما در این سن آنچه مرا به وجد می‌آورد مکالمات تلفنی با دوستانم است خاصه آنها که در ایران حضور دارند. 

او افزود: دامغانی فرهنگ ایرانی اسلامی را زنده کرد و تمام روحش در غربت با ایران و فرهنگ ایرانی اسلامی بود. من باید این نکته را متذکر شوم که نیاز است قدر بزرگان اهالی فرهنگ و علم در زمان حیات‌شان دانسته شود نه بعد از درگذشت. مهدوی دامغانی مرد بزرگی بود که در زمان حیاتش دغدغه ایران داشت و تلاش کرد در آمریکا فرهنگ ایرانی اسلامی را زنده کند. دو کتاب سراغ دارم که درباره مهدوی دامغانی به نگارش درآمده؛ نخست «خورشید در برابر آینه» که علوی زاهد و حسینی نوزاد تالیف کردند شامل مجموعه مصاحبه‌هایی با اوست و کتاب دیگری هم که دکتر طبیبیان و میثم کرمی نوشتند.

 

حیرت از اجتهاد موشکافانه به کلمات

محمد یوسف نیری، استاد دانشگاه شیراز گفت: در نگاه استاد مهدوی همه عزیز و محترم بودند، هیچ‌گاه اشاره و کنایه‌ای که متضمن تحقیر، توهین یا غیبت کسی باشد از او دیده و شنیده نشد. کلامش فصیح، بلیغ، عفیف و در حجاب مهر بود. در عین حال از نکته‌های ظریف، لطیف و بذله‌های شیرین و نغز خالی نبود. کلاسش شکر اندر شکر و نمک اندر نمک بود. 

او ادامه داد: وقوف عمیق و شگفت‌انگیز او در لغات یادآور اجتهادات ژرف راغب اصفهانی در کتاب «المفرداات فی غریب القران» بود با این تفاوت که استاد هر یک از واژه‌ها را با سیر و تحول معنوی آن در بستر شواهد قرآنی، روایی و شعری تحلیل و تفسیر می‌کرد. مقالات تحقیق او شاهدی بر این مدعاست.

این استاد دانشگاه شیراز اظهار کرد: گستره علمی و احاطه و اجتهاد موشکافانه او مایه حیرت بود. تک تک کلمات را فصیح و گرم و زنده ادا می‌فرمود و تمام نکات و ریزه‌کاری‌های درس را نکته به نکته و مو به مو شرح می‌داد. حقیقت این‌که مولانای ما عظیم به سخن پیوسته بود یا سخن به او پیوسته. هر چه بود همان بود که بود زبان قلم از توصیف آن عاجز است.

نیری گفت: کلاس درسش از قید زمان رها بود گاه سه یا چهار ساعت نشسته بودیم و آن زمان طولانی را لحظاتی کوتاه تصور می‌کردیم حسرت رفتن و ترک دیدار استاد را به لذت دیدار آینده تسکین می‌دادیم. اگرچه استاد به حقیقت همراز و دمساز خود بود و هیچ‌کس را زهره برابری با چنان آسمان آئینه‌ای نبود، اما سلیمان‌وار از موری هم غفلت نداشت.  

او افزود: شخصیت استاد منظومه‌ای تو در تو از کلام بود و حتی سکوتش برای شاگردان گویا بود. گاه در این سکوت غوغا. به قول مولانا: (چون برسید به کوی ما/ خاموشی است خوی ما/ زآنکه ز گفت‌وگوی ما گرد و غبار می‌رسد) گاه با سکوت و نگاه گاه با حرکتی ویژه به سمت سر و دست گاه با بلند و کوتاه کردن صدا مفاهیمی علاوه بر آنچه دلالت وضعی لفظی است القا می‌کرد. اما یکی از گویاترین زبان‌هایش اشک‌های عاشقانه و آتشین بود که همراه با نوای حزینش سماء جان برپا می‌کرد.

 

دانش‌نامه متحرک

حسن ذوالفقاری در ادامه این برنامه گفت: هر کدام از آثاری که استاد مهدوی دامغانی از خود به جا گذاشت برای ما یک الگوست، از تصحیح‌هایی که انجام داد، حواشی که برای بعضی از آثار نوشت و شرح عبارات  «کلیله و دمنه» همه و همه برای ما مرجع هستند  و در کلاس‌ها به دانشجویان معرفی می‌کنیم.

او افزود: وسعت دانش او شگفت‌آور است. او علاوه بر این که بحث گسترش زبان فارسی را در آمریکا دنبال کرد و در این زمینه یکی از نقطه‌های درخسان بود، در هاروارد کرسی فلسفه، منطق، اصول و شیعه‌شناسی را رونق داد. من از بسیاری شنیدم که برای درک محضر او در درس شیعه‌شناسی به هاروارد می‌رفتند. در ادبیات عرب هم چیرگی خاصی داشتند به طوری که او را می‌شود با بدیع‌الزمان کردستانی مقایسه کرد. ذهن بسیار نقادی داشت و بسیار تسلط خاصی به شعر فارسی و عربی داشت در آن مدتی که من در خدمتش بودم از هر فرصتی استفاده می‌کردم که از محضرش بهره ببرم و خدمت برسم به بهانه‌های مختلف.

این استاد دانشگاه بیان کرد: در زمانی که در آمریکا از مصاحبتش برخودار شدم، مصاحبه مفصلی با او انجام دادم که در هفته‌نامه کویر چاپ شد. من آنجا احساس کردم آنچه که از او شنیدم شبیه دانش‌نامه متحرک است! کافی بود سوالی از او می‌پرسیدید از آن گنجینه ذهن تیز، عمیق و گسترده داشت برای مثال معنی یک واژه ده‌ها شاهد مثال به ویژه از ادبیات عرب ارائه می‌داد؛ برای ما شعر، حدیث و آیه می‌خواند.

ذوالفقاری گفت: حافظه او ستودنی بود. من به چشم دیدم که چه‌قدر دانش او گسترده است و سرعت انتقال خوبی هم داشت؛ در واقع از ذهن جوشانی در فرهنگ ایرانی اسلامی برخودار بود که به موقع هر جا که لازم بود از آن استفاده می‌کرد. خوش سخن بود و آدم از مصاحبت با او سیر نمی‌شد. با آن ذهن ورزیده و حاضر جوابی که داشت هیچ نکته‌ای را بدون مثال، شاهد و استشهاد بیان نمی‌کرد. فقط می‌توانم بگویم نظیر او فقط خودش بود؛ بیان شیرین ، پر مغز و نغزی که داشت شاید در کمتر کسی دیده بودم. معلم توانایی که دانش و مهارت خاصی داشت.

او ادامه داد: به امام رضا(ع) علاقه خاصی داشت و من به این علاقه را از نزدیک دیدم و در کلام دیگران هم اشاره به این موارد و محبت به امام هشتم هم گویا بود. هر جا نام امام رضا(ع) به هر مناسبتی می آمد، اشک می‌ریخت. چنان که آرزو داشت کنار امام رئوف به خاک سپرده شود و چنین هم شد.

این استاد دانشگاه عنوان کرد: یکی از کتاب‌های خوبی که ندیدم در جایی معرفی شود، کتاب «چهار مقاله» است که دباره مولی موحدالدین امام علی(ع) است که در همین کتاب مقاله‌ای هم درباره داستان ضامن آهو وجود دارد. در این مقاله که در حوزه فرهنگ عامه است و نشان می‌دهد که استاد علاوه بر این‌که مطالعات خود را در ادبیات فارسی، عربی و متون کهن و کلاسیک می‌پرداخت به ادبیات عامه هم اهتمام داشت. در این کتاب یکی از داستان‌هایی که میان عامه مردم مرسوم است؛ داستان ضامن آهو را کاملاً ریشه‌یابی و زمینه‌های داستانی و گسترش آن در ادبیات فارسی را بیان کرده است. این مقاله خیلی جالب است اما من در اغلب کتابشناسیهایی که درباره استاد احمد مهدوی دامغانی دیدم ذکری از این کتاب به میان نیامده است که من لازم دیدم در اینجا به آن اشاره کنم.

منبع: ایبنا

 

 

مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب
تهران، خیابان انقلاب اسلامی، بین خیابان ابوریحان و خیابان دانشگاه، شمارۀ 1182 (ساختمان فروردین)، طبقۀ دوم، واحد 8 ، روابط عمومی مؤسسه پژوهی میراث مکتوب؛ صندوق پستی: 569-13185
02166490612