میراث مکتوب – هم زمان با گسترش دامنۀ نفوذ فکری و روحانی مشایخ خراسان در گسترۀ عرفان اسلامی، شاهد گسترش نحله های صوفیه در آذربایجان و ظهور چهرههای اصیل تصوّف دراین منطقه هستیم.
نخستین صوفیان تبریز از سدههای سوّم تا پنجم،در مبانی و اصول،عمدتاً به شرق تصوّف(مکتب خراسان) توجّه داشتند و با آنچه در غرب تصوّف(مکتب بغداد)می گذشت، ناآشنا بودند.
شیخ ابواسحاق ابراهیم بن یحیی جوینانی به عنوان نخستین چهره اصیل مکتب عرفان آذربایجان،از شاگردان بایزید بسطامی بود که پس از زلزله تبریز (ح244) از بسطام به تبریز باز میگردد و تصوّف خراسان به وسیله او به آذربایجان راه میگشاید.
از دیگر چهره های تصوّف آذربایجان در این دوره، ابونصر شروانی از مریدان ابوسعید ابیالخیر است که او را باید واسطه انتقال مشرب خراسان به شروان در ناحیه ارّان دانست.
آذربایجان،در مقطعی،پذیرای عارفان خراسان بود. مسافرتهای احمد غزّالی،یحیی باخرزی، نظام الدین غوری از این جمله است. همچنین دو روایت از هجویری در کشف المحجوب دلیلی دیگر براین ادّعاست.
مشایخ آذربایجان نه تنها در سدههای نخستین، که در دوران نُضج و اوج گیری مکتب عرفان تبریز (سدههای ششم تا هشتم) همچنان متوجّه خراسان هستند. آثارصوفیانه موجود در مجموعه خطّی ارزشمند سفینه تبریز شاهد عدلی براین دعوی است.
توجّه صوفیان آذربایجان به پیران خراسان، نشانهای از علاقه مکتب تبریز به عشق عرفانی است و از جمله ویژگیهای فکری «مکتب عرفان تبریز» قلمداد میشود.
ما در مقاله ای مفصل با عنوان «مناسبات عرفاني مشايخ آذربايجان با عارفان خراسان «که هفته گذشته در شماره233 مجلّه دانشکده ادبیات فارسی دانشگاه تبریز(صص:54-27)منتشر شد، ضمن بیان شواهدی از متون درجه اوّل تصوّف ،پیرامون مناسبات مشایخ آذربایجان و خراسان، درصدد تبیین این نکته ایم که مکتب عرفان تبریز،ضمن برخورداری از ویژگی های منحصر عرفان آذربایجان، در طول تاریخ تصوّف، به چشمه جوشان عرفان خراسان، متّصل و از آبشخور این چشمه، سیراب بوده است.
متن کامل این مقاله نوشتۀ محمد طاهری خسروشاهی که در دوفصلنامۀ زبان و ادب فارسی (سال 69، بهار و تابستان 95) منتشر شده است اینجا بخوانید.