ميراث مكتوب- دكتر عليرضا ذكاوتي قراگزلو در مقاله خود با عنوان «پيجويي منابع ملاصدرا»، گفت: ملاصدرا مردي بوده عميقاً درس خوانده و كتاب خوانده و آدم هاي دانشمند بسيار ديده و عمرش هم كوتاه نبوده است، پس فرصت و امكان و انگيزه داشته كه آنچه را گذشتگان نداشته اند، ببيند و بعضي را چندين بار مرور كند.
وي در اين مقاله كه توسط آقاي كريمي زنجاني در سيزدهمين نشست مركز پژوهشي ميراث مكتوب با عنوان« منابع فكري صدرالمتألهين شيرازي »، قرائت شد، افزود: مسئله منابع فكري صدرالمتالهين شيرازي با مسئله انتحال يا عدم انتحال ملاصدرا دو مطلب است، با دوقصه و البته دو روش و دو بيان، ولي به هرحال در مواردي به هم نزديك مي شود و گاه منطبق مي گردد. در مورد منابع فكري ملاصدرا آنچه مشهور است، صاحب نظران به چهار جريان فلسفي مشائي، فلسفه اشراقي، عرفان محيي الديني و مكاتب كلامي اشاره كرده اند. بعضي، قرآن و حديث را هم از منابع فكري ملاصدرا به حساب آورده اند كه شايد در همان عنوان مكاتب كلامي، نهفته باشد، زيرا وقتي يك فيلسوف به عنوان فيلسوف به خصوص مقدس استناد مي نمايد، به گمان بنده در اينجا يك تكلم است.
در اين نشست كه روز دوشنبه 8 تير 83 در اين مركز برگزار شد، دكتر ذكاوتي قراگزلو در مقاله خود به نقل از مرحوم استاد محمد تقي دانش پژوه، آورده است: ملاصدرا عبارت و فقرات و حتي، گاه صفتي از كتب مشهور قديم مثلاً المباحث المشرقيه فخررازي را حفظ بوده كه بعضاً بدون ذكر ماخذ بر قلمش جاري مي شده است. شروحي كه ملاصدرا بر متون حكمت قديم نوشته و مثلاً در شرح حكمت مشاد به روش مشائيان رفته و در شرح حكمت اشراق به طريق اشراقيان راه پيموده، استادي و مهارت كامل او را نشان مي دهد، كمااينكه در مباحث كلامي، خصوصاً نكته گيري هايي كه بر محمد غزالي مي كند و يا در مطالبي كه اختباص مي نمايد، تسلط كامل وي بر متون هويداست. شما اگر به ملاصدرا همچون يك اديب و منثي كامل نيز بنگريد كه در عربيت بسيار ماهر و در نثر نويسي صاحب قريحه است، در خواهيد يافت كه اين ويژگي ها در وي، نه فقط به خاطر استعداد خدادادي، بلكه بر اثر مطالعات سرشار ادبي حاصل شده، چنان كه بعضي از فقرات اشعار در استواري و در همن حال در لطافت و سلامت و ايجاز و بلاغت، نقطه اوج نويسندگي است.
وي در اين مقاله ادامه مي دهد: ملاصدرا، سير مسائل را از آغاز تا زمان خود، تعقيب كرده و در آنها بحث و نقادي مي نمايد. نكته مهم اين است كه گاه در جايي از مسائل، از بابي به باب ديگر مي رود تا با سيستم و نظامي كه خود طراحي كرده، سازگار تر درآيد و اين سواي مسائل تازه اي است كه در فلسفه آورده است. اينكه گفتيم ملاصدرا مسائل عرفان و فلسفه را در آميخته، در كتاب سيديحيي يثربي تحت عنوان عيار نقد بر فلسفه ملاصدرا به نمونه هايي اشاره شده است. اصالت وجود بين عرفا، سابقه اي طولاني دارد. در صفحه 59 كتاب مزبور، عرفا وقتي مي گويند نفي اصالت ماهيت، منظورشان نفي هويت هاست، حال آنكه ملاصدرا وجود خاص يك پديده را در برابر ماهيت همان پديده اصيل مي داند. به نظر اين منتقد، اصالت وجود اگر با وحدت وجود عرفاني توام نشود، در حل مسايل كارساز نيست. دكتر يثربي، معاد جسماني ادعاي ملاصدرا همان معاد روحاني ابن سينا مي داند. ابن سينا منصفانه از اثبات معاد جسماني اظهار عجز نمود، اما ملاصدرا را هم كه دعوي اثبات كرده، دچار اضطراب است، اما مسئله انتحال يا عدم انتحال ملاصدرا را كه گفتيم با مسئله منابع فكري بي ارتباط نيست. اين مسئله، مسئله پر سروصدايي است. در حقيقت از ميرزاابوالحسن جلوه و حكيم عصر ناصري شروع مي شود. جلوه كه از منتقدان جدي ملاصدراست، مي گفته اسفار، گرد آوري شده از كتب ديگران است و گاه مي گفته تاليف اسفار، همت و كار شاگردان ملاصدرا است، البته متقابلاً ارادتمندان ملاصدرا و براي نمونه استاد جلال الدين آشتياني، معتقدند جلوه تا آخر عمر نتوانست حركت جوهري را تصور كند و لذا سعي داشت از اهميت ملاصدرا بكاهد و سرقات اورانشان بدهد. در اينجا عرض كنم كه كلمه « سرقات » خيلي تند است، شايد انتحال كار برايش بهتر باشد، سرقت يعني دزدي، اما انتحال نسبت دادن بي وجه مطلبي از كسي به كسي ديگر يا به خود شخص است.
دكتر عليرضا ذكاوتي قراگزلو معتقد است كه قدما در تاليف، شيوه هاي مختلف داشته اند، بعضي كه كمترند، سعي مي كردند ماخذ خود را در نقد و حل مباحث، ذكر كنند و بعضي هم از اين كار خودداري كردند. ملاصدرا، تصورش اين نبوده كه كسي در مورد او توهم سرقت نمايد، البته اين كه عبارات و حتي صفحاتي را بدون ذكر ماخذ به قلم آورده، مورد اعتراف مدافعان او نيز هست. مورد خاصي كه اينجانب با آن برخوردم و پس از مقايسه بسيار متعجب شدم، فصلي است از جلد هفتم اسفار، في ذكر عشق كه به عين الفاظ و كلمات از رسائل اخوان الصفا برداشته شده و ملاصدرا، نه تصريحاً و نه تلزماً اشاره اي به منبع خود نكرده، در اينجا است كه نسبت به بعضي عبارات زيباي اسفار هم، شك وظن پديد مي آيد كه مبادا اين ها هم از محفوظات ملاصدرا بوده كه ناآگاهانه بر قلمش جاري شده و به حساب خود او گذاشته مي شود. دراين مورد احتمال اخذ و اقتباس از ابن عربي زياد است، البته خود ملاصدرا گاهي متذكر شده كه در تقدير مطلب مشهور، لزومي به تغيير عبارات نديده، چنان كه پس از نقل مطالبي از شيخ اشراقي، عبارات او در مطارحات را نقل مي كند و در شرح اصول كافي گفته است كه عين عبارات ديگران را نقل مي كنم، زيرا فرصتي بر گزينش الفاظ زيبا وجود ندارد. مرحوم استاد مطهري اين توضيحات را نپذيرفته و ايرادات ديگران بر ملاصدرا را ناوارد دانسته است. در موضوع اهميت دادن به كشف و اشراق و توجه به باطن دين و مراتب معرفت، ملاصدرا بسيار به غزالي شبيه است و صرف نظر از ستايش ها و نقل قول هاي متعدد با ذكر نام، طبق آنچه محققان اشاره كرده اند، بعضاً بدون اشاره به منبع، صفحاتي از احيا العلوم را در شرح اصول كافي مي آورد و نيز در مفاتيح الغيب، مطالبي از احيا العلوم را بدون ماخذ برداشت كرده است. درهرحال، همچنان كه اشاره كرده اند ملاصدرا خصوصاً در مسئله معاد و بعضي نكات تفصيلي و مطالب مربوط به سير و سلوك، شديداً وامدار غزالي است .