کد خبر:14422
پ
فاقد تصویر شاخص

مثنوی‌پژوهی گرفتار حلقه بسته تکرار است

استاد کریم زمانی: کار شرح‌نویسی و گزارش بیت به بیت مثنوی به صورت نثر در حال حاضر به حدّ افراط و ابتذال رسیده است.

میراث مکتوب- کریم زمانی، شارح و مولاناپژوه عصر ما با شرحی که بر مثنوی مولانا نگاشت، مثنوی را به خانه‌ها برد و از حیطه اهل تخصص خارج کرد و پلی زد میان اهل تخصص و علاقه‌مندانِ غیرمتخصص. لذا شرح جامع مثنوی مولانا، هم مرجع تحقیق استادان و دانشگاهیان است و هم عموم علاقه‌مندان از آن بهره‌مند می‌شوند. این شرح تا کنون بیش از پنجاه بار چاپ شده است. اثر دیگر او «میناگر عشق» است در شرح موضوعی مثنوی معنوی که تاکنون هفده بار چاپ شده است. این اثر در ترکیه به زبان ترکی استانبولی ترجمه شده و توسط انتشارات Karatay Academy ترکیه در تیراژ پنج هزار نسخه منتشر شده است. کتاب دیگر او «شرح کامل فیه مافیه» است. این شرح به گونه‌ای نوشته شده که غیرمتخصصان نیز از آن به آسانی بهره‌مند می‌شوند و دهمین چاپ آن اخیرا منتشر شده است. اثر دیگر ایشان «بر لب دریای مثنوی» است که با عنوانْ‌گذاری‌های مربوط و مناسب، درک مقاصد مثنوی را برای خوانندگان آسان کرده است. آخرین اثر ایشان «شرح دیوان شمس» است که جلد اول آن منتشر شده است. به بهانه انتشار این کتاب گفت‌وگویی با ایشان انجام شده که در ادامه می‌خوانید.
 
آقای کریم زمانی در ابتدا بفرمایید کار تازه چه دارید؟

فعلا در حال ویرایش شرح جامع مثنوی هستیم که به زودی دفتر اول و دوم آن با ویرایش جدید منتشر خواهد شد. همچنین جلد دوم شرح دیوان شمس را نهایی می‌کنیم. یعنی در حال بازبینی هستیم.
 
شرح دیوان شمس در چند جلد تمام می‌شود؟

در هشت جلد. جلد اول، حکم کلید و مرجع دارد، چون بسیاری از توضیحات پیرامون نمادها و اصطلاحات در همین جلد اول آمده است و لذا از جلد دوم به بعد با همان حجم، شمارِ غزلیاتِ مورد شرح و تفسیر، بیشتر خواهد بود. بنابراین، شروع این کار مهم است و مهم این نیست که آیا بنده آن را به پایان می‌رسانم یا نمی‌رسانم. مهم این است که ما در حد ظرفیت خود الگویی به دست داده‌ایم؛ تا چه قبول افتد و چه در نظر آید. ولی باید ببینیم از آستین تقدیر چه بیرون می‌آید، و نصیبۀ مقدّر چه باشد.

 

    

 
اما کتاب دیگری که سال‌ها پیش فراهم کرده بودیم و بنا بر دلایلی به چاپ نسپرده بودیم، نامش «نوآوری‌های مولانا در تمثیل‌سازی» است. منظورم از تمثیل در این کتاب، تمثیل‌ها و قصه‌هایی نیست که مرحوم استاد فروزانفر به انجام رسانده‌اند. خیر، اصلا ارتباطی به آن کتاب ندارد. بلکه منظور ما تمثیل‌هایی است که جرقّه‌وار و صاعقه‌آسا از آسمان ذهن و ضمیر مولانا جهیدن گرفته و هامون تاریک موضوعات انتزاعی، کلامی، فلسفی، عرفانی و روانشناختی را روشنی بخشیده است. این تمثیل‌ها کاملا از جنس زندگی روزمرۀ مردم است. از محیط واقعی، آدم‌ها، حیوانات و اشیای رایج گرفته شده است. این نوع تمثیل‌سازی مربوط می‌شود به حِدّت ذهنی و سرعت انتقال شگَرف و شگفت‌آور مولانا. مگر نمی‌بینید که مَثَل‌های رایج در کتب کلامی، فقهی، فلسفی، منطقی و صرفی و نحوی، همه به صورت توارث از سابقین به لاحقین رسیده است! چون ابتکار در تمثیل فقط از ذهن‌های چالاک بر می‌آید. که مثلا مولانا آدم خودشیفتۀ مغرور و نمک‌نشناس را به سبد تشبیه می‌کند و می‌گوید:
آن سبد خود را چو پر از آب دید
کرد استغنا و از دریا بُرید !

شما وقتی سبد را در حوضِ آب می‌اندازید بلافاصله فضای سبد از آب پر می‌شود و سبد خیال می‌کند که این همه آب، از خودِ اوست! اما کافی است که سبد را از حوض جدا کنید، آن وقت است که سبد، خالی می‌شود. آدم‌های نمک‌نشناس هم همیشه ولیْ نعمت خود را فراموش می‌کنند! این دسته از تمثیلات تا جایی که اطلاع داریم، هنوز مورد بررسی قرار نگرفته و کاری است تازه و نو. ما نزدیک به سیصد تمثیل از این دست را در یک جلد فراهم آورده‌ایم و قرار است از طرف انتشارات علمی منتشر شود.
 
ارزیابی شما از وضعیت مولاناپژوهی و مثنوی‌پژوهی چیست؟

در عرصه مثنوی‌پژوهی و مولاناپژوهی تکرار مکرّرات و نردبان‌تراشی وجه غالب است! ما در سال‌های دور آمدیم شرح جامع مثنوی معنوی را نوشتیم تا فهم مثنوی برای همگان آسان شود و اما این کتاب را فقط به عنوان یک پلّه از نردبان به شمار آوردیم و نه بیشتر! و امید داشتیم که دیگران که از ما لایق‌تر و آماده‌ترند بیایند و هر کدام به سهم خود پلّه‌ای روی پلّه قبلی بگذارند و این نردبان را تا آسمان بالا ببرند، ولی متأسفانه چنین نشد! و الآن غالبا عرصه مثنوی‌پژوهی گرفتار حلقه بسته تکرار مکرّرات و پخته‌خواری است و کارِ نو و درخوری دیده نمی‌شود الّا ما شذَّو نَدَر!

وقتی «شرح جامع مثنوی معنوی» بنده درآمد جناب دکتر مجتبی بشردوست، استاد فاضل دانشگاه، گفت: با این شرح، پرونده شرح بیت به بیت خاتمه یافت، حالا باید از افق‌های دیگر در مثنوی پژوهش کرد (نقل به مضمون از کتاب ماه ادبیات آن سال‌ها)؛ زیرا شرح جامع مثنوی معنوى با بررسی در شروح دشوار و مبهمِ کُهن، فهم داده‌های دشوار و عالمانه و ثقیلِ قدما را آسان کرد و در اختیار عموم قرار داد.

از آن روز تا کنون از متخصص و غیرمتخصص، همه از آن بهره‌مند شده و می‌شوند. این شرح همانطور که عرض کردم فقط یک پلّه از نردبان بود و نه بیشتر! اما به مصداقِ معمّا چو حل گشت آسان شود، بعضی‌ها با خواندن این شرح، تازه افتادند به جاده شرح‌نویسی و تکرار مکرّرات و نردبان تراشی! از آن به بعد تألیف شرح بیت به بیت مثنوی یکی پس از دیگری با عناوین مختلف راه افتاد؛ در حالی که نیازی به این کار نبود. ولی باید گفت که کار شرح‌نویسی و گزارش بیت به بیت مثنوی به صورت نثر در حال حاضر به حدّ افراط و ابتذال رسیده و تبدیل شده است به نوعی «بساز و بفروش»، و تفنن و آزمایش طبع! و جالب‌تر هم شنیدن بعضی از این دعاوی است. یکی می‌گوید ۱۰ سال است و دیگری می‌گوید ۲۰ سال است و آن دیگری می‌گوید ۳۰ سال است که در آثار مولانا غوطه‌ورم! که البته این سخنان فقط به درد گرم کردن مجلس می‌خورد!
 
اخیرا کتاب‌هایی پیرامون مولانا و مثنوی منتشر شده، مانند کتاب  «ملت عشق» انتشارات ققنوس و کتاب «نردبان آسمان» نشر نو . نظرتان را درباره این دو کتاب بگویید.

ملت عشق جزو کتاب‌های ذوقی و عاطفی و احساسی است ولی در شمار کتاب‌های تحقیقی نیست و نمی‌شود به آن استناد کرد.

اما نردبان آسمان کتابی است از آقای محمد شریفی، که گزارشی است منثور از مثنوی، با ویراستاری آقای محمدرضا جعفری. تکیه عمده این آقایان، «شرح جامع مثنوی معنوی» بنده بوده است. و ايشان در مقدمه خود مرقوم فرموده‌اند که در پدید آوردن کتابشان مدیون شرح جامع مثنوی کریم زمانی‌اند. خب همین جا باید گفت ای برادر عزیز! استفاده کلان و غیرمتعارف که موجب مدیونی می‌شود نیازمند هماهنگی و اطلاع نویسنده و ناشر است، آن هم جهت رعایت مسائل اخلاقی و حقوق فرهنگی، ولی این قواعد بدیهی رعایت نشده است. اگر قصد بر این است که چکیده‌ای از هفت جلد شرح مثنوی بنده فراهم شود بدیهی است که حق تلخیص و چکیده‌نویسی متعلق به نویسنده و ناشر است، نه هر کس که از گرد راه می‌رسد. ایشان حتی اگر به شناسنامه شرح بنده نگاهی می‌انداختند به این حقوق واقف می شدند، زیرا در آنجا صریحا اینگونه کارها منع و غیرقانونی اعلام شده و در صورت لزوم آن را مشروط به اجازه کتبی از نویسنده و ناشر نموده است. بدیهی است که مهم کشف معنی است که در «شرح جامع مثنوی معنوی» آشکارا آمده است. ما منطق، مفهوم، تفسیر و بعضا تأويل متن مثنوی را با تکیه بر کثیری از شروح معتبر و کثیری از منابع تکمیلی دیگر، به زبان ساده آورده‌ایم و نیز لغات و انواع تعبیرات و اصطلاحات فقهی، فلسفی ، کلامی، عرفانی و توضیح آیات و احادیث، همه و همه را مشروحا بازگو کرده‌ایم، برای این آقایان دیگر چه می‌ماند؟! جز اینکه بکوشند تا حد امکان واژگان را تغییر دهند که این کار هم کار دشواری نیست و از یک دانشجوی باسواد و کتاب خوانده نیز برمی‌آید.

با این حال ایشان در مقدمه کتاب خود فرموده‌اند: «کوشیده‌ام معنی و مفهوم نهفته در هر بیت را دریابم و آنگاه آن را به زبانی روشن بیان کنم». برادر عزیز کدام معنیِ نهفته ؟! معانی در شرح جامع مثنوی در برابرتان آماده و حیّ و حاضر بوده است! که به قول اهل فن، این کار، مصداقِ تحصیلِ حاصل است!

همان‌طور که عرض کردم شرح جامع بنده فقط یک پلّه از پلّکان های نردبان مثنوی‌پژوهی است و نه بیشتر ، حالا اگر ما هزاران نردبانِ یک پلّه‌ای بتراشیم و آنها را کنار هم ردیف کنیم، حتی به بالای بام یک آلاچیق و آلونک هم نخواهیم رسید، تا چه رسد به آسمان ! اگر استعداد و شوق کار هست بهتر و بلکه ضروری است که دست از کارهای تکراری و پخته‌خواری برداشته شود و کارهایی صورت گیرد که خلأی را پر کند و باری از دوش فرهنگ و ادب برداشته شود.

عرایض اصلی را گفتم و اما در حاشیه و فرع بحث عرض می‌کنم که تورّقاً در کتاب «نردبان آسمان» به مواردی  برخورد کردم که تعجب مرا برانگیخت. مثلا همان کلمه‌ای که در شرح جامع مثنوی، غلطِ چاپی است، همان غلط را در کتاب ایشان هم دیدم آن هم نه یک بار، بلکه هم در دفتر اول و هم در دفتر دوم در دو حدیث متفاوت، و آن کلمه «جُحر» است به معنی لانه درندگان و حشرات و گزندگان، که اشتباهی در شرح ما «حُجر» آمده یعنی هر دو غلط چاپی کتاب ما عیناً در کتاب ایشان هم در همان جاها در هر دو دفتر آمده است!

و تعجب دیگر آنکه در همه متون مثنوی و شروح متأخرین، ابیات با شماره آمده است تا کارِ یافتن ابیات آسان شود اما در کتاب ایشان هیچ ردپایی از شماره ابیات وجود ندارد و لذا اگر کسی بخواهد متن این کتاب را با متن مثنوی و نیز هر یک از شروح مثنوی مقایسه کند به چنان دشواری و سرگشتگی دچار می‌شود که از خیر آن می گذرد و عطایش را به لقایش می‌بخشد. نیز جناب ایشان در پاورقی‌ها توضیحاتی از باب مزید فایده آورده‌اند که ای کاش مآخذ این توضیحات را هم ذکر می کردند ، مثلا توضیح «تنقیح مناط» در دفتر ششم، از «شرح جامع مثنوی» برداشته شده بی آنکه بگویند این توضیح از شرح جامع مثنوی است. عدم ذکر مأخذ بدین معنی است که این مطلب را خودم کشف کرده‌ام! در حالی که زحمات دیگران را به حساب خود واریز کردن کار پسندیده ای نیست. همینطور موضوع «غرانیق» در دفتر ششم، موضوع «دَقّ الحصیر» در دفتر دوم ، موضوع «کافِ کوفی» در دفتر ششم، موضوع «توبهء نصوح» و احادیث آن در دفتر پنجم، موضوع فقهی و عرفانیِ «الاُذُنان» در دفتر ششم و مواردی دیگر که فرصتی دیگر می‌طلبد.

جناب شریفی در مقدمه نردبان آسمان مرقوم فرموده‌اند عبارات داخل پرانتز که با کلمه «بخوان» شروع می‌شود به نوعی تعبیر یا تفسیر گفته مولاناست با توجه به مضمون کلی و قبل و بعد کلام. اگر هرکس این «بخوان بخوان»های ایشان را با شرح جامع مثنوی مقایسه کند، واقعیت امر را درخواهد یافت.
 
در پایان، یک سوال ذهنم را مشغول کرده که دوست دارم نظر شما را نیز بدانم، عده‌ای معتقدند لقب رومی برازنده مولانا نیست، نظر شما درباره اطلاق لقب «رومی» بر مولانا چیست؟

هیچ ایرادی ندارد. چون این لقب را قبل از غربی‌ها و اروپایی‌ها، محققان و عالِمان مسلمان درباره مولانا به کار می‌بردند و پس از آن بود که در میان غربی‌ها این لقب، رایج شد. جغرافی‌دانان و مورّخان و کلّاً علمای ما، منطقه آناتولی را که شامل ترکیه و اطراف می‌شود به نام سرزمین «روم» می‌شناختند، از این رو طبیعی بود که به مولانا «رومی» بگویند، چون مولانا از آغاز نوجوانی در آنجا مقیم بود. در قدیم هر کس چند سال در دیاری اقامت می‌کرد، او را به همان شهر و دیار منسوب می‌داشتند، بنابراین بنده هیچ مشکلی و ایرادی در اطلاق لقب «رومی» به مولانا نمی‌بینم.

 

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید

مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب
تهران، خیابان انقلاب اسلامی، بین خیابان ابوریحان و خیابان دانشگاه، شمارۀ 1182 (ساختمان فروردین)، طبقۀ دوم، واحد 8 ، روابط عمومی مؤسسه پژوهی میراث مکتوب؛ صندوق پستی: 569-13185
02166490612