ميراث مكتوب- دكتر آذرتاش آذرنوش در شصت و پنجمين نشست مركز پژوهشي ميراث مكتوب، گفت: ما كوچكترين تحقيق در زمينه علم ترجمه در اين حوزه نكرديم. ما هيچ كاري درباره ترجمه هاي قرآن نكرديم.
وي در نشستي با عنوان « چهرهگشايي و نقد و بررسي كتاب قرآن فارسي كهن » كه روز چهارشنبه 8 خرداد 87 در اين مركز برگزار شد، افزود: برخلاف نظر دوست عزيزم جناب آقاي دكتر امامي، اين كوتاه نوشتن ها يك كار كاملاً اروپايي مدرن است، به آقاي عمادي تبريك مي گويم و تاكيد مي كنم كه نه تنها دست از اين كار برندارند، بلكه بر اين فشردگي بيافزايد. اين بيماري نوشته هاي ما در ايران و اين بيماري اش همين اسراف و زياده گويي و روده درازي است كه در ميان ما ايراني ها و عرب ها بي نهايت كثرت دارد. حالا يك جواني را كه مي بينيم اين جور كار كرده، به هيچ وجه حق نداريم جلويش را بگيريم، بلكه بايد تشويقش كنيم.
دكتر آذرنوش ادامه داد: همه مسلمان ها مخاطب قرآن مي شوند، يعني يك نوع ترجمه انجام شده، اين مترجم هم اين كار را مي كند. بنابراين قضيه ترجمه كه در زبان ما و ميان ما ايراني ها، بسيار محجور مانده، روشن مي كند كه چقدر ما در اين زمينه كار نكرده ايم. حدود 10 سال پيش بود كه من شروع كردم به نوشتن يك تاريخ ترجمه، يك قراردادهايي هم بسته بودم با اين ور و آن وركه تاريخ ترجمه را از عربي به فارسي بنويسم، اولين گامي كه برداشتم اين بود كه ترجمه قرآن را رسيدگي كردم تا ببينم اين چيست. اين وادي، آنقدر كلان، گسترده و خوف انگيز است كه من به جلد اول اكتفا كردم و از جلدهاي ديگر چشم پوشيدم. فقط يك كتاب كوچك نوشتم به نام ترجمه هاي قرآني، اما مي دانم آنچه كه من نوشتم دريايي پايان ناپذير است. ما كوچكترين تحقيق در زمينه علم ترجمه در اين حوزه نكرديم. ما هيچ كاري درباره ترجمه هاي قرآن نكرديم. بحث اين است كه چگونه يك مترجم ايراني در مقابل كلام الهي دچار لغزش مي-شود. چگونه خودش را مي بازد و ناچار مي شود كه زباني اختيار كند، به جز زبان مادري خودش. زباني اختيار كند كه هيچ شباهتي به زبان مادري خودش ندارد، ساختاري برمي گزيند كه ساختار صد در صد عربي است. مترجم ما در حد يك معادل ياب متوقف مي شود، مي آيد تك تك واژه هاي ايراني را زير كلمه قرآني مي نويسد، نيمي از پيام را انجام مي دهد، نيمي از كار را انجام مي دهد و براي رساندن پيام، بقيه اش را به عهده شنونده باقي مي گذارد.
وي تاكيد كرد: ما داريم درباره كتابي حرف مي زنيم كه زبان دين ما، جامعه و اعتقادات و باورهاي ماست و حتي زبان افسانه هاي ما توي آن است. ترجمه تفسير طبري، زبان انسان هاي زنده است، زبان مردمي كه در كوچه و بازار زندگي مي كردند، زبان مردمي است كه نماز مي خواندند، مسلمان شده بودند، درست برخلاف زبان فردوسي كه زبان فاخر ديگري است. من نمي خواهم فردوسي را كوچك كنم، فردوسي بزرگتر از آن است كه زور من و كسان ديگر به او برسد، حالا يك عظمتي است كه براي ايران يك افتخاري است، اما تفسير طبري را مي گويند ترجمه است و ما ثابت مي كنيم كه ترجمه نيست. اگر بسياري از واژگان فردوسي را نتوانيم امروز به كار ببريم، اما واژگان كتاب طبري را مي توانيم به كار ببريم، بسيار زيباست، بسيار شيوا و پاسخگوي نيازهاي امروزي ماست، ولي اين كتاب مستطاب به وضعي ترجمه و چاپ شده كه بسيار غم انگيز است. مقدار زيادي از كتاب هايي كه برخي از بزرگان ما مخصوصاً مرحوم رجائي اينها را كتاب هاي مستقلي از ترجمه هاي مستقلي از قرآن كريم مي پنداشتند، اينها چيزي جز تحرير تحريف شده يا گويش پذيرفته همان طبري نيستند. اينها را با كلمه نمي شود ثابت كرد.
دكتر آذرنوش همچنين گفت: شايد بزرگترين خدمت در آن واحد به قرآن و زبان فارسي اين است كه كتاب تفسير طبري يك چاپ عالمانه بشود. نسخهها جمع آوري شود در يك نقطه، در يك جا و عدهاي به كار اين ترجمهها بپردازند. نسخهها را بازيابي كنند، نسخههاي خطي را و بعد قديم و جديد كنند، كلمههاي كهن را بر حسب زمان بازيابي كنند و سرانجام به شما قول ميدهم اگر صددرصد نشود، نود درصد ما به متن اصلي ترجمه طبري نزديك خواهيم شد و شايد بتوانيم يك روزي ادعا كنيم كه بله، اين سند فارسي است و اين كتاب، افتخار ماست. قول ميدهم اين گامي است ملي، خدايي و باعث سرافرازي زبان فارسي ميشود و حتي خدمت است به قرآن.