ميراث مكتوب- حجهالاسلام رسول جعفريان در نشستي با عنوان«نقد و بررسي كتاب ترجمة اناجيل اربعه»، گفت: من به خاطر كارهاي صفوي اين را منتشر كردم، والا نه تخصصي در كتاب مقدس داشتم و نه حتي اين متن را با اناجيل موجود، كامل تطبيق دادم، ولي هر مقداري كه اشكال داشتم، اينها را مقايسه مي كردم.
مصحح اثر در سي و هفتمين نشست مركز پژوهشي ميراث مكتوب، كه روز دوشنبه 2 آذر 84 در اين مركز برگزار شد، افزود: انجيلي كه من چاپ كردم، از يكي از چهره هاي شاخص خاندان خاتون آبادي است كه سابقه شان را از قرن 8و 9 داريم و منسوب هستند به يك روستاي بسيار كوچكي در شرق اصفهان و در حاشيه خود شهر. اين انجيل مربوط مي شود به سادات خاتون آبادي. سادات خاتون آباد خودشان را منتسب به آنجا مي دانند. اينها در دوره صفوي به آرامي وارد عرصه علم و دانش شدند و تقريبا از نيمه هاي حكومت صفوي به اين طرف چهره هايي را از اينها مي شناسيم. پدر مترجم ما، مير اسماعيل خاتون آبادي از علماي بسيار شاخص است در دوره شاه سليمان. شايد يك اثر زبده كه كمابيش دوستان صفوي شناس مي شناسند، كتاب وقايع السنين است كه از افراد وابسته به همين خاندان بوده كه از قضا، بهترين اطلاعات راجع به مترجم ما در همين كتاب است كه جناب آقاي بهبودي تصحيح كردند و اميدوارم كه انشاالله يك چاپ خوب و منقحي از آن بشود. حجهالاسلام جعفريان، ادامه داد: براساس نسخه اي كه در مجلس است و از لحاظ اعتباري كه اين كتاب در تاريخ صفويه دارد، نسخه بسيار خوب و ممتازي است. در آنجا يكي از عموزاده هاي مير محمد باقر از مترجم ما ياد مي كند كه تولدش 1070 است و در دوره شاه سلطان حسين، اعتبارش رو به افزايش بوده است. حوالي سال هاي 1116-1117 پيشنهاد شيخ الاسلامي به او مي شود و با اينكه نسبتاً جوان است، نمي پذيرد، ولي سال1121 كه مدرسه چهار باغ تأسيس مي شود، پيشنهاد مدرسي مدرسه به او مي شود و بلا فاصله مقامش به عنوان ملا باشي كه يك مرتبه بالاتر از شيخ الاسلامي بود و اولين بار شاه سلطان حسين اين منسب را تأسيس كرد، ارتقا پيدا مي كند. سال هاي متمادي با شاه سلطان حسين هست تا 1127 كه كم، كم اوضاع سياسي ايران به هم مي ريزد، اختلاف گروه ها و جناح ها در اصفهان بالا مي گيرد و توي اختلاف محلي، سر بالا رفتن قيمت نان، خانه سيد مورد تهاجم قرارمي گيرد و در حالي كه ذات الريه دارد، محمد باقر در مظلوميت مي ميرد و الان قبرش هم در تكيه خاتون آبادي ها همراه با چهره هاي برجسته ديگر است.
وي همچنين گفت: تفسير مجمع البيان را تقريباً ملخص گونه آماده كرد كه متأسفانه نسخه اش را نداريم، اما كار مهمش در حقيقت، همين كار ترجمه انجيل است. من به خاطر كارهاي صفوي اين را منتشر كردم، والا نه تخصصي در كتاب مقدس داشتم و نه حتي اين متن را با اناجيل موجود، كامل تطبيق دادم، ولي هر مقداري كه اشكال داشتم يا مطالب برام قابل فهم نبود و احتمال مي دادم كه مشكلي هست، اينها را مقايسه مي كردم. چند مرحله انجيل ترجمه شده و من به قبل از صفويه نمي پردازم، چون در واقع يك انقطاعي هست، بين دوره صفويه و قبل از صفويه به لحاظ فرهنگي و از آثار آن دوره، كمتر در دوره صفويه استفاده مي شد و در زمينه برخورد با كتاب مقدس هم، يك كار كاملا نويي است. داستان از زمان شاه طهماسب شروع مي شود، زمان شاه عباس به اوج خودش مي رسد و نسخه ترجمه هاي مختلفي كه در هند هست، به ايران آورده مي شود. اين اواخر نيز يعني زمان شاه سليمان، نسخه هاي چاپي انجيل در حلب عرضه مي شود كه به ايران مي رسد و اصطلاح چاپي را اگر اشتباه نكنم، در همين ترجمه با تعبير قالب زدن داريم. اين اولين ترجمه است كه به صورت كامل در دوره صفويه انجام شده است. يك بار ديگر هم انجيل ترجمه شده و آن ترجمه اي است كه به دستور عباس ميرزا صورت گرفته و آن هم دقيقاً به خاطر همين رفت و آمدهاست. عباس ميرزا دستور داده كه شخصي به نام محمد باقر بن عبدالكريم سلماسي، انجيل را يك ترجمه كامل كرده و اين ترجمه كامل خوشبختانه يك نسخه اش مانده و ممكن است نسخه هاي بيشتري هم داشته باشد. 2 بخش از انجيل يوحنا را عيناً به زبان لاتيني و با حروف فارسي آورده و زيرش ترجمه كرده با حروف قرمز. يك نسخه بسيار، بسيار كاملي است و قاعدتاً مستحق اين است كه يك دقتي بشود و ان شا الله اين نسخه هم چاپ شود، چون يك ترجمه كاملاً جديدي است.
وي افزود: راجع به سلماسي، قاعدتاً بايستي بيشتر بحث شود. طلبه نجف بود، شاگرد مرحوم كاشف الغطا شيخ علي، پسر شيخ جعفر و يك شرحي بر «لُمئِه» دارد به نام«الدرة الغروريهَ في شرح لمئه النُشقيه» و باز اين پسر هم، يك محمد باقر از خودش به جا گذاشته و خيلي جالب است كه اسم هاي پدر و پسر دائماً در اين سلسله تكرار شده است. آن زماني كه من نقد تورات را چاپ مي كردم، به هيچ وجه نمي دانستم كه عليقلي ذبيح الاسلام كيست و فقط يك اشاره اي بود كه پرتغالي است، آن را هم كه خودش نوشته بود و قبل از اينكه من چاپ كنم خوشبختانه مقاله آقاي ريشار رسيد و معلوم شد كه اين آقا، يك رئيس دير برجسته است و پدر آنتونيو دو ريزو و آمده است به اصفهان و در آن جا تحت تأثير محيط اصفهان و فضاي فكري كه نسبتاً نيرومند بوده، قرار گرفته و خودش تورات را نقد كرده است.