میراث مکتوب- واجوی کرمانی از جمله شاعرانی است که با بهکارگیری ذوق سرشار و طبع بلند خود توانسته است آثار ارزشمندی از خود به جا بگذارد و آنچه از بهکارگیری الفاظ و ترکیبات و معانی تازه و ابتکاری وی از مجموعه اشعارش به دست میآید، نشان میدهد که در فن سخنوری، استادی کامل بوده و قدرتش در بیان معانی عرفانی و موعظه و حکمت، معجزه آسا بوده است.
فرارسیدن 17 دی، سالروز بزرگداشت خواجوی کرمانی بهانهای شد تا دقایقی در گفتوگو با امیر اسماعیل آذر، شاعر، مجری، استاد ادبیات فارسی و صاحب کتاب پژوهشی چهار جلدی «قرآن در شعر پارسی» به بررسی میزان تاثیرپذیری خواجو از کلام وحی و عرفان اسلامی بپردازیم.
اسماعیل آذر با تاکید بر اینکه خواجوی کرمانی، شاعر نامآور و عارف گرانمایه سده هشتم، رویکردی جدی و متفاوت به استفاده از آیات قرآن و احادیث داشته عنوان کرد: تسلط بالا و استفاده ماهرانه خواجو از آیات قرآنی جلوهای خاص به آثارش بخشیده است. چیرگی بالای وی بر دانش قرآنی و آشنایی زیاد با کلام الله باعث شد که به قافیه سازیهای زیبا از آیات وحی بپردازد.
این پژوهشگر ادبی افزود: از جمله قافیه سازیهای زیبای خواجو با آیات قرآن میتوان به ابیاتی از جمله ای منزه ذات تو «اما یقول الظالمون»/ گفت علمت جمله را «ما لم تکونوا تعلمون»، چون منزه باشد از هر عیب ذات پاک تو/ جای استغفارشان باشد «و هم یستغفرون»، امر امر تست ی ارب با پیمبر در نبی/ گفتهای «ان ابرموا امرا فانا مبرمون»،گوش حس باطنم کر باد اگر نشنودهام/ با ندایت «ارجعی کل الینا یرجعون»، در ازلمان گفتهای «لا تقنطوا من رحمتی»/ دیگران را گفتهای «منهم اذا هم یقنطون» و بیت تو در سخن، ید بیضا نمودهای خواجو/ چگونه نسبت شعرت کنم به «سحر مبین» اشاره کرد.
وی تصریح کرد: این ابیات نمونه و موارد بسیار دیگر نشان میدهد که پیچیدگی ذهن شاعر در آیات قرآن مثال زدنی است و خواجو در اقیانوس حکمت و بیان قرآن غرق شده است.
نویسنده کتاب «قرآن در شعر پارسی» با تاکید بر اینکه هیچ شاعر ایرانی به اندازه حافظ با مفاهیم قرآنی مانوس نبوده توضیح داد: کلام حافظ در اشاره و استفاده از آیات قرآنی هنریتر است و به کنکاش و توجه بیشتری نیاز دارد به عنوان نمونه بیت «گرت هواست که معشوق نگسلد پیوند/ نگاهدار سر رشته تا نگهدارد» از حافظ، اشاره ظریفی به آیه «أَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکمْ» دارد که در خواجو استفاده از آیات قرآن آشکارتر است.
وی با اشاره به اینکه خواجو همعصر حافظ بوده و با وی حدود نیم قرن فاصله زمانی داشته است، گفت: خواجوی کرمانی تحتتاثیر نظامی گنجوی، و حافظ و شاعران پس از وی بسیار تحتتاثیر خواجو بودهاند. با این حال خواجو را آن گونه که شایسته دانش و فضل وی است نشناختهایم. وی طبیب، ریاضیدان و آشنا با علم هیات بوده و لقبهای زیادی از جمله نخلبند شاعران، ملک الفضل و خلاق المعانی را به وی نسبت دادهاند. وی داستانسرایی خلاق بوده و آثار باارزشش علاوه بر دیوان اشعار شامل مثنویهای همای و همایونف گل و نوروزف گوهرنامهف کمالنامه و روضه الانوار است. وی در نقل داستانهای منظوم با تخیل قوی به زیبایی به بسط حکایات پرداخته و ابیاتش مملو از شیرینکاریهای ادبی است.
اسماعیل آذر افزود: خواجو استاد غزل بوده و در تمام آنها شگفتی آفریده است و از جمله میگوید «تو مپندار که از خودخبرم هست که نیست/ یا دلم بستهٔ بند کمرت نیست که هست/ آنچنان در دل تنگم زدهای خیمه انس/ که کسی را نبود جز تو درو جای نشست/ همه را کار شرابست و مرا کار خراب/ همه را باده به دستست و مرا باد به دست/ چو بدیدم که سر زلف کژت بشکستند/راستی را دل من نیز بغایت بشکست/ کار یاقوت تو تا باده فروشی باشد/ نتوان گفت به خواجو که مشو باده پرست»
شعر زیبای خواجو در نعت پیامبر اسلام (ص)
این پژوهشگر ادبی همچنین گفت: خواجوی کرمانی قطعه شعری در مدح پیامبر اسلام (ص) دارد که میتوان از نظر قدرت کلام و موسیقی، آن را همپای مدحهای بیبدیل و مشهور نظامی و کمال الدین اسماعیل دانست.
«ای صبح صادقان رخ زیبای مصطفی
وی سرو راستان قد رعنای مصطفی
آئینه سکندر و آب حیات خضر
نور جبین و لعل شکر خای مصطفی
معراج انبیا و شب قدر اصفیا
گیسوی روزپوش قمرسای مصطفی
ادریس کو معلم علم الهی است
لب بسته پیش منطق گویای مصطفی
عیسی که دیر دایر علوی مقام اوست
خاشاک روب حضرت اعلای مصطفی
بر ذروه دنا فتدلی کشیده سر
ایوان بارگاه معلای مصطفی
وز جام روحپرور ما زاغ گشته مست
آهوی چشم دلکش شهلای مصطفی
خیاط کارخانهٔ لو لاک دوخته
دراعه ابیت به بالای مصطفی
شمس و قمر که لولوی دریای اخضرند
از روی مهر آمده لالای مصطفی
خالی ز رنگ بدعت و عاری ز زنگ شرک
آئینه ضمیر مصفای مصطفی
کحل الجواهر فلک و توتیای روح
دانی که چیست خاک کف پای مصطفی
قرص قمر شکسته برین خوان لاجورد
وقت صلای معجزه ایمای مصطفی
روح الامین که آیت قربت بشان اوست
قاصر ز درک پایه ادنی مصطفی
در برفکنده زهره بغلطاق نیلگون
از سوک زهر خورده زهرای مصطفی
گومه بنور خویش مشو غره زانک او
عکسی بود ز غره غرای مصطفی
بر بام هفت منظر بالا کشیدهاند
زین چار صفه رایت آلای مصطفی
خواجه گدای درگه او شو که جبرئیل
شد با کمال مرتبه مولای مصطفی»
اسماعیل آذر همچنین جای پژوهش در حوزه جمالشناسی شعر خواجو را با توجه به تسلط بالای این شاعر بر موسیقی و عناصر زیباییشناسی ادبی خالی دانست و تصریح کرد: به عنوان نمونه میتوان به این ابیات سلیس و بسیار زیبای خواجو اشاره کرد که میگوید «ز تو با تو راز گویم به زبان بیزبانی/ به تو از تو راه جویم به نشان بینشانی/ چه شوی ز دیده پنهان که چو روز مینماید/ رخ همچو آفتابت ز نقاب آسمانی/ تو چه معنی لطیفی که مجرد از دلیلی/ تو چه آیتی شریفی که منزه از بیانی/ ز تو دیده چون بدوزم که تویی چراغ دیده/ ز تو کی کنار گیرم که تو در میان جانی/ همه پرتو و تو شمعی همه عنصر و تو روحی/ همه قطره و تو بحری همه گوهر و تو کانی/ چو تو صورتی ندیدم همه مو به مو لطایف/ چو تو سورتی نخواندم همه سر به سر معانی/ به جنایتم چه بینی به عنایتم نظر کن/ که نگه کنند شاهان سوی بندگان جانی/ به جز آه و اشک میگون نکشد دل ضعیفم/ به سماع ارغنونی و شراب ارغوانی/ دل دردمند خواجو به خدنگ غمزه خستن/ نه طریق دوستان است و نه شرط مهربانی»
نجمه شمس
منبع: ایبنا