میراث مکتوب- از آثار فارابی آنچه به دست است و چاپ شده، یکی کتاب «العباره» است که کتاب «باری ارمیناس» ارسطوست که به سال ۱۹۶۰م در بیروت به چاپ رسیده است. دیگر کتاب «الفلسفتین افلاطون و ارسطو»ست که جزء اوّل به نام «تحصیلالسعاده» به سال ۱۳۴۵ق در حیدرآباد دکن و جزء دوم آن به نام «فلسفه افلاطون» به سال ۱۹۴۳۲ در لندن و جزء سوم آن «فلسفه ارسطوطالیس» در سال ۱۹۶۱ در بیروت به چاپ رسیده است. کتاب معروف او به نام «آراء اهل المدینه الفاضله» به سال ۱۸۹۵ در لیدن و نیز در سال ۱۹۵۹ در بیروت مجدداً چاپ شده است. این کتاب ترجمه آلمانی و فرانسوی و اسپانیایی دارد. دیگر کتاب «فصول المدنی» است که در سال ۱۹۶۱ در کمبریج با یک مقدمه انگلیسی چاپ گردیده است. کتاب «السیاسه المدینه» او به سال ۱۳۴۶ق در حیدرآباد دکن چاپ شده و ترجمه آلمانی هم دارد.
کتاب دیگر فارابی «احصاء العلوم» است که در قاهره به چاپ رسیده است. از کتب معروف او «التوطئه فی المنطق» و کتاب «تعلیق ایساغوجی علی فرفوریوس» و نیز کتاب «شرح مقولات ارسطو»ست که به چاپ رسیدهاند. او در مابعدالطبیعه کتابی به نام «فی الواحد و الوحده» دارد و در فهرستهای کتب خطی به نام او مندرج است که هنوز به چاپ نرسیده و در حکمت طبیعی نیز کتبی باید داشته باشد و به چاپ نرسیده که بعید نمینماید که در کتابخانههای حاوی نسخ خطی، کتابهایی از او وجود داشته باشد که به چاپ نرسیدهاند.
این فیلسوف مسلمان به عکس فیلسوفان دیگر اسلامی، علاقه بسیار به مباحث سیاست مُدُن زیرمجموعه حکمت عملی داشت و در این زمینه چنانکه به وقت معرفی آثارش دیدیم، کتبی چند از او به دست است و از همه آنها معروفتر، کتاب آراء اهل المدینه الفاضله است و باید به این نکته توجه داشت که مدینه فاضله او، مدینهای است اسلامی با ایدئولوژی اسلامی که به قدرت حکم میراند و در این مدینه، قانون از منبع الهی سرچشمه میگیرد: «مردم را در تدوین قانون دستی نیست و هر تحولی در قانون باید با اراده الهی باشد.»
او این اجتماعات انسانی را به اجتماعات «کامل» و اجتماعات «ناکامل» تقسیم میکند و در این تقسیم، مسأله کامل و ناکامل را از لحاظ کمیّت صرف بررسی میکند و به هیچ وجه مسأله کیفیت مورد نظرش نیست. اجتماع کامل او چون برای مبنای کمّ است، به سه قسم تقسیم میشود: «اجتماع بزرگ»، «اجتماع میانه» و «اجتماع کوچک».
در بین حکیمان اسلامی کمتر متفلسفی مثل فارابی به مطالب سیاسی و اجتماعی پرداخته است و گویی در بیتالحکمه مأمونی توجهی به کتبی نبوده که صحبت از آزادی شهرهای یونانی و حکومت پریکلسی میکرده است. خواجه نصیرالدین طوسی در اخلاق ناصری که سخنی از «تدبیر منزل» و «سیاست مُدُن» میکند که زیرمجموعههای فلسفه عملیاند، سخنی دلچسب از بحثهای علت و معلولی سیاست در شهرها ندارد و در حکمت عملی هم کتاب «دره التاج» علامه قطبالدین شیرازی در موضوع سیاست مُدُن با آن دقتی که فارابی به آن پرداخته، توجه نشده است. شاید این عدم توجه به واسطه استبداد شرقی بوده که حاکم در شهرها گسترانیده بود. مسأله سیاست مُدُن که این روزها مورد گفتگو و بحث است، آن هم به صورت مالایطاق، پس از رنسانس و پیدایی صنعت مدرن، تولید و مصرف انبوه، بشر را با علم اقتصادی مواجه کرده و امروز پیوند ناگسستنی با علم سیاست پیدا کرده است که اقوال ابونصر فارابی در مدینه فاضله او در برابر آن، چون بال پشه است در برابر بال عقاب و شاهین!
در رساله آراء مدینه فاضله، ابونصر بر این رفته که دین و عقل هر دو آبشخور چشمه حقیقتاند، منتهی عقل با پیالههای قیاسی و استقرائی آب به تشنگان حقیقت میرساند و دین بیشتر با تشنهطلبان بر کنار این پیالههای منطقی یا تمثیل و رمز حقیقت را در اختیار این عطشان حقیقت قرار میدهند او نه مثل یعقوب کندی است که میگوید: «فلسفه باید خادم دین باشد» و نه بر راهی است که زکریای رازی است و «در قدمای خمسه خیمه زده و مردمان را فارغ از شرعیت به این خیمه دعوت میکند.» بونصر که به دین و عقل تکیه دارد، بر آن است که فرشتگان دینی همان عقول فلسفیاند و «عقل فعّال»، عقل همان جبرئیل شرعی حامل وحی الهی است.
عبدالله انوار
منبع: روزنامه اطلاعات