کد خبر:25055
پ
فارابی ۳

فارابی؛ فیلسوفی که دین را موضوع مطالعه قرار داد

میراث مکتوب- هر دوره‌ای از تاریخ ایران شاهد حضور برخی مورخان، پادشاهان، نویسندگان شاعران فیلسوف و منجمانی بوده است که هر کدام با توجه به دوره‌ای که در آن زندگی می‌کردند، روزگار یا بر وفق مرادشان بوده است یا ساز مخالف کوک نمی‌کردند و به زندگی خود ادامه می‌دادند. در این میان و در دوران […]

میراث مکتوب- هر دوره‌ای از تاریخ ایران شاهد حضور برخی مورخان، پادشاهان، نویسندگان شاعران فیلسوف و منجمانی بوده است که هر کدام با توجه به دوره‌ای که در آن زندگی می‌کردند، روزگار یا بر وفق مرادشان بوده است یا ساز مخالف کوک نمی‌کردند و به زندگی خود ادامه می‌دادند.

در این میان و در دوران پیش از معاصر، دانشمندان و فیلسوفان بزرگ و مشهوری در ایران زندگی می‌کردند. در تاریخ حکمت و فلسفه ایرانی نام جابربن حیان، خواجه عبدالله انصاری، محمدبن زکریای رازی، شیخ بهایی، ابوالفضل بیهقی، ابوریحان بیرونی، منصور حلاج، ناصر خسرو، خواجه نصیرالدین طوسی و… خودنمایی می‌کند.

با این حال، «ابونصر محمد بن محمد فارابی» اولین فیلسوف ایرانی است که در سال ۲۵۹ قمری به دنیا آمد. او از بزرگترین فلاسفه و دانشمندان ایرانی عصر طلایی اسلام است که در ولایت فاریاب افغانستان متولد شد. فارابی بیشتر عمر خود را در بغداد دارالخلافه حکومت عباسیان گذراند.

امروز دوشنبه ۳۰ آبان ماه، به مناسبت روز حکمت و فلسفه و بزرگداشت ابونصر فارابی در این گزارش نگاهی خواهیم داشت بر زندگی این فیلسوف بزرگ.

نخستین فیلسوف ایرانی

فارابی در علم، فلسفه، منطق، جامعه‌شناسی، پزشکی، ریاضیات و موسیقی تخصص داشت. بیشترین آثار او در زمینه فلسفه، منطق، جامعه‌شناسی و همچنین دانشنامه‌نویسی بود. او نخستین فیلسوفی است که در دوره اسلام زندگی کرده و روی همین اصل او را «استاد الفلاسفه» می‌نامند.

فارابی یا معلم ثانی؟

«فارابی» به مکتب نوافلاطونی تعلق داشت و سعی می‌کرد تفکرات افلاطون و ارسطو را با الهیات توحیدی هماهنگ کند. اما در ادامه فارابی شرح‌های ارزشمندی بر آثار ارسطو نوشته که به همین دلیل، او را معلم ثانی خواندند. در سنت فلسفه اسلامی، فارابی را بعد از ارسطو که ملقب به «معلم اول» بود، معلم ثانی لقب داده‌اند.

نسب فارابی به کجا می‌رسد؟

ابن ابی اصیبعه تاریخ نگار عرب، در کتاب العیون خود گفته که فارابی که پدر قرآن است، از نسب پارسی بود. از سویی ابن ندیم در الفهرست خود، نسب او را ایرانی می‌نویسد. همچنین ابن خلکان ابتدای اسم فارابی نسبت الترک را افزود در حالی که فارابی هرگز چنین نسبتی نداشته است.

نگهبانی که قضاوت می‌دانست

ابن ابی‌اصیبعه دو خبر متناقض درباره‌ی او نقل می‌کند: اول اینکه فارابی در آغاز کار نگهبان باغی در دمشق بود و دوم اینکه، در جوانی به قضاوت مشغول بود و چون به معارف دیگر آشنا شد، قضاوت را ترک کرد و با تمام میل به طرف معارف دیگر روی آورد. » در جوانی برای تحصیل منطق و فلسفه به بغداد رفت و هوش و ذکاوت او زبانزد خاص و عام بود.

ویژگی‌های اخلاقی فارابی

مورخان اسلامی معتقدند فارابی فردی زهد پیشه و عزلت‌گزین و اهل تأمل بود. اعراض او از امور دنیوی به حدی بود که با آن که سیف الدوله برایش از بیت‌المال حقوق بسیار تعیین کرده بود، به چهار درهم در روز قناعت می‌ورزید.

ایجاد مکتبی کامل درباره فلسفه

فارابی در انواع علوم بی‌همتا بود و درباره هر علمی از علوم زمان خویش کتاب نوشته است و از کتاب‌های او معلوم می‌شود که در علوم زبان، ریاضیات، کیمیا، هیئت و علوم نظامی، موسیقی، طبیعیات، الهیات و علوم مدنی، فقه و منطق دارای مهارت بسیار بوده است. همچنین ابن سینا، فارابی را استاد خود می‌دانست و ابن رشد و دیگر حکمای اسلام و عرب، برایش احترام زیادی قائل بودند.

فلسفه فارابی چگونه بود؟

فلسفه فارابی آمیزه‌ای است از حکمت ارسطویی و نوافلاطونی که رنگ اسلامی و به خصوص شیعی اثنی‌عشری به خود گرفته است. او در منطق و طبیعیات، ارسطویی است و در اخلاق و سیاست، افلاطونی و در ما بعد الطبیعه به مکتب فلوطینی گرایش دارد.

فیلسوفی که دین را موضوع مطالعه قرار داد

اصولا فارابی فردی بود که سنتی را ابداع کرد که تلاش می‌کرد بدون اینکه اصول علمی را فدا کند، تا حد امکان آن را با دین آشتی دهد.

او دین را موضوع مطالعه قرار داد و طبعا علم پیرامونی شد، برای مثال در کتاب «إحصاء العلوم» (امر علمی) علوم را به زبان، منطق، ریاضی، فیزیک، متافیزیک، و غیره تقسیم کرد. اما به جای به کاربردن اصطلاح علوم سیاسی یا فلسفه سیاسی از فقه و کلام (قوانین الهی) نام برد و به این ترتیب دین را در جهان بینی علمی جای داد.

کشف دوباره فارابی کلید سعادت در جهان معاصر خواهد بود، زیرا فارابی تاکید کرده است که «علم و شیوه زندگی از عوامل لازم برای سعادت هستند». یعنی نگاه علمی به دین در چارچوب معرفت سیاسی عرصه حیاتی لازم برای همزیستی فکر و عقیده را باز می‌کند.

آثار فارابی در پنج دسته‌بندی

آثار فارابی را می‌بایست در پنج عنوان دسته‌بندی کرد: کتب منطقی که شامل: التوطئه فی المنطق، المدخل الی المنطق، شرح کتاب معقولات ایساغوجی فرفوریوس، شرح کتاب مقولات، تعلیقات آنالوطیقای اول ارسطو (شرح القیاس و العباره)، کلام له فی الشعر و القوافی، در بخش نجوم و ریاضیات و موسیقی و طبیعیات: کتاب فی الخلا، کتاب النکت فی ما یصح و مالا یصح من احکام النجوم، کتاب الموسیقی الکبیر، در بخش مابعدالطبیعه: اغراض مابعدالطبیعه ارسطو، کتاب فی الواحد و الوحده، کتاب فی العقل، فصوص الحکم، در بخش کتاب‌های مدنی و سیاسی: آراء اهل المدینه الفاضله، فصول المدنی، التنبیه علی سبیل السعاده، تلخیص النوامیس، فی المله الفاضله، کتاب الملّه، فی تحصیل السعاده، سیاست المدنیه، مقاله فی السیاسه. همچنین کتاب الجمع بین رأیی الحکیمین افلاطون الالهی و ارسطاطالیس، جواب مسائل سئل عنها، عیون المسائل، رد بر جالینوس، رد بر یحیی نحوی، رد بر محمد زکریای رازی، رد بر ابن راوندی، احصاء العلوم، در باب فلسفه افلاطون، درباره فلسفه ارسطو، کتاب الحروف نیز همگی از جمله آثار فارابی هستند.

ترجمه آثار به انگلیسی

چندین اثر فارابی در قرون وسطی به زبان لاتین برگردانده شده‌اند و او به خوبی در غرب نیز شهرت یافت.

اعتقاد فارابی به وحدت فلسفه

فارابی به وحدت فلسفه سخت معتقد بود و برای اثبات آن براهین و ادله بسیاری ذکر کرد و رسائل متعددی نوشت که از آن جمله، می‌توان به کتاب «الجمع بین رایی الحکیمین افلاطون الالهی و ارسطو» اشاره کرد.

اگر چه فارابی در کار خود به توفیق کامل دست نیافت، اما راه را برای دیگر فلاسفه اسلامی گشود. بدین ترتیب که میان ارسطو و عقاید اسلامی یک نوع هماهنگی ایجاد کرد و فلسفه ارسطو را جزو سرچشمه‌ها و اصول فلسفه اسلامی قرار داد.

نغمه‌های دراویش مولوی منتسب به فارابی است

کارادیوو بیان می‌کند دراویش مولوی، نغمه‌ها و نواها و آهنگ‌های باستانی که با خواندن اشعار مولانا همواره زمزمه می‌کردند و همیشه در ذهن داشته‌اند و می‌خوانند، منتسب به فارابی است.

عکس فارابی بروی اسکناس‌های قزاقستان

از همان سال‌های درگذشت فارابی، اسکناسی با عکس این فیلسوف قدیمی منتشر شد که هنوز هم در جمهوری قزاقستان دیده می‌شود.

درگذشت فارابی و کشته شدن در راه عسقلان

فارابی در سال ۳۳۸ هجری قمری در سن هشتاد سالگی در دمشق درگذشت. عده‌ای بر این باورند که ابونصر هنگامی که از دمشق به عسقلان می‌رفت به دزدان برخورد. ابونصر گفت: «هر آنچه از مرکب، سلاح، لباس و مال هست بگیرید و با من کاری نداشته باشید.» آن‌ها نپذیرفتند و قصد کشتن او کردند. ابونصر به ناچار با آن‌ها جنگید و کشته شد. امرای شام از حادثه با خبر شدند. ابونصر را دفن کردند و دزدان را بر سر قبر او دار زدند.

منبع: میراث آریا

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید

مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب
تهران، خیابان انقلاب اسلامی، بین خیابان ابوریحان و خیابان دانشگاه، شمارۀ 1182 (ساختمان فروردین)، طبقۀ دوم، واحد 8 ، روابط عمومی مؤسسه پژوهی میراث مکتوب؛ صندوق پستی: 569-13185
02166490612