میراث مکتوب- ویراستِ نَخُستِ چاپی از شاهنامهیِ فِردوسی که به کوشِشِ تَنی چَند از دانِشْوَرانِ شورَویِ پیشین فَراهَم آمَد و نَزدِ تودۀ کِتابْخوانان به نامِ “شاهنامۀ چاپِ مُسکو” بازشناخته میشَوَد، دَر هَر دَفتَر یک مُشْرِف داشت و یک یا چَند مُصَحِّح. … گویا این سُنَّتِ عِلمیِ تَصحیحِ بسیاری از مُتون بوده است دَر آن بِلاد که یک یا چَند مُصَحِّح، با راهنماییهایِ یک مَتنْپِژوه که بَر کارِ ایشان إِشْراف میداشته است، نُسخههایِ خَطّیِ هَر مَتن را مُقابله میکَرده و سیاهۀ دِگَرسانیهایِ دَستنوشتها را فَراهَم میآوَرده و تَصحیحِ اِبتِدائیِ مَتن را به اَنجام میرَسانیدهاند و آنگاه آن مُشرِف این تَصحیحِ اِبتِدائی را نِهایی میکَرده است. … چُنین رَوِشی را با کَم و بیش و تَفاوتهائی دَر تَصحیحِ شاهنامه و مَثنَویهایِ حَکیم نِظامیِ گَنجهای و شُماری از دیگَر مَتنهایِ ویراستۀ چاپْکَرده دَر شورَویِ پیشین میتَوان دید. … باری، مُشْرِفِ تَصحیح و طَبعِ دو دَفتَرِ نَخُستِ “شاهنامۀ چاپِ مُسکو”، یِوْگِنی إِدواردُویٖچ بِرْتِلْس (1890 ـ 1957 م.) بود، لیک عُمرَش چَندان درازا نَیافت که چاپْشُدۀ این دو دَفتر را ببینَد. دَفتَرهایِ یکُم و دُوُمِ این ویراستِ نُهْجِلدی به تَرتیب دَر سالهایِ 1960 و1962 م. اِنتِشار یافت. … پَس از بِرْتِلْس، شیوۀ او ـ که خامیها و ناکامیهایِ چَشْمْگیری داشت ـ، موردِ بازنگَری قَرار گرفت و دَفتَرهایِ سپَسین عُمدَةً زیرِ نَظَرِ “عَبدُالحُسَیْنِ نوشین” چاپ شُد: ج 3 و ج 4: 1965 م.؛ ج 5 و ج 6: 1967 م.؛ ج 7: 1968 م.؛ ج 9: 1971 م.
مُشْرِفِ جِلدِ هَشتُمِ ویراستِ موردِ گُفتوگویْ که به سالِ 1970 م. اِنتِشار یافت، عَبْدالحُسَینِ نوشین نَبود؛ بلکه این دَفتر به گُواهیِ صَفحۀ عنوانش، «زیرِ نَظَرِ: ع. آذَر» اِنتِشار یافت.
»ع. آذَر» که بوده است؟
این، پُرسِشی است که سالها پاسُخِ روشَنی بَرایِ آن نَداشتم. بسیاری از دیگَر شاهنامهخوانان را نیز دیدهام که از کیستیِ «ع. آذَر» آگاهی نَداشتَند.
پَسانْتَر، دَر مُطالَعاتم، «ع. آذَر» را به اِحتِمالی با «سَرهَنگ عَبدالرِّضا آذَر» تَطْبیق دادم.
إِحسانِ طَبَری (1295 ـ 1368 هـ.ش.)، دَر کِتابِ کَژراهه، آنجا که از نوشین و باشِشِ وی دَر “کشوَرِ شوراها” یاد میآرَد، از «همکارِ ایرانیِ دیگرَش دَر انستیتویِ خاورشناسی» یاد میکُنَد به نامِ «عَبدالرِّضا آذَر»، و آنگاه مینویسَد:
»سَرهَنگ عَبدالرِّضا آذَر، عِلاوه بر اِطِّلاع از حِرفۀ نِظامی، شاعِرِ مَحَلّی بود و پَس از مَرگِ لاهوتی به هَمسَرِ وی کمک میکرد تا شاهنامه را به شِعرِ روسی تَرجَمه کُنَد.» ویْ، عاقبَت، «با تَرکگفتنِ هَمسَرِ روس و دخترش، راهِ تَسلیم به رژیمِ پَهلَوی را بَرگُزید» لیک «دَر عَمَل مُحیطِ ایران را مُساعِد نَدید و پَس از مُدَّتی کوتاه دَر تِهران دَرگُذَشت.» (کَژراهه: خاطِراتی از تاریخِ حِزبِ توده، إِحسانِ طَبَری، چ: 1، تِهران: مُؤَسَّسَۀ اِنتِشاراتِ أَمیرکَبیر، 1366 هـ.ش.، ص 209).
آن کارِ تَرجَمۀ شاهنامه به روسی بَر دَستِ هَمسَرِ لاهوتی، گویا إِدامۀ کاری است که دَر زَمانِ حَیاتِ لاهوتی آغاز شُده بود و لاهوتی و هَمسَرش به هَمکاری و هَنبازیِ یکدیگَر آن را پیش میبُردهاند. … دَر بَعضِ مَکتوباتِ خودِ إِحسانِ طَبَری، از این کارِ مُشتَرَک سُخَن رَفته است (نگَر: از دیدارِ خویشتَن ـ یادنامۀ زندگی ـ، إِحسانِ طَبَری، به کوشِش و ویرایِشِ: مُحَمَّدعَلیِ شَهرِستانی، چ: 1، تِهران: نَشرِ بازتابنگار، 1382 هـ.ش.، ص 38).
سَرهَنگ آذَر که مَعَالْأَسَف بیشینۀ آگاهیهایِ موجود به سَوابِقِ سیاسی و نِظامیِ وی راجِع است، نَه کوشائیهایِ فَرهَنگیاش، دَر تَحَرُّکِ نِظامیِ بیسَروتَهِ شُماری قَلیل از نِظامیانِ تودهای که بَعدها “قیامِ افسرانِ خُراسان” نام گِرِفت، مُشارَکَتی رَهبَرانه داشت و پَسانْتَر نیز دَر دَستگاهِ حُکومَتِ خودمُختارِ فِرقۀ دِمُکرات و فِتْنۀ پیشهوَری و یارانش دَر آذَربایجان مُساهَمَتی ناکام نموده بود، و هَمین هَنبازیها، کارِ او را به گُریختَن از ایران و پناهیدَن به شورَوی کَشانید؛ البَتّه گُریختَن و پَناهیدَنی که ریشههایِ تَعَلُّقِ او را از ایران نَگُسَلانید، و آنگونه که بَرمیآیَد از بُنْ با عَلائِقِ وَطَنْفروشانۀ شُماری از “تودهای”ها و “دمُکرات”هایِ جیرهخوارِ کشوَرِ شوراها دَمْسازی نَداشت و از هَمین دَر نیز، نمونه را، سُقوطِ دولَتِ ملّیِ دکتر مُصَدِّق را یک فاجِعه میدانِست و … . عاقِبَت نیز، سَرخورده از بازیهایِ حِزبِ توده و فِرقۀ دِمُکرات و أَربابشان (شورَوی)، به ایران بازگَشت؛ بازگَشتی که تودهایِ وَرشِکَستهای چون إِحسانِ طَبَری آن را “تَسلیمِ” خویشتَن به “رژیمِ پَهلَوی” مینامَد )و البَتّه، «زَمانه نشسته پیِ داوَری است»!).
سَرهَنگ آذَر که پَس از فِتْنۀ دِمُکراتها دَر آذَربایجان، دَر کشوَرِ شوراها سُکونَت داشت، تا سالِ 1355 هـ.ش. هَمان جا مانْد. دَر أَواخِرِ سالِ یادشُده به ایران آمَد و یکسال و نیم پَس از آن، دَر شَهریوَر ماهِ 1357 هـ.ش.، دَر سِنِّ هَفتاد و سهسالگی رَخت به سَرایِ دیگَر کَشید و به راهی رَهسِپار شُد که هَمگی، خواه نیک و خواه بَد، روزی بدان خواهیم رَفت.
دَربارۀ سَرهَنگ آذَر ـ که مَردی فَرهَنْگْمَند و أَهلِ کِتاب و قَلَم، و به قولِ دکتر أَنوَرِ خامهای: «یکی از باسَوادترین اَفسَرانِ اَرتشِ ایران» بوده است ـ، نگَر:
قیامِ اَفسَرانِ خُراسان، أَبوالْحَسَنِ تَفْرِشیان، چ: 1، تِهران: اِنتِشاراتِ أَطلَس، 1367 هـ.ش.، ص 51 و 60 و 65 و 70 و 72 ـ 82 و 87 و 90 ـ 93 و 96 و 100 و 181 ـ 183 و 188؛و: قیامِ اَفسَرانِ خُراسان … و سی و هَفت سال زندگی دَر شورَوی، پروفسور أَحمَدِ شِفائی، چ: 1، تِهران: شرکَتِ کِتابسَرا، 1365 هـ.ش.، ص 78 و 127 به بَعد و 133 و 135 و 154 و 155 و 186؛و: خاطِراتِ ما اَز قیامِ اَفسَرانِ خُراسان، عَلیأَصغَرِ إِحسانی، چ: 1، تِهران: نَشرِ عِلْم، 1378 هـ.ش.، ص 89 و 90؛و: ناگُفتهها: خاطِراتِ دکتر عِنایَتاللهِ رِضا، دَر گُفتوگو با: عَبدالحُسَینِ آذَرَنگ؛ عَلیِ بَهرامیان؛ صادِقِ سَجّادی؛ عَلیِ هَمَدانی، چ: 1، تِهران: نَشْرِ نامَک، 1391هـ.ش.، ص 45 و 50 و 76 و 111؛و: خاطِراتِ سیاسی ـ پَنجاه نَفَر و سه نَفَر؛ فُرصَتِ بُزُرگِ از دَست رَفته؛ از اِنْشِعاب تا کودتا ـ، دکتر أَنوَرِ خامهای، چ: 1، تِهران: نَشرِ گُفتار ـ و ـ نَشرِ عِلْم، 1372 هـ.ش.، ص 38 و 41 و 332 و 336 و 384 و 385 و 407 و 411 ـ 413.
اَگَر مانَندِ مَن کُنْجکاو و عَلاقهمَندید و دوست دارید تَصویرِ آذَر را نیز دیده باشید، بنگَرید به: ناگُفتهها: خاطِراتِ دکتر عِنایَتاللهِ رِضا، دَر گُفتوگو با: عَبدالحُسَینِ آذَرَنگ؛ عَلیِ بَهرامیان؛ صادِقِ سَجّادی؛ عَلیِ هَمَدانی، چ: 1، تِهران: نَشْرِ نامَک، 1391هـ.ش.، ص 301 و 311؛و: خاطِراتِ ما اَز قیامِ اَفسَرانِ خُراسان، عَلیأَصغَرِ إِحسانی، چ: 1، تِهران: نَشرِ عِلْم، 1378 هـ.ش.، صص 38 ـ 40 (از بَخشِ “تَصاویر”).
باری، دیری نَکَشید که دَر تَطبیقِ آن «ع. آذَر» که إِشْراف بَر ویرایِشِ یکی از مُجَلَّداتِ “شاهنامۀ چاپِ مُسکو” را عُهدهدار بوده است با «سَرهَنگ عَبدالرِّضا آذر» بجِد گُمانْمَند شُدَم؛ خاصه از آن رویْ که دَر سیاهۀ نامهایِ مُصَحِّحان ویراستِ سوُمِ “شاهنامۀ چاپِ مُسکو” که دَر تِهران اِنتِشار یافت، به نامِ «عَبدالعَلیِ آذَر» بازخوردَم.
)نگَر: شاهنامه، أَبوالقاسِمِ فِردوسی، ویرایِشِ سوُمِ [چاپِ مُسکو]، به تَصحیحِ و اِهتِمامِ: مُحَمَّد نوری عُثمانوف ـ و ـ رُستَم موسیٰ عَلیاُف ـ و ـ …، زیرِ نَظَرِ: مَهدیِ قَریب، چ: 1، تِهران: اِنْتِشاراتِ سُروش ـ با هَمکاریِ: دانِشگاهِ خاوَرشناسیِ مُسکو ـ، 1391 هـ.ش.، 8 / صَفحۀ عنوان).
آیا آن «ع. آذَرِ» مُشْرِف، هَمان «عَبدالرِّضا آذَر» است یا هَمین «عَبدالعَلیِ آذَر»؟ … «عَبدالعَلیِ آذَر» کیست؟ … آیا ایرانی است؟ … آیا أَهلِ اَران (قَفقاز) است؟ … زنده است یا …؟ … .
بالأَخَره هَنوز بدُرُستی نَمیدانَم که آن «ع. آذَرِ» مُشْرِفِ ویرایِشِ “شاهنامۀ چاپِ مُسکو” کیست و بویژه نَمیدانَم چرا إِشْراف بَر ویرایِشِ آن دَفتَرِ خاص را نیز خودِ نوشین بَر عُهده نَداشته است(2). هَرچه هَست و هَرچه باشَد، مانَندِ هَر ایرانیِ فَرهَنگْدوستِ مُشتاق، از «ع. آذَر» ـ هَرکه باشَد، گو باش! ـ سپاسگُزارَم که گامی دَر راهِ اِنْتِشارِ هرچه پاکیزهتَرِ حَماسۀ مِلّیِ ما بَرداشته است. … سَعیِ او مَشْکور باد!
1- اِحسانِ طَبَری، دَر مَجموعهای از مَکتوباتِ حَسْبِحالْگونهاش که زیرِ نامِ از دیدارِ خویشتَن اِنتِشار یافته است نیز بشَرح دربارۀ نوشین سُخَن گُفته است. نگَر:
از دیدارِ خویشتَن (یادنامۀ زندگی)، إِحسانِ طَبَری، به کوشِش و ویرایِشِ: مُحَمَّدعَلیِ شَهرِستانی، چ: ۱، تِهران: نَشرِ بازتابنگار، ۱۳۸۲ هـ.ش.، صص ۹۷ ـ ۱۰۳.
2- مُتَأَسِّفانه آگاهیهایِ ما از حَیاتِ فَرهَنگیِ عَبْدالحُسَینِ نوشین دَر شوروی، بسیار ناچیز است و غالِبًا مَحدود به اِطِّلاعاتی پَراگَنده حولِ مَسائِلِ شَخصی و خانوادگی و تَعَلُّقاتِ حِزبیِ او.
مَن دَر این لَحظه حَتّیٰ نَمیدانَم سُخَنرانیهایِ نوشین دَربارۀ شاهنامه و فِردوسی که دَر نمایشنامهای حولِ شَخصیَّتِ ویْ موردِ إِشاره قَرار گرفته است (سَنج: پُرترۀ مردِ ریخته ـ مکاشفهای دَر زندگیِ عَبْدالحُسَیْنِ نوشین دَر دو پَرده / نمایِشنامه ـ، غُلامْحُسَیْنِ دولتآبادی ـ و ـ آراز بارسقیان، چ: ۱، تِهران: اِنتِشاراتِ اَفراز، ۱۳۹۳ هـ.ش.، ص ۵۳)، یکسَره مَخْلوقِ ذِهنِ نمایشنامهنویسان است، یا واقِعیَّتی تاریخی هَم داشته؟ … نَمیدانَم. … آیا مَجموعِ کارهایِ عِلمیِ نوشین دَربارۀ شاهنامه، دَر هَمان إِشراف بَر تَصحیح و طَبعِ مُجَلَّداتِ پیشگُفته و تَأْلیفِ دو کِتابِ اَرزَندۀ سُخَنی چَند دَربارۀ شاهنامه و واژهنامَک خُلاصه میشَوَد؟
از نوشینِ پِژوهِشگَر کَم میدانیم. آنان هَم که دربارۀ او قَلَمی فَرسودهاند، گاه حَتّیٰ دَر بابِ پیشِپااُفتادهتَرین چیزها سَهْو یا مُسامحه کَردهاند. … نمونۀ این مَکتوبات، سخنِ دکتر أَنوَرِ خامهای است که کارِ أَصلیِ نوشین را دَر «مؤسسۀ خاورشناسی» ناگُفته گُذارده و از اِشتِغالِ او به «تَحقیق دربارۀ واژههایِ شاهنامۀ فردوسی …» یاد کرده است (نگَر: چهار چهره ـ خاطِرات و تَفَکُّرات دَربارۀ نیما یوشیج، صادقِ هدایَت، عَبْدالحُسَینِ نوشین و ذَبیحِ بِهروز ـ، دکتر أَنوَرِ خامهای، چ: ۱، تِهران: شرکتِ کِتابسَرا، ۱۳۶۸ هـ.ش.، ص ۱۹۷)؛ حال آن که میدانیم این تَحقیقاتِ لُغَویِ البَتّه اَرزِشمَند که دَر دو کِتابِ سُخَنی چَند دَربارۀ شاهنامه و واژهنامَک بازتافته است، دَر حاشیۀ آن إِشْراف بَر تَصحیح و نَشرِ شاهنامه بوده است و از پَهلویِ آن کارِ بُزُرگ حاصِل شُده.
البَتّه پُر تَعَجُّبی هَم نَدارَد. دکتر أَنْوَرِ خامهای، بیشتَر “رَفیقِ” تودهایِ نوشین بوده است تا هَمْخِرقۀ پِژوهِش و نگارِشِ عِلمیِ او.
از قَضا، اَگَر کَسی وُقوف بَر دامَنۀ مُساهَمَتِ نوشین را دَر سیاستْوَرزیِ حِزبِ توده خواهان باشَد، بایَد بنگَرَد به: خاطِراتِ سیاسی (پَنجاه نَفَر و سه نَفَر؛ فُرصَتِ بُزُرگِ از دَست رَفته؛ از اِنشِعاب تا کودتا)، دکتر أَنْوَرِ خامهای، چ: ۱، تِهران: نَشرِ گُفتار ـ و ـ نَشرِ عِلْم، ۱۳۷۲ هـ.ش.
جویا جهانبخش
منبع: کاتبان ـ یادگارستان