ميراث مكتوب- سيد محمد عمادي حائري در نشستي با عنوان « چهرهگشايي و نقد و بررسي كتاب قرآن فارسي كهن »، گفت: براي من بسط دادن معمولاً آسانتر است. من به خودم بسيار سخت گرفتم تا خواننده راحت باشد.
مصحح اثر در شصت و پنجمين نشست مركز پژوهشي ميراث مكتوب كه روز چهارشنبه 8 خرداد 87 در اين مركز برگزار شد، افزود: دكتر امامي در كلامشان اين بحث بود كه پس اين انديشهاي كه ما ميتوانيم يك ترجمه رسمي داشته باشيم، هنوز هم زنده است و چه رسد به هزار سال پيش، يعني پيشنهادي كه امروز ايشان دادند اين است كه يك ترجمه رسمي داشته باشيم و بقيه ترجمهها را بريزيم توي شكم اين. معني قرآن فارسي، در واقع به اين جهت هست كه اگر يك فارسي زباني ميخواهد به قرآن مراجعه كند و متن فارسي قرآن را در دسترس داشته باشد، جز اين متن و جز اين ترجمه، جرأت نميكرد به سمت ترجمه ديگري برود. به نظر من، موفق آن زباني بود كه در واقع توي ماوراء النهر بعد از اسلام، رواج پيدا كرد و كم كم شد زبان رسمي و ادبي. معلوم است آن زباني كه در ماوراءالنهر بوده، معيار شده و ديگر ما الان آن را گويش تلقي نميكنيم، بلكه آن را كاملاً يك زبان معيار ميدانيم. زبان قرآن ري در واقع به عنوان زبان معيار معرفي نشده و شكل گويشي خودش را هم نگه داشته، اين ترجمه رسمي نكته بسيار عالمانهاي بود.
وي ادامه داد: يك روايتي است كه ترجمههاي معيار ماورالنهر و البته توي گويش سيستاني، ساختار نحوي به آن شكل ندارد. از لحاظ هنري هم كه به نسخهها نگاه كنيم، آيهها بالا ميآيد و ذيلاش ترجمهها. حتي در ترجمه منسوب به سلمان فارسي هم ما اين را ميدانيم كه سلمان در زير آن مي نوشت. يعني معلوم است خود اين سبك از قديم مورد توجه بوده و حالا در اينكه واقعاً سلمان ترجمه كرده يا نه؟ يك ترديدي اساسي هست، ولي اين باور عمومي را ميرسانده كه از قديم هم اگر بايد ترجمه ميكرد، بايد اين گونه ترجمه ميكرد، يعني كاملاً وفادار به متن قرآني. يك نكته هم در مورد ساختار كتاب بگويم. براي من بسط دادن معمولاً آسانتر است. من به خودم بسيار سخت گرفتم تا خواننده راحت باشد، يعني من گاهي اوقات براي يك پاراگراف، از اين كتابخانه به آن كتابخانه رفتم، منابع متعددي را ديدم كه به خواننده بگويم مقصود كجاست، چون اين كتاب به نوعي واقعاً ميان رشتهاي نوشته شده و اگر من ميخواستم تفسير بدهم، جز سردرگمي براي خواننده چيز ديگري نبود. بنابراين من فكر كردم آن روشي كه روش استاندارد و پذيرفته جهاني است را پياده كنم و به خودم سخت بگيرم. ارجاعات ريز بدهم، ولي خواننده راحت بفهمد كه مقصود من چيه.
عمادي حائري افزود: يك نظر ديگر اين است كه قضاياي ميان رشتهاي كتاب، اين است كه كتابها به صورت حلقههايي به هم پيوستهاي است كه در وادي امر، اينها جدا جدا تصور ميشوند، ولي موقعي كه به فصل ششم ميرسيم كه ميخواهد نظريههاي تصحيح متن مطرح بشود، آنجا حلقهها به هم وصل ميشوند، آنجا، هم نظريههاي ترجمه به كمك ميآيد، هم قديميترين ترجمه قرآن و هم تحليلهايي كه در فصل چهارم شده، نظريههاي ترجمه، يك بحث خيلي مهم است. گفتهاند كه مترجمان كهن قرآن، اينها تئوري ترجمه نداشتهاند، در صورتي كه يكي از نظريههاي فلسفي ترجمه، بر برابرگذاري لفظ به لفظ تكيه ميكند و اينكه ميبينيد در تفسير، آنها آزاد هستند، ولي در ترجمه لفظ به لفظ توي قرآن، مقيداند كه پا را از برابرگذاري فراتر نگذارند و اين دقيقاً نشان ميدهد كه آنها تئوري ترجمه داشتهاند.
نكته ديگري كه بايد به آن توجه كرد، اين كه، از دل اين نسخهها ميشود يك نظام و نظريه بيرون كشيد. متأسفانه خيلي از قرآنهايي كه چاپ شده توسط مشاهير، اينها در واقع فقط بازخواني نسخه است. خيلي از نسخهها را ما بازخواني و چاپش كردهايم. بعد ميبينيم اين مستقل است. مثلاً در قرآن ري، اغلاط فاحش است و با متن قرآني نميخواند. مترجم اكتفا كرده كه اين نسخه خيلي نفيس و 553 است و به همين بسنده ميكند.