میراث مکتوب- تاریخنگاری علم به معنای مطالعه تاریخ و روششناسی علومِ قدیم زیرمجموعهای از رشته تاریخ است. در این راستا دو کتاب «گزافنمایی در تاریخ علم ایران و اسلام» و «ما چگونه ما نشدیم؟، نقد و بررسی فرضیه افول علم در ایران» به کوشش دکتر امیرمحمد گمینی از سوی نشر کرگدن به بازار کتاب آمده است. به مناسبت انتشار این دو کتاب، پیرامون تاریخنگاری علم در ایران با امیرمحمد گمینی گفتوگویی انجام شده که در ادامه آن را میخوانید.
به طور کلی نظریههای علم چگونه شکل میگیرند و از دیدگاه فلسفه علم، علم چگونه به وجود میآید؟
این خودش مبحثی است که فلاسفه علم در طول تاریخ نظراتشان دائم عوض شد. یک مدت معتقد بودند که علم نتیجه استقراء مشاهدات است، مدتی بعد فیلسوفان بیان کردند که ما وقتی نظریهای را برای توضیح و تبیین پدیدهها مطرح میکنیم، نظریه برای اینکه علمی باشد، باید ابطالپذیر باشد. امروزه دیدگاهها به این صورت است که انتقاداتی به ابطالپذیری شده است اما نظر جمع بر این است که در واقع به تولیداتی که دانشمندان علوم طبیعی در دانشگاهها به طور حرفهای انجام میدهند؛ علم میگویند، یعنی علم آن چیزی است که دانشمندان در دانشگاههای معتبر جهان تولید میکنند، سعی میکنند که ابطالپذیر باشد ولی ممکن است در جاهایی ابطالپذیر باشد یا نباشد.
چه کسانی در ایران در زمینه تاریخنگاری علم کار کردند، به عبارتی چه کسانی برای نخستین بار در جهان اسلام شروع به نوشتن تاریخ علم کردند؟
قدیمیترین کسی که در این زمینه میشناسیم، مرحوم سید حسن تقیزاده است. همان تقیزاده سیاستمدار که نماینده مجلس بود، او در دورهای از زندگی خویش در خارج از ایران در برلین و عثمانی زندگی میکرد، او در این دوره تعدادی مقاله در ژورنالهای پژوهشی بینالمللی آن روزگار به چاپ رسانید و میتوان گفت شاید یکی از اولین پژوهشگران نجوم از ایران است که کار پژوهش را به صورت حرفهای دنبال کرد. کسان دیگری مانند ابوالقاسم قربانی را هم میشود نام برد. او یک معلم ریاضیات بود و در دوره پهلوی دوم چندین کتاب از جمله «بیرونینامه» را در مورد ابوریحان بیرونی، «کاشانینامه»، زندگینامه ریاضیدانان دوره اسلامی نوشت که شاید بتوانیم از او به عنوان یکی از اولین پژوهشگران در زمینه تاریخ علم بعد از سیدحسن تقیزاده نام ببریم. با توجه به اینکه تقیزاده فقط چندین مقاله نوشته بود و کتاب ننوشته بود، ولی ابوالقاسم قربانی کسی بود که وارد این حوزه پژوهشی شد و کتاب و مقاله نوشت. در واقع این دو فرد نسل اول پژوهشگران و مورخان علم در ایران هستند.
این افراد به عنوان کسانی که راه پژوهش را در تاریخ علم گشودند، چه تاثیری از خود بر جای گذاردند؟
تاثیر پژوهشی آثار تقیزاده از آنجایی که کمتر خوانده شد، در نتیجه کمتر بود، از سوی دیگر سیدحسن تقیزاده به دلیل آشنایی که با تاریخ گاهشماری در ایران داشت، همت گماشت و در مجلس چهارم پس از انقلاب مشروطه، قانونی را مبنی بر بهکارگیری تقویم گاهشماری هجری شمسی در ایران با ماههای ایران باستان، یعنی اسامی ماههای ایران باستان به تصویب رسانید. تاثیر این کار او بسیار زیاد بود، یعنی از نظر اجتماعی. امسال دقیقاً صدمین سالی است که حسن تقیزاده این قانون را به تصویب رسانیده و بیشترین تاثیر را با تصویب این قانون بر جای گذاشت.
ولی از لحاظ پژوهشی ابوالقاسم قربانی تاثیر بیشتری از خود بر جای گذاشت. یعنی این شخصیت با نوشتن کتابهایی، حوزه پژوهشی تاریخ علم را فعال کرد. کسانی مانند دکتر محمد باقری و دکتر حسین معصومی همدانی که از استادان من هستند، از جمله کسانی بودند که از بعد از انقلاب به تاریخ علم علاقهمند شدند، به پژوهش در این زمینه پرداختند و یکی از منابعی که این پژوهشگران استفاده میکردند، آثار ابوالقاسم قربانی بود و البته امروز هم پژوهشگران از جمله خودم هنوز به آثار ابوالقاسم قربانی مراجعه میکنیم.
شرقشناسان در مورد افول علم گفتهاند که علم در دوره اسلامی علم افول کرد، در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم این نظریه وجود داشت.
امروزه ما دیگر به تاریخ علم اینگونه نگاه نمیکنیم که بگوییم علم دوران اسلامی در دورهای افول داشته است. بلکه علم در دوره اسلامی فعال بود، یعنی تا دوره قاجار در ایران و تا دوره عثمانی در ترکیه و سرزمینهای عربی فعال بوده است. ولی آن شیوه پرداخت علم یک شیوه سنتی بود که با آن شیوه علم یونانیمآبی به زبان عربی ترجمه شده بود و همینطور در ایران و سرزمینهای اسلامی فعال بوده است. تا قرن نوزدهم و در این قرن، علم جدید و متفاوتی که از غرب آمد، سبب شد تا علم سنتی به کنار برود و علم جدید در سرزمینهای اسلامی رایج شود. علم جدید از حدود قرن هفدهم در اروپا شروع شده بود و ریشههایی در علم قدیم دوره اسلامی داشت و از جهاتی نیز بسیار متفاوت و کاملاً انقلابی گسسته از علم دوره اسلامی بود. این علم جدید در قرن نوزدهم به ایران رسید و باعث شد که علم قدیم را کنار بگذاریم و با علم جدید آشنا شویم.
در این بین تبادل فرهنگی چگونه صورت گرفت و چقدر اهمیت دارد؟
اگر از سدههای پیش از میلاد حرکت کنیم و به جلو بیاییم و علوم را رصد کنیم، دستاوردهای علمی که در مصر و بابل و یونان جمع شده بود، با فتوحات اسکندر به ایران و هندوستان هم رسید. در دوره ساسانی هم باز علاقهمند بودیم که علوم یونان را ترجمه کنیم و بعد یک دوره قرون میانه است، در تمام این دورانها علم چینی از علمی که ایرانیان، مسلمانان و یونانیان و مصریان داشتند، جدا بود. با فتوحات اسکندر علوم در خاورمیانه و اروپای شرقی با هم پیوند خوردند و مجموعهای از سنتهای به هم پیوسته از علوم یونانی، هندی، ایرانی، بابلی و مصری پیدا شد. ولی اینها با چین قطع رابطه بودند و پیوند با چین از فتوحات مغولان در قرن هفتم هجری شروع شد. البته ممکن است که خلاف سخن من هم پیدا شود مبنی بر اینکه قبل از آن نیز پیوندهایی وجود داشته است ولی ارتباطات خیلی مختصر و اندک بود و فتوحات مغولان باعث شد که علم دوره اسلامی و ایرانی که ریشه در علم یونانی داشت، با این علم چینی پیوند پیدا کند. از علم یکدیگر استفاده کردند و در این شرایط علم اینها به غرب هم رسید و کشفیات و اختراعاتشان مانند قطبنما و باروت و… سبب تحولات بسیار شد.
آثار تاریخ علم را باید چگونه بازخوانی کنیم؟
به خوانندگان ارجمند پیشنهاد میکنم که اگر علاقهمند هستند در زمینه تاریخ علم یاد بگیرند و پژوهش کنند، یعنی هم تاریخ علم و هم پژوهش کردن در زمینه تاریخ علم را بیاموزند، بیایند و در رشته تاریخ علم تحصیل کنند. اکنون پژوهشکده تاریخ علم دانشگاه تهران در رشته تاریخ علم در دو مقطع کارشناسی ارشد و دکتری هر سال دانشجو میپذیرد و از علاقهمندان مستعد که میخواهند حرف تازهای بزنند و اسناد خوانده نشدهای را بخوانند و پژوهش کنند، دعوت میکنیم که بیایند هم تاریخ علم بیاموزند و هم نسخههای خطی خوانده نشده را بخوانند. اسناد خوانده نشده بسیاری وجود دارد که ما دوست داریم افراد علاقهمند بیایند و این نسخهها را بخوانند.
طاهره مهری
منبع: ایبنا