میراث مکتوب – سال 75 کنفرانس بزرگداشت محمدعلی حزین لاهیجی در لاهیجان برگزار شد. توفیق شرکت در آن همایش را با انتشار دیوان، تذکرة المعاصرین، رسائل حزین و فتح السبل از آثار وی را داشتیم. حزین لاهیجی در سال 1103 هجری در اصفهان متولد شد. در 8 سالگی تجوید قرآن را آموخت، یعنی اصول درست تلفظ کردن آیات قرآن کریم را. شگفتا که به این نکته همواره غفلت شده که خواندن قرآن با صوت خوش یعنی تلاوت قرآن با موسیقی. شروع دعوت الهی با موسیقی بود و فراخواندن به نماز، با موسیقی اذان. دعوت به اسلام با موسیقی قرآن، آن زمان چنان که مصعب بن عمیر می کرد و عبدالباسط مصری در زمان معاصر چنین توفیقی داشت. در هیچ یک از ادیان آسمانی چنین چیزی نمی توان یافت. پیامبر اعظم فرمودند: «لیس منّا من لم یتغنّ بالقرآن» از ما نیست که کسی قرآن را با بهترین آواهای موسیقی نخواند. موسیقی یعنی آیین درست و زیبا و دلنشین خواندن. آهنگ دلنشین قرآن با مظامین الهی، بهترین وسیله برای جذب مردم عصر ظهور نبوت و رسالت حضرت ختمی مرتبت بود.
و اما حزین لاهیجی موسیقی را می شناخت، چون تجوید قرآن و اصول درست خواندن را می دانست. وی در رسالهای که در باب «فواید استماع صوت خوش» نوشته است و در مجموعه رسائل از سوی مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب منتشر شده، سه فایده برای گوش فرادادن به موسیقی را بیان می کند:
«آرام گرفتن با موسیقی پس از خستگی زیاد حاصل از کار و کوشش، تحصیل نشاط و انبساط حال سالک برای شناخت حق و عرفان الهی پس از حصول قبض روحی و یأس و دلمردگی که گاه نادلبخواه، سالک به رذایل نفسانی مبتلا می شود و سخت به انبساط خاطر نیازمند است و سوم حال شعف و وجدی است که بواسطۀ موسیقی عرفانی به سالک دست می دهد و درهای اشراق و نور برای او گشوده می شود و راهی که سالها ممکن است طی کند در اثر این موسیقی به راحتی بدست آورد.»
معلوم است که حزین لاهیجی آنچه نوشته خود تجربه کرده و الا این سخن را که بزرگان عرفان چون قشیری و هجویری و غزالی و جامی و … پیش از او گفته بودند و شایسته نبوده که یک عالم شیعی و ارادتمند اهل البیت(علیهم السلام) سخنی را بر قلم جاری سازد که خود حظّ و بهره ای از آن نبرده باشد.
حزین لاهیجی در اواخر صفویه و در روزگاه محاصرۀ اصفهان با حالی نزار و تنی بیمار از شهر خود مهاجرت کرد. به شهرهای مختلف ایران رفت. مدتی در خرم آباد به تدریس و تألیف مشغول شد. به او خبر دادند رومیان ترک تبار از غرب کشور عزم این شهر را کرده اند. قلم را وانهاد و تیغ بر کف گرفت و مردمان را گرد کرد و به دفع دشمن متجاوز کوشید و سربلند و پیروز به شهر باز گشت. او مرد اندیشه و کارزار بود. بیش از 50 هزار بیت شعر گفت. دیوانش را با خود از این شهر و آن شهر می برد. حوادث روزگار را در اشعارش باز می تاباند و سخن های بسیار سخته و سنجیده می گفت. در تذکرة الشعرای خود، به برخی شاعران همعصرش میتازد و در مقدمه کتاب خود مینویسد: «اگر قصد انتحال دارید بی مسخ، انتساخ(کتابت) کنید. دخل و تصرف در شعر دیگران نکنید.» کاش اهل دردی پیدا می شد و فیلم زندگی این شاعر بزرگ سبک هندی را که دوران پر ماجرایی را گذراند و زندگی را بسختی سپری کرد می ساخت، اما حزین از پای ننشست و قلم را فرو ننهشت و بیش از 200 کتاب و رساله در دهها شهری که می رفت و می زیست و تدریس می کرد، از خود بجای گذارد که مع الاسف اندکی از آنها بجای مانده است.
دو هفته پیش، دوستی خبر داد که استاد داوود آزاد یک آلبوم موسیقی عرفانی به نام «یلّلی» تولید کرده اند که همه اشعارش، منتخباتی از اشعار عرفانی دیوان حزین لاهیجی است. از من خواستند در باره حزین سخنی چند بگویم. از آن روی که چهار جلد از کتابهایش را در مؤسسه میراث مکتوب منتشر کردهایم. تورقی در آثارش کردم تا چند کلمه ای در باب رساله « فواید استماع صوت خوش» که خود آن را تصحیح کرده بودم و نیز شمّهای در معرفی دیگر آثار و احوالش عرض کنم.
یکشنبه 7 بهمن درتالار سورۀ حوزۀ هنری مراسم بزرگداشت حزین لاهیجی همراه با پخش مستند زندگی او و رونمایی از آلبوم موسیقی عرفانی «یلّلی» بود. مستند را پخش کردند. بنده و جناب دکتر یوسف دهی در باب احوال و آثار حزین سخن گفتیم و تنی چند از اصحاب موسیقی سخنان درخوری درباره حضرت استاد داوود آزاد بیان کردند.
یا چو داوود از خوشی نغمهها جان پراندی سوی بستان خدا
داخل پرانتز عرض کنم که باعث تأسف است که نمی دانیم چرا سیمای جمهوری اسلامی چند سالی است که مردم ایران را از دیدن و شنیدن موسیقی اصیل سنتی و مقامی ایرانی محروم کرده است.
چندی پیش فیلمکی در شبکه های مجازی پخش شد که پزشک مغز و اعصاب که باید وقت و عمرش را صرف بیماران محروم در پشت درهای بیمارستانها بکند در شبکه مختلف سیمای جمهوری اسلامی ظاهر میشود و به عنوان یک خواننده پاپ عرضه اندام می کند. دربرنامه خندوانه از او تمجید می شود و نوار موسیقی او تبلیغ و پخش و پلا می شود که مثلاً چه استعداد هایی وجود دارد و هنرمندان بزرگی در عرصۀ موسیقی کشور شکوفا شده است، آن وقت همین تلویزیون کشور دل خوش دارد که مطیع فرمان حضرت امام (ره) است و چند سیم و چوب تار و سهتار را نشان نمیدهد، غافل از آنکه عملش با روح فرامین آن حضرت در تنافی و تضاد است و گمان نمیبرد که مردم کشور هشیار و بیدارند و بر این ستمها جز آه و افسوس بساطی در بر ندارند. مردمی که از شنیدن نوای ملکوتی خسرو آواز ایران و دهها خواننده برجسته کشور که الحق و الانصاف صد برابر پیش از انقلاب رشد و تعالی داشته اند محرومند. کجاست حزین لاهیجی که بر این غصه، موسیقی های حزین دیگر بسراید.
البته موسیقی ایرانی از عهد یورش مغولان به ایران، به موسیقی حزن تبدیل شد و نشاط گذشته به اندوه زمانها بدل گشت. حزین هم حمله محمود افغان را تجربه کرده بود و بهر امیدی به هند رفت و آنجا نیز با تنی بیمار روزگار سختی را پشت سر گذاشت. احتمالا حزین بخشی از مویههای جانسوز خود را با صوتی حزین میخوانده و زمزمه میکرده است. البته می دانیم که نشاطی که در ذات موسیقی عرفانی هست با حزنی که در موسیقی مقامی است کاملاً با هم متفاوت است. حزین لاهیجی این نوع حزن را در اشعارش نشان داده، در غزلی به یاد معبود می گدازد و جانش از عشق الهی شعلهور است و در غزل دیگر از بیداد زمانه مینالد و ماتم ایام را به شعر میسراید.
موسیقی در سالهای قبل از انقلاب نیز دو گونه بود: موسیقی کابارهای و عامهپسند و موسیقی برنامه گلها و گلچین هفته. هوشنگ ابتهاج که از سال 53 تا 57 مدیر بخش موسیقی رادیو و تلویزیون ملی ایران شده بود، با مدیریت خود پای موسیقیدانان بزرگی را به این بخش باز کرد که بعدها از چهره های درخشان موسیقی ایران شدند. آنها با حقوقی اندک که کفاف زندگیشان را نمی کرد، سعی در حفظ و اشاعه موسیقی اصیل ایرانی داشتند و با حضور خود با اشاعه موسیقی کاباره ای که رژیم پهلوی مروج آن بود، مبارزه کردند.
زنده یاد محمدرضا لطفی در یادداشتی با عنوان « تا تو با منی» که در ویژه نامه 23 اُمین جایزۀ ادبی و تاریخی دکتر محمود افشار یزدی اهدا شده به امیر هوشنگ ابتهاج(ه.الف. سایه) چاپ شده می نویسد: «…آلودگی فضای بیمار روابط بین نوازندگان، بخصوص خوانندگان و سکانداران رادیو (رژیم پهلوی) به عنوان بزرگترین مرکز تبلیغات رژیم تحمیق کننده مردم، پای مرا به(از) این محیط بریده بود.»
شهریور 57 با به خاک و خون کشیده شدن مردم در میدان ژاله، سایه و همه هنرمندان موسیقی در اعتراض به این جنایت رسماً استعفا دادند و پابه پای مردم در انقلاب و سپس شروع جنگ تحمیلی دو گروه شیدا و عارف را پایه ریزی کردند و با ساخت دهها آهنگ انقلابی و حماسی در ده آلبوم موسوم به «چاوش» سهم شایانی در هر دو حادثه آن ایام ایفا نمودند.
باری، غرضم از نقل این داستان این بود که علاقهمندان و جوانان را از نوای دلنشین ساز و آواز بزرگان موسیقی این سرزمین محروم نسازیم و به جای پخش موسیقیها و برنامه عامه پسند و سطحی، موسیقی کلاسیک ایرانی را به گوش جان مردمان خود بنیوشانیم. چنین باد.