میراث مکتوب- مؤسسۀ ندای آذرمهر ایرانیان در روز 24 اردیبهشت به مناسبت سالروز بزرگداشت فردوسی گفتوگویی با موضوع «شاهنامه و هویت ملی ایران و نسبت آذربایجان با آن» ترتیب داد. سجاد آیدنلو، استاد دانشگاه و محقق و مؤلف در حوزه شاهنامه و شاهنامهشناسی مهمان این برنامه بود و در طول برنامه درباره این موضوع سخنان ارزشمندی را بیان کرد. سجاد آیدنلو، مولف کتاب «شاهنامه و آذربایجان» به رویکردهای مختلف این مسئله پرداخت و به برخی از پرسشهای موجود در این حوزه پاسخ داد. گزارشی از این برنامه را در ادامه میخوانید.
چرا 25 اردیبهشت؟
آیدنلو در آغاز درباره چرایی تعیین 25 اردیبهشت به عنوان روز بزرگداشت فردوسی توضیح داد و گفت: «حدود اواسط دهه هفتاد شمسی محمدجعفر یاحقی تلاشهای بسیاری انجام داد تا روزی در تقویم شمسی ما به عنوان روز بزرگداشت فردوسی تعیین شود. تلاشهای ایشان در سال 78 نتیجه داد و 25 اردیبهشت برای این روز انتخاب شد. دلیل انتخاب این روز هم آن بود که در آخرین صفحه شاهنامه در ابیاتی تاریخی برای اتمام شاهنامه بیان شده است. تاریخی که فردوسی در آن بیتها تعیین کرده است، تاریخ 25 اسفند سال چهارصد هجری قمری است. اما به این دلیل که شرایط فصلی اسفندماه برای برگزاری برنامهها در دانشگاهها و اماکن دیگر مناسب نیست، این تاریخ را در اردیبهشت معین کردهاند.»
آذربایجان و هویت ملی
سوال دوم مجری برنامه درباره هویت ملی و نسبت آن با آذربایجان بود. آیدنلو درباره دیدگاههای مختلف به این مسئله توضیح داد و گفت: «هویت بیشتر در حوزه مطالعات جامعهشناسی میگنجد. اما اگر بخواهیم هویت را به دستهها و نوعها تقسیم کنیم، در قدم اول میتوان آن را به هویت شخصی و فردی و هویت ملی تقسیمبندی کرد. درباره نوع اول باید بگوییم هر فرد ویژگیهایی مانند نام، اهلیت و.. دارد که آن را از دیگران متمایز میکند. اما هویت ملی یک گروه از مردم را از گروهی دیگر که فراتر از مرزهای آن کشور زندگی میکنند جدا میکند. مولفههای هویت ملی بسیارند. داشتن جغرافیای واحد و مشترک، تاریخ ملی و واقعی مشترک، دین و زیرشاخههای آن مانند مذاهب، زبان ملی و مادری، آداب و آیینها و آثار فکری و ادبی جامعه برخی از معیارهای تعیینکننده این هویت ملی هستند. شادروان علامه قزوینی در نامهای میگوید هر ایرانی در هر درجه و طبقهای مقداری از هویت ملی خود را مدیون فردوسی است. شاهنامه نیز داستان کشور ایران است. وقتی شاهنامه را میخوانید نام بسیاری از شهرهای ایران را در شاهنامه میبینید. پس جغرافیای مشترک معیار و محور شاهنامه است. از طرف دیگر بخشهایی از شاهنامه مثل بخش تاریخی و اساطیری معیار دیگری از هویت ملی، یعنی تاریخ روایی و ملی را ایجاد میکند. از طرفی فردوسی با سرودن شاهنامه گنجینهای از واژگان فارسی را برای فارسیزبانان حفظ کرده است. بسیاری از واژگان برای اولین بار در شاهنامه آمده است و بعد از آن وارد متون دیگر شده است. اشاره به آیینها، مراسمها و حتی ادیان نیز در شاهنامه وجود دارد. اما اینکه آذربایجان چه نسبتی با شاهنامه و هویت ملی دارد، باید بگویم در سالهای اخیر برخی از دوستان که در مطبوعات و جراید قلم میزنند، از مفهومی به نام «هویتطلب» و «هویتطلبی» درباره آذربایجان استفاده میکنند که معنی منفی دارد. در حالی که باید بدانیم بخشی از هویت آذربایجان و آذربایجانیها بر اساس معیارهایی که گفتیم، در شاهنامه تعریف میشود. وقتی متن شاهنامه را میخوانیم، آذربایجان با همین موقعیت جغرافیایی امروزی، با نام «آذرآبادگان» در شاهنامه وجود دارد. نام بسیاری از مکانهای آذربایجان نیز در شاهنامه آمده است. این منطقه پایتخت معنوی ایران است و هم از نظر داستانی و هم از منظر دینی دارای اهمیت بسیاری است. حتی در داستان برخی از شخصیتها مانند رستم فرخزاد آذری با حترام بسیاری از اهالی آذربایجان یاد شده است و آن را «جای بزرگان و آزادگان» میخوانند. آیا این تعریف و احترام نیست؟ پس آن دوستانی که معتقدند شاهنامه هیچ ارتباطی با آذربایجان ندارد، باید این عقیده را اصلاح کنند. حالا باید درباره توجه آذربایجانیها به شاهنامه اشاره کنیم. من در کتاب «آذربایجان و شاهنامه» تعداد زیادی سند درباره علاقهمندی آذربایجانیها به شاهنامه اشاره کردهام. مثلا شعرای آذربایجانی، مثلا قطران تبریزی، حدود سی سال بعد از پایان سرایش شاهنامه به این متن توجه کردهاند و آن را کتابی باارزش میدانند. این روند تا امروز ادامه دارد. واژههایی از زبان ترکی آذربایجانی به فارسی و برعکس منتقل شده است. حتی بسیاری از شاهنامهپژوهان آذربایجانی هستند. بنابراین اگر رویکرد خصومتآمیزی میان شاهنامه و آذربایجانیها بوده است، چرا این ارتباط مثبت شکل گرفته است؟»
آیدنلو در ادامه سخنانش درباره موقعیت ترکان، آذربایجانیها و تورانیان در شاهنامه توضیح داد: «اگر متون حماسی ملل دیگر را بررسی کنیم، متوجه میشویم که بخشهایی از حماسهها در جنگها میگذرد و به ستایش اقوام و نکوهش دشمن میپردازد. ما در شاهنامه رومیان، اعراب و ترکان را میبینیم. این سه قوم در کنار روابط خصمانه با ایرانیان مناسبات تجاری و اجتماعی دارند. نکته جالب آنکه فردوسی در سرایش شاهنامه ویژگیهای مثبت این اقوام را بیان کرده و برای ایجاد تعادل خصوصیات منفی ایرانیان را نیز نقل کرده است. این مسئله افراطی بودن فردوسی در طرفداری از یک قوم را رد میکند. من در کتاب «آذربایجان و شاهنامه» عرض کردهام که در شاهنامه قومی به مرزهای شخصی ایران حمله میکنند که با دو نام «تورانیان» و «ترکان» خوانده میشوند. در تاریخ واقعی در دوره ساسانیان اقوام ترک از مرزهای شرقی به ایران حمله میکنند. همین مسئله در تاریخ روایی و حماسی ما «حمله تورانیان» خوانده شده است. در واقع بهمرور و در روند تکوین روایات حماسی و پهلوانی ایران، دو مفهوم متفاوت ترک از حوزه تاریخ واقعی و مفهوم تورانی از حوزه تاریخ روایی در هم آمیخته و یکسان نگاشته شده است. در نتیجه در شاهنامه و منابع دیگر تورانی مساوی شده است با ترک. مسئله دوم اینکه ترکان در شاهنامه از زبان ایرانیان و ایارنیان از زبان تورانیان نکوهش میشوند. این هم دلیل دیگری از تعادل فردوسی در جانبداری است. حتی این مسئله درباره اقوام دیگر، مانند عربتباران در مقابل ایرانیان هم صادق است. نمونهای از این مسئله را در داستان رودابه و زال میتوان دید. نکته پایانی این موضوع آنکه در شاهنامه تورانیان یا ترکان هیچ ارتباطی به آذربایجانیها ندارند. یعنی در شاهنامه کاملا میان این دو گروه تفاوت وجود دارد و آذربایجانیها در سپاه ایران در مقابل تورانیان میجنگند.»
زبان ملی، زبان مادری
سجاد آیدنلو در آخر درباره زبان مادری، زبان ملی و جایگاه این دو زبان توضیح داد و گفت: «یکی از مباحث روششناسی، اصطلاحشناسی است. کلمه «رسمی» که برای زبان فارسی در قانون ما به کار میرود، یک لغت قانونی و اداری است. وقتی از زبان ملی صحبت میکنیم، منظورمان زبانی است که مردم یک کشور در طول تاریخ در آن مشترک بودهاند. درباره کشور ما این زبان، فارسی است. یعنی هر قومی با هر گویش و زبان و دینی، فارسی نیز میدانسته است و آثارش را به زبان فارسی نوشته است. اما مسئله زبانهای مادری مسئلهای جداست. درباره این موضوع باید بگویم که بنده با دو رویکرد در این حوزه مخالفم. یکی اینکه بخواهیم ارزشهای زبان مادری را به نفع زبان فارسی از بین ببریم، دوم اینکه زبانهای مادری را بر زبان فارسی ترجیح بدهیم. هردوی این رویکردها به یک اندازه بد و غلط است. من تعجب میکنم چرا عدهای یکی را بر دیگری ترجیح میدهند و آن را مهمتر میداند. زبان مادری امروز آذربایجانیها «ترکی آذربایجانی» است. باید توجه داشت عباراتی مانند «ترکی» و «ترکی آذری» و… عباراتی غلط و جهتگرایانه است و مخاطبان زبان ترکی آذربایجانی باید به این موضوع توجه کند. این را هم بگویم که تقابلی که در این چند سال اخیر میان زبان فارسی و زبانهای مادری میبینیم، در گذشته وجود نداشته است و میتوان گفت یک پدیده خصمانه و ستیزهجویانه است.»
منبع: ایبنا