میراث مکتوب- محمد دهقانی در نشست تخصصی «پیوند سعدی با فرهنگ ایرانی» که در روز سعدی به صورت مجازی برگزار شد با اشاره به این که بسیاری از متفکران ایران و جهان سعدی را جامعترین سخنگوی فرهنگ ایرانی میدانند بیان کرد: جامعیت سعدی و پیوند وثیقی که او با فرهنگ ایرانی دارد موجب شده است در ایران مدرن، سعدی هم دوستانی داشته باشد که در ستایش او غلو میکنند و هم دشمنانی که گویی به خون او تشنهاند.
محمد دهقانی استاد زبان و ادبیات فارسی گفت: دشمنان سعدی، او را مخرب فرهنگ ایرانی میدانند و دوستانش او را معلم و مقوم این فرهنگ به شمار میآورند. درواقع سعدی نه آن تصویری است که دشمنانش بیان میکنند نه ستایشهایی است که دوستانش میگویند. میتوان گفت او با همه جوانب نیک و بدش آینه فرهنگ ایرانی است.
این صحبتها در آستانه روز سعدی و در نشست تخصصی «پیوند سعدی با فرهنگ ایرانی» ظهر روز یکشنبه (۳۱ فروردین ماه) مطرح شد که به صورت زنده از طریق اینستاگرام مؤسسۀ خانۀ کتاب، با حضور محمد دهقانی برگزار شد.
زبان فارسی؛ مایه اصلی استقلال ایران
محمد دهقانی در ابتدا با اشاره به این که همه ما میدانیم ایران سرزمینی است که هم به لحاظ اقلیم و هم قومی و فرهنگی از تنوع فکری و فرهنگی شگرفی برخوردار است گفت: مسلما امروز کمتر کشوری در جهان هست که این همه تنوع و رنگارنگی قوم، اقلیم، زبان، دین و فرهنگ را در یک واحد جغرافی نه چندان وسیع گنجانده باشد.
او ضمن بیان این که حدود 14 قرن پیش در این سرزمین حادثه سیاسی مهمی رخ داد اظهار کرد: این حادثه مهم این بود که پادشاهی ساسانی که بیش از چهار قرن، از 224 تا 652 میلادی بر این کشور حاکم بود یکباره در پی یک حمله برافتاد؛ این حادثه فارغ از کم و کیف و علل و موجبات آن دو نتیجه مهم داشت؛ اول این که به تدریج موجب تبدل دینی شد؛ یعنی دین بخش اعظم ایرانیان تغییر کرد. دیگر این که در میان انبوه زبانها و گویشهای گوناگونی که همیشه در این سرزمین وجود داشته سرانجام دست برتری از آن زبان فارسی شد.
وی در ادامه افزود: شواهد تاریخی نشان از آن دارد که زبان فارسی دست کم از اوایل قرن سوم هجری به کتابت درآمد و کم کم به زبان ادبی بدل شد و میتوان گفت مایه اصلی استقلال ایران از سایر اقالیم دنیای اسلام شد. این استقلال فرهنگی به مرور زمینه را برای استقلال سیاسی و دینی هم فراهم آورد.
فرهنگ ایرانی، فرهنگ خداوندی و بندگی
نویسنده «پیشگامان نقد ادبی در ایران» همچنین گفت: چنان که آل بویه شیعه ظاهرا به تقلید از سنت ساسانی خود را رسما شاهنشاه میخواندند، بر خلافت اسلامی حاکم شدند و خلفای سنی بغداد را ناگزیر کردند پیرو سیاستهای آلبویه باشند. در سیستان و خراسان صفاریان و سامانیان سپس غزنویان و سلجوقیان سربرآوردند؛ این دو سلسله اخیر هم با این که ترکتبار بودند خودشان به مروجان جدی فرهنگ ایرانی در قالب زبان فارسی بدل شدند. طبیعی است که خداوندان قدرت میکوشند زبان را هم مثل هر سازه اجتماعی مهمی از جمله دین به خدمت نیات و مقاصد خود درآورند؛ غزنویان و سلجوقیان نیز همینطور بودند.
وی افزود: البته رعایا هم چارهای ندارند جز این که با همان زبان خداوندگان، یعنی زبان قدرت سخن بگویند. به گمان من به این ترتیب زبان فارسی تبدیل به زبان قدرت یا به تعبیری زبان خداوندی و بندگی شد. اگر بپذیریم که زبان فارسی زبان قدرت است باید این را هم بپذیریم که فرهنگ ایرانی در قالب این زبان متجلی شده است و بنابراین میتوانیم تعبیر زبان خداوندی و بندگی را گسترش دهیم و بگوییم فرهنگی که با این زبان بیان شده است به نحوی فرهنگ خداوندی و بندگی است.
دفاع از فرهنگ ایرانی مبنای دوستی و دشمنی با سعدی
دهقانی با اشاره به این که بسیاری از متفکران ایران و جهان در طول بیش از هزار سالی که از حیات ادبیات فارسی میگذرد سعدی را جامعترین سخنگوی فرهنگ ایرانی میدانند گفت: ما شاعرانی چون فردوسی، نظامی و مولوی را داریم که هرکدام از جهتی مهم هستند ولی پیوند جامعی را که سعدی با فرهنگ ایرانی دارد، هیچکدام ندارند.
این نویسنده در ادامه بیان کرد: همین جامعیت سعدی و پیوند وثیقی که او با فرهنگ ایرانی دارد موجب شده است در ایران مدرن، یعنی قرن چهاردهم هجری یا قرن بیستم میلادی، سعدی هم دوستانی داشته باشد که در ستایش او غلو میکنند و هم دشمنانی که گویی به خون او تشنهاند. نکته جالب توجه این است که دوستان و دشمنان سعدی با همه فاصله، تضارب و تضادهایی که دارند اغلب یک وجه مشترک دارند؛ به نظر من مبنای دوستی و دشمنی همه آنها با سعدی دفاع از فرهنگ ایرانی است.
سعدی آینه فرهنگ ایرانی
او ضمن بیان این که دشمنان سعدی، او را مخرب فرهنگ ایرانی میدانند و دوستانش او را معلم و مقوم این فرهنگ به شمار میآورند اظهار کرد: درواقع سعدی نه آن تصویری است که دشمنانش بیان میکنند نه ستایشهایی است که دوستانش میگویند. میتوان گفت او با همه جوانب نیک و بدش آینه فرهنگ ایرانی است.
نویسنده «از شهر خدا تا شهر انسان» در ادامه گفت: دشمنان سعدی گویی فرهنگ ایرانی را به صورت یک ظرفی در میآورند که هرچه خیر و خوبی است در این ظرف میگنجند. دوستان سعدی هم همینطور؛ جاهایی که سعدی مشکلی دارد یعنی حکایت یا گزارهای را بیان کرده و میبینند با اخلاق و فرهنگ مردم امروز همخوانی ندارد، در دفاع از سعدی سعی در توجیه آنها داشته یا تلاش میکنند بگویند که روایتی از سعدی نیست؛ ولی نمیپذیرند که این مشکلات مربوط به همین فرهنگ ایرانی است که سعدی سخنگوی آن است.
وی با اشاره به این که دوستان و دشمنان سعدی باید فاصله انتقادی خود را با فرهنگ ایرانی حفظ کنند بیان کرد: از این رو که بتوان هم نقاط قوت و هم نقاط ضعف این فرهنگ را دید تا آن را اصلاح کرد؛ اگر بخواهیم به صورت ستایش کننده بيچون وچرای سعدی و فرهنگ ایرانی باشیم چنین چیزی ممکن نیست و در آن صورت اصلاحگری هم نمیتوان انجام داد.
این مترجم همچنین اظهار کرد: اگر ما موفق شویم فاصله انتقادی خود را از فرهنگ و زیستبوم فرهنگی خود حفظ کنیم و از چشم دیگری به این فرهنگ بنگریم در آن زمان میتوانیم ببینیم که این زیبارویِ دلآرام که ما در دنیای مدرن از فرهنگ ایرانی ساختهایم چندان هم بی عیب و نقص نیست.
اخلاق هم تابع قدرت است
دهقانی با توضیح این که یکی از مهمترین عیوب فرهنگ این است که بر گفتمان خداوندی و بندگی استوار است بیان کرد: سعدی محصور و مقید و ناگزیر به پیروی از چنین گفتمانی بود. سعدی که قصد داشت نماینده بندگان در برابر خداوندگان باشد چارهای نداشت جز این که از منطق خداوندی و بندگی پیروی کند و به همان زبان سخن بگوید، به همین دلیل گلستان را با ذکر «خدای عزوجل» آغاز میکند و بیدرنگ به مدح خداوند جهان یعنی ابوبکربن سعدبن زنگی میرسد.
دهقانی با خواندن بخشهایی از این مدح گفت: سعدی در آخر، این دو بیت مشهور را آورده است که
زانگه که ترا بر من مسکین نظر است آثارم از آفتاب مشهور ترست
گر خود همه عیبها بدین بنده درست هر عیب که سلطان بپسندد هنرست
وی همچنین با اشاره به این که مصرع آخر این دو بیت به ضربالمثلی تبدیل شده و در بین مردم رواج یافته اظهار کرد: این مصراع به بهترین شکل مبین تجربه درازآهنگ فرهنگی است که استوار بر گفتمان خداوندی و بندگی است. در چنین فرهنگی اخلاق هم تابع قدرت است و به تعبیر سعدی صاحب قدرت مجموع مکارم اخلاق و اصولا ملاک و معیار اخلاق بشمار میآیند.
جامعه نقل محور دیدگاه انتقادی ندارد
این نویسنده با اشاره به این که سعدی در فرهنگی زندگی میکند که ناچار است بر لبه تیغ راه رود گفت: او به عنوان یک اندیشهورز سعی خود را میکند که نگاه انتقادی خود از اهل قدرت را حفظ کند. فرهنگ ایرانی، خداوندان، یعنی صاحبان قدرت را مجاب میشمرد که هرچه میخواهند بر زبان آورند و هیچ احساس پشیمانی و تاسف هم نکنند اما بندگان اگر برخلاف رای صاحبان قدرت سخن بگویند مسلما پشیمان خواهند شد و این پشیمانی جنبه اخلاقی ندارد.
او همچنین بیان کرد: در ضمیر ما ایرانیان شاه مظهر اقتدار و درست به همین دلیل مرجع تشخیص نیک و بد بوده است و به قول سعدی «هر عیب که سلطان بپسندد هنر است». جامعهای که سعدی از آن سخن میگوید جامعهای نقل محور و نه عقل محور است و کافی است سخنی در این جامعه پذیرفته شده و به شکل مثلی در آید و زان پس درباره آن پرسش و تفکر نمیکند. این جامعه دیدگاه انتقادی ندارد تا درباره محتوای آن سخن بیندیشد.
محمد دهقانی در پایان گفت: اگر ما نتوانیم از فرهنگ خود فاصله بگیریم و فاصله انتقادی خود را حفظ کنیم و ببینیم که در این فرهنگ که در همین گلستان سعدی و سایر آثار او و دیگر بزرگان ما منعکس شده است چه اشکالاتی وجود دارد طبعا نمیتوانیم از اصلاح جامعه سخن بگوییم؛ و بعد امیدوار باشیم که در جامعه پیشرفت فرهنگی کنیم چون ما مقلد هستیم و در پی چیز تازهای نیستیم. کسی که میخواهد چیز تازهای به وجود آورد حتما فاصله اجتماعی خود را با موضوع کار خود حفظ میکند و بعد از آن امکان ابداع و اصلاح را دارد.
منبع: ایبنا