به گزارش روابط عمومی مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب، یکصد و بیست و نهمین نشست از سلسله نشستهای این مؤسسه، به گرامیداشت چهلمین سالگرد درگذشت استاد جلالالدین همایی اختصاص داشت که روز جمعه 27 تیرماه 1399 در بخش لایو (پخش زنده) صفحۀ اینستاگرام مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب برگزار شد.
در این نشست محمد باقری با موضوع «کار سترگ همایی در تصحیح التفهیم بیرونی»، مهدی نوریان با موضوع «استاد همایی و احیای متون کهن» و ماهدختبانو همایی با موضوع «اصفهان، پاسدار گنجینههای علم و ادب و هنر ایران» سخن گفتند و مدیریت این جلسه نیز به عهدۀ الوند بهاری بود.
در ابتدای نشست الوند بهاری غزلی سرودۀ استاد همایی را خواند:
زیور دست جهان بودم مرا نشناختند
گوهری را رایگان در خاک راه انداختند
روشنایی بخش بزم دوستان بودم چو شمع
خود به عشرت در نشستند و مرا بگداختند
ای عجب در حیرتم زین دوسترویان کز چه روی
دوستان بگداختند و دشمنان بنواختند
گو کشند از آشنایان خجلتِ بیگانگی
تا چرا بیگانه را از آشنا نشناختند
نقش نام خاکیان شد محو از این کنهه دیر
یاد ایامی که طرح تازه می انداختند
تا چه آید بر سر نو دولتان زین سوز و ساز
خانمانها سوخت تا دولتسرایی ساختند
ای خوشا آزاد مردان که اندر این گیتی سنا
خاطر آسوده را از غیر حق پرداختند
بهاری در ادامه از «همایینامه» به عنوان بهترین منبع برای آشنایی با زندگی و کارهای استاد همایی نام برد و گفت: همایینامه جشننامهای است که به اهتمام استاد دکتر مهدی محقق تدوین، و در مراسمی در خرداد سال 1356 به استاد جلالالدین همایی اهدا شده است. در سال 1386 انجمن آثار و مفاخر فرهنگی چاپ جدیدی از این کتاب با همان حروفچینی قدیم عرضه کرده است که همچنان از طریق انجمن آثار و مفاخر فرهنگی قابل تهیه است.
وی ادامه داد: دکتر محمد خوانساری طی مصاحبههایی که با استاد همایی داشتهاند زندگینامهای بسیار خواندنی از ایشان فراهم کردهاند که در این جشننامه آمده است. نوشتههای بسیاری دربارۀ استاد همایی از جمله نوشتۀ بسیار خواندنی پروفسور فضلالله رضا، فهرست کارهای ایشان و مقالات علمی که به استاد همایی تقدیم شده دیگر مطالب «همایینامه» است که به معنای واقعی کلمه یک جشننامه است.
بهاری در ادامه به معرفی دکتر محمد باقری، نخستین سخنران این جلسه، پرداخت و گفت: دکتر باقری متخصص تاریخ علم و استاد پژوهشکدۀ تاریخ علم دانشگاه تهران هستند. ایشان ابتدا در رشتۀ مهندسی برق تحصیل کردهاند اما دکترای خود را در رشتۀ فلسفه و تاریخ علم گرفتهاند. تخصص ایشان به طور مشخص تاریخ ریاضیات و نجوم دوران اسلامی است. یکی از علایق دکتر باقری کار در زمینۀ ساعتهای خورشیدی است و به همت ایشان در سالهای گذشته ساعتهای خورشیدی بسیاری در تهران و شهرستانها ایجاد و نصب شده است. ایشان که سردبیر مجله «میراث علمی اسلام و ایران» مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب هستند، علایق ادبی و هنری هم دارند و شعر قدیم و جدید فارسی را خوب میشناسند و از یاران دیرین استاد امیرهوشنگ ابتهاج هستند.
وی دربارۀ آثار دکتر باقری گفت: از جملۀ کتابهای آقای دکتر باقری، با همکاری استاد غلامحسین صدری افشار، مجموعۀ مقالات «فیزیک از زبان فیزیکدانان» است که در نشریۀ هدهد زندهیاد پرویز شهریاری منتشر شده است. «از سمرقند به کاشان»، مشتمل بر نامههای غیاث الدین جمشید کاشانی به پدرش، یکی دیگر از کارهای دکتر باقری است. ایشان تألیفی ادبی هم با عنوان «دیدار با چخوف» دارند.
کار سترگ همایی در تصحیح التفهیم بیرونی
در ادامه دکتر باقری به بیان مطالب خود پرداخت و ابتدا دربارۀ زندگی استاد همایی گفت: مرحوم سید جلالالدین همایی 120 سال پیش در اصفهان به دنیا آمد. از چهار سالگی نزد پدر و مادر خود درس خواند و بعد از آن به مکتبخانه رفت. او بعد از گذراندن مقدمات، در 9 سالگی به مدرسه حقایق در خیابان مشیر اصفهان و سال بعد به مدرسۀ قدسیه در محله درب امام اصفهان رفت.
وی افزود: خوب است کسانی در اصفهان همت کنند و هر جایی که استاد همایی درس خوانده و تدریس کرده نشان و اطلاعاتی از ایشان در آنجا قرار دهند. به قول شاعر که میگوید «بر زمینی که نشان کف پایی از توست / سالها قبلۀ صاحبنظران خواهد بود»، باید این رد پاها را حفظ کنیم. یک فایدۀ این کار الهامبخشی به دانشآموزان و جوانان و رهگذران است و از این طریق برای آنها ملموس خواهد شد که افرادی برجسته همچون استاد همایی در آسمانها زندگی نمیکردهاند و در کنار ما بودهاند.
باقری در خصوص تحصیلات استاد همایی ضمن بیان این که وی در مدرسۀ حقایق و قدسیه سیاق را به اتمام رساند، اظهار کرد: سیاق نوعی روش حسابداری است که تا 50 سال پیش در بازار رایج بود و ریشه آن در ایران باستان بوده و از قرن اول هجری در قلمرو حکومت اسلامی به کار میرفته است. در شمارۀ 14 میراث علمی دو مقاله در توضیح این روش به چاپ رسیده است.
وی ادامه داد: استاد همایی در این مدارس حساب و هندسه جدید و تاریخ و جغرافیا نیز آموخت. حتی وقتی در مدرسه قدسیه درس میخواند، یعنی در حدود 10 سالگی، کتابی در حساب تألیف کرد که در حال و هوای کودکانه است. گفته شده که نسخۀ این کتاب موجود است و امیدوارم که از طریق خانم همایی این نسخه در اختیار قرار بگیرد؛ چرا که هر چه باشد حتما برای ما جالب است.
سردبیر مجله میراث علمی اسلام و ایران با اشاره به ورود استاد همایی به مدرسه دینی نیماورد در 11 سالگی و طلبه شدن وی در همان مدرسه از 14 سالگی، گفت: روی کنج لبۀ بام مدرسه نیماورد اصفهان یک کاشی به عنوان شاخص ظهر کار شده است و از روی آن میتوان ظهر شرعی را تعیین کرد و مرحوم همایی در آن زمان مباحث نجومی را هم پیگیری میکرد.
وی سپس به تحصیل استاد همایی در زمینۀ تحریر اصول اقلیدس در مدرسۀ صدر بازار بزرگ اشاره کرد و گفت: کتاب اصول اقلیدس که موضوع آن حساب و هندسه است مبنایی بینظیر در ریاضیات جهان بوده و شاید بعد از کتابهای مقدس بیشترین چاپ را داشته است. این کتاب از یونانی به واسطۀ سریانی یا مستقیما به عربی ترجمه شد و خواجه نصیرالدین طوسی یک بازنویسی از این کتاب تحت عنوان «تحریر اصول اقلیدس» برای مخاطب ایرانی تهیه کرده بود. این کتاب در مدارس دینی در ایران خوانده میشده است.
باقری ادامه داد: همایی همچنین بخشی از ریاضیات، نجوم جدید، اسطرلاب و تقویم را در در مسجد ذوالفقار اصفهان و نیز در منزل حاج میرزا سیدعلی جناب خواند. وی پزشکی هم خواند و منبع اصلی او در این زمینه بیشتر قانون ابن سینا و شرحهای آن بوده است. در آن دوره، با توجه به این که امکانات فعلی وجود نداشت، همایی با استاد خود حاج میرزا علیآقا شیرازی به گورستان چلمان میرفتند و استخوان اسکلتهای بیرون افتاده از قبور قدیمی را برای آموزش بررسی میکردند.
وی از استادشان آقای حاج آقا رحیم ارباب اصفهانی به عنوان استاد اصلی و متأخر نجوم مرحوم همایی نام برد و گفت: مرحوم همایی آثار معمول و رایج در فراگیری نجوم از جمله خلاصة الحساب شیخ بهایی و رسالۀ اسطرلاب عبدالعلی بیرجندی را نزد حاج آقا رحیم ارباب خواند.
استاد دانشگاه تهران با اشاره به وجود ساعتهای آفتابی قدیمی در مساجد حکیم، سید، علیقلی آقا، آقانور و رحیم خان اصفهان، گفت: ساعت آفتابی مسجد علیقلی خان تخریب شده است، اما موارد باقی مانده به شکل یک بلوک مستطیلی قائم در امتداد شرقی غربی و رو به جنوب قرار دارند و چون قبلۀ اصفهان 45 درجه نسبت به جنوب به سمت غرب انحراف دارد، همه این ساعتهای آفتابی با یک زاویۀ 45 درجه بالای پشت بام مساجد مورد اشاره نصب شده است. این ساعتها تقریبا همه شبیه به هم هستند، اما اطلاعی در دست نیست که آنها را چه کسی ساخته است.
وی ادامه داد: مسجد رحیم خان را، که در نزدیکی و غرب میدان نقش جهان قرار دارد، احتمالا حاج آقا رحیم ارباب اصفهانی ساخته باشد. این نکته را شاید بتوان سرنخی برای بررسی این موضوع در نظر گرفت که آیا این استاد نجوم مرحوم همایی نقشی در ساخته شدن ساعتهای نجومی مساجد داشته است یا نه.
باقری در ادامه به مطالعات مرحوم همایی اشاره کرد و گفت: در طی 20 سال طلبگی وی روزهای تعطیل هم درس میخواند و از این جهت به ابوریحان بیرونی هم شباهت دارد. بیرونی گفته است که همۀ روزهای سال به جز نوروز و مهرگان کار میکرده است.
وی با اشاره به حضور همایی در انجمن شعرای شیدای اصفهان در عصرهای جمعه، گفت: در آن دورانی که او طلبه بود موقوفات مدارس را کسانی در اختیار خود داشتند و طلبهها هیچ حقوقی دریافت نمیکردند. مرحوم همایی برای تأمین زندگی ساده خود به کتابت نسخهها می پرداخت و در مقابل هر هزار بیت از دیوان شعرا که رونویسی میکرد یک تومان کارمزد میگرفت که مبلغ کمی حتی برای یک زندگی ساده بود.
استاد پژوهشکدۀ تاریخ علم دانشگاه تهران با اشاره به سوابق تدریس استاد همایی گفت: وی از 22 سالگی در مدرسه صارمیه تدریس کرد و بعد از آن چند سال در تبریز معلم بود و از 32 سالگی در دارالفنون و جاهای دیگر، از جمله مراکز دانشگاهی به تدریس پرداخت.
وی در پایان بخش نخست صحبتهای خود با اشاره به درگذشت مرحوم همایی در سال 1359، گفت: زندهیاد غلامحسین صدری افشار دو ماه بعد از درگذشت استاد همایی، در شمارۀ شهریورماه همان سال ماهنامۀ علمی فرهنگی «هدهد» عکس ایشان را روی جلد چاپ کرد و مطلبی با عنوان «در سوگ علامه» در آن شماره چاپ شد که بیشتر برگرفته از زندگینامۀ استاد همایی بود که پنج سال پیشتر از آن، در سال 1354، در کتاب «همایینامه» مطالب آن از قول خود استاد طرح شده بود.
باقری سپس به موضوع تصحیح التفهیم پرداخت و گفت: استاد همایی در سال 1308 در حالی که در تبریز ادبیات و فلسفه تدریس میکرد به نسخهای از التفهیم برخورد و با سابقهای که در نجوم داشت این کتاب را خواند و نسخۀ کاملی از آن را هم برای خود رونویسی کرد. او دو سال بعد که به تهران منتقل شد نسخههای فارسی و عربی التفهیم را پیدا کرد.
وی ادامه داد: مهمترین نسخۀ مورد استفادۀ ایشان نسخهای به تاریخ 538ق، یعنی حدود 120 سال پس از تألیف التفهیم بود. این نسخه را بعدها کتابخانۀ مجلس خرید اما آن زمان در تملک شخصی بود که به مرحوم دهخدا امانت داده بود و آقای همایی آن را امانت گرفت و توانست تصحیح التفهیم بیرونی را بر اساس کهنترین نسخۀ خطی که میشناسیم و از نسخههای دیگر معتبرتر است، ارائه کند.
سردبیر مجله میراث علمی اسلام و ایران گفت: به گفتۀ خود استاد همایی ایشان چهار پنج سال متوالی شبانه روز 10 تا 15 ساعت غرق در انجام این کار بودند. چنین تلاشی بسیار آموزنده و الهامبخش است. خود ایشان گفتهاند سه نفر در این کار مشوق و حامی او بودهاند: محمدعلی فروغی، نخست وزیر، علامه محمد قزوینی و مرحوم سید حسن تقیزاده.
وی با اشاره به طولانی شدن روند چاپ اول کتاب التفهیم، گفت: وقتی التفهیم پس از دو یا سه سال، در سال 1318، از سوی شرکت مطبوعات چاپ شد با استقبال چندانی مواجه نشد و در حالی که کتاب را حتی به کمتر از قیمت تمام شده میفروختند اما کتابها در انبار شرکت مطبوعات ماند و خود مرحوم همایی گفته است که مقدار زیادی از آن کتاب را برای ساختن مقوا و پاکت میوه و سبزی به قیمت کاغذ باطله فروختند.
باقری ادامه داد: در سال 1352 به مناسبت جشن هزارۀ ابوریحان قرار شد که کتاب التفهیم برای دومین بار چاپ شود و مرحوم همایی دوباره 16 ماه روی این کتاب کار کرد. وی اصلاحات و اضافاتی را که در نظر داشت اعمال کرد و اصلاحاتی هم از سوی احمد آرام و ابوالقاسم قربانی، که هر دو چهرههای معروفی در این زمینه هستند، پیشنهاد شده بود، که مرحوم همایی آنها را نیز اعمال کرد. نهایتا چاپ دوم در سال 1352 با مقدمهای جدید، فهرستهای جدید و مطالب جدیدی همچون زندگینامۀ مفصل ابوریحان و معرفی خود کتاب التفهیم منتشر شد که همین چاپ موجود در بازار است.
وی افزود: از موارد بسیار مهمی که در کتاب التفهیم با تصحیح استاد همایی آمده، پیوستها، نمایهها، فهرستها و فهرست واژههای سانسکریتی است که در این کتاب است.
باقری با بیان این که در چنین فعالیتهای علمی نباید به دنبال نتیجه زودرس بود، افزود: اگر چه در چاپ اول زیاد از التفهیم استقبال نشد و این امر مایه نگرانی استاد و ناشر شد ولی بعدها استقبال بی نظیری از این کتاب صورت گرفت. با وجود این که التفهیم به نثر فارسی کهن است و با وجود این که حتی درک توضیحات آن و استفاده از مطالبی که استاد همایی از منابع مختلف اضافه کرده است نیاز به صلاحیت و اطلاعاتی دارد، کتاب بسیار مورد استقبال قرار گرفت.
این استاد دانشگاه تهران افزود: با این که نشر هما این کتاب را چند بار تجدید چاپ کرد اغلب اوقات که نیاز داشتیم آن را برای کسی تهیه کنیم دشواریاب بود. من بعید نمیدانم که نایاب شدن آن به خاطر استقبال زیاد از سوی حوزههای دینی، دانشگاهها و جمعیت کثیر علاقهمندان به نجوم در ایران باشند. این کتاب حتی چاپهای غیرقانونی هم داشته است اما امیدواریم که با تجدید چاپ آن امکان خرید و استفاده از نسخۀ قانونی آن را برای علاقهمندان فراهم شود.
وی در مورد ترجمهها و چاپهای التفهیم در کشورهای مختلف گفت: اولین بار ترجمه انگلیسی التفهیم همراه با تصویر نسخه عربی در 1313 هجری چاپ شد و چاپ اول تصحیح استاد همایی در سال 1318 و چاپ دوم آن در سال 1352 و همزمان با انتشار نسخۀ تاجیکی آن منتشر شد. ترجمۀ روسی آن در سال 1354 در تاشکند منتشر شد. ترجمۀ ایتالیایی آن در سال 1397، یعنی دو سال پیش، آماده شد ولی هنوز چاپ نشده است. ترجمۀ ژاپنی آن هم در سه بخش در نشریۀ مطالعات حوزه اسلامی در کیوتو به چاپ رسیده است.
باقری در بخش دیگری از سخنان خود بیرونی را برجستهترین دانشمند دورۀ اسلامی خواند و گفت: اگر مجموع کمیت و کیفیت و روش و انصاف علمی و جامع الاطراف بودن را در نظر بگیریم به اعتراف دانشمندان تاریخ علم، ابوریحان بیرونی برجستهترین دانشمند دورۀ اسلامی به حساب میآید.
وی با اشاره به یکی دیگر از آثار نجومی ابوریحان بیرونی گفت: کتاب قانون مسعودی بیرونی اثری مهم و در واقع یک دائرة المعارف نجومی تحسینانگیز است که نه به فارسی و نه به هیچکدام از زبانهای اروپایی ترجمه نشده است. البته تا جایی که من اطلاع دارم در تاشکند ترجمههای روسی و ازبکی آن منتشر شده است. اگر تاجیکی آن هم منتشر شده بود میشد با تغییر حروف آن را به فارسی در آورد، اما تزجمۀ تاجیکی از آن منتشر نشده است.
سردبیر مجله میراث علمی اسلام و ایران افزود: البته چند فصل این کتاب را آقای دکتر پرویز اذکایی ترجمه کردهاند اما ترجمه کامل نشده است و آن کار به دلایلی همچنان متوقف مانده است. اصل عربی کتاب قانون مسعودی هم چند بار در حیدرآباد، بیروت و قاهره چاپ شده است ولی هیچ کدام از این چاپها خیلی خوب نیست.
وی ادامه داد: قانون مسعودی جایگاه خیلی مهمی دارد اما التفهیم از این لحاظ مهم است که برجستهترین دانشمند دورۀ اسلامی برای مخاطب عام و نوآموز کتابی نوشته است و این امر ارزش این کار او را بالا میبرد. در واقع نگارش کتاب برای نوآموز یک کار سهل ممتنع است. برای متخصص کتاب نوشتن راحتتر است اما در کتابی که برای نوآموز نوشته میشود باید ساختاری تدریجی برای پیشرفت مطالب در نظر گرفت و این کار را دشوارتر از نوشتن کتاب برای متخصصان میکند.
باقری گفت: در مقدمۀ التفهیم نوشته شده که بیرونی این کتاب را برای ریحانه بنت الحسین خوارزمی نوشته است که ظاهرا آن شخص علاقهمند به احکام نجوم بوده است. نمونۀ مشابه دیگری که داریم ابنسینا است که رسالهای در تعیین مختصات جغرافیایی گرگان قدیم برای زرینگیس دختر قابوس بن وشمگیر نوشته است.
وی با اشاره به طرح مباحث احکام نجوم در التفهیم، گفت: خود بیرونی به صراحت در کتاب التفهیم گفته است که هیچ اعتقادی به درستی احکام نجوم ندارد ولی به نظر میرسد که از علاقهای که به فراگیری احکام نجوم برای اطلاع از آینده وجود داشته، استفاده کرده است تا علوم را آموزش بدهد. یکی از شواهد مؤید این نکته این است که فقط یک سوم کتاب او دربارۀ احکام نجوم است و دو سوم دیگر مشتمل بر مباحث هندسه، حساب، نجوم، جغرافیا، گاهشماری و اسطرلاب است و مطالبی در بخش حساب و هندسه آمده که هیچ کاربردی در احکام نجوم ندارد.
باقری همچنین با اشاره به روش بیرونی در این کتاب، گفت: همچنان که یک استاد ایتالیایی در سخنرانیاش در دهه 1380 در سنندج بیان کرد، بیرونی در التفهیم از هندسه که دانشی ملموستر از حساب است، آغاز میکند و بعد به سراغ حساب که انتزاعیتر است میرود و این نشاندهندۀ ملاحظات آموزشی اوست.
وی در پایان با اشاره به برگزاری دورۀ متنخوانی التفهیم در انجمن نجوم ثاقب استان گیلان از سال 1390 تا 1397، گفت: هر چند در این دورۀ هفت ساله گاه وقفههایی هم پیش آمد ولی ما هیچ عجلهای نداشتیم که زودتر به پایان کتاب برسیم، چرا که هیچ بهرۀ مادی در کار نبود و هدف آن بود که کتاب به دقت و کلمه به کلمه خوانده شود. به همین جهت تمام نکات ادبی، تاریخی، ریاضی و نجومی التفهیم مورد توجه و بحث قرار گرفت. بعدها نیز 10 نفر که در حدود 90 درصد جلسات شرکت داشتند از طرف مؤسسۀ میراث مکتوب گواهی گذراندن این دوره را دریافت کردند.
استاد همایی و احیای متون کهن
بخش بعدی این جلسه به سخنرانی دکتر سید مهدی نوریان، استاد دانشگاه اصفهان اختصاص داشت. پیش از آن الوند بهاری در معرفی دکتر نوریان گفت: از جمله کارهای دکتر نوریان میتوان به تصحیح دیوان مسعود سعد سلمان و گزیده خواندنی او از اشعار همین شاعر با عنوان «از کوهسار بی فریاد»، که منبعی دانشگاهی نیز هست، نام برد. دکتر نوریان در سال 1382 مقالهای با عنوان «استاد همایی در برابر نظره اولی یا فرآیند تقلیل» نوشتند که در مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه خوارزمی (تربیت معلم سابق) شمارۀ پاییز و زمستان 1382 منتشر شده است. من به دوستان توصیه میکنم که در کنار شنیدن سخنان دکتر نوریان، برای آشنایی با زندگی و فعالیتهای استاد همایی و هم برای بهرهمندی از نکتههای دیگری که در نوشتۀ ایشان آمده و بسیار سودمند و خواندنی است، این مقاله را مطالعه کنند.
در ادامه دکتر نوریان به بیان مطالب خود پرداخت و ضمن مغتنم شمردن یادکرد استاد همایی گفت: برگزاری چنین جلسهای حداقل کاری است که میتوان برای استاد بزرگ استاد جلال همایی که خدمات بزرگی از جهات مختلف به فرهنگ ایران کرده و از هر جهت قابل احترام است، انجام داد.
نوریان گفت: متأسفانه وقتی من به دانشکدۀ ادبیات دانشگاه تهران رفتم استاد همایی دو سال بود که، به درخواست خودشان و به علت مقرراتی که در آن زمان وضع شده بود، بازنشسته شده بودند و به منزل رفته و به کارهای علمی خودشان مشغول بودند. ولی من این توفیق را داشتم که چندین بار در سخنرانیهای ایشان حضور داشته باشم و از مطالبی که در سخنرانیهای عالمانهشان بیان میفرمودند کسب فیض کنم؛ «تو گویی دو گوشم بر آواز اوست».
وی با بیان این که یکی از عمدهترین کارهای استاد همایی تصحیح تعدادی از متون درجه اول نظم و نثر فارسی است، اظهار کرد: یکی از آنها التفهیم ابوریحان بیرونی است که آقای دکتر باقری دربارۀ آن سخن گفتند. در مورد این کتاب اشاره به این نکته هم بد نیست که وقتی استاد همایی التفهیم را تصحیح میکنند و برای تأیید چاپ به وزرات فرهنگ آن زمان میفرستند زمان زیادی نزدیک به یک سال طول میکشد تا جواب اعلام شود. بعد که استاد همایی پیگیری میکنند معلوم میشود که این کتاب را به اروپا فرستادهاند تا علامه قزوینی و تقیزاده که در اروپا حضور داشتهاند آن را داوری کنند.
استاد دانشگاه اصفهان ادامه داد: علامه قزوینی و تقیزاده هر دو تعریف و ستایش زیادی از این کار کرده بودند و تقیزاده گفته بود اگر تصحیح التفهیم توسط آقای همایی انجام نمیشد چه بسا دیگر این کتاب به این شکل احیا نمیشد، چرا که نسل کسانی که بتوانند این متون را بخوانند و بفهمند و آن طور که باید و شاید حق این نسخهها را ادا کنند دارد منقرض میشود و دانشمند بزرگ جامع الاطرافی باید باشد که چنین کار عظیمی را انجام بدهد.
وی با اشاره به نگاه مرحوم استاد همایی به کار تصحیح گفت: ایشان در مقدمه مصباح الهدایه صریحا نوشتهاند که تصحیح متن را به تألیفات مستقل خود ترجیح میدهند چرا که معتقدند تصحیح یک متن کهن به مراتب دشوارتر از تألیف یک کتاب است و اهمیت بیشتری دارد. عین عبارت ایشان این است که «کار تصحیح به مراتب از تألیف دشوارتر است، زیرا که شخص مصحح نه در فکر معنی و نه در انتخاب لفظ برای بیان مقصود خود آزاد نیست؛ بلکه مقید است که فکر و انشای دیگری را جستجو کند و اغلاط نسخهها را مطابق ذوق و فکر مؤلف، و نه سلیقه و فهم خودش، به اصلاح بازآورد».
نوریان ادامه داد: ایشان توضیح میدهند که کسی که یک متن مربوط به سدههای گذشته را میخواهد تصحیح کند باید ببیند فردی که 900 سال پیش زندگی میکرده چه میخواسته بگوید. کسی که کتابی را میخواهد بنویسد صاحب اختیار است و میداند قصد گفتن چه چیزی را دارد ولی این که ما تصمیم بگیریم که شخصی 900 سال پیش چه چیزی میخواسته بگوید کار بسیار مشکلی است.
وی یکی از وجوه دشواری این کار را لزوم آشنایی با زبان زمان تألیف کتاب دانست و گفت: زبان یک پدیده زنده و مدام در حال تحول و تطور است و بسیاری از کلمات وجود دارد که در یک زمان رایجاند و بعدا فراموش میشوند و کلمات دیگری به جای آنها میآید. بعضی از کلمات هم معنایشان عوض میشود و بعضی از کلمات که معنای دیگری داشتهاند آن معنا فراموش شده و معنای دیگر آن رایج شده است. تشخیص چنین مواردی واقعا کار دشواری است و تصور برخی افراد که معتقدند تصحیح متن کار مهمی نیست، تصور اشتباهی است. کسی که میخواهد یک متن مربوط به 900 سال پیش را تصحیح کند باید کاملا با زبان آن عصر و همچنین با شیوۀ تفکر مؤلف آشنا باشد و این کار آسانی نیست.
استاد دانشگاه اصفهان تصحیح دیوان عثمان مختاری غزنوی توسط استاد همایی را یکی از بهترین نمونههای تصحیح متون خواند و گفت: استاد همایی سالها برای این دیوان وقت صرف کردند. با این ایشان نسخههای خیلی خوبی هم در اختیار نداشتند و فقط یکی از نسخههای در دسترس ایشان مربوط به اواخر قرن هفتم بوده و بقیه مربوط به قرن سیزدهم و چهاردهم بوده است، با حوصله و صبر بسیار زیاد و دقت فراوان بر کلمه کلمۀ این دیوان تأمل کرده و آنها را سنجیدهاند و سعی کردهاند که متن منقح و قابل اعتمادی از این دیوان فراهم شود.
وی با بیان این که ما از نظر تصحیح، اثری مانند دیوان عثمان مختاری نداریم، اظهار کرد: ما همیشه دیوان شعرای عرب را میدیدیم و حسرت میخوردیم که برای مثال دیوان متنبی با چند حاشیه در حاشیه که از قدیمترین ایام نوشته شده، به چاپ رسیده است، اما برای دیوانهای فارسی چنین کارهایی صورت نگرفته است. از این جهت تصحیح دیوان عثمان مختاری واقعا منحصر بفرد است. در برخی موارد در این کتاب یک بیت در سطر اول نوشته شده و سه صفحه حاشیه در دنباله آن آمده است. این حواشی واقعا حواشی بسیار راهگشایی است و حتی برای متون دیگر هم میتواند بسیار قابل استفاده باشد.
نوریان با اشاره به نمونهای از دشواریهای تصحیح گفت: علامه قزوینی کتاب مرزباننامه را 100 سال پیش در اروپا تصحیح و چاپ کرده است. در آنجا به عبارت «خر در خلاب و کبوتر در مضراب» بر خورده است. علامۀ قزوینی ذیل این عبارت نوشته است که منظور از «کبوتر در مضراب» را متوجه نشده است.
وی ادامه داد: خود این نکته که دانشمند بزرگی مثل علامه قزوینی میگوید معنای عبارتی را نفهمیده خیلی مهم است؛ چرا که نمیدانم گفتن متخصص عالی قدری مانند قزوینی با نمیدانم گفتن یک فرد عادی تفاوت زیادی دارد. بسیاری از مؤلفان را میبینیم که مشکلات متن را به روی خودشان نمیآورند و اصلا اشارهای به آن نمیکنند. بنابراین اعتماد به نفس بالایی باید باشد که دانشمندی در آن حد و اندازه بگوید نکتهای را متوجه نشده است.
مصحح دیوان مسعود سعد سلمان ادامه داد: استاد همایی نیز در حواشی عالمانه و بی نظیر خود بر دیوان عثمان مختاری در مواردی علامت سؤال گذاشته و نوشته است که این نکته بر من معلوم نشد. وقتی کسانی همچون علامه قزوینی و استاد همایی چنین روشی دارند دیگران هم باید این روش را بیاموزند و عبرت بگیرند که همه چیز را همگان دانند و همگان هنوز از مادر زاده نشدهاند.
وی با اشاره به مورد مبهم برای علامه قزوینی در مرزباننامه، گفت: پس از چند سال استاد همایی مقالهای مینویسد که در مجله تعلیم و تربیت 1313 به چاپ میرسد و در آن مقاله مشخص میکند که یک معنای واژۀ «مضراب» توری است که با آن کبوتر را شکار میکنند. استاد همایی بعدا شواهد دیگری هم مییایند و در حواشی دیوان عثمان مختاری به این کلمه میپردازند و معنی دقیق آن را با شواهد مختلف نشان میدهند.
نوریان ضمن اشاره به مشخص شدن معنای یکی از ابیات حافظ یعنی «هر مرغ فکر کز سر شاخ سخن بجست / بازش ز طره تو به مضراب میزدم» با کشف معنای مضراب، گفت: اگر آن کوشش استاد همایی نبود و این معما را حل نکرده بود این بیت حافظ برای ما نامفهوم بود و همه مضراب را به عنوان زخمه و وسیلهای که با آن ساز میزنند میشناسند و ذهن به طرف این که ممکن است این کلمه معنای دیگری هم داشته باشد، نمیرفت.
وی با اشاره به این مطلب که گاه شنیده شده که برخی گفتهاند کاش استاد همایی به جای دیوان عثمان مختاری دیوانی از شاعری مهمتر را تصحیح میکردند، گفت: ای کاش این گونه افراد به تشخیص استاد همایی اعتماد میکردند و میدانستند که دانشمند بزرگی مانند استاد همایی کار عبث انجام نمیدهد و حتما این دیوان ارزشهایی داشته است که استاد به سراغ آن رفتهاند. برای اثبات این که مختاری غزنوی شاعر خیلی بزرگی بوده و در زمانهای دور اهمیت زیادی داشته است از حکیم سنایی غزنوی صالحتر نداریم.
نوریان افزود: شاعر بسیار بزرگ حکیم سنایی غزنوی قصیدهای بلند و بسیار عالی در مدح مختاری غزنوی دارد. مطلع قصیده این است که «نشود پیش دو خورشید و دو مه تاری تیر / گر برد لمحهای از خاطر مختاری تیر» (تیر در مصراع دوم به معنای سهم و بهره است). علاوه بر این، سنایی در کتاب کارنامۀ بلخ فصلی را به مناقب حکیم مختاری اختصاص داده است. ضمنا در اکثر جنگهایی که از قرن ششم به بعد موجود است از جمله شعرایی که بیشترین شعرها از آنها انتخاب شده و آمده است، مختاری غزنوی است. بنابراین کار استاد همایی کاری بی دلیل نبوده، بلکه از سر علم و آگاهی کامل بوده است و اگر ایشان به آن نمیپرداختند کسی دیگر از عهدۀ این کار بر نمیآمد.
وی افزود: توصیه من به دانشجویان ادبیات این است که این دیوان را با توضیحات آن از اول تا آخر بخوانند و یاد بگیرند. مطالعۀ این تصحیح برای آنها سرمایهای در خواندن آثار سنایی و انوری، کلیله و دمنه و بسیاری از متون دیگر خواهد شد.
استاد دانشگاه اصفهان با اشاره به سابقۀ خانوادگی استاد همایی در شعر و شاعری، گفت: جد استاد همایی همای شیرازی است و پدرشان متخلص به طرب و دو عموی ایشان متخلص به عنقا و سُها همه شاعر بودهاند. استاد همایی دیوان آنها را با مقدمۀ مفصل چاپ کرده است. بنابراین ایشان در خانوادهای به دنیا آمده و رشد کرده که همه اهل شعر و ادب بودهاند.
وی ادامه داد: خود استاد همایی هم از جوانی شروع به سرودن شعر کردهاند. مرحوم محمدباقر الفت حدود 80 سال پیش منتخبی از شعرهای شعرای معاصر اصفهان منتشر کرد که قسمت اعظم آن شعرهای استاد همایی است. حدود 35 سال پیش هم مجموعهای از شعرهای استاد همایی که تخلص شعریشان «سنا» بود تحت عنوان «دیوان سنا» چاپ شد. متأسفانه این دیوان در برگیرندۀ همه اشعار استاد نیست و علت آن هر چه بوده، این دیوان ناقص است. باید همت شود و بقیه شعرهای استاد را هم که در مجلات مختلف آن زمان و جاهای دیگر چاپ شده و یا در دستنوشتههای ایشان موجود است، گردآوری شود و دیوان تازهای چاپ کنند که در بر گیرنده همه اشعار استاد همایی باشد.
نوریان در پایان سخنان خود ابیاتی از مثنوی بلندی را که مرحوم دکتر مظاهر مصفا که در زمان حیات استاد همایی برای ایشان سروده و در جلسۀ تقدیم کتاب همایینامه آن را خوانده بود، قرائت کرد.
خداوندا در توفیق بگشا
نظامی را ره تحقیق بنما
به هر باغی پیامش را سلامی
به هر سروی قدومش را قیامی
به تکریمش کرامندان کرامند
ز تعظیمش خداوند خداوند
جلال دین سنای عشق و ایمان
همای معرفت شهباز عرفان
چراغ عشق مصباح هدایت
کلید عقل مفتاح کفایت
سلیمانی ز آب و خاک سلمان
سلیمانیش از ملک سلیمان
ازو کرده هما فر همایی
از او برده سنا شعر سنایی
همای از نسبت او نام کرده
سنایی نسبت از او وام کرده
به دامان طرب دردانه غم
طربخانه زده در خانه غم
سها گفته ز اوجش با ثریا
به قاف از همتش بالیده عنقا
به نیماورد بوده بی هماورد
ز فخر او شده روی هما ورد
زده تیغ ادب در صارمیه
نبردش هر که جسته صار میه
پی صائب به هر خاکی زده چنگ
برون آورده گوهر از دل سنگ
ز نسخش خامه داده نامه را قوت
ز ثلثش نامه دامانی ز یاقوت
نخورده رزق جز از دست خامه
نبرده دست جز در زلف نامه
قلم از دست ننهاده شب و روز
شب و روزی سپرده در تب و سوز
ز شب پیماییاش شب مانده مبهوت
حدیث طاعتش مه گفته با حوت
به هشتاد آمده از شصت و هفتاد
به عشق دوست داده عمر بر باد
به همت یکه مرد هفت مردان
به غیرت پادشاه اهل دردان
…
الوند بهاری نیز در بخشی از این جلسه به مناسبت سخن رفتن از تعلیقات استاد همایی بر دیوان عثمان مختاری، به کتاب «فهرست حواشی و تعلیقات بر متون فارسی» نوشتۀ دکتر محمود مدبری اشاره کرد و گفت: این کتاب که سالها پیش از سوی دانشگاه کرمان منتشر شده است منبعی است که کمتر شناخته شده است. در این کتاب آثاری که با تعلیق و حواشی استادان به چاپ رسیده است در قالب مدخلهایی دستهبندی و معرفی شدهاند. این کتاب از آن آثاری است که وقتی در اعلام و اصطلاحات و یا در واژگان به مشکل میخوریم میتوان به آن مراجعه کرد.
اصفهان، پاسدار گنجینههای علم و ادب و هنر ایران
در ادامه این نشست ماهدخت بانو همایی، دختر مرحوم استاد جلالالدین همایی به بیان مطالب خود پرداخت و با اشاره به آماده چاپ بودن دیوان کامل استاد همایی از چند سال پیش، گفت: دیوانی که در حال حاضر موجود است دو سوم اشعار استاد همایی را در خود دارد. این که ما نتوانستهایم تا کنون نسخه کامل را منتشر کنیم نه به علت قصور، بلکه به خاطر برخی موانع بوده است. در هر صورت ما به دنبال این هستیم که ناشر مناسبی برای انتشار نسخۀ کامل دیوان پیدا کنیم.
وی ضمن بیان این که مرحوم استاد همایی یک دایرة المعارف از علوم اسلامی قدیم و ادیب، شاعر، فیلسوف، منجم، عارف، ریاضیدان و … بودند، گفت: التفهیم و دیوان عثمان مختاری شاهکارهای بی نظیر استاد همایی در تصحیح متون و در زمینههای ریاضی و ادبیات است. در عرفان و تصوف هم مولوینامه و مصباح الهدایه را میتوان نام برد و من میخواهم صحبتم دربارۀ ایشان را با استاد همایی عارف و با غزلی از ایشان که در آن به استقبال عراقی رفتهاند، آغاز کنم. چون هماییِ عارف و هماییِ همایی را در اینجا میتوان دید.
من و بندگی سلطان سریر کبریایی
که غلامی در اوست طراز پادشاهی
سُبُحات وجه حق را نتوان نهفت هرگز
تو خود ای حجاب کثرت چه خلاف مینمایی
دو جهان ز نور هستی همه یک فروغ باشد
ز حدیث نور و ظلمت چه فسانه میسرایی
همه هستی است یک جلوه شروق نور حق را
نه روا بود در اینجا سخن از منی و مایی
چه درون و چه برون اوست من این سخن نگویم
«که برون در چه کردی که درون خانه آیی»
به کدام سو کنم رو که تو اندر او نباشی
به کدام در زنم سر که تو زو به در نیایی
من و ناله و شکایت ز جدایی تو، حاشا!
که مرا نبوده هرگز ز تو یک نفس جدایی
سر عجز بر حریم تو نهند آن عزیزان
که فکندهاند بر دوش ردای کبریایی
ز مقام پادشاهی است هزار بار خوشتر
که مرا بود به درگاه تو خواری گدایی
همه شوق کعبه دارند به دل سنا، ولیکن
پی رب کعبه پوید ز ره صفا همایی
نکشیده درد دانی تو چه قدر عافیت را
ز شکسته استخوان پرس بهای مومیایی
ماهدخت بانو همایی با اشاره به چاپ کتابی با عنوان «زیور دست جهان»، گفت: من در این کتاب، که توسط انتشارات آوای مکتوب چاپ شده است، ضمن شرح حال مرحوم پدر، تمام آثار ایشان را، چه آنهایی که در زمان حیات ایشان به چاپ رسیده و چه مواردی که پس از فوت ایشان منتشر شده، معرفی کردهام.
وی در ادامه به یکی دیگر از آثار شاخص مرحوم جلالالدین همایی یعنی تاریخ اصفهان پرداخت و گفت: ایشان در سال 1308 که حدود 30 سال داشتند شروع به نوشتن تذکرهای دربارۀ دانشمندان و شعرا و رجال اصفهان کردند. ایدۀ این کار به تدریج گسترش یافت و ابنیه و آثار، مقابر و تکایا، خانوادهها و امامزادهها و سادات، و حوادث و جغرافیای اصفهان را هم در بر گرفت. خود ایشان گفته بودند وقتی این کار را شروع کردم دیدم که در یک اقیانوس افتادهام که به یکی دو جلد خاتمه نمییابد. در نهایت این کار تا سال 1347 ادامه یافت و در 10 جلد خاتمه یافت.
ماهدخت بانو همایی ادامه داد: ایشان پس از مدتی به تبریز رفتند و در سال 1310 به تهران نقل مکان کرده و پس از آن در تهران زندگی میکردند. استاد به جز چند سال اواخر عمرشان، هر سال اول تیرماه به اصفهان میآمدند و تا اول مهرماه در اصفهان بودند و در این سه ماه غیر از ملاقات بستگان و دیدار حاج آقار رحیم ارباب، بقیه وقتها از صبح تا عصر کاغذ و قلم به دست به ابنیه و آثار سر میزدند و آنها را بررسی میکردند و در خانه هم به تنظیم یادداشتهایشان میپرداختند. در آن زمان امکان عکسبرداری از آثار و سپس مطالعه و بررسی عکسها در خانه نبود، بلکه باید در همان محل لوحها و سنگها را میخواندند. به همین علت ساعتها وقت میگذاشتند و گاهی چند روز به یک محل میرفتند.
وی با اشاره به ایجاد تأخیر در پروژۀ تاریخ اصفهان با ورود استاد همایی به دانشگاه تهران، گفت: در عین حالی که کارهای استاد افزایش یافته بود اما در کنار آنها در تهران به بررسی کتابها و متون مربوط به اصفهان میپرداختند. میتوانم به جرأت بگویم که مطلبی دربارۀ اصفهان نوشته نشده که پدرم آن را نقل نکرده باشد. برای مثال ایشان به حمزۀ اصفهانی خیلی اعتقاد داشتند و میگفتند بهترین کتاب را او درباره تاریخ اصفهان نوشته است. البته این کتاب مفقود شده است اما استاد همایی تمام گفتههای حمزه اصفهانی را که دیگران نقل کرده بودند از متون دیگر پیدا کرده بودند که به نظر من شبیه یک معجزه است.
ماهدخت بانو همایی با اشاره به بازنشستگی استاد همایی در سال 1345 به درخواست خود ایشان و به علت الزام به حضور تمام وقت استادان در دانشگاهها، گفت: در آن زمان بود که استاد متوجه شدند که قسمتی از دستنوشتههایشان برای تاریخ اصفهان که با قلم آبی و بنفش نوشته شده بود کمرنگ شده است و تصمیم گرفتند نسخهای از آن تهیه کنند تا آنچه نوشتهاند منحصربفرد نباشد. در آن زمان زیراکس وجود نداشت و پدر که برای این کار دل گذاشته بودند، از عکاسی حرفهای خواستند تا از تمام دستنوشتهها عکسبرداری کند که این کار شش هفته به طول انجامید.
وی با اشاره به تدوین نهایی نیافتن تاریخ اصفهان در دورۀ حیات استاد همایی، گفت: پدر در ایام زندگی کارهای دیگری برایشان پیش میآمد که فرصت تدوین نهایی تاریخ اصفهان را به ایشان نداد. حتی خودشان در سخنرانیای در دانشکده ادبیات در اصفهان مشکلات کتاب را گفتند و اشاره کردند که جمع کردن آن کار سختی است. البته مطالب مرتب و منظم بود اما نیاز به تدوین داشت که همان هم کار سختی بود. در نهایت قرعه این کار به نام من افتاد و من با کمال افتخار و شوق این کار را شروع کردم و حدود 35 تا 40 سال، در کنار کارهای دیگری که داشتم، روی این پروژه کار کردم و به جایی رسید که میتوان گفت این کتاب واقعا به اتمام رسید.
ماهدخت بانو همایی با اشاره به نظر استاد همایی برای تدوین این اثر در هفت جلد، گفت: بر اساس طرح پدر قرار بود جلد اول تاریخ اصفهان به اشتقاق کلمه اصفهان و نوشتههای دیگران درباره اصفهان، جلد دوم به جغرافیای اصفهان و دهات و قصبات آن، جلد سوم به تاریخ حوادث و وقایع، جلد چهارم به ابنیه و آثار، جلد پنجم به رجال و مشاهیر، جلد ششم به خانوادهها، سادات و خاندانها و جلد هفتم به آداب و رسوم اصفهان و مذهب و زبان اصفهان اختصاص داشته باشد.
وی ادامه داد: اگر من میخواستم یادداشتهای ایشان را در همین چارچوب مرتب کنم سالها طول میکشید و کار یک نفر هم نبود و نیاز به کار گروهی داشت. اما در نهایت اولین جلد این مجموعه به اسم هنر و هنرمندان اصفهان در سال 1375 از سوی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی چاپ شد. جلد دوم اما با فاصله و با عنوان ابنیه و عمارات و آثار باستانی در سال 1390 از سوی مؤسسۀ نشر هما به چاپ رسید و جلد سوم هم به تتمۀ همین موضوع اختصاص داشت. بخش چهارم که آن هم به نوعی ادامۀ ابنیه و عمارات و آثار باستانی بود به تکایا و مقابر اختصاص یافت. در این جلد با نقشه و اطلاعات دقیق تکایا و مقابر معرفی شدهاند.
ماهدخت بانو همایی ضمن بیان این که جلد پنجم اطلاعات مربوط به سلسله سادات و مشجرات و خانوادهها و امامزادههای اصفهان را در بر گرفته و از سوی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی منتشر شده است، افزود: جالب است که استاد در این موضوع هیچ تعصبی نشان ندادهاند و به تخطئه اماکنی که به عنوان امامزاده شناخته میشوند با این دلیل که صحیح النسب نیستند نپرداختهاند. ایشان معتقد بودند همین که مردم در این مکانها راحت و آرامش پیدا میکنند و به این فضاها علاقه دارند، آن اماکن را ارزشمند میکند.
وی در ادامه معرفی مجلدات تاریخ اصفهان گفت: جلد ششم به حوادث و وقایع اصفهان اختصاص دارد. تدوین این بخش هم به دلیل قرار داشتن در بخشهای متفاوت دفاتر و حاشیههای ریزی که بر آنها نوشته بودند، دشوار بود. با وجود این این کار گویی تمام زندگی من بود و هیچ زحمتی برای من نداشت و هیچ منتی برای کسی ندارم و انجام این کار انگیزه من برای شاد بودن، زندگی کردن و امید داشتن بود و منظور از بیان دشواری آن فقط توضیح علت طولانی شدن روند انتشار اثر است.
ماهدخت بانو همایی با بیان این که جلدهای هفتم، هشتم و نهم به رجال و دانشمندان اصفهان اختصاص یافته است، اظهار کرد: در این بخشها علاوه بر اطلاعاتی که دربارۀ رجال اصفهان آمده هر کسی نیز سخنی دربارۀ اصفهان گفته از او نام برده شده است و منابع همه مطالب نیز آمده است. نکتهای که در این بخش توجه من را جلب کرد این بود که هیچ کدام علم خود را وسیله معاش خود قرار نداده بودند. شاید از 60 شغلی که این رجال به آنها اشتغال داشتهاند فقط 10 تای آنها شغل کسی است که فقط در زمینههای علمی کار کرده است و عموما برای امرار معاش کارهای دیگر میکردند.
وی با اشاره به اختصاص یافتن آخرین مجلد این مجموعه به جغرافیای اصفهان، گفت: این جلد حدود یک سال پیش توسط پژوهشگاه علوم انسانی چاپ شد. در بخشی از این جلد استاد همایی گفتار دیگران درباره اصفهان را آثاری همچون احسن التقاسیم، کتاب البلدان، مجمل التواریخ، حدود العالم، مسالک و الممالک، کتاب الخراج آوردهاند و هر مطلبی را از کسی گرفتهاند مرجع آن را ارائه دادهاند.
ماهدخت بانو همایی گفت: من، از طرف خودم و پدرم، این کتاب را که مجموعا در 6 هزار صفحه تدوین شده است به مردم اصفهان و همشهریان عزیزم تقدیم میکنم؛ مردمی که به قول خود استاد همایی در یکی از مقالاتشان در مجلۀ ایرانشناسی پاسدار گنجینه هنر و ادب ایران و دنیا هستند. همین عامۀ مردم اصفهان بودهاند که اصفهان و آثار دیدنی آن را ساختهاند. درست است که حاکمان مشوق این مردم بودهاند اما این دستان مردم اصفهان بوده که مساجد و پلها و دیگر بناهای این شهر را ساخته است. نقشها و کاشیکاریها اثر همین عامۀ مردم است.
هنوز هم مردم اصفهان هنرمندند و با وجود همه مشکلاتی که وجود دارد خوشبختانه کیفیت هنرشان پایین نیامده است. هنر مردم اصفهان در هیچ جای دیگر دنیا دیده نمیشود و من سر تعطیم در مقابل آنها فرود میآورم.
وی اصفهان را یک موزه خواند و گفت: من خیلی جاهای دنیا را دیدهام ولی وقتی آن مکانها را میبینید احساس میکنید یک زور و استبداد و رنجی در کار بوده است، ولی مردم اصفهان با عشق و ایمان این کارها را کردهاند و این آثار را پدید آوردهاند. من با چشم خود دیدهام که وقتی یک بنا خشت را میگرفت و کار میکرد آواز میخواند و زمزمه میکرد. خود اصفهان یک موسیقی است چون فقط حاصل کار و یا فقط یک نوع هنر، یعنی معماری، نبوده است. شما در آنجا هم معماری، هم شعر، هم موسیقی و خیلی ظرایف دیگر هم میبینید. به نظر من این فضا در سرتاسر تاریخ اصفهان وجود دارد.
ماهدخت بانو همایی ضمن ابراز تمایل به ارائۀ رایگان مجموعۀ تاریخ اصفهان به مردم این شهر در صورت فراهم شدن زمینههای لازم، گفت: استاد همایی قصیدهای برای اصفهان گفتهاند که به نظر من مجموعۀ تاریخ اصفهان اثبات همین قصیده است و من این قصیده را از طرف استاد به این مردم اصفهان تقدیم میکنم.
آدمی را شرف و فخر اگر از هنر است
اصفهانی به هنر مایۀ فخر بشر است
مگر از مرتبت دانش و آیین هنر
آدمی فخر کند ورنه همان جانور است
عمر و مالی که نه در علم و هنر خرج کنند
عمر بیهوده و آن مال هبا و هدر است
هنر و ذوق ز کانون صفاهان خیزد
وندر این گفته هزاران سند معتبر است
هر کجا پرتوی از علم و هنر میبینی
همه فرزند و عیالاند و صفاهان پدر است
طفل ده ساله او از مدد هوش و ذکا
رهبر پیر نود سالۀ شهر دگر است
ای بسا شهر که باشد به متاعی مشهور
اصفهان در همه گیتی به هنر نامور است
هر دیاری به یک نوع هنر فخر کند
اصفهان در همه انواع هنر مفتخر است
آنچه از رندۀ آذر به جهان در مثل است
وآنچه از خامۀ مانی به صحف در ثمر است
در ضمیر هنرآموختۀ اصفاهان
همه جمع است اگر ظاهر و گر مستتر است
جامع کهنه و مسجد شه و عالی قاپو
چل ستون وان پل خواجو که تو را رهگذر است
مجمع هر چه تو خواهی ز هنرمندیهاست
وندر آفاق بدین نام و نشان مشتهر است
هر چه در مدح هنرمند صفاهان گویی
خود هنرمند ازو برتر و شایستهتر است
اصفهان را به مثل جامۀ زربفتی دان
کش هنر رویه و علم و ادبش آستر است
یک هنرمند صفاهان به همه دنیا نیست
سند معتبر دعوی من خود هنر است
دعوی مرد هنر را هنر مرد گواست
که گهر را سند و فر و بها خود گهر است
شاهد صدق هنرمندی مرد هنری
نه به لفظ است و به گفتار که فعل و اثر است
شمع را جلوهگری آیت روشن نور است
شاخ را باروری شاهد صادق ثمر است
نه به ایران که در اطراف جهان ز اصفاهان
اثر تازه پدیدار به هر بوم و بر است
ای پسر کسب هنر کن که در این گنج عزیز
کیمیایی است که خاک از اثرش گنج زر است
فقر کی راه برد بر در آن کارگری
که کلید در رزقش به سرانگشت در است
با کلاه نمد و پوشش چرکین او را
تاج دولت به سر و جامۀ عزت به بر است
پادشاهی بود آن مرد هنرمندی را
کز همای شرفش سایۀ دولت به سر است
گرچه با تسمۀ قدبند و کله گوشۀ کار
بی نیاز از رقم شاهی و تاج و کمر است
مختصر گویمت آن را که چنین کار افتاد
گر همه ملک جهان در بر او مختصر است
از من این چامه بود هدیۀ آن شهر هنر
کش همایی سنا از دل و جان مدحگر است
ماهدخت بانو همایی در ادامه به برخی دیگر از آثار استاد همایی اشاره کرد و گفت: ایشان ریاضیدان بودند و جزوهای راجع به اندازهگیری مساحت دارند که بسیار جالب است. همچنین مقالهای دارند که در آن توضیح دادهاند که چگونه میتوان از روی عرض جغرافیایی هر منطقه قبلۀ آنجا را پیدا کرد. مرحوم پدر جزوۀ بسیار جالبی هم در زمینۀ طب دارند و خود ایشان هم طبیب بودند و ما تا در منزل پدر بودیم طبیبی غیر از طب سنتی نداشتیم. به طور کلی استاد همایی بسیار پرکار بودند و احتمالاً میتوان با دستنوشتههای ایشان چند بار دور دنیا را فرش کرد. فقط تاریخ اصفهان ایشان 6 هزار صفحه است. همچنین مقدماتی برای کتابهای مختلف نوشتهاند که مقدمهشان برای دیوان شمس یکی از بهترین شرححالهای مولاناست.
وی با اشاره به بازنشستگی زودهنگام استاد همایی و آغاز تحقیقات تمام وقت ایشان از آن زمان، گفت: هر چند محضر استاد همایی برای شاگردان و علاقهمندانشان بینظیر بود ولی ایشان را میتوان در آثارشان دید؛ چرا که هیچ وقت منشی و معاون و مصحح نداشتند و وقتی آثارشان را میخوانید انگار در محضر ایشان هستید و دارید با خود ایشان حرف میزنید.
ماهدخت بانو همایی در پاسخ به پرسشی در مورد انتشار نسخۀ کامل دیوان استاد همایی نیز گفت: اگر بخواهیم این دیوان را چاپ کنیم مجبوریم بخشهایی از آن را دوباره حذف کنیم و من آرزو دارم که روزی حب و بغضها کنار گذاشته و تاریخ دورۀ استاد درک شود. هر تاریخ و مقطعی برای خودش خصوصیتی دارد که نمیشود آن را در زمانی دیگر پیاده کرد. در هر صورت دیوان کامل استاد همایی آماده است.
در ادامه بهاری با بیان این که خیامینامه، غزالینامه، مولوینامه، فنون بلاغت و صناعات ادبی و مصباح الهدایه مرتب چاپ شده است، جویای وضعیت انتشار برخی از آثار استاد همایی، مانند بعضی از مجلدات تاریخ اصفهان، دیوان عثمان مختاری و التفهیم که در سالهای اخیر نایاب بوده است، شد و ماهدخت بانو همایی در پاسخ گفت: بعد از فوت پدر انتشارات هما همه آثار ایشان را با در اختیار گرفتن حق چاپ، گرد آوردند و آنها را منتشر کردند. اما پس از فوت آقای دکتر شاهحسینی آن روند سابق ادامه پیدا نکرد. البته اینجانب در انتشار آثار پدر دست ندارم اما هر کمکی بتوانم انجام میدهم و به سهم خودم، مخالفتی با این که این آثار به صورت پیدیاف در اختیار همگان قرار بگیرد، ندارم.
ماهدخت بانو همایی با اشاره به برخی دیگر از آثار استاد همایی گفت: دیوان سنا، تاریخ مختصر ادبیات، یادداشتهای استاد درباره تاریخ ادبیات ایران، یادداشتهای استاد درباره قواعد فقه، اصطلاحات و تاریخ فقه و قضا در اسلام، یادداشتهای استاد درباره معانی و بیان، و زیور دست جهان (احوال و آثار استاد) که من روی آنها کار کردهام. علاوه بر اینها سه اثر را نیز در دست دارم که دیوان کامل سنا، جلد دوم زیور دست جهان، و میراثنامه است. میراثنامه یکی از آثار مهم استاد و بهترین و یا منحصربفردترین کتابی است که دربارۀ ارث به زبان فارسی نوشته شده است.
وی افزود: من خودم را در مقابل پدر ذرهای در برابر خورشید میبینم و حاصل خود را فقط آن میدانم که عاشقانه و با ایمان کار کردهام و امیدوارم که بتوانم آن را ادامه دهم.
ماهدخت بانو همایی همچنین در پاسخ به پرسشی دربارۀ شرح مثنوی استاد همایی، گفت: از چنین شرحی بی اطلاعم ولی پدر بر مثنوی علاء الدوله حاشیههایی نوشته بودند که به همت خواهر بزرگترم به همان صورت افست و به صورت نفیس چاپ شد. تا جایی که اطلاع دارم گویا آقای حداد عادل آن حواشی را گردآوری کرده بودند اما نتیجۀ کار را ندیدم.
وی همچنین تصحیح ولدنامه را یکی از کارهای مهم استاد همایی دانست و گفت: ولدنامه، شاید به علت نام آن است و یا بخاطر تبلیغ ناکافی، چندان مورد توجه قرار نگرفته، در حالی که بهترین شرح حال مولاناست که به قلم پسر او نگاشته شده است. پدر، ضمن تصحیح این کتاب، مقدمۀ مفصلی بر آن نوشتند و برای نخستین بار آن را در سال 1315 به چاپ رساندند. این اثر را ابتدا انتشارات فاطمی و بعدها انتشارات هما، با تصحیح اغلاط و به همراه برخی اضافات، منتشر کردند.
ماهدخت بانو همایی در پایان با اشاره به انعکاس روح لطیف و ظریف استاد همایی در دیوان اشعارش و نیز غم روزگار و شکایت از قدرناشناسیها که در برخی قصاید و اشعار ایشان دیده میشود، به عنوان پایانبخش سخنانش غزلی از استاد همایی خواند:
من گوهری عزیزتر از دل نداشتم
کان را به نقد عشق گروگان گذاشتم
دیگر چه دل طلب کنی ای دلستان که من
جز آنچه دادمت دل دیگر نداشتم
از ملک هستیم به جز این نیمجان نبود
کان را به خدمت در تو برگماشتم
حسرت به خدمت در بتخانه میخورد
آن طاعتی که بی تو به مسجد گذاشتم
پیری رسید و دست فلک کرد سرنگون
آن قامت نشاط که برمیفراشتم
جز تلخ باری غم و حسرت ثمر نداشت
در مزرع امید نهالی که کاشتم
پیری به غم گذشت و جوانی به غفلتم
این است حال شامم و آن بود چاشتم
چون هر چه داشتم به جهان بایدم گذاشت
انگار اینکه ملک جهان جمله داشتم
قصدم سنا حدیث غم روزگار بود
وین را به یادگار تو اینجا نگاشتم