کد خبر:15208
پ
images_9

زندگی شمس تبریزی در کتاب «ملک گرسنه»

کتاب «ملک گرسنه» به قلم نهال تجدد چند هفته‌ای است که توسط نشر چشمه منتشر شده و روانه بازار شده است.

میراث مکتوب- دوستی مولانا و شمس همواره یکی از مسئله‌های پرسش‌ساز ادبیات فارسی بوده است. همنشینی شخصیتی مانند شمس پرنده با مولانا، مخصوصا با دگرگونی‌های روحی مولانا بعد از این معاشرت و دوستی، زمینه‌های متعددی برای کنجکاوی محققان و حتی خوانندگان عمومی آثار مولانا و شمس ایجاد می‌کند. چنان که می‌بینیم یکی از پرفروش‌ترین رمان‌های چند سال اخیر، یعنی ملت عشق، از نویسنده ترک‌انگلیسی معاصر، الیف شافاک، اقتباسی از زندگی شمس و مولانا است.

نهال تجدد نیز یکی از نویسندگانی است که در سال‌های اخیر کتاب‌هایی نه‌چندان تحقیقی و بیشتر ادبی درباره زندگی و رابطه این دو تن نوشته است. اخیرا نیز نشر چشمه کتابی جدید به نام «ملک گرسنه» از این نویسنده روانه بازار کرده که موضوع نوشته‌ایست که در ادامه می‌خوانید.

چرا ملک گرسنه؟
شاید کسی که بدون هیچ پیش‌زمینه‌ای اسم این کتاب را می‌شنود و در کنار این شنیدن موضوع کتاب را نیز به یاد می‌آورد، این سوال را در ذهن خودش بسازد که چرا ملک گرسنه؟ این سوال دو جواب دارد. در بلاغت فارسی آرایه‌ای به نام ایهام وجود دارد. یعنی آنکه بشود از یک سخن دو برداشت معنایی کرد و هر دوی آن‌ها نیز درست باشد.

نام ملک گرسنه در این کتاب بر دو معنا اشاره دارد. اول آنکه مولانا در یکی از اشعار خود، سخنانش را غذای فرشتگان نامیده است. نویسنده نیز در پیشانی‌نوشت کتاب با ذکر این بیت، یکی از دلایل نام‌گذاری خود را بیان می‌کند. دلیلی دیگر شاید تاکیدی بر گرسنه و طالب حقیقت بودن شمس و مولانا باشد. اینکه انسان همیشه طالب حقیقتی درباره جهان هستی است و گاهی نیز طالب شنیدن همان حقایق از یاران راستین است.

اما در اینجا یک اشکال اساسی وجود دارد. آن هم اینکه حرکت‌گذاری لغت «ملک» بر جلد کتاب، به این صورت که به معنی پادشاه خوانده شود، نه به معنی فرشته، انتساب نام این کتاب به آن بیت مولانا، که نویسنده نیز آن را آورده است را غلط یا دست‌کم ضعیف می‌کند، درحالی که به نظر می‌رسد قصد نویسنده بیشتر تاکید بر معنای اول بوده است. این نکته‌ای است که ویراستاران نشر چشمه در کنار نویسنده باید به آن توجه می‌کردند.

یک کتاب و سه بخش
پیش از او، با او، پس از او، سه بخش ملک گرسنه را تشکیل می‌دهند. موضوع اصلی هر بخش هم چنان که از نام فصل‌ها برمی‌آید، زندگی‌نامه خودنوشت شمس تبریزی است. یا همان تقویم شمس که روی جلد نیز به آن اشاره شده است. بخش اول حوادث زندگانی شمس در کودکی تا ترک خانواده را در بر می‌گیرد. بخش دوم درباره شیوخ و عارفان متعددی است که شمس در راه رسیدن به مولانا از آنان گذشته است و معاشر آنان بوده است. بخش اعظم این بخش نیز، چنان که از نامش برمی‌آید، همان قصه آشنایی مولانا و شمس است. و بعد از او نیز داستان جدایی اجباری شمس از مولانا، به علت حسادت یاران و مریدان مولوی است.

روایت و سبک
یکی از نقاط قوت این کتاب مطالعات بسیار نویسنده بر آثار مختلف عارفان دیگر، شمس و مولانا و سفرنامه‌هاست. محتوا و روایت این کتاب از دو بخش تشکیل شده است. بخشی از متن نوشته نویسنده است و برخی دیگر انتخاب‌های نویسنده از متون دیگر. نویسنده بخش‌هایی که از متون دیگر آورده شده‌ را با ارجاع درون‌متنی مشخص کرده است. می‌توان گفت کار اصلی تجدد در این کتاب، همین انتخاب‌ها است.

او سعی کرده به جای آنکه مونولوگ و دیالوگ‌ها را خودش بنویسد، آن‌ها را از میان صفحات مختلف، دقت کنید! مختلف، نه پیاپی، متون عرفانی استخراج کند و در کنار هم بگذارد، تا هم لحن تاریخی داستان حفظ شود و هم تفکرات این دو عارف را از طریق سخنان خودشان به خواننده بشناساند. اما از آنجایی که هیچ گلی بی‌خار نیست، باید بگوییم آن بخش از نوشته‌های کتاب که برگرفته از متون عرفانی نیست و حاصل قلم شخص نویسنده است، گاهی دچار خطا و اشتباه معاصرسازی می‌شود. بااینکه نویسنده سعی داشته بخش‌های جاری‌شده بر قلم خودش هم لحن تاریخی داشته باشد، اما از این خطاها مصون نمانده، و متاسفانه طی مراحل متعدد ویرایشی نیز گویا ایرادی به این دست خطاها گرفته نشده است.

مثلا در جایی از این کتاب می‌خوانیم: «شیوخ بسیاری دیده بودم و به جز دوسه تن که اسمشان ذکر شد، بقیه جذاب نبودند». اگر خواننده از طرفداران متون کهن ادب فارسی باشد، می‌داند که این جمله ابدا لحن تاریخی ندارد و اساسا ترکیب «جذاب نبودن» در این جمله یک ترکیب معاصر است. وقتی این جمله در کنار جمله بعدی همین پاراگراف، که باز نقل‌قولی از متن عرفانی دیگری است، معاصر بودن خودش را بیشتر نشان می‌دهد. در انتهای این بخش باید بگوییم که خوش‌خوانی یا دشواری این کتاب بسته به کتاب‌خوان بودن یا نبودن مخاطب نیست، بلکه آشنایی مختصر او را با متون کهن ادب فارسی می‌طلبد. در غیر این صورت ممکن است کمی دشوار باشد. البته عکس آن نیز صادق است.

یکی از خصوصیات خوب این کتاب که در رمان‌های تاریخی کمتر دیده می‌شود، داشتن تعلیقات خوب است. عبارت‌های دشوار در انتهای این کتاب معنی شده است. بخشی از تعلیقات نیز به اعلام اختصاص دارد. در این بخش می‌شود از زندگی عارفان و فلاسفه‌ای که نام آنان در کتاب آمده است، اطلاعات مختصری دریافت کرد. در آخرین صفحه کتاب نیز نقشه‌ای از آسیای صفیر آمده است و شهرهایی که در کتاب نامی از آنان ذکر شده است، در این نقشه با علامت ستاره متمایز شده است.

هرکسی از ظن خود شد یار من
اما خواننده باید چه انتظاری از این کتاب داشته باشد؟ آیا در این کتاب با بخشی از زندگی مولانا و شمس، با صورت متقن و صحیح آشنا می‌شویم؟ خیر.

آیا خواندن پاره‌هایی از متون مختلف و کنار هم گذاشتن آن‌ها و اضافه کردن بخش کوچکی از جملات کتاب به دست نویسنده ما را با کتابی به قلم نهال تجدد مواجه می‌کند؟ باز هم خیر.

آیا خواندن این کتاب برای مخاطب التذاذ ادبی به همراه دارد؟ باید گفت این کتاب هم مانند همان نمونه‌ ترکی‌انگلیسی‌اش که در آغاز بحث از آن یاد کردیم، برداشتی ادبی از این گره نیمه‌باز تحقیقات ادبی است. و می‌تواند اوقاتی خوش برای خواننده‌اش به وجود بیاورد. که البته به نظر نمی‌آید ادعای نویسنده نیز چیزی بیش از این باشد.

در آخر به همان فایده اصلی رمان‌های تاریخی، که این داستان هم گونه‌ای از آن است اشاره می‌کنیم و این سخن را به پایان می‌بریم. این نوع کتاب‌ها مجالی برای آشنایی انسان پربرنامه قرن بیست‌ویکم با تاریخ و ادبیات کهن است. اما بهتر آنکه همین انسان پربرنامه هم بتواند به سرچشمه‌ها رجوع کند و از آن بهره‌مند شود.
 
ملک گرسنه را نشر چشمه در 166 صفحه با قیمت 36 تومان منتشر کرده است.

منبع: ایبنا

 

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید

مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب
تهران، خیابان انقلاب اسلامی، بین خیابان ابوریحان و خیابان دانشگاه، شمارۀ 1182 (ساختمان فروردین)، طبقۀ دوم، واحد 8 ، روابط عمومی مؤسسه پژوهی میراث مکتوب؛ صندوق پستی: 569-13185
02166490612