میراث مکتوب- متنی که در ادامه میخوانید گزارشی از روز اول ماه محرم 1300 ه.ق. به روایت و دستخط ناصرالدین شاه قاجار نقل شده از آرشیو اسناد سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران است.
روز دوشنبه غرّه محرم ۱۳۰۰ [۲۱ آبان ۱۲۶۱ ] که امسال رأس مئه است و تاریخ هجرت نبوی علیه السلام به هزار و سیصد رسید. ان شاءالله تعالی امیدوار هستیم که بر ملت و رعیت تمام اسلام مبارک و میمون باشد. بخصوص بر ملت شیعۀ اثنی عشری که رعیت مخصوص و عبد مملوک مرتضی علی علیه السلام هستند.
خلاصه صبح برخاستیم. در تهران من در عمارت بادگیر در اتاق دراز جنب باغ وحش میخوابم. هوا صاف و آرام بود. امّا وسط روز قدری باد بیمزه آمد. چادر را هم تکان میداد. روز ۲۶ ذیحجه که باد شدیدی آمد، چادر تکیه را بالمره پاره کرد. خیلی زود و خوب فراشباشی و غیره ساخته و دوختهاند، تعریف دارد.
رفتیم ناهار را در تالار آینه کاری جدید موزه خوردیم. چون حرم باید از زیر عمارت بادگیر و غیره به تکیه بروند. بعد از ناهار امینالدوله و غیره بودند، کار زیادی کردیم. نصرتالدوله و نصیرالدوله را خواسته بودم، در پایین بعضی فرمایشات شد. بعد رفتم بالای تکیه.
اگرچه روز اول است، اما باز جمعیت زیاد بود. رفتم همۀ بالاخانههای حرم را گردش کردم. ماشاالله ملیجک در اتاق امین اقدس تماشا و بازی میکرد.
شکوه السلطنه و غیره از باغ ایلخانی، عفتالسلطنه با بچهها و دار و دسته از باغ و منزل خودش، زینتالسلطنه و نوشآفرین از نگارستان، مادر نایبالسلطنه از حیاط خودش با بچهها و دار و دسته آمده بودند. همۀ حرم هم بودند. در اتاق خودمان مثل همیشه نشستیم. صنیعالدوله روزنامه خواند. امینالسلطنه، سایر پیشخدمتها و غیره همه بودند.
امروز قبل از تکیه با امینالسلطان، یحییخان، آقاباشی و حاجی سرور رفتم اندرون. قدری از عمارات را به حرمخانه تقسیم کردیم.
خلاصه سید ابوطالب روضه خواند و غیره. فراش سینه زن، دستۀ سنگ زن، زنبورکچی، و غیره آمدند. موزیکانچی بسیار خوش لباس سرخ آمدند، زدند.
تعزیه آمد، امسال حاجی قاسم نیست، یزید معروف نیست. پسر حاجی قاسم جولان بازی میکرد. عضدالملک، نایب ناظر و غیره، میرزا باقر تعزیهچرخان همه ساله بودند.
ملا حسین زینبخوان زینب شده بود. ملا ابوالقاسم کندی امامخوان شده است، پیغمبر شده بود همه ساله بود. میرزا غلامحسین بود، یزید که مرده است. برزوی شمر هست. جهانگیر بیچاره مرده است، نیست. بچههای خوب داشتند. تعزیۀ وفات پیغمبر بود. اما در میان تعزیه شبیه مالک اشتر و مسلمان شدن او و جنگ او با مرتضی علی علیهالسلام که گویا حدیث صحیح نباشد، درآوردند.
یک ساعت به غروب مانده تعزیه برهم خورد. رفتم باغ. زنانه شد.
منبع: کاتبان ـ قاجاریه (فاطمه قاضیها)