«از نوادر فلکی بوده است و در زمره انام از عجایب ایام؛ اکمه بود اما خاطرش غیرت خورشید و مه بود؛ بصر نداشت اما بصیرت داشت؛ مکفوفی بود اسرار لطایف بر وی مکشوف؛ محجوبی بود از غایت لطف طبع محبوب چشم ظاهر بسته داشت اما چشمه باطن گشاده…» آنچه گفته شد بخشی است از لباب الالباب نوشته سدیدالدین عوفی، که به رودکی و جایگاه او اشاره میکند و از او با عبارت «الاستاد ابو عبدالله جعفر محمد الرودکی السمرقندی» یاد مینماید، و امروز روز بزرگداشت اوست.
رودکی، شاعر بزرگ و پدر شعر فارسی، که به «آدمالشعرا» معروف است، جایگاه ویژهای در تاریخ ادبیات ایران دارد. او نه تنها بهعنوان نخستین شاعر بزرگ زبان فارسی شناخته میشود، بلکه با خلق آثار متنوع و زیبا در قالبهای مختلف شعری، تأثیر عمیقی بر زبان و ادب فارسی گذاشته است. رودکی با استعداد بینظیر خود توانست بیش از صد هزار بیت شعر بسراید که برخی منابع این تعداد را حتی بیشتر ذکر کردهاند.
شعر رودکی به دلیل زیبایی، روانی و عمق معنایی همواره مورد توجه شاعران و نویسندگان پس از او بوده است. او با لقبهایی چون استاد شاعران و سلطان شاعران جهان ستایش شده و مقام ادبی او در تاریخ ادب فارسی بیبدیل است. این شاعر بزرگ با نبوغ خود توانست پایههای محکمی برای شعر فارسی بنا کند و تأثیر او بر گسترش و استمرار این زبان تا قرنها باقی ماند. آثار رودکی نه تنها نمایانگر ذوق و استعداد او هستند، بلکه نقش مهمی در غنیسازی زبان و فرهنگ فارسی ایفا کردهاند. متأسفانه بسیاری از اشعار او از بین رفتهاند، اما همان تعداد اندک باقیمانده نیز گواهی بر قدرت بیان و عمق اندیشه اوست که تا به امروز مورد تحسین قرار میگیرد.
رودکی با طبع بلند، ذهن وقاد و اندیشه خلاق خود توانست جایگاهی بینظیر در میان شاعران زمان خود پیدا کند. اشعار او که بازتابدهنده تواناییهای بیمانندش در عرصه ادب و هنر موسیقی است، امروز تنها به صورت محدود باقی ماندهاند، اما همین مقدار نیز گواهی بر مهارت و چیرگی او در هنر شاعری است. کتابهای تاریخی و تذکرهها همچون تاریخ بیهقی، تاریخ سیستان و لبابالالباب به اشاراتی درباره رودکی پرداختهاند. این منابع، علاوه بر ثبت حوادث تاریخی، به معرفی شاعران و ادیبان برجسته نیز میپردازند و از طریق آنها میتوان به جایگاه رودکی در تاریخ ادب فارسی پی برد.
تاریخ گزیده، حمدالله مستوفی
حمدالله مستوفی در تاریخ گزیده، داستان امیر نصر سامانی و به هرات رفتنش را تعریف کرده و اینگونه به رودکی اشاره کرده است: «امیر نصر در عدل و داد کوشید؛ خیرات بسیار کرد؛ بعد از مدتی به تماشای هرات رفت؛ در نظرش خوش آمد. امیران او را هوای زن و بچه بود، امیر نصر نه عزم بخارا کردی و نه امیران را دستوری که به خانه روند. امیران هر چند به مقربان حضرت وسیلت می جستند، نصر بر عزیمت آنجا بخواند فائده نبود. تا رودکی را پذرفتها کردند و این ابیات در صفت خوشی بخارا و تهییج امیر نصر بر عزیمت آنجا بخواند:
باد جوی مولیان آید همی
بوی یار مهربان آید همی
امیر نصر را پس از این، آرام نماند که ابیات تمام خواند؛ و روان شد چنانکه بی موزه برنشست و رودکی با این ابیات از انعام امیر غنی شد.»
کتاب الانساب، تمیمی سمعانی
به گفته تمیمی سمعانی، در باب «الراء و الواو» رودکی نخستین کسی بود که شعر نیکو در زبان فارسی سرود. همچنین از ابو سعد الادریسی نقل قول کرده و او را پیشتاز شاعران معاصر خود دانسته است. در نقل دیگری از ابوالفضل بلعمی، وزیر امیر اسماعیل سامانی، نیز تأکید کرده است که رودکی به دلیل توانایی بینظیرش در شعر، جایگاهی بیرقیب داشته و در میان در میان شاعران عرب و غیر عرب همتایی نداشته است: «الروذکی بضم الراء سکون الواو فتح الذال المعجم و فی آخرها الکاف النسبة الی رودک و هی ناحیة بسمرقند مشهور منها الشاعر الملیح القول بالفارسیة السایر دیوانه فی بلاد العجم ابو عبدالله جعفر بن محمد بن حکیم بن عبدالرحمن بن ادم الرودکی الشاعر السمرقندی، کان حسن الشعر متین القول… قیل انه اول من قال… الشعر الجید بالفارسیة»
چهار مقاله، نظامی عروضی سمرقندی
نظامی عروضی سمرقندی از مجموع شاعران فارسی گوی تنها شعر رودکی، فردوسی و عنصری نیکو و نسیج خوانده است، نظامی ضمن اذعان به استادی رودکی، هنر او را در بدیهه سرایی میداند که کسی را یارای مقابله با وی نیست. او در مقاله اول درباره ویژگیهای دبیری میگوید: «و به مطالعه کتب سلف و مناظره صُحف خلف چون ترسل صاحب وصابی و قاموس و الفاظ حمادی و امامی و قدامة بن جعفر و مقامات بدیع و حریری و حمید و توقیعات بلعمی و احمد حسن و ابو نصر کندری و نامههای محمد عبده و عبدالحمید وسید الرؤسا و مجالس محمد منصور و ابن عبادی و ابن النسابه العلوی، و از دواوین عرب دیوان متنبی و ابیوردی و غزی، و از شعر عجم اشعار رودکی و مثنوی فردوسی و مدائح عنصری. هر یک از اینها که برشمردم در صناعت خویش نسیج وحده بودند و وحید وقت، و هر کاتب که این کتب دارد و مطالعه آن فرو نگذارد، خاطر را تشحیذ کند و دماغ را صقال دهد و طبع را برافروزد و سخن را به بالا کشد و دبیر بدو معروف شود…»
در مقاله دوم در بابا ماهیت علم و صلاحیت شاعر اینگونه میگوید: «پس پادشاه را از شاعر نیک چاره نیست که بقاء اسم او را ترتیب کند و ذکر او را در دواوین و دفاتر مثبت گرداند زیرا که چون پادشاه به امری مأمور شود، از لشکر و گنج و خزینه او آثار نماند و نام او به سبب شعر شاعران جاوید بماند شریف مجلدی گرگانی گوید:
از آن چندان نعیم این جهانی
که ماند از آل ساسان وآل سامان
ثنای رودکی ماندست و مدحت
نوای بارید ماندست و دستان
و اسامی ملوک عصر و سادات زمان به نظم رائع و شعر شائع این جماعت باقی است چنانکه اسامی آل سامان به استاد ابوعبدالله جعفر بن محمد الرودکی و ابو العباس الرتنجنی و ابو المثل البخاری و ابو اسحق جویباری و ابوالحسن اعجمی و طحاوی و خبازی نشابوری و ابوالحسن الکسائی اما اسامی ملوک آل ناصر الدین باقی مانده به امثال عنصری و عسجدی و فرخی و منوچهری و مسعودی و…»
تاریخ سیستان، نویسنده ناشناس
در کتاب تاریخ سیستان، مؤلف ناشناخته است و تنها در یک مورد به رودکی اشاره شده است. این اشاره به قصیده معروف «مادر می» و واقعگرایی رودکی در مدح است. همچنین، در این اثر به فردوسی نیز فقط یک بار اشاره شده است. در سراسر این تاریخ از چند شاعر محدود مانند فردوسی، رودکی، محمد بن وصیف و بسام کرد یاد شده که نشاندهنده جایگاه برجسته رودکی نزد مؤلف است. به نظر میرسد اشعار رودکی در آن زمان بسیار مورد توجه بودهاند. در بخش مربوط به حدیث امیر بوجعفر با ماکان و نصربن احمد نیز به رودکی اشاره شده است: «و رودکی اندر این معنی بگفته بود و شعر این است:
مادر می را بکرد باید قربان
بچه او را گرفت و کرد به زندان
بچه او را از او گرفت ندانی
تاش نکوبی نخست و زو نکشی جان
جز که نباشد حلال دور بکردن
بچه کوچک ز شیر مادر و پستان
و ما این شعر بدان یاد کردیم تا هر که این شعر بخواند امیر بوجعفر را دیده باشد، که همچنین بود که وی گفته است. و این شعر اندر مجلس امیر خراسان و سادات رودکی بخوانده است. هیچکس یک بیت و یک معنی از اینکه در او گفته بود، منکر نشد الا همه به یک زبان گفتند که «اندر او هرچه مدیح گویی مقصر باشی که مرد تمام است.» چون شعر اینجا آوردند ده هزار دینار فرستاد رودکی را، و شرابدار امیر خراسان را که آن یادگار آورده بود، خلعت داد و عطا بازگردانید…»
تاریخ بیهقی، ابوالفضل بیهقی
این کتاب که آیینه روشن عهد غزنوی است و مؤلف آن ابوالفضل بیهقی که خود صاحب فضل است و با باریک بینی وژرف نگری، شیوه دقیق علمی را در نگاشتن تاریخ به کار برده و به مطالعه کتب معتبر تاریخی اهتمام ورزیده است و سالها به ثبت و ضبط وقایع روزانه و تعلیق و یادداشت کردن آنها بر تقویمها پرداخته است. او از رودکی با عنوان «استاد» یاد کرده و در سه جا به وی اشاره میکند؛ از جمله در ذکر پایان کار حاجب بزرگ علی قریب پس از بیان و شرح ماجراهایی که به فرو گرفتن او منتهی میشود… پس از ذکر اشعاری به عربی از عتابی و ابنالرومی از رودکی چنین یاد میکند: این است حال علی و روزگارش و قومش که به پایان آمد، و احمق کسی باشد که دل درین گیتی غدار فریفتگار بندد و نعمت و جاه و ولایت او را به هیچ چیز شمرد و خردمندان بدو فریفته نشوند… و بزرگا مردا که او دامن قناعت تواند گرفت و حرص را گردن فرو تواند شکست… و استاد رودکی گفته است و زمانه را نیک شناخته است و مردمان را بدو شناسا کرده:
این جهان پاک خواب کردار است
آن شناسد که دلش بیدار است
نیکی او به جایگاه بد است
شادی او به جای تیمار است
چه نشینی بدین جهان هموار؟
که همه کار او نه هموار است
دانش او نه خوب و چهرش خوب
زشت کردار و خوب دیدار است
او در ذکر احوال و به پایان رسیدن کار دو سپهسالار یعنی غازی و اریارق باز هم از رودکی یاد میکند؛ و سومین بار وقتی است که از فقدان استاد و مقتدای خود بونصر مشکان سخن به میان میآورد و پس از آوردن ابیاتی از مظفر قاینی در مرثیت متنبی و نیز اشعاری از ابوالعباس ضبی و ابونواس که در مجموع به نه بیت میرسد، به ذکر دوازده بیت از قصیده از رودکی میپردازد: و رودکی گفته است:
ای آنکه غمگنی و سزاواری
و اندر نهان سرشک همی باری
از بهر آن کجا نبرم نامش
ترسم ز بخت و انده دشواری
رفت آنکه رفت و آمد آنک آمد
بود آنچه بود خیره چه غم داری؟
هموار کرد خواهی گیتی را؟
گینی است کی پذیرد همواری؟
مُستی مکن که نشنود او مُستی
زاری مکن که نشنود او زاری
شو تا قیامت ایدر زاری کن
کی رفته را به زاری باز آری
آزار پیش بینی زین گردون
گر تو بهر بهانه بیازاری
گویی گماشته است بلای او
بر هر که تو بر او دل بگماری
ابری پدید نی و کسوفی نی
بگرفت ماه و گشت جهان تاری
اندر بلای سخت پدید آید
فضل و بزرگواری و سالاری…
لباب الالباب، سدیدالدین عوفی
این کتاب به تعبیری اولین تذکره ادب فارسی است تاریخ تألیف آن به اوایل قرن هفتم پر میگردد و مؤلف آن سدیدالدین عوفی در بخشهای گوناگون این تذکره به رودکی و شعر او پرداخته است، از جمله جایی که به تقدم شهید بلخی اشاره میکند: رودکی در مرثیت او این دو بیت انشا کرد:
کاروان شهید رفت از پیش
و آن ما رفته گیر و میاندیش
از شمار دو چشم یک تن کم
وز حساب خرد هزاران بیش…
طبق نوشته عوفی: «یکی از جُهّال در نظم او طعنی کرد و عرایس نفایس و طوایف لطایف او را تزییفی نمود، نظامی عروضی این بیت در حق او انشا کرد که:
ای آنکه طعن کردی در شعر رودکی
این طعن کردن تو ز جهل و ز کودکی است
کان کس که شعر داند، داند که در جهان
صاحب قران شاعری استاد رودکی است»
در نقل قولی که در ابتدای مطلب آمده بود نیز عوفی به نابینایی رودکی اشاره کرده است.
کوتاه سخن اینکه رودکی، شاعر بزرگ قرن چهارم هجری، جایگاهی بیبدیل در تاریخ ادبیات فارسی دارد. اشعار او نه تنها در زمان حیاتش مورد توجه شاعران و نویسندگان قرار گرفت، بلکه قرنها بعد نیز همچنان منبع الهام و استناد بوده است. مورخانی چون بیهقی، عوفی، نظامی عروضی و حمدالله مستوفی در آثار خود از رودکی یاد کردهاند و اشعار او را به عنوان شاهدی بر قدرت ادبی و هنری او نقل کردهاند. آثاری مانند «لبابالالباب» عوفی، «تاریخ بیهقی»، «تاریخ گزیده» و «تاریخ سیستان» همگی به نوعی به مقام و منزلت این شاعر بزرگ اشاره دارند. شعر رودکی با زبانی ساده و روان و مضامینی عمیق، توانسته است در طول تاریخ همچنان زنده بماند و مورد استفاده پژوهشگران و عاشقان ادب قرار گیرد. این شهرت بیمانند بیشک ناشی از تأثیرگذاری عمیق اشعار او بر ادبیات فارسی است که همچنان در آثار تاریخی و ادبی نمود دارد.
طاهره طهرانی
منبع: مهر
