میراث مکتوب- در متون سده چهارم به مفاد اندرزنامه های روزگار ساسانی بر میخوریم که تجلی یک نوع اخلاق زیستی است. در این دوره مهمترین عنصری که اساس اخلاق را حفظ می کند، پیمان و استواری بر عهد و میثاق است. نیاکان ما پیمان را به معنای راه درست و اقدام صحیح به کار می بردند و مراد از راه درست حد میانه افراط و تفریط بود. در میان شخصیت هایی که در این سده ها می توان از آنها یاد کرد، قابوس بن وشمگیر است که به سبب مهارت در علوم مختلف او را عنصر المعالی می خوانند. وی در کیمیای سعادت سعی می کند، انسان را از بدی باز دارد و به نیکی برانگیزد و این رویه انسان های پرهیزکار به شمار می رود. او یکی از فرمانروایان شمال غرب ایران در این سده بود که در لشکرکشی های غزنویان خدمت می کرد و حضور داشت. قابوس نامه را در ۴۷۵ قمری آغاز کرد و در ۶۳ سالگی به پایان برد. اثر او نوعی وصیت نامه به فرزندش است. این کتاب آیینه فرهنگ روزگار خود اوست، قبل از اینکه حاکمیت را در دست گیرد، زندگی ساده رعیتی را تجربه کرده بود. او خود را از شرایط مقام و منصب وارهانید تا بتواند تجربیاتش را در خصوص اخلاق زیستی به آیندگان از طریق فرزندش منتقل کند.(۱)
قابوس نامه کتابی است به پارسی که مولف آن عنصرالمعالی کیکاووس بن اسکندر آن را برای فرزندش گیلانشاه در ۴۴ فصل نوشته است که اگر بخواهد پس از پدر حکومت کند یا از روی اضطرار کاری دیگر انتخاب کند، بداند چگونه وظایف خود را انجام دهد. عنصرالمعالی در این کتاب پندهای تربیتی بسیاری را از قول حکیمان یا با لفظ «گفته اند» آورده است که گوینده آنها معلوم نیست و صاحب نظرانی که به شرح و تحلیل قابوس نامه پرداخته اند نیز به نام گوینده این سخنان حکیمانه اشاره ای نکرده اند. با تأمل در حکمت هایی که در منابع عربی از ایرانیان پیش از اسلام نقل شده است، معلوم می شود که بسیاری از این سخنان متعلق به حکیمان ایرانی است یا دست کم در ایران باستان رایج و شناخته شده بوده است.
عنصرالمعالی و قابوسنامه
قابوس که به عنصرالمعالی شهرت یافت از شاهزادگان دیلمی خاندان زیاری بود که قابوس نامه را در ۴۴ باب برای فرزندش گیلانشاه به رشته تحریر درآورده است. او از سویی ادیب و خوشنویس بود و در نظم و نثر به عربی و فارسی سرآمد روزگار خود بود اما از طرفی دیگر بسیار خشن بود. لغتنامه دهخدا درباره او نوشته است: «قابوس مشهورترین افراد خاندان زیاری است چه او مردی فاضل، ادیب، فضلدوست و خوشخط بود.(۲)
در هر حال او از دانشمندان و ادبای عصر خود حمایت میکرد و ابوریحان بیرونی چند سال را در دربار او گذراند و کتاب معروف خود «آثارالباقیه عن القرون الخالیه» را در گرگان نوشت و به قابوس تقدیم کرد.(۳)
از او اشعار زیادی به جا نمانده است اما نامههای او را ابوالحسن علی بن محمد یزدادی در کتابی به نام کمال البلاغه گردآوری کرده است و قسمتهایی از آن را محمدبن اسفندیار در تاریخ طبرستان نقل کرده است.
کار جهان سراسر آز است یا نیاز/ من پیش دل نیارم آز و نیاز را
من هشت چیز را ز جهان برگزیده ام/ تا هم بدان گذارم عمر دراز را
عنصر المعالی هشت سال ندیم مخصوص سلطان مودود پسر سـلطان مـسعود غزنوی بود و آگاهی به سیر الملوک ها و اندرزهای شاهان را از ویژگیهای ضروری برای ندیمان شاهان میداند و به نقل و شنیدن آنها سخت توصیه دارد: «و نیز باید که بسیار سیر الملوک خوانده بـاشی» او زبان پهلوی را میدانسته و پارهای متون اصیل پهلوی را در اختیار داشته است زیرا میگوید: «در کتابی از آن پارسیان به خط پهلوی خواندم… که زرتشت را گفتند.» در طول سده های متوالی که از گسترش زبان و ادب پارسی دَری می گذرد، هرگز سابقه نداشته که پادشاه یا امیری به چنان درجه ای از دانش و فرزانگی رسیده باشد که شاهکاری چنین خلق کرده و به فرهنگ و تمدن ایران اسلامی تقدیم کرده باشد که در آن همه علوم، فنون، معارف، آداب، عادات و عقاید نیک عصر خویش را به بهترین صورت ممکن به آیندگان تعلیم داده باشد.(۴)
درباره آشنایی وی با زبان پهلوی در نسخهای که یک محقق آمریکایی به آن دسـت یافـته اسـت، زبان کتاب با زبان فارسی امروز تفاوت دارد که نشانه قدمت و اصالت و روح ایرانی است که بر لفظ و معنای این کتاب حاکم است.
عنصرالمعالی سخت پایبند اصل فرهی است که در ایران باستان مبنای انتخاب افراد برای احراز شـغل و مقام بوده است. به همین سبب مینویسد: «چـون کس را شغلی دادی نیک بنگر شغل سزاوار مرد ده…آنکه خازنی را شاید حاجبی مده که هر کاری به هرکسی نـتوان داد»
همچنین توصیه به افراط نکردن در نوشیدن مسکرات از دیگر قراین ایرانی بودن و بیگانگی بـا فرهنگ اسلامی است. این موارد نشان میدهد که روح و فرهنگ عنصر المعالی آمیزهای از فرهنگ ایرانی است که با فرهنگ اسلامی روزگار او چنان در هم تنیده شـده است که تبیین حد و مرز آن دو ساده نیست.(۵)
غلامحسین یوسفی با اینـکه چـند سـال به تصحیح قابوسنامه پرداخته است و با انـدیشههای عـنصرالمعالی انس و الفت دارد و بهتر از همه محققان قابوسنامه را میشناسد در مقاله «امـیر روشـن ضمیر» با موشکافی و ریزبینی زوایای فـکر و اندیشه او را بررسی کرده است اما هیچ اشارهای به اندیشههای ایرانی او ندارد، فقط با اشاره به اینکه گردآوری پندهای انوشروان در باب هشتم این کتاب نشانه پختگی اوسـت، سـخن را به پایان میرساند.(۶) بسیاری از منابعِ حکمتها و داستانهای قابوسنامه را به طور مستقیم، از کتابهای مختلف چون کلیله، شاهنامه فردوسی، اشعار عطار و… نقل کرده است و برای بسیاری از پندهای این کتاب شاهد از آیات قرآن، احادیث، امثال و اشعار عربی آورده است. این کتاب بارها و بارها در ایران و خارج از ایران چاپ و منتشر شده اما نکته شایان توجه اینکه «قابوس نامه» حوزه های قلمرو زبان فارسی را درنوردیده و تاکنون به زبان های ترکی، آلمانی، فرانسه، انگلیسی، روسی، عربی و ژاپنی ترجمه شده است.
اندرزهای ایرانی در قابوسنامه
پندهای تربیتی ایرانیان در پیکر قابوسنامه، چون رگهای خونی همه جا روان است. در یک بخش از آنان به صراحت نقل شده است و در بخشهای دیگر به شکل پراکنده به صورت نقل از حکیمان یا با عبارت «گفتهاند» آمده است. در بسیاری موارد این حکمتها هیچ نام و نشانی ندارند و پیدا کردن صاحبان آنها کاری دشوار و نیازمند اشراف بر متون عربی و صرف وقت بسیار است. در هر صورت در شناسایی این حکمتهای پنهان، ردپای پندهای بزرگمهر، انوشروان و ایرانیان دیده می شود. بخش هشتم قابوسنامه به حکمتهای انوشروان اختصاص دارد که با عنوان «در یادکرد پندهای نوشین روان» مجموعاً شامل ۵۶ اندرز است که بنا به گفته عنصرالمعالی بر دیوار و دخمه انوشروان به خط پهلوی نوشته شده بـود. عنصر المعالی در جای جای این کتاب از همین پندها متأثر شده، همان مـفاهیم را بـه شکل دیگری آورده است اما اشارهای به صاحبان اصلی آنها نکرده است.(۷)
منابع:
۱- احسان عباس .(۱۹۶۷). مقدمه بر عهد اردشیر، بیروت: دار الصادر.
۲- بدوی، عبد الرحمن .(۱۴۱۶). مقدمه بر الحکمة الخالدة، ابن مسکویه، بیروت: دار الأنـدلس.
۳- بـهار، مـحمد تقی .(۱۳۸۱). سبک شناسی یا تاریخ تطور نثر فارسی، تهران: انتشارات زوار.
۴- جـامی، عـبدالرحمن .(۱۳۸۷). بهارستان، به تصحیح اسماعیل حاکمی، تهران: انتشارات اطلاعات.
۵- حـلبی، عـلی اصغر .(۱۳۸۶). خواندنیهای ادب فارسی، تهران: انتشارات زوار.
۶- خانلری، زهرا .(۱۳۶۹). برگزیده قابوسنامه، به اهتمام زهرای خانلری (کیا)، تـهران: مـؤسسه انتشارات امیرکبیر.
۷- یوسفی، غلامحسین .(۱۳۶۶). شرح و توضیح قـابوسنامه، تـهران: علمی و فرهنگی.
منبع: ایرنا