روز چهارشنبه، 26 دیماه 1397، شصت و هشتمین دیدار دوستانۀ مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب به مانند چهارشنبۀ آخر هر ماه برگزار شد.
در این جلسه که با حضور اساتید بنام ادبیات و فرهنگ ایران از جمله آقایان دکتر مهدی محقق، دکتر سید علی موسوی گرمارودی، حجتالاسلام سید محمد علی احمدی ابهری، دکتر نوش آفرین انصاری و شماری دیگر از استادان و پژوهشگران حوزۀ علوم انسانی همراه بود، فعالیتهای فرهنگی و ادبی و همچنین مهمترین تحولات و رویدادهای این حوزه مورد اشاره و توجه قرار گرفت.
قدردانی از دکتر محمد علی انصاریان
در ابتدای شصت و هشتمین دیدار دوستانۀ مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب، اکبر ایرانی، مدیرعامل این مؤسسه از دکتر محمد علی انصاریان، رئیس هیئت مدیرۀ مجمع خوییهایی مقیم استان تهران که بانی بخشی از هزینههای این جلسه بودند، قدردانی به عمل آورد و ابراز امیدواری کرد که با مساعدت و همراهی دیگران خیران فرهنگی محفل ادبی آخرین چهارشنبههای هر ماه ادامه یابد.
اظهار تسلیت به مناسبت درگذشت استاد نیساری
یکی از نخستین خبرهایی که در این جلسه مورد اشاره قرار گرفت، خبر فوت دکتر سلیم نیساری، ادیب برجسته کشور بود که چند روز پیش از برگزاری این جلسه خبر درگذشت ایشان اعلام شد. به همین مناسبت اکبر ایرانی، مدیرعامل مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب، مراتب تسلیت و همدردی خود را به مناسبت درگذشت استاد نیساری اعلام کرد.
به گفته آقای ایرانی، پنج سال پیش از این استاد محقق در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، مراسم بزرگداشتی را برای استاد نیساری برگزار کردند و در حال حاضر کتابچهای در ارتباط با مرحوم نیساری موجود است و در حالی که در آذرماه امسال 98 سالگی استاد نیساری به پایان رسید، متاسفانه خبر فوت ایشان نیز به تازگی اعلام شد.
در ادامه آقای ایرانی از استاد سمیعی گیلانی به عنوان عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی و همچنین همکار مرحوم نیساری که در این نشست دوستانه حضور داشتند، دعوت کرد تا در ارتباط با ایشان سخنانی را بیان نمایند.
همشاگردی استاد سمیعی گیلانی با شادروان نیساری
استاد سمعی گیلانی در سخنانی کوتاه شادروان نیساری را از همشاگردان خود از سال 1318 تا 1321 در دورۀ لیسانس زبان و ادبیات فارسی عنوان کردند. به گفته استاد سمیعی گیلانی در آن سالها، دورۀ فوق لیسانس وجود نداشت و فقط دورۀ دکتری ادبیات فارسی بود که 5 نفر در این دوره شرکت میکردند.
استاد سمیعی گیلانی در ادامه افزود: به احتمال زیاد، دکتر سلیم نیساری در دورۀ تربیت آموزگار شاگرد اول شدند و شاگردان اول و دوم این دورهها برای ورود به دانشگاه نیاز به گذراندن دورهای به عنوان پیش دانشگاهی داشتند. همچنین کلاسهای دانشکدههای ادبیات و علوم در آن زمان در یک محل برگزار میشد و دانشجویان دانشسرای عالی در آن دوران نیز تعهد دبیری داشتند و مرحوم نیساری از جمله کسانی بودند که بدلیل حضور در دانشسرای عالی تعهد دبیری هم داشتند.
به گفتۀ استاد سمیعی گیلانی، شادروان نیساری بسیار خوش خط بود و اگرچه شاعر نبود، اما ذوق شاعری داشت و پس از فارغالتحصیلی به وزارت معارف رفت و با مرحوم حکمت ارتباط داشتند و در واقع مرحوم حکمت حامی آن زمان آقای نیساری بودند.
اشاره به آثار استاد نیساری
اکبر ایرانی در ادامۀ جلسه به معرفی برخی آثار استاد نیساری پرداخت و گفت: ایشان آثار متعددی را در زمینه حافظ شناسی به رشتۀ تحریر درآورد که مهمترین کتاب وی دفتر دگرسانیها در غزلهای حافظ است که شامل جدولی از دهها نسخۀ قرن نهمی دیوان حافظ است و برای هرکس که بخواهد در زمینۀ حافظ شناسی کار کند، مطالعۀ این آثار ضروری است.
توضیح دکتر باقری در ارتباط با شمارۀ جدید نشریۀ «میراث علمی اسلام و ایران»
دکتر محمد باقری، سردبیر نشریۀ «میراث علمی اسلام و ایران» از دیگر کسانی بود که در محفل ادبی دیماه مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب سخنانی کوتاه را ایراد کرد.
سخنان دکتر باقری در ارتباط با انتشار شمارۀ سیزدهم نشریۀ میراث علمی اسلام و ایران بود که یک روز قبل از این نشست منتشر شده بود.
به گفتۀ دکتر باقری، شمارۀ سیزدهم نشریۀ «میراث علمی اسلام و ایران» به این معناست که فعالیتهای این نشریه از شش سال و نیم به این سو همچنان ادامه دارد، هرچند شمارۀ سیزدهم در شرایطی منتشر شده که مدیر داخلی قبلی، آقای حمید بهلول به خارج از کشور و برلین سفر کردند و به همین دلیل بجای آقای بهلول خانم زینب کریمیان مدیرداخلی مجله شدهاند و دشواریهای این مرحله با کمک بخش تولید مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب، شامل آقایان باهر، خانی و یکتا تسهیل شد و این شماره حتی بهتر از دیگر شمارهها به نظر میرسد.
دکتر باقری همچنین افزود: مدیرعامل موسسه، آقای ایرانی نیز به مانند گذشته همچنان حامی نشریۀ «میراث علمی اسلام و ایران» هستند، هرچند این مجله بار مالی برای مؤسسۀ میراث مکتوب دارد، اما امید است که تاثیرات و بازده علمی خود را برجای گذارد.
سردبیر نشریۀ «میراث علمی اسلام و ایران» در ارتباط با محتویات شمارۀ سیزدهم این مجله نیز گفت: در سرمقالۀ این شماره از دو نفر از کسانی که در تاریخ علم کار کردهاند، شامل آقای «فؤاد سزگین» و آقای «غلامحسین صدری افشار» یاد شده است که آقای صدری افشار با این مجله نیز همکاری نزدیکی داشته است.
به گفتۀ دکتر باقری در این شماره از نشریه، دو مقاله نیز دربارۀ تاریخچۀ ریاضیات و شاخهای از آن تحت عنوان ترکیبیات وجود دارد. دکتر باقری ادامه داد:هرچند ترکیبیات لغتی است که مرحوم مصاحب برای شاخهای از ریاضیات استفاده کرده که امروزه بسیار کاربرد و با بعضی از معماها ارتباط دارد، یعنی کسی که تیزهوش باشد، میتواند بدون اطلاعات سنتی ریاضی و بصورت مستقیم به آن توجه کند. در اروپا بنیانگذار این شاخه از ریاضیات را «لئونارد اویلر» میدانستند که سه قرن پیش زندگی میکرد، اما نمونههایی از این شاخۀ ریاضی در آثار ابوریحان بیرونی است، اما موارد بیشتر در معماهای شطرنج از هشت قرن پیش ایران موجود است و در شمارههای قبلی نیز به آن پرداخته شده و در این شماره نیز دو مقالۀ مفصل در این ارتباط آمده است.
سردبیر نشریۀ «میراث علمی اسلام و ایران» همچنین در ادامه به دو مطلب دیگر از این نشریه نیز اشاره کرد و گفت:
«در روستای ترازوج در نزدیکی خلخال، ابزار زمان سنج طبیعی است که یکی از شاگردان شیخ بهایی بنام «شمسالدین علی خلخالی» آن را بنا کرده و در آن جا سه ردیف سنگچین را در بالای خط الرأس کوه نصب کردهاند که اهالی با نگاه به این سنگچینها میتوانند متوجه شوند که در چه زمانی 18 روز به عید مانده و در چه زمانی 3 روز مانده به عید و کدام روز، روز نخست عید و شروع اعتدال بهاری است. در سرمای سخت آن منطقه فرارسیدن نوروز یعنی پایان سختیهای زمستان و گزارشی در این ارتباط در این شمارۀ نشریه موجود است.
همچنین رسالهای در مورد ابزار طوق مانندی به نام «حلقه کریمی» وجود دارد. در این ارتباط باید گفت که سالها پیش چندین عکس از وسیلهای تاریخی در موزۀ آسماننمای آدلر شیکاگو بدستم رسید و متوجه شدم در علوم اسلامی این ابزار بنام حلقه کریمی شناخته میشود و نسخهای دیگر از این وسیله نیز در کتابخانۀ آستان قدس موجود است و شخصی بنام حاج محمدکریم خان کرمانی از رهبران شیخیه که پیش از این نیز دربارۀ او در مجله مفصل بحث شده بود و رسالهای در اثبات مرکز بودن زمین دارد و این حلقه نیز بنام او و به اسم حلقه کریمی ثبت شده است.»
پس از سخنان دکترباقری، آقای ایرانی از ایشان و دیگر اعضای نشریه از جمله خانم کریمیان و آقای باهر، مدیر بخش تولید موسسه بدلیل انتشار نشریۀ «میراث علمی اسلام و ایران» که با وجود مشکلات کارها را به پیش بردهاند، تشکر و قدردانی کرد.
معرفی اثر ارزشمند «کتابشناسی متون چاپی»
ادامه محفل دوستانۀ دیماه به معرفی کتابی تحت عنوان «کتابشناسی متون چاپی» اختصاص یافت. به گفته آقای ایرانی این کتاب حاصل حدود 20 سال کار است و امسال برای اولین بار این کتاب در دوجلد و با حدود 1400 صفحه و حدود 10هزار مدخل منتشر میشود. آقای ایرانی در ارتباط با «کتابشناسی متون چاپی» اظهار داشت:
«این کتاب حاصل کوشش دو تن از مولفان است و آقای محمود طیار مراغی از سال 1233 تا 1380 کتابها و متونی که در این بازۀ زمانی تصحیح و چاپ شده را کار کردهاند و از سال 1380 تا 1390 را آقای میر محمد صادق برعهده داشتند و انشالله از 1390 تا 1392 نیز جلد مجزای دیگری خواهد بود که سال آینده منتشر خواهد شد. این پروژه ملی میباشد و هر محقق و مصححی که در زمینۀ نسخه شناسی کار میکند، لازم است تا در ابتدا این کتاب را مورد بررسی قرار دهد. لذا انتشار این کتاب نسخه شناسی، کار ارزشمندی است از این جهت که میتوانیم بدانیم که چه اندازه متن در ایران چاپ شده و بویژه بعد از انقلاب و طی چهل سال گذشته که تعداد متون تصحیح و منتشر شده چند برابر پیش از انقلاب از سال 1233 تا 1357 است و مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب مفتخر است که در این نهضت علمی نقش داشته است.»
اشاره به برخی اخبار ادبی و فرهنگی
همچنین در ادامه جلسه دوستانه، برخی اخبار ادبی و فرهنگی طی هفتۀ اخیر و روزهای پیش رو مورد اشاره قرار گرفت.
از جمله این خبرها، برگزاری کارگاه آموزش دورۀ پیشرفتۀ سیاق بود که از هفته گذشته با تدریس آقای شیخالحکمایی در محل کتابخانۀ میراث مکتوب هر چهارشنبهها برگزار میشود و همچنان طی چند هفته آتی ادامه خواهد داشت.
برگزاری «همایش 160 سال روابط ایران واتریش» در مرکز مطالعات وزارت خارجه و با مشارکت مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب در روز یکشنبه از دیگر خبرهای مورد توجه بود.
همچنین انتخاب کتاب دیوان هاتف اصفهانی، تصحیح شده توسط خانم وجیهه ربیع و منتشر شده از سوی مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب به عنوان اثر شایسته تقدیر در مراسم کتاب سال اصفهان از دیگر رویدادهای فرهنگی مهم میراث مکتوب در هفته گذشته بود.
مدیرعامل مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب همچنین به انتخاب پایاننامه خانم نفیسه ایرانی که در ارتباط با اصطلاحات سیاق است و همچنین پایان نامه خانم حفیظی درباره تمهیدات عینالقضات به عنوان پایاننامههای برتر در هشتمین دوره جایزه استاد مجتبایی به میزبانی مرکز شهر کتاب اشاره کرد.
خوشامدگویی به آقای علی رفیعی علامرودشتی
در این مراسم همچنین مدیرعامل مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب مقدم آقای علی رفیعی علامرودشتی، به عنوان یکی از پایهگذاران مؤسسۀ میراث مکتوب در سال 1372 را گرامی داشتند. به گفته آقای ایرانی، جناب آقای علی رفیعی در همان سال 1372 در ارتباط با کار و تحقیق و شناسایی منابع در حوزه نسخ خطی کمکهای وافری داشتند و سالها در کتابخانه آیتالله مرعشی که وی مسئول بخش کتابخانههای جهان بودند، مجله شهاب را در آن جا منتشر میکردند. آقای رفیعی همچنین کتاب «تاریخ ابوعبدالله حاکم نیشابوری» را بازسازی و در این ارتباط بیش از 2 هزار فیشبرداری انجام دادند و انشاالله در آینده از سوی محققان و حامیان این کار منتشر و چاپ شود. آقای ایرانی همچنین از خانواده آقای رفیعی بدلیل همراهی ایشان قدردانی به عمل آوردند.
شعرخوانی دکتر نریمان، شاعر شیرین سخن افغانستان
نشست دوستانۀ دیماه همچنین دو مهمان فرهنگی از کشور همزبان ایران، افغانستان داشت که معرفی شدند.
یکی از مهمانان این نشست از افغانستان، آقای دکتر عبدالصبور نریمان، پزشک متخصص و مشاور وزارت بهداشت افغانستان بودند که براساس دستور معاونت اول ریاست جمهوری این کشور، آقای ژنرال دوستم برای تکمیل کتابخانه ایشان به مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب مراجعه کرده بودند. آقای نریمان همچنین فردی فرهنگ دوست و شاعر هستند که ضمن اظهار خرسندی و افتخار از حضور در نشست دوستانۀ میراث مکتوب به عنوان نشستی فراموش نشدنی، غزلی زیبا و آهنگین را از میان سرودههای خود برای حاضران در جلسه خواندند:
اینجا به تار خواب خودم گیر ماندهام/ چندان که در کشاکش تقدیر ماندهام
من مثل یک روایت خوابم که تا کنون/ در انتظار نوبت تعبیر ماندهام
تنهاترین بهانه سبزم که ناگزیر/ در کوچههای برفی تزویر ماندهام
درد تمام مردم شاعر به سینهام/ اما جدا ز صفحه تحریر ماندهام
من واپسین سیاوش قرنم که بازهم / در گیر و دار تهمت و تحقیر ماندهام
هستم صبورِ خسته ولی بازهم به راه / شاید برای سبز شدن، پیر ماندهام
من لاجرم قیامت قهر تهمتنم / پا میزنم به تاری تسخیر ماندهام
پا میزنم به سینه دژخیمه روزگار/ تا به شود زمانه دلگیر ماندهام
معرفی کارهای آقای موسی اکبری، گرافیست و عکاس افغانستان
در این جلسه همچنین آقای موسی اکبری به عنوان مهمان دیگری از افغانستان حضور داشتند. استاد اکبری که هم گرافیست و هم عکاس هستند، مجموعه عکسهای بسیار زیبا را از آثار فرهنگی و تاریخی افغانستان تهیه کردند. وی در معرفی خود اظهار داشت:
در دانشگاه کابل رشته نقاشی را بصورت نیمه تمام و در دو ترم خواندم و بعد از آن در دانشگاه تهران رشته گرافیست را ادامه دادم و برحسب ضرورت به عکاسی روی آوردم، چون به نظرم شناخت کامل و کافی از افغانستان در میان هموطنان ایرانی وجود نداشت و متاسفانه همچنان وجود ندارد و لذا مجموعه کوچکی بصورت مستقل از آثار تاریخی و اجتماعی افغانستان آماده کردم و امیدوارم در آینده مجموعه گستردهتری از آثار افغانستان تهیه شود.
معرفی «مجموعه اشعار استاد ضیاء موحد» و مجله «دریچه»
در ادامه جلسه اخیر، کتاب مجموعه اشعار استاد ضیاء موحد که توسط انتشارات هرمس و با عنوان «بعد از سکوت» در سال جاری منتشر شده معرفی گردید. این کتاب همچنین توسط آقای سعید سعیدپور به انگلیسی ترجمه شده است.
در این جلسه همچنین مجلۀ دریچه که در اصفهان توسط آقای مجید زهتاب و به سردبیری ایشان منتشر میشود، معرفی گردید. به گفته آقای ایرانی، مجله دریچه، مجلهای فرهنگی و اجتماعی است که در شماره اخیر آن مقالهای از آقای محمدرضا توکلی صابری موجود است و ویژهنامهای هم درباره مرحوم «محمدعلی مرادی»، معروف به «فیلسوف خیابان» در آن به چشم میخورد.
عالم نژاد و رونق خانههای تاریخی تهران
آقای علیرضا عالمنژاد ، مدیر کافه طهرون از دیگر سخنرانان نشست دوستانۀ میراث متوب بودند. آقای عالم نژاد یک مرکز تهران شناسی را در گذشته راه اندازی کردند و همچنین برخی تورهای ادبی و فرهنگی را در شهر تهران برگزار کردهاند.
آقای عالم نژاد سخنان کوتاه خود را با یادی از استاد ایرج افشار و قدرشناسی از اساتید حاضر در جمع آغاز کرد و در ادامه به برخی دشواریهای کار خود در برگزاری تورهای فرهنگی اشاره کرد. آقای عالمنژاد همچنین دو شخصیت حسن مقدم، نویسنده نمایشنامه «جعفرخان از فرنگ آمده» و همچنین ملک الشعرای بهار را به عنوان دو شخصیت محوری برای برگزاری نخستین گردشگری ادبی خود عنوان کردند.
آقای عالمنژاد همچنین به اقدامات خود در راستای رونق بخشیدن به کافه باغ نگارستان، محل سابق دانشسرای عالی اشاره کرد، هرچند بعد از سه سال رونق بخشی به این کافه، موانعی از سوی دانشگاه تهران برای ادامه فعالیت بوجود آمد.
آقای عالمنژاد همچنین از طرح ارائه شده خود به شورای شهر تهران برای احیای خانههای تاریخی که یادگار نه چندان دور این شهر است، سخن گفت و به خانهای تاریخی با معماری خاص در خیابان ویلا اشاره کرد که در حال حاضر طرح احیای آن در قالب یک کافه انجام شده است.
در ادامه این جلسه دوستانه، آقای ایرانی مقدم آقای دکتر بهرام پروین گنابادی، نوه مرحوم محمد پروین گنابادی، مترجم شهیر کتاب مقدمه ابن خلدون را گرامی داشتند.
غزل خوانی حسن ادیبزاده
آقای حسن ادیبزاده نیز که در این جلسه مجموعه اشعار خود را با عنوان «رویشی در جام» به همراه داشتند، غزلی با مایه عرفانی و با عنوان «ای همیشه در غمش مشعوف» را برای حاضران خواندند:
منتظر بر آستان دوست منشین در بزن / یار اگر نشنید و پرنگشود، محکمتر بزن
نزد یاران گه برو کز یزد خود بیرون شدی / مرد عشق آنجا از اول یک دل و یک سر بزن
سر مکش در کوی خاکستر نشینان شعلهوار / تاج آتش باش و زانو پیش خاکستر بزن
در قمار عشقِ مهرویان امید بُرد نیست / گرچه میبازی ولی دانسته تا آخر بزن
خون عشق آلوده با زهر است در جام طلا / زَهره گر داری بیا یک لب به این ساغز بزن
با نخستین جام بد مستی مکن کژکژ مرو / دومین و سومین و دیگر و دیگر بزن
چشم ساقی دور اول چون خرابت کرد و مست/ بوسهای مستانه بر آن جام سکر آور بزن
ای همیشه در غمش مشغول با آزار خویش / از گریبان چون فراغت یافتی بر سر بزن
سوز عشقی جو که سوزستان ندارد تاب آن / شعلهای این گونه گر جستی به خشک و تر بزن
شعله ور شو تا به چشم یار باشی دیدنی/ رقص رقصان پیش چشمش یک نفس پرپر بزن
از کتاب عشق تنها سوز و سازش خواندنی است/ این دو فصلش را بخوان و شعله در دفتر بزن
بادهای هرگز ننوشیده اگر خواهی ولی / چشم ساقی را نشان کن و از همان ساغر بزن
داستان مناظرۀ موسوی گرمارودی و اخوان ثالث
حسن ختام مراسم نیز خواندن مناظرهای شعری میان موسوی گرمارودی و اخوان ثالث بود که از سوی دکترموسوی گرمارودی خوانده شد.
به گفتۀ استاد موسوی گرمارودی، این مناظره مربوط به سال 1358 است. استاد موسوی گرمارودی در این ارتباط اظهار داشت: وقتی در آن سال با حکم مهندس بازرگان، ریاست انتشارات فرانکلین را برعهده گرفتم، از مرحوم اخوان ثالث دعوت کردم که به عنوان سرویراستار به ما کمک کنند تا از دانش ایشان استفاده کنیم و حقوق ایشان را بیش از حقوق خودم قرار دادم، هرچند کسانی حضور ایشان را برنتافتند و مانعتراشی کردند و در این ارتباط با ادامه این کارشکنیها، مرحوم اخوان ثالث، شعری گلایهآمیز را خطاب به بنده با عنوان «شکوی الغریب فی الوطن» خواندند و چون وی کاری را قبلا از من خواسته بودند که با دشواری انجام شده بود، اما ایشان خبر نداشت، وقتی وی این شعر را خواند، من کار انجام شده را به ایشان که از برخی رفتارها در موسسه فرانکلین دلخور بودند، نشان دادم و آن مرحوم با دیدن آن کار اشکهایشان جاری شد و گفت شعری را دوباره خواهم گفت و بنده نیز با بیان این که شاگرد شما هستم، اعلام کردم که جواب شعر حضرتعالی را خواهم داد.
شعر گلایهآمیز ابتدایی مرحوم اخوان ثالث به شرح ذیل است:
هان ای علی موسوی گرمارودی / آلوده به منت مکن این لقمۀ نان را
ای مرد نه شرقی و نه غربی ز حقایق / بشنو ز من این نکته و تصدیق کن آن را
حالت به از این است چه در شرق و چه در غرب / اهل ادب و فضل و خداوند بیان را
طاغوت روا داشت به من لقمۀ نانی / هرچند به خون دلم آغشتی کان را
اسلام گر این هم نه روا دارد، ای وای / پس من چه کنم عایلۀ خرد و کلان را
در جمع بری آب مرا بهر دو تا نان / کو کار نیاورده برد مزد مجان را
من کارک خود میکنم و کردهام از پیش / آثار گواه است و شناسی تو خود آن را
سی سال نبرد من و طاغوت عیان است / حاجت به بیان نیست، مثل گفت عیان را
زندان و گرفتاری و بدبختی و تبعید / خود بود نبرد من و آن اهرمنان را
پیری و نداریست کنون حاصل عمرم / تا عبرت من پند شود نسل جوان را
گر زان که تو جای من و من جای تو بودم / کردار نه این بود منِ کار ندان را
لجاره اگر عیب تو میکرد به تفضیح / صد مشت حوالت ز منش بود دهان را
من این همه از چشم تو بینم نه دگر کَس / باور نکنم جرأت بهمان و فلان را
گر میل و اشارت نبوَد از تو به تشجییع/ کی ناسره مردم سپرد راه عوان را
این سگ به من انداختن و بسته چنین سنگ / شعبان و نجابت نپسندد رمضان را
گفتی که نوان خانه و اطعام نداری / ای دست مریزاد بگو خیران نوان را
من شکوه به جد تو علی میبرم امشب / او مرد کریم و
نی نی که شکایت ز تو هم نزد تو آرم / اهلیت و انصاف تو قاضی است، میان را
ترکانه متاز ای سره مردی که سواری / اکنون که به دست تو سپردند عنان را
گیریم که لجاره ندانند، تو دانی / قدر من و فضل و ادب و شعر روان را
گر در همه بنگاه تو یک ثانی دارد / از جمع بران، ثالث مهدی اخوان را
ور زان که ندارد بدل و نیک شناسی / این شنعت و شر از چه پسندی و هَوان را
آن حال نماند، ای بَبَم این نیز نماند / احوال بگردد به زمین دور زمان را
به گفته استاد گرمارودی، شعر مذکور بخش اول شعر اخوان بود، اما 15 دقیقه بعد از این که متوجه شد کاری را که خواسته بود، توسط من انجام شده، بخش دوم شعرش را خیلی زود آماده کرد و خواند:
این جا به دلم کرد خطور آن که روا نیست / شکوای من، آن یار گرانمایه روان را
گر گفتۀ من بر تو گران آید و شاید / زان روح سبک بِستُرم این گُرم گران را
این نفثۀ مصدور من از ظلم بدان بود / نیکی تو، نبایست مخاطب شوی آن را
ای مرد یقین، گر که گمانم به تو بد بود / خواهم ز یقین پوزشِ ناخوب گمان را
شکوای من، از ناسره ابنای زمان است / باری، چه گناهی سره اَنهاء مکان را؟
گر من گله دارم ز دماوند و ز الوند / نَبوَد به مَثَل جور، سهند و سبلان را
گر زان که ری و جِی به من از جهل ستم کرد / جرم از چه نویسند عراق و همدان را؟
گر زان که بدیها ز ارسبار و ارس بود / کفران نسزد نیکی کارون و کران را
بیداد معاویه کند، بد عمرو بِنِ العاص / آن گاه شکایت ز علی، شکوه کنان را
من نک دهم انصاف، تو تقصیر نکردی / از مهر و مروت، حد مقدور و توان را
بگذر که جهان جای گذشتست و گذرگاه / و «آسان گذران کار جهان گذران را»
باری تو بمانی و نکو نام تو ماناد / چندان که جهان حفظ کند، نام و نشان را
استاد موسوی گرمارودی در ادامه اظهار داشت، پس از چندی نیز من شعری را با نام « تِلکَ شَقشَقةٌ هَدَرَت» در پاسخ به مرحوم اخوان ثالث آماده کردم و به خانۀ ایشان در خیابان زرتشت رفتم و برای ایشان خواندم:
ای سوخته حال ای دلک غمزدۀ من / بشناس کمی بیشتر احوال جهان را
ز اول نه مگر گفتمت این نکتۀ شیرین / تلخ است، مخور بادۀ ابناء زمان را
تا مصر بلا چون روی ای یوسف تنها / همراه مبر، هیچ یک از این اخوان را
نیکی مکن و نان به دل دجله میانداز / که کس به بیابان نزند سنگ و سنان را
نیکی همه بر جایِ هنرمندان کردی / یک چند مکن خوبی، جز بیهنران را
آن بی هنرک را هنر این بس که همه عمر / هرگز بنیازرد نه خرد و نه کلان را
از چوبه ی گز، رایحۀ عود نخیزد / لیکن بنگر تا چه از او خاست، کمان را
زیباست بهاران، به نظر ناربٌن، اما / آزادگی سرو، خجل کرد خزان را
ای کاش نبودی دل من شیفتۀ شعر / مردم همه از شیفتگی یافت زیان را
دیدی دِلَکا، بیهده از پای فتادی / چون تاختی از شوق در این راه حصان را
ای قاصدک غصه، کنون باز فراخیز / وز من برسان ثالث مهدی اخوان را
کای بر مَنَت از خان ادب منت بسیار / اما ز چه با خون دل آغشتی خوان را
آیا نه مَنَت خواستم آیی به کنارم / تا بر سر مردم نهم آن سرو روان را
تریاق تو آیا نه همین دست من آورد / کز پا فکند بهر تو مر زهر گران را
این بود مرا دست مریزاد که گفتی / «آلوده به منت مکن این لقمه ی نان را»
مردم همگی عایلۀ خان خدایند / کس از چه برد منت بهمان و فلان را
من خویش، تو را هیچ به جز نیکی، گفتم / بر من چه نهی نام، چنین را و چنان را
تا می شنوی زمزمۀ موسی عمران / چون می طلبی دمدمۀ سامریان را؟
چون دعوی دجال پذیرد به زمانه / آن کو شنود دعوت مهدی زمان را
لجاره اگر عیب تو می کرد به تفضیح / بالله ز منش بود دو صد مشت دهان را
تو شکوه به جدم علی آوردی و بردی / من شکوۀ تو با که برم تا برم آن را
اسلام مرا گفت که پاس تو بدارم / کز پیش تو آموختهام شعر روان را
مزدشت تو آیا به تو فرمود که گویی / آن گفته که افسرده کند جان و جنان را
آن شاعر یمگان نه مگر گفت و بجا گفت / گز گفتۀ ناخوب نگهدار زبان را
صد شکر که آن حال بسی دیر نپایید / و احوال بگردید و بدیدی تو نهان را
صد شکر که آن خوب ترین یار دگر بار / آمد به سر مهر و صفا داد میان را
دیدی چو منت بودهام از پیش هواخواه / یک سوی نهادی همه ناخوب گمان را
صد شکر که آن پیر سخندانان بنواخت / با مهر خود این شاعر فرزند و جوان را
امید که «امید» به من خرده نگیرد / این پاسخ نادَرخورِ ناسَخته بیان را
بِه کز مَثَلی مردمی آرم سخنی نغز / تا شرح کنم نسبت خویش و اخوان را:
یارم همه دانی و منم هیچ مدانی / باری چه کند هیچ مدانی همه دان را