میراث مکتوب- محمدرضا ترکی در دومین جلسه از سلسله درسگفتارهای «آنی با خاقانی»، که به همت دفتر پاسداشت زبان فارسی حوزه هنری برگزار شد، خاقانی را شاعر خواص عنوان و دلیل مهجور ماندن او را به دنبال مخاطب خاص بودن این شاعر تلقی کرد و گفت: ظرفیتهای زبانی در شعر خاقانی بالا و پیچیده است و خاقانی به علوم نجوم، طب، موسیقی، فلسفه، کلام، حدیث، لغت، طالعبینی و علوم غریبه احاطه داشته است.
این استاد دانشگاه پرداخت به زبان مادری شاعران را یکی از گونههای زبانپروهی عنوان و تاکید کرد: غیر از شاعران خراسانی که به زبان فارسی درسی گویش میکردند، زبان مادری هیچکدام از شاعران ما فارسی نبوده بلکه فارسی را در مدرسه آموختهاند. نظامی و خاقانی مطلقاً ترک نیستند و زبان مادری سعدی و حافظ هم فارسی نبوده و زبان مادریشان محلی شیرازی بوده است.
این خاقانیشناس در ادامه این جلسه، اوج آشنایی ما با خاقانی را محدود به شعر «ایوان مدائن» او، آن هم به دلایل خاص عنوان و اظهارکرد: شعر ایوان مدائن اصلاً قصیده نیست بلکه قطعه است و خیلی از ابیات آن هم کنار گذاشته شده است.
این پژوهشگر ادبی ضمن اشاره به اینکه سیر ادبیات در گذر زمان سنجیده میشود، یکی از دلایلی که موجب شده از زبان شاعرانی مانند خاقانی فاصله بگیریم را تغییرات زبانی عنوان و خاطرنشان کرد: مفهوم خیلی از مفاهیم و کلمات در گذر زمان تغییر کرده است؛ به عنوان مثال معنی کلمه «رسانه»، که امروز معنی آن برای ما مشخص است، در شعر ناصر خسرو به معنی غم و غصه است.
ترکی گفت: این تغییرات از دلایل وحشت از خاقانی بود و احساس میشد که شعر این شاعر خیلی ثقیل و سخت است و مخاطب با آن نمیتواند ارتباط برقرار کند.
وی درادامه به روش برخورد خاقانی و چگونگی خوانش آن پرداخت و افزود: خود خاقانی کلید رمزگشایی شعرش را به ما داده و گفته است «سر سخنان نغز خاقانی / از خواجه شنو که علمش او دارد / از تشنه بپرس ارز آب ایرا / ارز او داند که آرزو دارد»
ترکی ادامه داد: شعر خاقانی رمز و راز دارد و برای پیبردن به این رمز و رازها باید به شعر خود او مراجعه کرد.
وی با اشاره به اینکه «خواجه» تعبیری در ادبیات است که چندین معنی دارد، گفت: جایی به معنی «بزرگ» است که شاید با کلمه خدا هم ارتباط دارد؛ درخیلی از متون به پیامبر خواجه گفته میشود و همچنین به بزرگان، وزرا، صدور و آدمهای باسواد و فرزانه هم خواجه گفتهاند. برای فهم شعر خاقانی ودیگر بزرگانی مثل مولوی و حافظ و سعدی، نخست باید به عطش و نیاز رسید و بعد خودبه خود شعرشان برای شما روشن میشود. تا به نیاز نرسی، گشایشی اتفاق نمیافتد.
این شاعر در ادامه فهم یک متن را مستلزم آگاهی از فهم و برداشت مردم روزگار تألیف آن متن عنوان کرد و افزود: متأسفانه خیلی از کسانی که کتاب شرح بر شعر شاعرانی چون حافظ و مولوی و سعدی و فردوسی و خاقانی را نوشتهاند، بر مبنای زبان مردم روزگار آن اثر عمل نکردهاند؛ به عنوان مثال از کلمه «ذرّه» دراین بیت شعر از هاتف اصفهانی که میگوید «دل هر ذرِّه را که بشکافی / آفتابیش در میان بینی»، از آن تعبیر به انرژی هستهای میکنند که مضحک است. یا کلمه «خرسندی» در روزگار قدیم به معنی «قناعت» بوده است و یا از کلمه «آزادی» تلقی سیاسی میکنند. کلمه «ملّت» هم تا دوران مشروطیت به معنی دین بوده و «پروانه» هم نام پشه کوهی بوده است نه این پروانهای که امروز میشناسیم.
ترکی گفت: در ادبیات بارها زلف معشوق را به سنبل تشبیه میکنند اما این سنبل امروز که سر سفره هفت سین میگذاریم، هیچ شباهتی به زلف ندارد.
این استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران، درادامه با اشاره به اینکه ایهام و تداعی معانی با معنی فرق دارند و نباید آنها را با هم یکی پنداشت اظهار کرد: مدلول یکی است اما گاهی تداعی معانیها با هم فرق میکنند و هیچ حساب و کتابی ندارد. ممکن است با شنیدن کلمه مثلاً «کلاغ» یاد هزار خاطره بیفتید. این برداشت از معناست و گرنه معنا و مفهوم هر کلمه یکی بیشتر نیست. معنی و مفهوم کلمه «آب» فقط همان ترکیب فیزیکی اکسیژن و هیدروژن است.
این منتقد ادبی درادامه با اشاره به رواج برداشت و برخورد هرمنوتیکی در ادبیات تصریح کرد: این برداشت و تأویل هرمنوتیک در جای خود خوب است اما یک معنا با مفهومی معتبر است که با منطق کلام سازگار باشد.
این پژوهشگر حوزه زبان و ادبیات فارسی افزود: اگر بخواهیم سخن شاعر یا نویسندهای را دریابیم، باید بدانیم که خود او چه فهمی از آن دارد و ذهنمان را به ذهن آفریننده آن سخن نزدیک کنیم و اگر نمیتوانیم پیچیدگی آن سخن را دریابیم، باید برویم و آن خواجه را پیدا کنیم. باید به برداشت فرزانگان و منتقدان آن دوره تاریخی رجوع کرد و برای درک شعر یک شاعر لازم است با مجموعهای از معارف آشنا شویم.
این خاقانیشناس در ادامه به شرح قطعهای از خاقانی با مطلع «من که خاقانیم به هیچ بدی / بد نخواهم که اوست یزدانم» پرداخت و در شرح این بیت گفت: نسخههایی از دیوان شاعران که در اختیارما هستند، چاپهای دقیقی نیستند و دریافت و درک دقیق برخی کلمات مستلزم دانش گسترده و فراوانی است. برای مثال وجه درست کلمه «اوست» درمصرع دوم بیت نخست این قطعه، «گواست» بوده است.
ترکی در ادامه خاقانی را شاعر عفیفی عنوان کرد و افزود: تعداد ابیات رکیک در شعر خاقانی بسیار کم است و به صراحت از کسی بد نمیگوید اما از او عفیفتر فردوسی است. خاقانی در جایی خودش را با عنصری که در شعری به او ناسزا گفته، مقایسه میکند و میگوید «او به ده نوع قدح من خواند / من به ده جنس مدح او خوانم» قدح در اینجا به معنی سرزنش است و منظور از «ده جنس» هم ده نوع گونه شعری است.
ترکی درادامه با اشاره به لزوم رسیدن به تشابه ذهنی میان شارح متن و نویسنده متن در شرح متون عنوان کرد: اگر فهم ما از درک متن مبتنی بر درک و فهم روزگار گذشته و تاریخ تألیف آن متن نباشد، خطرناک است و برای اینکه دچار اشکال نشویم، باید ببینیم که آن متن چه پیامی میتواند برای انسان معاصر داشته باشد؟ نمونهاش همین قطعه خاقانی با مطلع «من که خاقانیم به هیچ بدی / بد نخواهم که اوست یزدانم» است که پیام تساهل و تسامح و مدارا برای انسان معاصر دارد. دراینجا ما ضمن حفظ اصالت متن، در گذشته متوقف نمیشویم و با این نگاه، متن را از گذشته به امروز میآوریم.
وی درپایان این جلسه به لزوم دریافتن مفاهیم در ظرف خودشان اشاره کرد و گفت: مولوی شاعر قرن هفتم است اما اگر کسانی آمدند و از شعر او برای جا انداختن حرف خود مطرح کردند، شک نکنید که آن کس شارلاتان است و این روش اصلاً علمی نیست.
ترکی تاکید کرد: نباید برای جا انداختن حرف و اندیشه خود به شعر دیگران متوسل شویم؛ برای فهم شاعران گذشته، ما باید خود را به زمان آنها ببریم و با کسب اطلاعات، متن را آن گونه که بر زبان او جاری شده دریابیم، بعد خودمان را جای او نگذاریم و تلقی از متن را آن نیز گونه که خود شاعرمعنا میکند ارائه کنیم اما نباید در این متوقف شویم.
سلسله درسگفتارهای «آنی با خاقانی» عصر شنبهها یک هفته درمیان، به همت دفتر پاسداشت زبان فارسی حوزه هنری در سالن سلمان هراتی حوزه هنری واقع در خیابان سمیه، نرسیده به خیابان حافظ، روبهروی کوچه پورموسی برگزار میشود و عموم علاقهمندان و پژوهشگران برای شرکت دراین جلسات میتوانند در سالن سلمان هراتی حوزه هنری حضور یابند.
منبع: ایبنا