میراث مکتوب- یازدهمین نشست از مجموعه درسگفتارهایی دربارۀ جامی به «نفحاتالانس و تذکرهالاولیا دو شیوه در تذکرهنویسی صوفیان» اختصاص داشت که با سخنرانی دکتر بهرام پروین گنابادی چهارشنبه ۸ آذر در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.
نفحاتالانس در قرن نهم تألیف شده است. جامی یکی از پیروان مسلک نقشبندیه است و در این کتاب به نوشتههای خواجه عبدالله انصاری توجه دارد. از سوی دیگر دو قرن و نیم قبل از این کتاب، تذکرهالاولیا نوشته شده است که اوج تذکرهنویسی صوفیانه است. قصد داشتیم با بررسی این دو اثر به شباهتها و تفاوتهای دو رویکرد در تذکرهنویسی پی ببریم. تذکرهنویسی در زبان عربی بسیار رواج بیشتری داشته است. تذکره به معنای یادکرد از هر دانشمند، حکیم یا شاعری است اما رفته رفته مختص شاعران شده است. سنت بیوگرافینویسی در ادبیات فارسی با تذکرهنویسی آغاز میشود و اوج میگیرد. جامی در نهایت با وجود گستردگی دانش، با انتخاب گزیدهای از مطالب از میان بسیاری از کتابها و آثار فارسی و عربی، درجه ذوق، هنر گزینش و ظرفیت ترجمه خود را به نمایش گذاشته است و این مساله، نفحاتالانس را به کتابی فراتر از معمولی تبدیل کرده است.
بررسی ششصد صوفی در اثر جامی اهمیت بسیاری دارد
به وجود آمدن سردمداران مکتب عرفان عاشقانه مصادف شد با ظهور علمای اهل تسنن که صوفیان و عارفان را بدعتگذار میدانستند. بدعتگذاری به چند مسئله اشاره داشت؛ یکی اینکه مسئله ولایت برای صوفیان اصلی مسلم بود و از سوی دیگر عالمان اهل تسنن آنها را بیسواد میدانستند. صوفیان برای اثبات اینکه دارای علم هستند دست به تالیفاتی از جمله تذکرهها و آثار دیگر زدند. آنها اصول تصوف و مراحل آن را در این کتابها توضیح میدهند. در همهی کتابهای جامع تصوف این مسائل وجود دارند. صوفیان رفتار اولیای خود را ثبت کرده و برای آنها حکایت نقل میکردند. همانطور که اشاره شد ما در سنت صوفیان اتوبیوگرافی نداریم زیرا خودمداری برای آنها بسیار خطرناک است و آن را حجابی اساسی میدانند.
اهمیت اثر جامی در این است که حدود ششصد صوفی را بررسی میکند و به همین دلیل مفصل نیست. همچنین ساختار کتاب مبتنی است بر کتاب طبقات صوفیه. اما در تذکرهالاولیا تعداد کمتری بررسی شدهاند و از زبانی ادبی و سورئالیستی نیز استفاده شده است. این زبان سورئالیستی را در سینمای امروزی میبینیم. وقتی در حکایات میخوانیم که ماری در بیابان برگی را به عنوان سایهبان برای عارفی قرار داده است یعنی این عارف اینقدر بر ترسش مسلط شده و قدرتمند است که با طبیعت یکی شده است و تمام طبیعت به دلیل رفتار نیکش، او را حفظ میکند. بخش عمدهای از روایات عرفانی چنین هستند. علی احمد سعید یا آدونیس نیز در کتابی به نام سورئالیسم و تصوف به این موضوع پرداخته است.
تذکرهالاولیا دو نکته مشهور درباره بایزید نقل میکند
یکی از مسائل مهم در تذکرهالاولیا مسئله خواب و رویا است که در آثار دیگر کمتر است. خواب و رویا یکی از مهمترین راههای ارتباط با جهان ماورا در تصوف است. در تمام شرح حالهای عطار میزان درستی عارف زمانی مشخص میشود که پس از مرگش، عارفان دیگر خواب او را با تعبیری نیک ببینند. در طبقات صوفیه و نفحاتالانس اثری از چنین رویکردی نمیبینیم. به طور کلی در این دو اثر حکایات خارقالعاده نمیبینیم. زیرا خواجه عبدالله و جامی دنبال این بودند که از تصوف مسلکی بسازند که برای جامعه قابل استفاده و اجرا باشد و مهمتر از همه اینکه کمترین برخورد با دیگر فرقهها را ایجاد کند. نفحاتالانس میانهرو است و مسائلی که محل شبهه است ذکر نمیکند.
اگر شرح حال بایزید را در این سه اثر بررسی کنیم، متوجه میشویم که روایتی که در نفحاتالانس آمده است، با چند تفاوت کوچک، دقیقا در طبقات صوفیه نیز ذکر شده است. اما در تذکرهالاولیا دو نکته مشهور درباره بایزید نقل میشود؛ یکی جمله «سبحانی ما اعظم شانی» و دیگری مسئلهی رفتن به معراج. این دو نکته اصلا در کتاب جامی نقل نمیشود. خواجه عبدالله نیز میگوید مسئله معراج دروغ و شایعه است زیرا این حرف کفر مطلق است. حکایتی در کتاب عطار نقل شده است که میگوید استخوانهای سینه بایزید هنگام نماز به دلیل مواجهه با عظمت خداوند، به قهقهه میافتادند یا صدا میدادند. خواجه عبدالله این حکایت را نیز ماهرانه رد میکند. همین مسئله را جامی در کتابش میآورد اما با مخالفتهایی کمی ملایمتر.
جامی کوشید تصوف را حفظ کند
کسانی مثل جامی سعی میکردهاند که تصوف را حفظ کنند. درباره حلاج نیز میگویند روایات درباره او دروغاند. میگوید علت مرگ حلاج این بود که استادش عمر بن عثمان مکی، او را نفرین کرد و گفت: «الهی کسی بر او گمار کش دست ببرد و پای ببرد و چشم برکشد و بر دار کند». به این دلیل نفرینش کرد که او کتابی نوشته بود درباره توحید و صوفیان و وقتی که حلاج این کتاب را خوانده بود، محتویاتش را برای مردم عادی بازگو کرده بود. خواجه عبدالله موضعی دوپهلو درباره حلاج میگیرد و جامی همین روایت را میآورد اما ملایمتر. این دو اثر نماینده دو مکتب متفاوت هستند؛ یکی مکتب عاشقانه خراسان و مکتب بغداد. هر دو این کتابها تبدیل میشوند به ماخذهایی مطمئن برای تالیف تاریخ تصوف.
جامی درباره حلاج جملهای نقل میکند و میگوید: «شیخالاسلام گفت که وی امام است. اما با هرکسی بگفت رازی. رعایت شریعت نکرد. آن چه افتاد وی را به سبب آن افتاد.» یعنی راز را باید تنها به خواص گفت و شریعت را رعایت کرد. اما در ورایت عطار میخوانیم که وی را به سبب مسئله الهام کشتند. مثلا عطار میگوید که حلاج «به سرای جنید میرود، گفت کیست؟ گفت: حق. نه حقی بلکه به حقی. کدام چوب است که تو آن را فاسد میکنی؟» یعنی با کدام چوب تو را دار میزند؟ از تمام اینها هیچ خبری در آثار جامی و خواجه عبدالله نیست.
جامی فصلی برای معرفی زنان عارف باز میکند
وقتی نفحاتالانس را باز میکنیم، پیش از شرح حال صوفیان، نزدیک به چهل صفحه مقدماتی نوشته شده است. او اول سبب تالیف کتاب و نامش را میگوید. همه علما این مسئله را ذکر میکردند. سپس به بحث ولایت و ولی میپردازد. تشابه تشیع و تصوف در مسئله امامت و ولایت است. او مهمترین مسئله تصوف را شرح میدهد. در فصل بعد مفاهیم صوفی، ملامتی و فقیر را شرح میدهد. سپس فرق معجزه و کرامت و بعد اثبات کرامت اولیا را شرح میدهد. بعد گفتاری است در انواع کرامات و خوارق. آخرین فصل این است که چرا نام این افراد «صوفی» است. چهار فصل از مقدمه درباره کرامت است. وقتی برخلاف کتاب عطار، در این اثر روایات زیادی درباره کرامات نقل نشده است پس چرا اینگونه است؟
نقشبندیان حدود یازده قانون دارند؛ پدیدآورنده قانون اول تا هشتم خواجه عبدالخالق است و قانون نهم تا یازدهم خواجه بهاءالدین نقشبند. برخی از این قانونها را توضیح میدهم؛ قانون اول «هوش در دم» نام دارد. دوم «نظر بر قدم» است یعنی سر پایین و نگاه به پا باشد. سومی «سفر در وطن» است یعنی سیر انفسی و خودشناسی. قانون یازدهم ذکر است. مفاهیم وقوف زمانی و عددی نیز مهم هستند؛ وقوف زمانی یعنی عمر خود را محاسبه کنید و وقوف عددی یعنی رعایت عدد در ذکر برای اینکه یادمان نرود.
نکته پایانی که باید به آن اشاره کنم درباره اشاره به زنان در این دو کتاب است؛ در تذکرهالاولیا یک زن عارف وجود دارد اما جامی فصلی برای معرفی زنان عارف باز میکند. هرچند که خیلی هم به آنها نمیپردازد اما همین که فصلی باز میکند نشاندهنده این است که رویکرد تصوف به زنان تغییر کرده است.
منبع: پایگاه اطلاعرسانی مرکز فرهنگی شهر کتاب