کد خبر:14582
پ
57516-44EAB898-77A7-466E-A69C-24D6277D8EEE_400_598

تصوف و سیاست در متون منثور تا پایان قرن چهارم هجری

«تصوف و سیاست؛ در متون منثور تا پایان قرن چهارم هجری» نوشتۀ مهدی حیدری از سوی انتشارات مولی منتشر شده است.

میراث مکتوب- دکتر مهدی حیدری، عضو هیئت علمی دانشگاه یزد، در کتاب «تصوف و سیاست» کوشیده تا در بازه‌ای مشخص از تاریخ یعنی تا پایان قرن چهارم، به قبض و بسط و فراز و فرودهای نسبت عرفان و امر سیاسی بپردازد. او در این کتاب تلاش کرده با بررسی دسته‌های مختلف اهل تصوف اعم از عزلت‌پیشگان و منفعت‌گرایان و تساهل‌گرایان و … تصویر روشنی از نسبت پیچیدۀ تصوف و سیاست به دست دهد.

مطالب کتاب در پنج فصل «معیارهای نظری ارتباط عرفان با سیاست در متون صوفیه»، «عزلت پیشگان»، «منفعت گرایان»، «تساهل گرایان» و «تحرک پیشگان» دسته‌بندی شده است.

در معرفی این کتاب آمده است:

تعیین نسبت عرفان و سیاست در درجۀ نخست به تبیین تعریفی درست از آن دو وابسته است. اگر عرفان را منقطع از جامعه و یک پدیدۀ کاملا مجرد و آسمانی بدانیم و از آن به خلوت‌گزینی و درون‌نگری تعبیر کنیم و از سوی دیگر سیاست را مقولۀ کاملا این جهانی و ماده‌محور و سیاستمداران را فارغ از درک باطن هستی بدانیم، رابطه‌ای بین عرفان و سیاست وجود نخواهد داشت، لیکن عرفان و تصوف اسلامی از همان آغاز به تبع دین اسلام، اهداف اجتماعی و سیاسی داشته و به هدف‌گذاری و ارائۀ طرح کلی دربارۀ چارچوب‌های سیاست اسلامی پرداخته است. عرفان جهت و هدف را مشخص می‌سازد و طرح کلی راه را می‌نماید.

جدای از این، تأثیرات عمیق روحی، نشاط ذهنی و بصیرت در تشخیص حق و باطل از جمله آثاری است که عرفان در عالم ظاهر به جای می‌گذارد و از همین نقطه است که تفاوت عارف سیاستمدار با کسی که صرفا فقیه سیاستمدار است، مشخص می‌شود. کسی که فقط به فقه معتقد است، در عالم سیاست نیز آن را به کار می‌گیرد، اما انگیزه و اندیشۀ او در امور ظاهری باقی می‌ماند و در شخصی‌اندیشی – که مشکل اساسی سیاست جهانی امروز است – متوقف می‌شود. از دید فلاسفه کسی که از جزئیات فراتر رفته باشد و حقیقت کلی را در انبوه واقعیت‌های جزیی باز شناسد، در می‌یابد که تفاوت بین آن کسی که رنجی را بر دیگری تحمیل و آن کس که رنج را تحمل می‌کند، ظاهری است و ربطی به نفس الامر ندارد. تحمیل‌گر و تحمیل‌کنندۀ رنج یگانه‌اند.

ارزش‌های اخلاقی از تجربۀ عرفانی بر می‌خیزند و تنها در صورتی که در بند نفس جزیی فردی نباشیم و هر کس خود را نه یک من مستقل، بلکه متحد با جان‌های سایر افراد بداند، آنگاه می‌توان امید هم زیستی عادلانه داشت. این موضع، نقطۀ پیوند عرفان و سیاست است. بنابراین عرفان در عارف، صفات اخلاقی خاصی ایجاد می‌کند که این ویژگی‌ها برای سیاستمدار نیز بسیار کارآمد است. در اینجاست که عرفان با ترویج ارزش خدمت به هم نوع، مروج بینشی اجتماعی و سیاسی می‌گردد.

از جلوه‌های اعجاب‌انگیز رابطۀ عرفان و سیاست در کلام صوفیه، ضرورت تحصیل صفات و اخلاق عرفانی برای اربابان قدرت است. از منظر آن‌ها سیاستمداری که بدون تهذیب نفس پای در عالم کثرت می‌گذارد، به سرعت به ورطۀ هلاکت و نابودی گرفتار می‌آید؛ زیرا قدرت، طبع سرکش انسان را به طغیان وا می‌دارد. بدین ترتیب کسی که صرفا در عالم کثرت می‌زید، جز خلق، چیزی را نمی‌بیند و نهایت همت او مردم است و این سرآغاز سقوط اوست. از نظر عرفا حتی اگر کسی در نیمه ی راه سلوک، به خلق بگرود، به سوی منفعت طلبی در عالم کثر گرایش پیدا خواهد کرد. از این دیدگاه کسی که تمامی مراحل تهذیب نفس در عالم وحدت را طی نکرده است، در عالم کثرت پایش می‌لغزد. چنین کسی حتی ممکن است به جهادی روی آورد یا انفاق کند اما به سبب همین نقص، اعمالش از برخی عیوب ظاهری و باطنی بر کنار نخواهد بود. بنابراین از نظر متقدمان اهل تصوف، صاحبان قدرت اگر به سلاح تصفیۀ نفس مجهز نگشته باشند، هم خود را به فساد می‌کشند و هم جامعه را تباه می‌کنند؛ زیرا قدرت لوازم و مناسباتی دارد که برای پالودگان، حسن و برای آلودگان، عیب است.

«تصوف و سیاست؛ در متون منثور تا پایان قرن چهارم هجری» نوشتۀ مهدی حیدری، در 231 صفحه در قطع رقعی و با قیمت 60 هزار تومان از سوی انتشارات مولی منتشر شده است.

 

 

 

 

مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب
تهران، خیابان انقلاب اسلامی، بین خیابان ابوریحان و خیابان دانشگاه، شمارۀ 1182 (ساختمان فروردین)، طبقۀ دوم، واحد 8 ، روابط عمومی مؤسسه پژوهی میراث مکتوب؛ صندوق پستی: 569-13185
02166490612