کد خبر:14766
پ
wE8h91598353068

انتشار ویراست دوم «نقاوة الآثار فی ذکر الاخیار»

چاپ نخست از ویراست دوم «نقاوة الآثار فی ذکر الاخیار» در تاریخ صفویه، به تصحیح مرحوم احسان اشراقی، از سوی انتشارات علمی و فرهنگی منتشر شد.

میراث مکتوب- چاپ نخست از ویراست دوم «نقاوة الآثار فی ذکر الاخیار» در تاریخ صفویه اثر محمد بن هدایت‌الله افوشته‌ای نطنزی، به تصحیح احسان اشراقی، از سوی انتشارات علمی و فرهنگی منتشر شد.

محمود بن هدایت الله افوشته‌ای نطنزی نویسندۀ دوران شاه عباس اول است و کتاب او مربوط به دورۀ واپسین ایام زندگانی شاه طهماسب اول تا سلطنت شاه عباس است. این اثر ارزنده در واقع شامل دو کتاب است که نخستین آن در بیان رویدادهای عمدۀ دوران شاه تهماسب، شاه اسماعیل دوم و شاه محمد خدابنده تا شروع سلطنت شاه عباس و کتاب دوم که مفصل‌تر از قسمت نخستین است، مربوط به یازده سال اول شهریاری شاه عباس کبیر و گویای وقایعی است که طی آنها قدرت سلطنت در گیرودار از میان رفتن عصیان‌ها و سرکشی‌های سرداران قزلباش تحکیم یافته و متجاوزین بیگانه از ساحت کشور طرد می‌شوند. آخرین واقعه‌ای که در کتاب از آن نام برده شده، شکست دین‌محمدخان ازبک در خراسان و تسخیر هرات به دست پادشاه نام‌آور صفوی است.

از آنجایی که حوادث مندرج در این کتاب بر حسب تاریخ وقوع آنها تنظیم گردیده و داستان به سال ۱۰۰۷ هجری قمری پایان می‌پذیرد، محتمل است که نویسندۀ کتاب یا به ثبت وقایع برقی اقدام نکرده یا از آن به بعد که به ۶۹ سالگی رسیده بود، روزگار بیش مجال به او نداده است تا کار خویش را دنبال کند.

متأسفانه از شرح حال و زندگی مؤلف اطلاعی در دست نیست و در کتاب‌های مهم آن عصر نیز از این بابت سخنی نرفته و تنها تصویری که از شخصیت نویسنده در برابر دیدگان مجسم می‌گردد، پاره‌ای از مطالب همین کتاب است که آیینه‌وار افکار و روحیات وی را منعکس می‌سازد.

اين كتاب بى‌ترديد يكى از منابع مهم ايران عصر صفوى است و موضوع آن به دورانى مربوط مى‌شود كه از لحاظ جريانات نظامى و سياسى براى دولت صفوى زمان حساسى بود.

پس از مرگ شاه اسماعيل، بنيانگذار اين دولت، در دوران سلطنت فرزندش تهماسب، كه طولانى‌ترين مدت فرمانروايى در سلسله صفوى بوده است، پس از چند جنگ با اوزبكان و عثمانيان آرامشى ديرپاى در مملكت پديد آمد كه طى آن دولت صفوى موجوديت خود را در ميان دو قدرت بزرگ شرق و غرب استوار ساخت. لكن با مرگ اين پادشاه در 984 ق. دوران اين آرامش به سر آمد و آتش هرج و مرج كه از رقابت سران قزلباش سرچشمه مى‌گرفت، زبانه كشيد و سركردگان عشاير به دستاويز طرف‌دارى از حيدر ميرزا يا اسمعيل ميرزا، پسران شاه، عليه يكديگر صف‌آرايى كردند و زنان حرم نيز در اين مبارزه قدرت جانب اين يا آن گروه را گرفتند.

سرانجام حيدر ميرزا كه فرزند محبوب شاه تهماسب بود كشته شد و اسماعيل ميرزا كه به علت كج‌رفتارى‌ها و دستور پدر در قلعه قهقهه زندانى بود، از اين زندان مخوف رهايى يافته با كمك خواهرش پريخان خانم و برخى از سران قزلباش به سلطنت نشست، و در مدت يك سال و چهار ماه و شانزده روز پادشاهى دست به كشتار شاهزادگان و مخالفين خود زد و با طرفدارى از مذهب تسنن بر علما و پيروان تشيع سخت گرفت و سرانجام جان خود را بر سر اين اعمال گذاشت و به دست همان كسانى كه او را بر مسند قدرت نشانده بودند، از صحنه خارج شد.

پس از مرگ اسماعيل دوم، سران قزلباش تنها فرزند ذكور شاه تهماسب، محمد ميرزا، را كه با دو پسرش عباس و حمزه از چنگ دژخيمان جان بدر برده بود بر مسند قدرت نشاندند؛ ولى چون به علت ضعف بينايى قادر به اداره امور نبود، زمام كار يكسره در دست زنش خير النساء بيگم و فرزند ارشدش حمزه ميرزا و گروهى از امراى قزلباش قرار گرفت و آن دسته از امرا كه مورد بى‌مهرى واقع شده بودند، شروع به كارشكنى كرده، در گوشه و كنار مملكت، سر به طغيان برداشتند.

در گير و دار اين نفاق و چند دستگى، دولت عثمانى و اوزبك از فرصت استفاده كرده، به مرزهاى ايران تاختند و بخش‌هاى مهّمى را آماج نهب و غارت ساختند، و گر چه دليرى‌ها و جانفشانى‌هاى حمزه ميرزا وليعهد، بارها سپاهيان عثمانى را با شكست مواجه ساخت، جنگ‌هاى خانگى كه سركردگان قزلباش براى كسب قدرت براه انداخته بودند، وليعهد را ناچار ساخت به جاى مبارزه با دشمن، به فرو نشاندن آشوب‌هاى داخلى بپردازد و در اثناى اين تلاش‌ها بود كه چند تن از سرداران كه از دست پروردگان و بر كشيدگان خود او بودند با ترتيب دادن توطئه‌اى وى را به هلاكت رساندند، و از آن پس آرامش نيز از مملكت رخت بر بست و هر صاحب قدرت در گوشه‌اى دم از استقلال و خودسرى زد.

در اين شرايط نابسامان، عباس ميرزا، پسر كهتر پادشاه كه با قدرت امراى شاملو و استاجلو در خراسان، به سلطنت رسيده بود، به كمك مرشد قليخان استاجلو ناگهان به قزوين تاخت و پايتخت را تسخير كرد و در حالى كه پدرش، سلطان محمد، اسما پادشاه بود او رسما زمام حكومت را در دست گرفت و با نام شاه عباس بر اريكه قدرت نشست.

گر چه مى‌توان نظاير چنين حوادثى را كه بدان‌ها اشاره شد و يا رويداد مهم ديگرى كه در نقاوه الآثار آمده، در كتب تاريخى آن زمان مشاهده كرد، مزيّت اين كتاب در اين است كه پاره‌اى از مطالب آن در منابع مشابه يا اصلا وجود ندارد و يا اگر وجود داشته باشد با اين دقت و تفصيل نيامده است؛ چنين است داستان باز شكارى محبوب شاه عباس، موسوم به «باز لوند» كه به خاطر او بر فراز كوه مشرف بر شهر نطنز برجى ساخت كه هم اكنون به «گنبذ باز» معروف است، و داستان درويش خسرو نقطوى، رهبر فرقه نقطوى قزوين و قتل عام اين فرقه و قيام‌هايى كه زير نام شاه اسماعيل دوم، در گوشه و كنار مملكت شكل گرفت، و شرح انقلابات گيلان و سرگذشت خان احمد گيلانى و آفرينش‌هاى شگفت انگيز هنرمندان و صنعتگران اصفهان در جشن چراغان و مراسم تدفين شاه تهماسب و مطالب خواندنى ديگر كه به صورتى استثنايى در اين كتاب به رشته تحرير در آمده است.

منابع و مآخذ مؤلف در تدوين نقاوه الآثار متنوع است. بسيارى از وقايع در زمان حيات مؤلف رخ داده و خود او در جريان اتفاقات بوده است و برخى را از منابع دولتى و يا از شهود نزديك به دستگاه دولتى و يا اخبار وقايع‌نگاران ديگر استفاده كرده است.

از نظر سبک نگارش، این کتاب چون نوشته‌های دیگر روزگار صفویه دارای نثری متکلف است. جملات کتاب طولانی و همراه با عبارت‌پردازی و پیرایه‌های لفظی است؛ ولی با وجود این تکلف، از جاذبۀ کلام و نکات ادبی خالی نیست و در همۀ کتاب، شیوۀ سخن‌پردازی بر نکته‌های تاریخی برتری یافته است. ابراز شگفتی از یک چراغان، آنجا که می‌گوید: «تا شمع کواکب در لگن سماوات فروزان و چراغ ثوابت در انجمن سیارات سوزان است …. این نوع چراغان کسی ندیده» و در احساسی تب‌آلود از یک گرمای کشنده که «از تاب آتش هوا، سنگ مرمر و بلور مانند یخ آب گشته و لعل در صمیم کان گداخته بر مثال خون از بینی کوه بر خاک کشید» و … شیوۀ کار نویسنده‌ای است که تاریخ را در کسوتی ادبی و شاعرانه عرضه کرده است.

در بین مطالب کتاب و به اقتضای کلام، اشعار نسبتاً زیادی آمده که تمامی در بحر متقارت سروده شده و به جز یک بیت از آینۀ سکندری امیرخسرو دهلوی، بقیۀ اثر طبع خود نویسنده است و اگر دیوان‌های غزلی که در دیباچۀ کتاب از آنها یاد کرده، شباهتی به این اشعار داشته باشد، احتمالاً ارزش ادبی خاصی بر آن مترتب نخواهد بود.

از این کتاب دو نسخۀ خطی در حال حاضر در دست است. یکی از این نسخه‌ها متعلق به کتابخانۀ دانشکدۀ ادبیات دانشگاه تهران و نسخۀ دیگر به کتابخانۀ موزۀ ایران باستان تعلق دارد.

 

 

مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب
تهران، خیابان انقلاب اسلامی، بین خیابان ابوریحان و خیابان دانشگاه، شمارۀ 1182 (ساختمان فروردین)، طبقۀ دوم، واحد 8 ، روابط عمومی مؤسسه پژوهی میراث مکتوب؛ صندوق پستی: 569-13185
02166490612