کد خبر:4576
پ
edarechi-m

استادی همیشه با کتاب

آن چه در ادامه می‌آید متن سخنرانی احمد اداره‌چی در مراسم رونمایی کتاب جامع التواریخ رشیدالدین فضل‌الله همدانی و نکوداشت استاد محمد روشن است

میراث مکتوب – آن چه در ادامه می‌آید متن سخنرانی احمد اداره‌چی در مراسم رونمایی کتاب جامع التواریخ رشیدالدین فضل‌الله همدانی و نکوداشت استاد محمد روشن است.

من ابجدخوانی را که بال سیمرغیم نیست واداشتند تا از استاد بزرگوارم دکتر محمد روشن سخن کنم. آن گاه که بانوی ارجمند سرکار خانم پیری چنین فرمودند به پاسخ درماندم. نخست این که من و سخنرانی؟؟ آن هم در پیشگاه بزرگان ادب پارسی! به راستی جز آبروی درباختن چه بهره ای توانم برد. از این روی زمان خواستم. همه اندیشه ام نیز این بود که راه گریزی جویم و از این کار تن زنم. مگر دکتر ساجدی آنی آسوده ام گذاشت از وامداریم به استاد گفت و آن که، خود می‌گویی. پس امروز هم وام گزاردنت به هنگام است. گفتم که ترسم از درد سر رسانیدن دانشمندان است نه چیزی دیگر. ناگزیر پذیرفتم.

هم اکنون بیمم آن است که بایسته و شایستۀ استادم سخنی برنگویم. زیرا چکه ای اندک و باریک کی دریا دریابد؟ یا گنجشکی کجا آب دریا تواند کشیدن؟
گر بریزی بحر را در کوزه ای
چند گنجد قسمت یک روزه ای
بجاست پند ابوالفضل بیهقی را کار بندم و با سر سخن شوم.
استاد پسر عمه من است. به هشتاد سالگی اندرست. پدرش بازارگانی روشن بین، خوشنام و دیندار بود. پنج گانه اش به خانۀ یگانه بود. در کار نیک پیشگام بود. مادر نیز همباز پدر بود. از خاندانی کارخانه دار و کتاب دوست بود. به روزگار پسین در گیلان «کارخانه» را «اداره» می‌نامیدند. «اداره چی» نامی پیشه گانی است. «چی» آن هم پسوندی ورزی است. ترکی نیست. ایرانی است. زنده یاد دکتر محمد معین در دستور خویش آن را پسوندی «سغدی» شمرده است.

محمد تنها فرزند خاندان بود. دردانه‌ای یگانه نشد، درّی یکدانه گشت. چه آن شیرزن با کتابخوانیش بدو شیر می‌داد؛ باز با شاهنامه‌خوانی به خوابش می‌کرد. پس این شیفتگی به کتاب را از نونهالی بیاموخت. به سخنی دیگر کتاب پرورده گردید نه به ناز پرندین بالیده.

استاد سالی در دانشکدۀ حقوق گذراند. از راهنمایی های استاد مینوی روان، ابراهیم پورداود، و پسرخاله اش ، استاد فریدون نوزاد، دریافت که راهش از آن سوی دیگر است. پس رشتۀ حقوق را فروهلید و به دانشکدۀ ادبیات درآمد. سه سال آن را به پایان برد. به رشت بازگشت. در دوازده سال دبیری دبیرستان های رشت، آنی بیکار ننشست. «قصه یوسف» ، «منشآت خاقانی» ، «جنگ‌نامه سید جلال‌الدین اشرف» و «لمعه السراج» از کوشش‌های استادانۀ همین سال‌های وی است.

سال چهل و هفت استاد محمدتقی دانش‌پژوه، استاد را به تهران فراخواند تا با هم به دیدار استاد مجتبی مینوی که به میهن باز گشته بود، بشتابند. استاد بدیع‌الزمان فروزانفر آن جا بود. دانش پژوه از ایشان درخواهِ آوردن روشن به تهران شدند. گاهی چند نگذشته بود که استاد فروزانفر به تهرانش کشانید و، در کتابخانۀ سلطنتی نزد خویش بگمارید. هنوز در کتابخانۀ سلطنتی جای گرم نکرده بود که ساواک در رسید. چند روزی به پرسش ها و پاسخ هایی سپری شد. در پایان ساواک به نیک اندیشی دریافت که کار در کتابخانۀ سلطنتی برازندۀ روشن نیست.
در چنین هنگامی شادروان، دکتر پرویز ناتل خانلری ایشان را به بخش «فرهنگ تاریخی زبان فارسی بنیاد فرهنگ ایران» درآورد. سرپرستی آن نهاد با سه استاد دانشمند زنده یادان مجتبی مینوی و محمد پروین گنابادی و دکتر محسن ابوالقاسمی، استاد زبان های باستانی ایران، بود. همزمان شادروان استاد ایرج افشار سردبیری «راهنمای کتاب» را بدو سپرد. همچنین به شورای دبیران ماهنامۀ «سخن» نیز پذیرفته آمد.

زمانی که وزارت فرهنگ و هنر، دانشگر نستوه و بسیار دان و باریک بینی چون مجتبی مینوی را به ریاست بنیاد شاهنامه برگزید، آن پژوهندۀ نکته سنج، دکتر عباس زریاب خویی، دکتر علی رواقی، محمد روشن و دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی را به همکاری در ویرایش شاهنامه و دکتر احمد تفضلی و دکتر سید جعفر شفیعی را به بازخوانی آن پسندید.

گاه سخن بیش نیست. کتاب های استاد بسیار است . در این واپسین پروازی که برایم است چگونه از یکایک آن ها سخن تراوم. از کجا بیاغازم و به کجا بیانجامم. از منشآت خاقانی بگویم یا از تاریخنامۀ طبری. از مرزبان نامه سخن درکنم یا از روضه العقول. از تفسیری کهن سخن بدارم یا از السّتین الجامع. از جامع التواریخ سخن در میان کشم یا از حیات الحیوان. به راستی از کدام کتابش سخن پیش برم. از شرف النبی سخن آرایم یا از شرح تعرف. همان شرح تعرفی که دانشگر بی مانندی چون مجتبی مینوی به یافتن آن در شصت و پنج سال پیش با شادمانی این گونه نگاشت: « … می‌خواهم از کتابی سخن بگویم که نه تازه تألیف شده است و نه تازه به چاپ رسیده است. اسم کتاب شرح تعرف است و موضوع آن هم علم تصوف. تألیف آن متجاوز از نهصد سال پیش شده است و چاپ آن قریب به سی سال پیش. فقط چنین تصادف کرده است که من تازه امسال به آن برخورده ام و تا آن جا که توانسته ام تحقیق کنم کم کسی در ایران یا در اروپا متوجه این کتاب شده است … »

شرح تعرف را مستملی بخاری بر التعرف لمذهب التصوف ابو اسحق کلاباذی بخاری نوشته است. کلاباذی استادش بوده است. التعرف به زبان تازی نگاشته آمده است. کتابی فشرده و گویاست؛ اما شرح تعرف به زبان پارسی است. گویایی نامی که مستملی بخاری بر آن نهاده است، متنی گسترده، نغز و دل افروز است. این متن زیبای پارسی را که کهن ترین کتاب در تصوف است، استاد روشن با کوششی شبانه روزی ، با بینش و نگرشی موشکافانه به پیوست تعلیقاتی بس سودمند چنان بیاراست که نام آن در بزرگ مرد ادب پارسی پس از سده هایی بلند در «امپراطوری زبان پارسی» دوباره زنده گشت. نام دکتر محمود افشار دانشور نیک سگال زمان ما که چنین می‌گفت هماره جاودان باد.

چنان که استاد روشن در پیشگفتار دروۀ پنج جلدی «شرح تعرف» نبشته اند، مستملی بخاری « … در به کار بردن واژه های تازی دست و دل باز است …» از آن روی « … واژه ها و ترکیب های نادر در کتاب بسیار نیست … ». با این همه شرح تعرف داستان هایی دلپذیر و عبارت هایی زیبا و پُر چم دارد.

آری ، با همه دلبستگیی که استاد را به کتاب است گاهی کتاب با استاد کرشمه بازد. آزارش رساند. چنان که چندی پیش در رشت به دیدار کتاب رفت. کتاب فروشی در اشکوب دوم ساختمانی است. کتابی نازان استاد را بخواند. شتابان به سویش شتافت. از شیدایی زیر پای را ندید. آغوش گشاد تا در برش گیرد. ناگهان با کتاب از دوازده پله به سر و پشت فرو افتاد . فرو غلتیدنی با شکستگی مهره ای از گردن. استاد هماره تندرست بادا!
آری و آری، استاد را هیچ گاه تنها ندیده ام. همیشه با کتاب و در کنار کتاب و سر در کتاب دیده ام. آن گه تنهای تنهایش یافتم که ما نزدش بودیم. به راستی شهید بلخی دیگری است. باری با چند بیت از منوچهر هدایتی سخن را ببندم:

فرزانه مرد فاضل و استاد کامکار
آن کو به پیش اهل ادب دارد اعتبار
آن نامور کز همت او شد به راستی
سامانۀ پژوهش و تحقیق استوار
او را که در قلمرو دانایی و کتاب
آوازه ای است بر حق و والا و باوقار
استاد ما «محمد روشن» که هست او
وارسته ای فروتن و خاکی و خاکسار …
… امید ماست جمله بر این سان که سال ها
ماند مقام شامخ استاد پایدار
تا فیض رشحۀ قلمش بیشتر ز پیش
آثار ماندگار گذارد به یادگار

اخبار مرتبط

…………………………………………………

استاد روشن در تصحیح انتقادی بسیار خوش سلیقه است

استاد روشن به غواصی اقیانوس فضیلتی ایران پرداخت

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید

مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب
تهران، خیابان انقلاب اسلامی، بین خیابان ابوریحان و خیابان دانشگاه، شمارۀ 1182 (ساختمان فروردین)، طبقۀ دوم، واحد 8 ، روابط عمومی مؤسسه پژوهی میراث مکتوب؛ صندوق پستی: 569-13185
02166490612