میراث مکتوب- محمدکریم اشراق، نویسنده، پژوهشگر، و حقوقدان ایرانی است که سالهاست در هلند زندگی میکند، اما دل در گرو فرهنگ ایران و مشرق زمین دارد. وی به سبب علاقهمندی به حوزهٔ ایرانشناسی و نسخ خطی، تعداد قابل توجهی نسخهٔ خطی و چاپ سنگی را به کتابخانهٔ مرکزی دانشگاه تهران و کتابخانهٔ مجلس شورای اسلامی اهدا کرده است. اهل جهرم است و کتابی مرجع با عنوان «بزرگان جهرم» را در سنین جوانی نگاشته است. وی از جمله پژوهشگرانی است که بیشتر روزهای بازنشستگی خود را در کتابخانۀ دانشگاه لیدن، بخش مخطوطات فارسی و عربی میگذراند. او در گفتگو با سایت مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب به تاریخ هلند، بروز کرونا و خانهنشینی در ایام قرنطینه پرداخته است. نوشتۀ زیر حاصل گفتگو و پرسش و پاسخ با ایشانست.
جناب اشراق، شما و همکارانتان بزرگداشتی برای پروفسور رضا در هلند برگزار کردید که برگزاری آن با بیم و امیدهایی همراه بود. کمی از سخنرانیها و استقبال علاقهمندان بگویید؟
در ایام کرونا بود که قرار شد دو تن از فرزانگان ایرانزمین دکتر محسن رنانی از دانشگاه اصفهان و دکتر یونس کرامتی از دانشگاه تهران، برای سخنرانی در بزرگداشت زندهیاد پروفسور رضا که به تازگی درگذشته بود به هلند بیایند، در آن روزها اصلاً امیدی نداشتیم که این دو بزرگوار بتوانند در بحبوحۀ کرونا به هلند سفر کنند. سرانجام، اینان به هلند وارد شدند و با توجه به اخبار بدی که میرسید خیلی از برگزارکنندگان معتقد بودند جلسه را لغو کنیم و با تکیه بر این دلیل که خیلیها در جلسه شرکت نخواهند کرد، جلسه را به وقت دیگری در آینده موکول کنیم. اما کفّهٔ استذلال کسانی که میخواستند جلسه را برگزار کنیم بر دلایل دیگران چربید و قرار شد برنامه را برگزار و از طریق فضای مجازی آن را مستقیم پخش کنیم. در روز جلسه برخلاف انتظار، گروه زیادی جمع شدند. خوشبختانه محل جلسه با تعداد زیادی شرکتکننده روبرو شد، بنده نیز در آن جلسه از پروفسور رضا یاد کردم و مقام علمی و اخلاقی و ادبی، ایشان را گرامی داشتم. دو سه روز بعد از این جلسه بود که خبر توقف پروازها رسید. استادان به لطف خدا توانستند از مخمصهای که ایجاد شده بود، رهایی یابند. اندکی پس از این بود که در دانشگاه لیدن زمزمههای هشدار و زنگ خطر آغاز شد. دولت برای جلوگیری از گسترش کرونا، از ششم مارس قرنطینه دقیقی را اجباری کرد.
در روزهای آغازین شیوع و گسترش کرونا در کشور هلند، خانهنشینی اجباری آغاز شد. شما به عنوان فرد فعال در حوزههای فرهنگی و دانشگاهی، چگونه و از چه منظری به این موضوع نگاه کردید و تحلیلتان چه بود؟
همانطور که گفتم دولت از ششم مارس ۲۰۲۰، قرنطینهٔ دقیقی را اجرایی کرد. دانشگاهها و کتابخانهها تعطیل شدند. توقف در منزل اجباری شد و عبور بیش از دو نفر با هم، در معابر عمومی، مشمول جریمۀ زیادی شد. مردم یک باره خانهنشین شدند و من هم دیگر نمیتوانستم، به کتابخانه و دانشگاه لیدن مراجعه کنم و تا دو سه هفته اول به جز برای تهیۀ مایحتاج از خانه بیرون نرفتم. وضعیت جدید را باید هضم میکردیم. یکی دو سه روزی طول کشید تا خودم را قانع نمایم که به این وضعیت خو کنم. به هر حال، برای خانهنشینی خود برکاتی را تصور میکردم. به قولی: در کف شیر نر خونخوارهای / جز به تسلیم و رضا کو چارهای.
از طرف دیگر، دو سه نکته مرا به خانهنشینی خرسند ساخت و آستانۀ شکیبایی مرا بالا برد. یکی فرهنگ معنوی که از کودکی و نوجوانی، و جوانی، آموخته بودیم. از عناصر این فرهنگ، صبر و مقاومت بود. سورۀ صبر را زمزمه میکردیم و فهمیده بودیم و میدانستیم که صبر نوعی مقاومت است و انشراح سینه، تنها سینۀ گشاده نیست. چرا که خوب توجه داشتیم انشراح صدری که حضرت موسی علیه السلام، از ربالارباب طلب میکند، نیروی مقاومت است؛ «رب اشرح لی صدری و یسّر لی امری». آن جا که پیامبر اکرم(ص) مخاطب: «الم نشرح لک صدرک؟» قرار میگیرد در واقع یادآوری توان و تحملی است که حضرت پروردگار به آن شخصیت والا داده بود. باری خود را قانع کردم که به قول حافظ: «رضا به داده بده وز جبین گره بگشا». از این طریق بود که خود و اطرافیانم را امیدوار ساختم که میتوانند با وضعیت غیر منتظرۀ تازهای که پیش آمده، کنار بیایند. خیلیها در این دوران قرنطینه، عصبی و خشمناک شدند. چه بسا که افسردگی و دلشورگی یافتند و بعید نیست به اضطراب و غمگینی روی آوردند، اما در مورد من هیچ کدام از این بلیات و سوانح، رخ نداد.
جناب اشراق، با توجه به مطالعات و تجربههای زیستی خودتان و آنچه تاریخ دربارهٔ شیوع اینگونه بیماریها گواهی میدهد، اگر نقل قولهایی از کتابهای تاریخی در ذهن دارید، بفرمایید؟
بله، باید به این نکته اشاره کنم که وجه دیگر رضایت من آن مطالبی بود، که در تاریخ خوانده بودم. اخیراً، نوشتهای از مرحوم عباس اقبال، که خداوند تربتش را با آب رحمت خود شستشو دهد، خواندم که در وبای عام تهران مقارن سالهای ۱۳۰۹ تا ۱۳۱۰ هجری قمری، یعنی اواخر دوران ناصرالدین شاه، اوضاع طوری شد که در آن ایام وانفسا، هیچکس به هیچکس نمیرسید. حاج شیخ هادی نجمآبادی (در گذشته سال ۱۳۲۰ هجری قمری) که از نظر علمی و اخلاقی، از مفاخر قرن اخیر ایران بود، پس از مرگ مرحوم محمدرضا کلهر، خوشنویس بیمانند آن زمان که تنها در خانۀ خود و با فقر درگذشته بود، توسط جمعی از خواص و اصحاب خود به کار کفن و دفن او پرداخت و لابد کسی نبوده که به این کار قیام کند که مرحوم نجمآبادی، ترتیب این کار را داده بوده است. اینها و نظایر آن، روایتهای تاریخی است. در تاریخ شهر خود من، جهرم، روایتهایی از سالهای وبایی و حصبه، و قحطی روایت شده است که از شنیدن آنها، مو بر تن آدمی راست میشود. مرحوم پدرم، رضوان الله علیه، برای ما روایت کرد که در جنگ جهانی اول در فارس قحطی شد، آن گونه که مردم گوشت و خون مردار میخوردند. پدربزرگم نیز روایت کرد که در سفرش به عتبات، و توقف در بغداد وبای عام بود و کسی پروای کفن و دفن مردگان را نداشت و مردم دسته دسته روی خاک و در خانهها افتاده بودند، و اصلا امکان دفن مردگان نبود. حکایات طاعون سیاه در اروپا نیز به همین منوال بود.
یادم میآید که محمدقلی مجد در کتاب “قحطی بزرگ و مرگ و میر در ایران” که در سالهای ۱۹۱۷ تا ۱۹۱۹ یعنی اواخر جنگ جهانی اول روی داده است، و گویا خانم معصومه جمشیدی هم کتاب را به خوبی به فارسی برگردانده است، چهل درصد جمعیت ایران به دلیل بیماری و قحطی و نبودن ارزاق و گرانی آنها در گذشتهاند. پس آگاهی از تاریخ، به شما نوعی درس و تجربه میدهد، تا بر ترس و بیم ناشی از بیماری همهگیر مثلا کرونا، غلبه کنید. اینها هم درسهای تاریخ بود که بر پدران ما در طول تاریخ کشورمان، چه گذشته است. آگاهی از تاریخ برای خیلیها میتواند به جای دغدغه و ترس، درس مقاومت و صبر بدهد.
از آنجایی که حضرتعالی بسیاری از اوقات خود را، از زمان بازنشستگی، در کتابخانهٔ دانشگاه لیدن سپری میکردید، و به مطالعه و بررسی نسخههای خطی فارسی آنجا میپرداختید، روزهای قرنطینه در لاهه را چگونه میگذراندید؟
نکتهٔ قابل توجه در روزهای قرنطینه برای من این بود که چگونه در منزل کارهای مطالعاتی خود را ادامه دهم. تصمیم گرفتم به عادت روزهای معمول، مطالعۀ مداوم خود را دنبال کنم. و با شروع قرنطینه جداً برای مطالعهٔ خود در منزل برنامهریزی کردم و چه بسا توفیق مطالعهٔ بار دوم و سوم کتب مهم ادبی و تاریخی را یافتم که سالها بود، توفیق بررسی دوبارۀ آنها را نیافته بودم. روزهای نخست، پشت میز نشینی مرتب، در خانه، چندان خوشایند نبود که البته به لطف خدا و مقاومت و صبر به جای چند ساعت قبلی که در کتابخانه به مطالعه و تحقیق میگذشت توانستم بر ساعات مطالعۀ خود، بیافزایم و یادداشتبرداری و رجوع به منابع و مآخذ موجود در کتابخانۀ شخصیام را شتاب ببخشم. البته جای خوشوقتی بود که بهرهوری از فضای مجازی و رجوع آنلاین، نگرانی کمبود منابع و مآخذ را از میان برمیداشت. جای خوشوقتی است که در عصری زندگی میکنیم که امکاناتی نظیر بهرهبرداری از سایتهای اینترنتی، مجالها را افزوده و کارها را سرعت بخشیده است. در تمام ماههای قرنطینه، دانشگاه لیدن تمام کتابهای خود را در اختیار پژوهندگان قرار داد و خیلی دیگر از کتابخانهها نیز همین روش را پی گرفتند. در تمام مدت قرنطینه از طریق شبکۀ درخواست، کتابهایم را از کتابخانۀ دانشگاه سفارش میدادم. گاهی کتابهای دریافتیام به ۵۰ مجلد میرسید؛ زیرا نمیتوانستم برای این کارها به بیرون بروم. بلندنظری نهادهای آموزشی و فرهنگی و تسهیلات خوبشان، آدمی را تشویق و تحریض میکند. البته در اینجا دربارۀ این خدمات در ایران هم مطالعه کردم. در دانشگاه تهران استاد عبدالرسول جعفریان، با گشادهدستی اقدامی مشابه انجام داده بود. امیدوارم همه از این نهضت تبعیت کنند.
از آنجایی که حضرتعالی یک حقوقدان و چهرهای فرهنگی میباشید، و البته ساکن خارج از کشور، بهتر از هر کسی به تاریخ و وقایعی که هلند برای استقلال خود پشت سر گذاشت واقفید. شیوع بیماری کرونا و برخورد مردم هلند که به صبر و سادهزیستی شهره هستند چگونه بود؟
همانطور که میدانید کشور کوچکی مانند هلند با دو جزیزهٔ کوچک دور دستش که در دریای کارابی ین دارد، روی هم حدود چهل هزار کیلومتر مربع است؛ و از شرقیترین تا غربیترین بخش آن را در یک ساعت میتوان طی کرد. تاریخ اگر رویدادهای گذشته را تحلیل و تفسیر کند، میتواند فرهنگسازی نماید. بنابراین از دیدگاه من، وقایع و رخدادها مثل زنجیرهای، با هم ارتباط دارند. به لحاظ تاریخی پس از استقرار جمهوری در هلند و سپس جنگ برای رهایی از سلطۀ اسپانیا و ورود به دوران طلایی قرن هفدهم، و اوایل قرن هژدهم و با تأسیس شرکت هند شرقی هلند، و دستاندازی به منابع و ثروت مشرق زمین و بخشهایی در قارۀ آمریکا، مردم هلند ثروت انبوهی به کشورشان منتقل کردند، تجارت بردگی و رفتار خشن هلندیها با مردم کشورهای تحت سلطه و مردمش، لکۀ تیرهای در تاریخ اینهاست. حتی دو ماه پیش، خانم شهردار آمستردام، که اصلا در جوانی رئیس حزب سبزها بود، در برنامهای که از تلویزیون پخش شد از آنچه در قرون گذشته که به دست تاجران با بردگان انجام شده است، پوزش طلبید. اما هنوز دولت هلند رسماً ازین کارها پوزش نخواسته است. بد نیست بیافزایم که دولت اسپانیا به خاطر رفتارش با یهودیان، در سدههای گذشته، رسماً عذرخواهی کرد.
تجارت و دلالی کالاها و واسطهگری برای هلندیها سود بسیار آورد و نهضت پروتستانیزم و نوعی کلوینیسم اخلاقی که مشخصهاش قناعت، و صرفهجویی، و ساده زیستی و مالاندوزی و روی پای خود ایستادن است، به گسترش کشاورزی فنی و مدرن، و توسعۀ کشتیسازی ـ که سابقهاش به دوران پتر بزرگ، تزار روسیه، میرسد ـ و رها شدن بر دریاها و قربانیها دادن و از امواج نهراسیدن انجامید و هلند را وارد دوران صنعتی و مدرنیزه کرد. این عوامل را با ادارۀ دستجمعی کانال آب از قرن دوازدهم و سیزدهم میلادی به دست مردم، و نهادینه شدن دخالت و نظارت اینان، سبب شد تا استبداد شاهان به تدریج کم مایه شود و قدرت پادشاهان به نمادی تشریفاتی تقلیل یابد. مردم با کشاورزیشان به اراضی هلند رونق دادند. دریاها را خشکاندند تا زمین کشت بیشتری داشته باشند. یعنی روی هم رفته کار کردند و کار کردند و کار کردند.
البته گوروسیوس حقوقدان و متفکر و شاعر هلندی، تز معروف آزادی دریاها را مطرح کرد تا هلندیان بتوانند دست رقبا را ببندند. حضور هلندیها در مشرق زمین با حضور و رقابت تنگاتنگ با سایر کشورها مانند پرتقال، اسپانیا و در آخر سر با انگلیسیها، در مشرق زمین در حال انجام بود. در رأس رقبا انگلستان قرار داشت. مردم هلند در این کشاکشها، سختی را آزمودند. البته عرض کردم، در کنار این تحولات، سیستم آبیاری و کنترل سطح آب از قرن دوازدهم بر عهدۀ شوراهای محلی گذاشته شده بود تا از جنگ و مرافعه جلوگیری شود. همین شوراهای منتخب اهالی شهرکها و روستاها نطفۀ دموکراسی متکثر و سیستم انتخاب مجریان قانون بود. برای همین سوابق است که هلند امروز حدود بیش از سی حزب ملی و محلی دارد. دولتها در دست مردمند. رسانهها و روزنامهها دائم مراقب دولتمردانند، هر چند، عوامل و عوارض سرمایهداری و نفوذ عوامل مالی بین مللی و هژمونی شرکتهای فراملی نقش بزرگی دارند، اما استخوانبندی در دست مردم است.
در ذات فرهنگ هلندیها، از زمان حملات بیامان وایکینگها از شمال، تا رفتن به زیر یوغ رومیان، و بعد چیرگی اسپانیا و در نهایت سلطۀ ناپلئون، به آنها فهماند و تعلیم داد که در برابر این چیرگیها، نباید سستی کرد. تحمل سختی آب و هوا و لقمهای نان درآوردن و نیز ترویج کالونیستی آنها را سختکوش کرد، و ثروتی برای آنها فراهم کرد، شما هنوز در هلند نمیدانید چه کسی ثروتمند است و چه کسی نیست. در دو سه سدهٔ اخیر آنها وارد مدرنیته شدند، علاوه بر سادهزیستی، انضباط و نظم اجتماعی را نیز آموختند، معمولاً خانههایشان شبیه هم و روال زندگیشان شبیه هم است. سه عامل سادهزیستی، سختکوشی و صبر و مقاومت ملکۀ این مردم شده است. در جنگ جهانی دوم آموختند که یک وعده نان خشک بخورند و برای شکار یک مرغابی چندین نفر با هم گلاویز شوند. پس از جنگ، در یک سیل مرگبار، سههزار نفر مردند. در سالهای اخیر پدران سوسیالیسم هلند طرح جدید تأمین اجتماعی را ریختند. همه در این پوشش قرار گرفتند و مهاجرت به هلند زیاد شد. در این جامعه مرگ را پذیرفتهاند و البته فردگرایی و انباشت سود بیشتر حاصل آمریکانیزه شدن این جامعه است.
از بررسی تاریخی هلند که بگذریم، با ورود کرونا به هلند این کشور ناگهان ضربۀ شدیدی خورد. با وجود سوابق تاریخی و فرهنگی این مردم و عناصری مانند مقاومت، صبر و سادهزیستی، باز کرونا همه را غافلگیر ساخت. هیچ وقت و در هیچ موقعیتی سیل کشتهشدگان و بیم واگیری چنین نبود و کسی چنین بیماری را ندیده بود. همهگیری قبلی مانند طاعون سیاه در اروپا و آنفولانزای اسپانیایی اینهمه هجوم و ترس نداشت که ترس از گسترش جهانی کرونا. غافلگیری بیمارستانها و کمبود ماسک و دستکش در روزهای نخستین نیز سابقه نداشت.