- مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب - https://mirasmaktoob.com -

پاسخ رضا فهیمی به یادداشت نگاهی به مقالۀ «نگاهی به واژه‌های جوامع احکام النجوم»

میراث مکتوب – رضا فهیمی در پاسخ به یادداشت «نگاهی به مقالۀ «نگاهی به واژه‌های جوامع احکام النجوم» نوشتۀ دکتر یونس کرامتی، مطلبی را برای بخش نظرات وب سایت مرکز پژوهشی میراث مکتوب ارسال کرده است.

پس از انتشار مقاله «نگاهی به واژه های جوامع احکام النجوم» نوشته رضا فهیمی در شماره هفتم مجله فرهنگ نویسی، دکتر یونس کرامتی در یادداشتی که در سایت حلقه کاتبان [1] منتشر کرد به نقد و بررسی این مقاله پرداخت.

آنچه در ادامه می آید پاسخ رضا فهیمی به نقد یونس کرامتی است:

چندی پیش آقای دکتر یونس کرامتی در مقاله‌ای با عنوان «نگاهی به مقالۀ «نگاهی به واژه‌های جوامع احکام النجوم» در شمارۀ جدید مجلۀ فرهنگ‌نویسی» نقدی را بر دو مقالۀ این‌جانب با عنوان‌های «بررسی ویژگی‌های سبکی و واژگانی کتاب جوامع احکام النجوم» (فصلنامۀ زبان و ادبیات فارسی، شمارۀ ۷۱، [تاریخ روی جلد:] پاییز ۱۳۹۰) و «نگاهی به واژه‌های جوامع احکام النجوم» (مجله فرهنگ‌نویسی، شمارۀ ۷، دی ۱۳۹۲) نوشته بودند. اگرچه بنده بنا نداشتم که به نقد ایشان پاسخ دهم، اما ازآنجاکه ممکن بود برخی خوانندگان نظرات ایشان، سکوت نگارنده را دال بر تأیید گفته‌های ایشان بدانند بر آن شدم که پاسخ شبهه‌های ایشان را بنویسم و نقد و نظر نهایی و قضاوت را به خوانندگان محترم و فرهیخته واگذارم.

۱٫ آقای کرامتی در نوشتۀ خود از عبارات و جملات توهین‌آمیز و سراسر تمسخر استفاده کرده‌اند که در نقد بی‌طرفانه و منصفانه نیازی به آن‌ها نیست، مانندِ
ـ بسیار متوسط؛
ـ به‌زحمت می‌توان آن را «مقاله» نامید؛
ـ عنوان «سیاهۀ واژه‌ها» بر این «نوشته» بسیار شایسته‌تر است؛
ـ بر آن شدم تا با «صرف» نزدیک به «سه ساعت و یک دقیقه» از وقت شریف به نگارش این سطور پردازم… تا معلوم شود که هر کس می‌تواند با صرف کمابیش همین مقدار وقت از مقالۀ پیشین (و چه بسا مشترک) خود (و چه بسا دیگران!) مقالۀ علمی ـ پژوهشی جدید و غیر مشترک «بسازد»؛
ـ مقدمۀ بسیار مختصر و ناسودمند این مقاله.

۲٫ آقای کرامتی نوشته‌اند: «در کمتر از یک دقیقه با جستجو در اینترنت دریافتم که نویسنده، بخش قابل توجهی از محتوای این مقاله را چندی پیش در «مقاله‌ای مشترک»… در فصلنامۀ زبان و ادبیات فارسی منتشر کرده است»، حال آنکه این‌جانب در مقاله مورد ادعای ایشان (فصلنامۀ زبان و ادبیات فارسی) به بررسی سبک کتاب جوامع احکام النجوم و ازجمله تعدادی از واژه‌های آن پرداخته‌ام. همان‌طور که خوانندگان فاضل می‌دانند در بررسی سبک یک اثر، از جمله مواردی که باید بررسی شود واژه‌های آن اثر است. از طرف دیگر، اگر قرار بود به همۀ واژه‌های خاص این اثر پرداخته شود یک مقاله گنجایش آن را نداشت؛ بنابراین مباحث سبکی و از جمله تعدادی از واژه‌های این کتاب در مقاله‌ای مستقل، و تفصیل واژه‌های آن در مقاله‌ای جداگانه بررسی شده است. در مقالۀ جدید ۱۵۰ واژه به‌صورت کامل بررسی شده است درحالی‌که در مقالۀ قبلی تنها ۳۱ واژه به‌صورت نسبتاً کامل بررسی شده است و بیشتر به ذکر لغت و شمارۀ صفحه آن در نسخۀ خطی پرداخته‌ام. از طرف دیگر، در مقالۀ جدید، تمامی صفحه‌ها (به‌جز صفحه نخست) به واژه‌ها اختصاص دارد، درحالی‌که در مقاله پیشین اغلب صفحه‌های مقاله به ویژگی‌های سبکی جوامع احکام النجوم اختصاص داشته است.

۳٫ آقای کرامتی نوشته‌اند: «این مقاله (و طبعاً تا حدّی آن مقالۀ پیشین) ضعف‌هایی دارد که موجب می‌شود از انتشار آن در مجلات تخصصی کشور شگفت‌زده شویم». لازم به ذکر است مقالۀ اول بیش از یک سال و نیم پس از ارسال برای فصلنامۀ زبان و ادبیات فارسی منتشر شده است و مقالۀ دوم بیش از دو سال پس از ارسال برای مجلۀ فرهنگ‌نویسی به چاپ رسیده است. بنابراین هر دو مقاله پس از داوری و بررسی پذیرش و چاپ شده‌اند. بی‌شک داوران دو مجله به ارزش کیفی آن اطمینان داشته‌اند که اجازۀ چاپ آن‌ها را داده‌اند.

۴٫ دکتر سجادی نوشته‌اند: «نویسندۀ مقاله از مزایای دو مقاله بهره‌مند شده است.» لازم به ذکر است که هر دو مقالۀ مورد بحث از رسالۀ دکتری این‌جانب استخراج شده است و مقاله‌هایی که از رسالۀ دکتری استخراج شود برای ارتقا به مراتب بالاتر از استادیاری محاسبه نمی‌شود.

۵٫ آقای کرامتی بنده را متهم به مقاله‌سازی کرده‌اند. با مروری بر مقاله‌های پژوهشی و تخصصی ادبی می‌توان دید که مقاله‌های متعددی از استادان بزرگ در نقد، شرح، توضیح و تحلیل یک بیت و گاهی حتی یک واژه از یک اثر نوشته شده است. با توجه به واژه‌هایی که در کتاب جوامع احکام النجوم وجود دارد و اینکه معانی برخی از آن‌ها در هیچ فرهنگی یافت نمی‌شود، بی‌شک ذکر این واژه‌ها ارزش چاپ در مجله‌ای علمی را داشته است.
۶٫ آقای کرامتی، در انتقاد به «خاص» نبودن لغت‌های موجود در مقاله، نوشته‌اند: «واژه‌ها و ترکیباتی که در بسیاری از متون دیگر به همین صورت و در همین معنی به کار رفته‌اند، «خاص» به نظر رسیده‌اند». باید توجه داشت که متن مورد نظر ما نثر مرسل و مربوط به قرن پنجم و ششم هجری است. نثر این دوره نباید با متن‌های قرن هفتم و پس از آن و همچنین نثرهای فنی مقایسه شود. ازآنجاکه در قرن هفتم نثر فنی به اوج خود می‌رسد، دانستن اینکه چه کلمه‌ها و ترکیب‌هایی در قبل از این دوره رایج بوده و در متن‌های علمی و تخصصی به‌کار می‌رفته بسیار سودمند است.
۷٫ آقای کرامتی نوشته‌اند: «اینکه چگونه بخش قابل توجهی از مقاله‌ای «علمی ـ پژوهشی و مشترک»، به ‌عنوان بخش مهمی از مقاله‌ای «علمی ـ پژوهشی اما غیرمشترک» دوباره به چاپ می‌رسد، به نوبۀ خود موضوعی شایان توجه است»، درحالی‌که اگر چند نفر مقالۀ مشترکی داشته باشند، توجیهی ندارد که همۀ مقاله‌های بعدی آنان نیز مشترک باشد.

۸٫ آقای کرامتی نوشته‌اند: «کتاب‌نامه هم آشفتگی‌هایی دارد؛ از جمله «تاج‌الاسامی» ذیل نام مصححش آمده است»، ازآنجاکه مؤلف تاج‌الاسامی مشخص نیست، نام مصحح را قبل از نام کتاب ذکر کرده‌ام و در پرانتز نیز نوشته‌ام «مصحح». برای کتاب‌هایی که مؤلف آن‌ها مشخص نیست این روش مرسوم است.

۹٫ آقای کرامتی نوشته‌اند: «به قول خود نویسنده «بسیاری از اصطلاحات «خاص» نجومی در آن (= جوامع احکام النجوم) به‌کار رفته است» و نگارندۀ مقاله دعوی تصحیح این متن کهن احکام نجومی را دارد، اما باز هم هیچ‌یک از این اصطلاحات… از نظر نویسندۀ مقاله «خاص» نبوده‌اند که در مقاله یاد شوند». رشته آقای کرامتی تاریخ علم است و علاقۀ ایشان به واژه‌های تخصصی متن‌های کهن طبیعی است، اما بنده نیز در هیچ‌جای مقاله ادعا نکرده‌ام که در این مقاله اصطلاحات نجومی کتاب بررسی شده است.
۱۰٫ آقای کرامتی نوشته‌اند: «مؤلف می‌توانست در مورد زندگی‌نامۀ علی‌بن زید بیهقی به مقالۀ یوسف هادی در دایره‌المعارف بزرگ اسلامی استناد کند». مقالۀ «نگاهی به واژه‌های جوامع احکام النجوم» در مجله‌ای (فرهنگ‌نویسی) منتشر شده است که رویکرد آن فرهنگ‌نویسی و واژه‌پژوهی است. بی‌شک مقاله‌های مندرج در این مجله نیز با همین رویکرد منتشر می‌شوند. زندگی‌نامۀ مؤلف این کتاب برای انتشار در مجله‌هایی با رویکرد تاریخ ادبیات یا سبک‌شناسی سودمند است. در مقدمۀ کوتاه بنده، تاریخ تولد و وفات مؤلف و ناحیه جغرافیایی وی آمده است و همین مقدار برای پژوهش‌های واژگانی مندرج در این مقاله کفایت می‌کند.

۱۱٫ آقای کرامتی دربارۀ هریک از واژه‌های زیر انتقادهایی مطرح کرده‌اند (نوشته‌های داخل پرانتز نقد ایشان به آن واژه است):
ـ اورام (اسم) [جمعِ ورم] آماس‌ها؛ ورم‌ها (کافی است به هر متن پزشکی کهن بنگرید تا کاربردهای مکرر «ورم» و «اورام» را ببینید).
ازآنجاکه متن مورد بحث، نجومی و مربوط به احکام نجوم است نه متن پزشکی، به‌کار رفتن چنین واژه‌ای در متنی غیر از متن‌های پزشکی، آن هم در آن دوره اهمیت دارد.
ـ تماسیح (اسم) [جمع تمساح] تمساح‌ها (… آیا «تمساح‌ها» تکرار [جمع تمساح] نیست؟)
[جمع تمساح] نشان‌دهنده ریشۀ واژه و «تمساح‌ها» معنی آن است، همان‌طور که در کلمه‌ای مانند «اسلحه»، [جمع سلاح] ریشه کلمه و «سلاح» معنی آن در فارسی است.
ـ کاردگر (صفت) چاقوساز (کاردگر = چاقوساز چه فرقی با درزی = خیاط یا میراب دارد که اولی فقط صفت است اما بقیه هم اسم و هم صفت؟)
صورت درستِ هویتِ دستوری این کلمه (اسم، صفت) است.
ـ بستن: برکسی بستن به او نسبت دادن (از نظر دستوری چه به شمار می‌آید؟)
در این مقاله به پیروی از تمامی فرهنگ‌های معتبر، هویت دستوری عبارت‌های فعلی ذکر نشده است.
ـ ذواربع قوایم (اسم) چهارپایان (مدخل مفرد اما برابرنهاد آن جمع است!)
صورت درستِ معنی این کلمه «چهارپا» است.

۱۲٫ آقای کرامتی به این مقاله از زاویۀ دید یک متخصص تاریخ علم نگریسته‌اند، نه از زاویۀ دید یک فرهنگ‌نویس. درنتیجه، ناخواسته، انتقادهایی را به آن مطرح کرده‌اند. در فرهنگ‌ نویسی، تاریخچۀ ورود هر لغت به زبان و معنای آن در هر دورۀ زمانی و به‌کارگیری آن در هر ناحیۀ جغرافیایی اهمیت بسزایی دارد. بی‌شک اغلب واژه‌های مندرج در این مقاله، در زمان تألیف جوامع احکام نجوم بسیار کم‌کاربرد و «خاص» بوده‌اند و احتمالاً به‌واسطۀ کتاب‌هایی مانند همین اثر به زبان فارسی دوره‌های بعد راه یافته‌اند.

۱۳٫ این دو مقاله تقریباً به‌طور هم‌زمان برای مجلۀ فرهنگ‌نویسی و فصلنامۀ زبان و ادبیات فارسی ارسال شده است. درصورتی‌که یکی از دو مقاله قبل از تألیف مقاله دیگر منتشر شده بود نگارنده می‌توانست در مقالۀ دوم به مقالۀ نخست استناد کند. در نتیجه متأسفانه این امکان برای بنده وجود نداشته است.
۱۴٫ بنده به‌عنوان نویسندۀ این مقاله مسئولیت آن را می‌پذیرم و هر نقد منصفانه‌ای را با گوش جان می‌نیوشم و در اصلاح آن می‌کوشم، اما از نقد منصفانه تا نقد مغرضانه و همراه با هتاکی تفاوت بسیار است. به امید روزی که هم نقد ناقدان همراه با انصاف و ادب باشد و هم نقدشوندگان از نقد منصفانه نرنجند.
در پایان از همۀ کسانی که منصفانه به نقد و اظهارنظر پرداخته‌اند سپاسگزارم و داوری در این زمینه را به ادب‌پژوهان و ادب‌دوستان گرامی واگذار می‌کنم.

اخبار مرتبط
………………………………………………..

نگاهی به واژه های جوامع احکام النجوم [2]

نگاهی به مقاله «نگاهی به واژه‌ های جوامع احکام النجوم» [3]

نگاه دکتر سجادی به نقد مقاله «نگاهی به واژه ‌های جوامع احکام النجوم» [4]

توضیحاتی درباره «نگاه دکتر سجادی به نقد مقالۀ نگاهی به واژه‌‌های جوامع احکام‌النجوم» [5]

[6]
[7]