- مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب - https://mirasmaktoob.com -

دانش‌پژوه فیلسوف و منطق‌دان بزرگی بود و شیفتهٔ خردورزی

میراث مکتوب – آن چه در ادامه می خوانید متن کامل سخنان کامران فانی است که در شب نکوداشت زنده یاد محمدتقی دانش‌پژوه در بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار یزدی ایراد شد.

خوشوقم که دربارۀ یکی از برجسته ترین چهره های فرهنگی روزگار ما و باید اضافه کنم یکی از دوست داشتنی ترین و شریف ترین انسان های دوران مان چند کلمه ای صحبت می کنم. زنده یاد استاد دانش پژوه در حوزه های فهرست نویسی و نسخه شناسی مقام بلندی دارد. پر آوازه است و شاید از نوع گستردگی کار بی نظیر باشد. همواره بر شیفتگی دانش پژوه به کتاب و نقش او در زنده کردن آثار گذشته بسیار تکیه می شود و به حق هم می شود ولی من می خواهم به وجهی دیگر از شخصیت او اشاره کنم که معمولا یادی از آن نمی شود. به نظر من مهم ترین ویژگی مرحوم دانش پژوه این بود که شیفتۀ فلسفه و منطق بود؛ او فیلسوف و منطق دان بزرگی بود. به ظاهر آثار بسیاری در زمینه فلسفه و منطق به عنوان مصحح چاپ کرده بود ولی فراتر ازین بود. از آن جا که من به فلسفه خیلی علاقه مندم و رابطه ام با ایشان در همین زمینه بود، باری من به ایشان گفتم که: تو مثل آنتوان چخوف می مانی. چخوف می گوید که پزشکی همسر قانونی من ولی ادبیات معشوقۀ من است. به دانش پژوه گفتم شما هم این جور هستید. تمام کارهای محققانه ای که می کنید یک طرف؛ ولی آن چیزی که در درون شما می جوشد در واقع همان عشق به خرد ورزی است که در فلسفه و منطق منعکس شده است.

در این که ایران بخش اصلی و ممتاز را در حوزۀ فلسفه داشته شکی نیست. بعد از ابن رشد و در زمانی که کانون های فلسفی در جهان اسلام خاموش شده بودند این اجاق در ایران و در حوزه های علمیه همچنان روشن ماند. من فقط استاد انوار را می شناسم که به جز فهرست نویسی عشق و علاقه شان به فلسفه و به ویژه منطق است. ولی در محفل آقای دانش پژوه افرادی بودند که به نظر من ضد فلسفه بودند یا حداقل اعتمادی به فلسفه نداشتند و آن را گونه ای لفاظی و بازی با کلمات می دانستند که جدی نیست. از علامه قزوینی شروع کنیم که مطلقاً اعتقادی به فلسفه نداشت و آنچه برایش از نظر فرهنگ ایران مهم بود ادبیات و تاریخ بود. عضو اصلی این گروه اقای افشار بود که مطلقا اعتقادی به بحث های انتزاعی نداشت. من یادم است باری در کتابخانه مرحوم مینوی بودیم، ایشان مرا به مرحوم دکتر مهدوی معرفی کرد و گفت ایشان کتابدار خوبی است ولی این کارها را نیز می کند. با چنان لبخندی این جمله را گفت که گویی منظورش این بود که چرا وقتش را تلف می کند و از این مطالب به جایی نمی رسد. خود مرحوم مینوی نیز این گونه بودند. معتقد بودند که فلسفه وقت تلف کردن است. دکتر شرقی همین طور.

همان طور که گفتم فلسفه در ایران به خصوص در حوزه های علمیه همیشه زنده بوده است ولی در حلقۀ دیگر که مدرن تر بودند و بین دوستان مدرن آقای دانش پژوه که به خصوص در صدر آن ها آقای ایرج افشار بود این باور وجود داشت که اگر چه استاد دانش پژوه روی فلسفه کار کرده ولی کار او به خاطر این است که نسخه های خطی را شناسانده نه این که به متون فلسفی علاقمند بوده است. اما به نظر من او همیشه در خلوتش به فلسفه می اندیشید. وقتی به علاقه ای که دانش پژوه به فلسفه و منطق داشت، دقت می کردم در می یافتم که دغدغۀ اصلی او نوشتن تاریخ منطق در جهان اسلام بود. اما نمی دانم چرا این کار را نکرد. بدون تردید در تمام جهان شایسته تر از او کسی نبود که تاریخ منطق را بنویسد. دو سه کتاب به زبان های انگلیسی وجود دارد که راجع به ورود منطق ارسطویی و گسترش و سیرش به جهان اسلام است ولی هیچ کدام قابل مقایسه با کار آقای دانش پژوه نبود. من به چند اثری که ایشان تصحیح کرده و بر آن مقدمه نوشته اشاره می کنم. مرحوم افشار هم در جایی نوشته بود که اصولا بیشتر تحقیقات و آثار دانش پژوه در زمینه فلسفه منطق و کلام است. تقریباً نیمی از آثاری که تصحیح هم کرده در همین حوزه است. ولی آن چه که مهم است مقدمه هایی ست که بر آن کتب نوشته اند. من به چند نمونه اشاره می کنم و نمی دانم چرا قدر ایشان را نشناختند. از مهم ترین مقدمه های او نوشتاری است که بر کتاب نزهه الارواح و روضه الافراح (تاریخ الحکماء) شهرزوری نوشته که یک کتاب تاریخ فلسفه و تذکره الفلاسفه است. این مقدمه ۱۵۰ صفحه است و یک دوره فلسفه و شناخت منابع آن را بررسی کرده. به گفته ایرج افشار در کتاب شناسی مآخذ فلسفه اسلامی تا کنون اثری به این گستردگی و گران قدری نوشته نشده است. دومین کار او مقدمه ای است که بر کتاب منطقی ابن سهلان ساوی نوشته به نام تبصره که متن کوتاه منطقی است. خود ابن سهلان در ایران بسیار کم شناخته شده و منطق دان بسیار برجسته ای بوده و عجیب این است که او را عرب ها، که هیچ اعتقادی به فلسفه و منطق نداشتند، کشف کردند. بهترین کتاب او بصائر النصیریه دربارۀ منطق است. محمد عبده دانشگاه الازهر را راضی کرد که یک کتاب دربارۀ منطق در حوزه مهم اهل سنت بخوانند و خودش کتاب بصائر النصیریه را چاپ کرد و هنوز همان چاپ مصر از آن وجود دارد. استاد دانش پژوه متوجه شده بود که این فرد و به خصوص آثار فارسی او چه اهمیتی دارد. که سه رساله است و آقای دانش پژوه ۱۵۰صفحه مقدمه بر این رساله کوتاه نوشتند و در آن اول از ورود منطق چین شروع کرد، بعد از منطق هندی، منطق در یونان، و سپس فلسفه و منطق ارسطو و ورود آن به جهان اسلام. و به ویژه به سیر آن به خوبی توجه کرده و این که ما چه کارهایی و چه نوآوری هایی در زمینۀ منطق کردیم. این یک رسالۀ مهم تاریخ فلسفه و منطق است. یکی از کارهای بسیار مهم ایشان منطق ابن مقفع است که مربوط به قرن دوم می باشد. ابن موقفع این کتاب را از پهلوی به عربی ترجمه کرد و اولین کتاب منطقی است که وجود دارد. آقای دانش پژوه مفصلا صحبت کرده که منطق قبل از اسلام هم در ایران وجود داشته و توضیح داده است به خصوص از پلس پارسی نام برده و این که بالاخره این کتاب به زبان پهلوی بوده و نشان می دهد که ما قبل از اسلام با منطق ارسطویی آشنا بودیم. در این کتاب نیز به تفصیل سیر فلسفه و به خصوص سیر منطق و نوآوری های که در منطق شده و در منطقه می شده پرداخته شده است. شیفتگی دانش پژوه را به منطق و در نگاه گسترده به فلسفه در کتاب نجات ابن سینا می توان دید که جزو بهترین چاپ هاست. به خصوص با مقدمه ای که بر این کتاب نوشته و سیر منطق را در جهان اسلام و ورود و خروجش از ایران را بررسی کرده است. بهترین کار منطقی ایشان جمع آوری کلیه آثار فارابی است در سه جلد مفصل که باز مقدمۀ مفصلی راجع به فارابی نوشتند و این که قدر فارابی چقدر در جهان اسلام ناشناخته بوده. ابن سینا در حق دو نفر ظلم کرد: فارابی و رازی. فارابی در واقع وارد کننده منطق است و رازی هم در حوزه پزشکی که کار هر دو پراکنده است؛ ولی هردو آدم های اورجینالی بودند. ابن سینا از آن ها استفاده کرد و کار آن ها را به طور منظم و سنجیده و منظم در دو کتاب شفا و قانون جمع کرد. بعد از آن کسی نه به کتاب های رازی نگاه کرد نه فارابی؛ به خصوص به منطق فارابی.

در سال ۶۱- ۶۲ که نشر دانش کتاب می آورد من منطق را آنجا خریدم و خیلی گران خریدم. در واقع قسمت العباره بحث القضایا از کتاب ارسطو به انگلیسی بود. با ترجمه و حواشی مفصل و من این کتاب را در مجله نشر دانش معرفی کردم. دو سه روز بعد آقای دانش پژوه را دیدم که گفتند این کتاب را از کجا آوردی؟ گفتم از همین جا خریدم. گفت شنیده بودم آوردند اما آمدم و دیدم که نیست. ایشان به قدری شیفتۀ این کتاب بود که من به او دادم و هنوز این نسخه در کتابخانه آقای دانش پژوه در بین کتاب های استاد مینوی وجود دارد. او مطلب مفصلی دربارۀ این کتاب نوشت و گفت این که من به مستشرقین اعتقاد دارم همین است که یک آدمی با این وسعت دانش بیاید و یک رساله کوتاه فارابی را به جهان معرفی می کند که ما قدر بزرگان خودمان را بدانیم. دانش پژوه در حوزه ها درس خواند. و علوم نقلی و عقلی را خواند. در حوزۀ فلسفه سه استاد خوب و بزرگ داشت. از همه مهم تر میرزا مهدی آشتیانی که یکی از مهم ترین مدرسان فلسفه در حوزه بود. تا حدی هم از میرزا طاهر تنکابنی درس گرفت که آدم برجسته ای بوده و استاد دیگر او مرحوم عصار بود. اگر چه در پیش این سه نفر درس خواند ولی تا آن جا که من می دانم دانش پژوه خود آموز بود. آن چه که بر او تأثیر گذاشت فلسفه غرب بود. خودش می گوید من فرانسه را به خاطر رساله «گفتار در روش» دکارت یاد گرفتم. به این صورت که متن فرانسه را گرفتم و سه بار با ترجمه فروغی خط به خط مقابله کردم و لغاتش را درآوردم و بر این مبنا با فرانسه آشنا شدم.

اگر نگاهی به کتابخانه او بکنید فکر نمی کنم در بخش آثار خود مینوی حتی یک کتاب فلسفی به خصوص به زبان خارجی وجود داشته باشد. اما در میان کتب دانش پژوه که طبقه دوم کتابخانه است بخش مهمی از کتاب ها به زبان فرانسه انگلیسی و آلمانی وجود دارد؛ چه مأخذ شناسی چه خود فلسفه. و این برای دانشجویان فلسفه بسیار مغتنم است که گاهی کتبی در آن جا پیدا می کنند که در جایی دیگر نیست. آقای دانش پژوه از معروف ترین تاریخ منطق به زبان انگلیسی که سیر تاریخ منطق را از قدیم تا قرن بیستم در آنجا نوشته، دو نسخه دارد و این نشان علاقه او به منطق است.

حیات درونی و سلوک باطنی دانش پژوه در این حوزه بود. اگر زمانی بنا بود بین شیفتگیش به کتاب به طور کلی و نسخه خطی و فلسفه و منطق یکی را انتخاب کند او بی تردید فلسفه و منطق را انتخاب می کرد. یک نکته دربارۀ حیات عاطفی او هم بگویم که دانش‌پژوه شیفته زبان فارسی بود و نثرش هم بسیار فارسی گراست و هر چقدر پیشتر می‌آمد فارسی‌تر می‌نوشت. خود او یکی از خدماتش را این می‌دانست که من در حوزه علوم عقلی کتبی به زبان فارسی چاپ کردم که به گسترس واژگان فارسی و به گسترش استفاده از این واژگان کمک می‌کند. مرحوم دانش‌پژوه بسیار ایران دوست بود و معتقد بود ما هر چه داریم از ایران است. او صرفاً نسخه شناس و نسخه پژوه و فهرست نگار نبود؛ فیلسوف و منطق دان بزرگی بود و شیفته خردورزی. ما نباید این وجه از حیات او را از یاد ببریم.

گزارش از سهیلا یوسفی

[1]
[2]